رشد نژاد پرستی در کشورهای اروپایی در بطن بحرانهای اقتصادی و جنگ و کشمکش دولتهای بورژوایی در سالهای اخیر به یک روند شاخص جوامع اروپایی تبدیل شده است. چند روز پیش بعد از افشای یک جلسه سری نازیستها در شهر پوتسدام آلمان توسط پورتال خبری “کوریکتیو”، موجی از اعتراضات هزاران نفره در شهرهای مختلف آلمان در دفاع از “دمکراسی” علیه فاشیسم شکل گرفت وهنوز ادامه دارد. دراین نشست غیر از فاشیستهای شناخته همچون مارتین سلنر، نئونازی اتریشی عضو جنبش راستگرای “هویت خواهان” از آلمان و اتریش، تعدادی از سران حزب راستگرای آلمان “آ اف دی، بدیل برای آلمان” شرکت داشتند. به این دلیل مردم ضد فاشیست در این اعتراضات خواستار ممنوعیت فعالیت این حزب که هم اکنون در تعدادی از ایالتهای آلمان در پارلمان حضور دارند شده اند. در این جلسه در مورد اخراج میلیونها نفر از خارجیهای مقیم آلمان بحث و تبادل نظرشده است.
اگر آلمان، به دلیل جنایت نازیستها، تاریخی دهشتناکی پشت سر دارد، رشد راستگرایی و خارجی ستیزی در اکثر کشورهای اروپایی رو به رشد است و ذهن انسانها را به خود مشغول کرده و یکی بعد از دیگری یا در پارلمانها حضور پیدا کرده و یا در تلاش برای ورود به پارلمانهای کشورهای اروپایی و اتحادیه اروپا هستند. در فرانسه حزب راست “مارین لوپن” در انتخابات ریاست جمهوری پابپای احزاب سنتی و حتی بیشتر از آنان صاحب رای میشود. در ایتالیا اخیرا بیش از ۲ هزار نفر با پیراهن های مشکی در پرداپیو محل تولد و دفن موسولینی، در مناسبت صدمین سالگرد رژه فاشیستها در رم رژه رفتند.
در نوامبر سال گذشته در انتخابات پارلمانی کشور هلند حزب راستگرای “خیرت ویلدرز” که به ضدیت با مهاجرین مسلمان شهرت دارد، اکثریت کرسی های پارلمان را کسب کرد و ملیگرایان و راستهای اروپا برای تبریک به او صف کشیدند. در آلمان حزب راستگرای “آ اف دی” بدیل برای آلمان در چند سال گذشته رشد چشمگیری داشته است و از سال ۲۰۱۶ به بعد تاکنون در بسیاری از مناطق آلمان به رقیب سیاسی احزاب سنتی این کشور تبدیل شده است. در برآوردی تازه، این حزب اکنون بعد از حزب راست دمکرات مسیحی “سی دی او” از بقیه احزاب جلوتراست و نگرانی از پیشروی بیشتر آنان در انتخابات ماههای آینده در تعدادی از استانهای آلمان وجود دارد. هم اکنون این حزب در پارلمانهای ۱۰ ایالت از ۱۶ ایالت آلمان فدرال نماینده دارد که همه ایالات شرق کشور را شامل میشود، جایی که در آن بیشتر و سنتا حزب چپ آلمان جایگاه خاصی داشت. تصمیمات و سیاست سخت گیرانه اخیر دولت ائتلافی آلمان علیه پناهجویان، که بندهایی از اهداف حزب آلترناتیو برای آلمان علیه پناهجویان را در برمیگیرد، به فضای ضد خارجی دامن زده و این خود زمینه رشد خارجی ستیزی و فاشیسم را بیشتر فراهم می کند. اخیرا و بعد ازافشای جلسه نئونازیستها تقاضا برای ممنوعیت فعالیت حزب آلترناتیو برای آلمان بالا گرفته است. اما مخالفان ممنوعیت فعالیت این حزب، از جمله حزب دمکرات مسیحی “سی دی او” معتقد است که باید در دیالوگ و بحثهای آزاد و نهایتا در صندوقهای انتخاباتی آنان را شکست داد.
