برگزاری کنگره هشتم حزب، کنگره اکتبر، را تبریک گفته و خوشحالی خودم را از این بابت ابراز میدارم. این بار بیشتر از هر فرصت دیگری مشتاق حضور دراین کنگره و بودن در کنارتان بودم، متاسفانه ادامه معالجه، مرا از این آرزو محروم کرد. در دو سال گذشته یعنی از کنگره هفتم تا کنگره هشتم کارهای زیاد و به موقعی انجام گرفته است که در گزارش دفتر سیاسی حزب به کنگره آمده است. من نیز آن را تایید میکنم و دست رفقا را برای تلاش و زحمات شبانه روزیشان بگرمی میفشارم.
اوضاع سیاسی ایران در مقایسه با کنگره هفتم و روندی که جمهوری اسلامی در آن افتاده است، فرق زیادی کرده است. این را میتوان در افزایش تنفر و انزجار توده کارگر و دیگر مردم آزادیخواه از این حکومت که حتی عیان تر از چهار ماه پیش است، نیز نشان داد. حکومت کشتار و جنایت و سرکوب و فساد و تزویر و ریا که با اتکاء به نیروی سرکوبش خود را سرپا نگاهداشته است، بی اعتباریش را به سران خود این حکومت نیز منتقل کرده است. کارگران، زنان، جوانان در یک کلام نیروی جنبش آزادیخواهی در ایران با پی بردن به این وضعیت دارند فشار خود را برای ایجاد گشایش بیشتری به هدف بیرون ریختن این حکومت از جامعه ایران، افزایش میدهند. رجزخوانیهای متقابل خامنه ای و ترامپ نباید موجب کاهش فشار آنان بر جمهوری بشود. کارگران آگاه و نسل جوان سکولار و برابری طلب جامعه ایران مدتهاست به این شگردهای خامنه ای و سران این حکومت در به عقب راندن فشار اعتراضی این مردم پی برده اند. می بینیم نیروها و جریانات اپوزیسیون بورژواهم برای بهره برداری از این شرایط و تقویت و بسیج نیروی جنبش خود به حرکت درآمده اند. این اوضاع در واقع توپ را در زمین حزب ما قرار داه است که با آن چکار خواهد کرد؟
مساله اساسی ما وارد کردن قدرتمند طبقه کارگر و نیروی جنبش آزادیخواهی در ایران در تحولات سیاسی آتی در سرنگونی جمهوری اسلامی و انقلاب مورد نظر ماست. شرط این کار وجود یک رهبری کمونیستی و چپ قابل اتکاء و قابل انتخاب در جامعه ایران است. بدون آن این نیرو وارد انقلابی که ما میخواهیم نخواهد شد. لذا تامین این رهبری مهمترین وظیفه ما است و تمام قد خود را در برابر ما قرار داده است. میدانیم این کار ساده ای نیست. توقع و انتظار این مهم از حزب ما شاید زیادی و دور از دسترش بنماید، اما جریان کمونیستی کارگری ای که بخواهد در تحولات آتی ایران بر سر قدرت سیاسی نقش تعیین کننده خود را ایفاء کند، جز این راهی ندارد. واضح است که این کار به تلاش شبانه روزی نیاز دارد. به بودن هرچه بیشتر در جلو صحنه سیاست در ایران نیاز دارد. به فرصت ساختن و از فرصتها به موقع استفاده کردن نیاز دارد. به پروژهای عملی و امکانات لازم برای این کار و به نیروی کافی و دم دست و آماده برای پیشبرد آن و دهها اقلام دیگر از جدل و جدال سیاسی و کار و فعالیت نیاز دارد و لازم است که هرچه بیشتر خشت روی خشت آن را ساخت.
وجود قطعنامه اوضاع سیاسی و دو بیانیه جهانی و کارگری و بیش از 14 تا 15 قرار و بیانه دیگر هرچند من را از تکرار نکات بیشتری بی نیاز کرده است، اما لازم میدانم که روی چند نکته بعنوان شاخصهای تامین رهبری ای که در بالا به آن اشاره شد، تاکید کنم:
1- ادامه تقابل هر روزه با جمهوری اسلامی و سران آن روی مسائل گرهی جامعه ایران، طوریکه جامعه و مردم و یا لااقل بخشهایی از جامعه آن را به بینند و شاهد کارآئی آن باشند.