علت رشد راستگرایی در اروپا
اگر ناسیونالیسم و توهمات “برتری نژادی” و “غیر خودی” که با عروج سرمایه داری و تشکیل دولتهای ملی در اروپا در دوره های تاریخی اشکال مختلفی به خود گرفته و زمینه رشد افکار و اندیشه نژاد پرستی را فراهم کرده، جنگها و بحرانهای اقتصادی سرمایه داری زمینه ساز رشد و برآمد نازیسم و خارجی ستیزی می باشد. اگر بحران اقتصادی دهه ۱۹۳۰ زمینه شکلگیری و قدرت نازیسم در اروپا شد، امروز و در سالهای گذشته با عروج دوباره بحرانهای اقتصادی، وقوع جنگها، بیکاری و گسترش فقر در اروپا، کاهش رفاه اجتماعی و تشدید اعمال سیاست ریاضت اقتصادی به مردم کارگر و زحمتکش این کشورها، به رشد راستگرایی و فاشیسم در اروپا کمک کرده است. در پس هر بحرانی، دولتهای بورژوایی برای توجیه ناکارآمدی و استثمار کارگر و زحمتکش جوامع خود و بیکاری های گسترده، حلقه ضعیفتر طبقه کارگر یعنی “خارجی”ها را مورد تعرض قرار می دهند. در اروپا به مهاجرین و پناهندگان و در ایران به مهاجرین و پناهندگان افغانستانی حمله میکنند. چرخش به راست در پی بحرانهای اخیر و وقوع جنگها در طی سالهای گذشته، شامل احزاب سنتی حاکم در کشورهای اروپایی نیز می باشد تا جایی که در مواردی تشخیص مواضع آنان و سخت گیری علیه پناهجویان با احزاب راستگرا بشدت سخت است. خروجی این بحرانها رشد فاشیسم و خارجی ستیزی و قربانیان اصلی آن پناهندگان و مهاجرین می باشند. تفاوتی که هست، امروز احزاب فاشیستی اروپا خود را با مسلمان ستیزی بیان میکنند اما در جوهر همان سیاست کلاسیک فاشیستی را دنبال میکنند.
آیا رشد فاشیسم و راست افراطی نگران کننده است؟
بحران اقتصادی سرمایه داری که روند رو به رشد دارد، تشدید جنگ و ناامنی و رقابتهای منطقه ای و جهانی برسر قدرت برتر و کسب سهم بیشتری از دسترنج طبقه کارگر، آینده ناروشن و تیره و تاری را در مقابل بشریت قرار داده است. نگاهی به جنگ و کشمکش رقبای منطقه ای و جهانی این اوضاع را به ما نشان می دهد. در چنین شرایطی است که نیروی های ضد جامعه و جریانات تروریستی و فاشیستی زمینه رشد می یابند. یکی از خروجیهای این شرایط رشد و برآمد فاشیسم است. واقعیت اینست که احزاب سنتی و لیبرال در حکومتهای کشورهای اروپایی رقیب احزاب راست نیستند. آنها با سیاستهای راست گرایانه و تحمیل ریاضت اقتصادی به کارگران و مردم کم درآمد، به رشد احزاب راستگرا کمک می کنند. مردم در کشورهای اروپایی کم کم به احزاب سنتی به دلیل سیاستهای راستگرایانه و ضد مردمی پشت می کنند و این گرایش در انتخابتهای پارلمانی به روشنی قابل مشاهده هستند. در نبود حضور موثر چپ خلاف جریان در جامعه و مشخصا کمونیسم ضد کاپیتالیستی، احزاب بورژوایی و راست جامعه میدان دار سیاست و در راس قدرت قرار می گیرند. در فقدان حضور موثر چپ خلاف جریان، کمونیسم انقلابی و ضد سرمایه، احزاب راست و بورژوازی هستند که سرنوشت جامعه را رقم می زنند و به رشد احزاب نژاد پرست کمک می کنند. احزاب چپ در اروپا یا درحاشیه و یا بی تاثیرند و یا در این شرایط ادغام شده اند و نیروی جدی به حساب نمی آیند. درغیاب یک جنبش کمونیستی و کارگری خلاف جریان دورنمای امید بخشی در انتظار مردم نیست.
اکنون در اروپا به این تفکر و روحیات از جانب میدیا و سیاستمداران بورژوا در راس قدرت با دامن زدن به شعار “نه راست افراطی، نه چپ افراطی” در مقابل کمونیسم کارگری و افکار برابری طلبانه سوسیالیستی قد علم کرده اند. اعتراضات گسترده مردمی و جریانات چپ علیه گرایشات و احزاب نژادپرست در آلمان را باید به فال نیک گرفت و از آن را حمایت کرد. همزمان باید راه حل سوسیالیستی را بعنوان تنها راه رهایی بشریت از گنداب سرمایه داری طرح و بمیدان سیاست کشید. سوسیالیسم کارگری یک جریان زنده در درون طبقه کارگر است، باید متشکل شود، خود را از پیرایه های پارلمانی و راه حل های قانونی رها کند، به جریان اصلی و انتقاد کارگری به وضع موجود تبدیل شود. مقابله قاطعانه با فاشیسم امر هر انسان آزادیخواه است اما برای رفع آن باید برای شکل گیری جنبش سوسیالیستی و پایان دادن به جنگ و تبعیض و استثمار نظام سرمایه داری تلاش کرد.
١٨ ژانویه ٢٠٢٤