2- نقد و افشاء جریانات موسوم به “اعتدالی واصلاح طلب” درون و برون رژیمی، که اکنون از هر زمانی در میان مردم متنفر از جمهوری اسلامی بی اعتبار تر شده اند. همچنین نقد و افشاء دیگر احزاب و جریاناتی که تلاش میکنند در تحولات آتی نقطه سازشهای خود را به افق توده کارگر و دیگر مردم معترض به جمهوری اسلامی تبدیل کنند.
3- حضور در مبارزه روزانه طبقه کارگر برای بهبود شرایط زندگی و کار خود. تقویت این مبارزات کم ترین انتظاری است که از ما میرود. تامین حضور حزب در مبارزه روزانه برای بهبود زندگی طبقه کارگر پیش شرط تضمین رابطه بین اصلاحات و انقلاب است. برای حزبی که هم برای اصلاحات و هم برای سازماندهی انقلاب سوسالیستی مبارزه میکند.
4- تبدیل کردن حزب به حزب کارگران و رهبران کمونیست جنبش کمونیسم کارگری درون طبقه کارگر، کمونیستهای کارگری ای که در همه مراحل مبارزه طبقه کارگر هیچگاه افق منافع عمومی این طبقه را گم نمیکنند. این مساله برای ما در پیش برد امر مبارزه طبقه کارگر اهمیت استراتژیک دارد. چه در سازماندهی انقلاب سوسیالیستی و چه در حکومت کارگری. چرا که حکومت کارگری چیزی جز تبدیل کردن رهبران کارگری جنبش کمونیسم کارگری درون طبقه کارگر به اداره کنندگان جامعه سوسیالیستی و پیش برد اقتصاد سوسیالیستی نیست.
5- تاکید هرچه بیشتر روی ضرورت مارکسیسم و کمونیسم کارگری بعنوان تئوری طبقه کارگر در پیشبرد امر مبارزه این طبقه. طبقه کارگر تنها با دست بردن به مارکسیسم و کمونیسم کارگری قادر به الغای مالکیت خصوصی، قادر به الغای مالکیت بورژوائی و الغای کار مزدی خواهد شد. تمام تاریخ قرن بیستم و حتی قبل از آن و اکنون در اوایل قرن بیست و یکم گواه آن است که وقتی طبقه کارگر به مارکسیسم، تئوری کمونیسم کارگری خود، مجهز بوده است توانسته است بورژواری را ساقط و یا وادار به عقب نشینی کند. تجربه تحقق انقلاب کارگری اکتبر در صد سال قبل همین را تاکید میکند. رنگ عوض کردن و به میدان آمدن سوسیالیسم بورژوائی به اصلاحاتی برای دادن به اصطلاح چهره انسانی به سرمایه داری، در واقع برای سد کردن و تقابل با این کمونیسم بوده است. تمام تلاش کنونی اقشار مختلف بورژوازی جهانی هم در این دوره، چه راست محافظه کار و مستبد و نظامی، چه جریان فاشیست و راسیست آن بویژه که بعد از بحران جهانی سرمایه در سالهای 2007 – 2008 تشدید شده است، همگام با تشدید استثمار طبقه کارگر در ابعاد جهانی، به هدف عقب راندن “شبح کمونیسم” و بازگشت مارکس به میان این طبقه و جامعه هماهنگ شده است. نگاهی به اوضاع فعلی جهان کافی است تا متوجه این حقیقت شد که جهان در غیاب و در حاشیه ای شدن این جنبش به چه منجلابی تبدیل خواهد شد. مساله بر سر کوچکی و یا بزرگی ابعاد سازمانی حزب ما نیست. مهم این است که شاخص ما در این دوره این باشد و ما در جامعه با این پرچم شناخه شده و تداعی شویم. پرچمهای جنبشهای غیر کارگری کم نیستند. ازدیاد هر روزه طبقه کارگر در سراسر جهان و مقاومت این طبقه در مقابل بورژوازی و دول مربوطه همچنین گسترش مبارزه کارگران در ایران نقطه اتکاء ما و مایه خوش بینی ما در به میدان آمدن این جنبش است. تمام اهمیت مساله در این است که ما در این دوره پرچم مارکسیسم و کمونیسم کارگری را نمایندگی کنیم.
یک بار دیگر برگزاری کنگره هشتم حزب را تبریک گفته و دست یک یک شمارا به گرمی می فشارم و برایتان شادی و سلامتی و موفقیت آرزو میکنم.
4 نوامبر 2017