نشریات

انتخابات» و اصلاح طلبان حکومتی جمهوری اسلامی نمیخواهیم! سیاوش دانشور

«انتخابات» تحمیلی چهاردهم برای برگماردن گماشته ای موسوم به رئیس جمهور، علیرغم تلاش کل نظام با شکست خفت بار دیگری مواجه شد. هنوز بلوک رای عظیم نخواستن جمهوری اسلامی است و رقمی که بعنوان درصد مشارکت و تعداد آرای مأخوذه تحویل مردم دادند، درست مانند همه حرفها و عملکرد حکومت مبتنی بر تقلب و رأی سازی است. همه شواهد، گزارش های میدانی و دهها فیلم و عکس نشان میدهند که این نمایش نیز با «نه» قاطع اکثریت عظیم روبرو شد و به مرحله دوم رفت. در خارج کشور اوضاع سوپر افتضاح بود. در شهرهای بزرگ که تعداد ایرانیان چند ده هزار است، تعداد آرای دهها نفره مایه تمسخر همگانی شد. عکس العمل فوری وزیر کشور رژیم و آمار خارج کشور را «نادرست» خواندن، عمق افتصاح و شکست را عیان میکند.

مسئله کلیدی اثبات این حقیقت روشن نیست که اکثریت عظیم واجدین رأی، بقول خودشان بالای ۶۱ میلیون، در این معرکه گیری مضحک شرکت نکردند و به این اعتبار حتی با معیارهای خودشان فاقد مشروعیت فرمال حقوقی هستند. کسی از وعده های سرخرمن قالیباف و جلیلی و زاکانی و پورمحمدی قاتل حرفه ای بوجد نیامده بود که به این اوباش امتحان پس داده رأی دهد.

مورد «جدید» مسعود پزشکیان بود که وی هم پیشاپیش اعلام کرده که «ذوب در خامنه ای» است و «برنامه ای جز برنامه رهبری ندارد». پزشکیان حتی اصلاح طلب حکومتی هم نیست اما فرصتی ایجاد کرد که اصلاح طلبان مزور و فرصت طلب مانند مارهای افعی از غار و حاشیه سیاست بیرون بخزند و از وی بعنوان «نماینده مورد تائید اصلاح طلبان» دفاع کنند. آنها خوب میدانند پزشکیان یک دلقک هیچکاره است و قرار نیست در هیچ زمینه ای کاری صورت دهد. مسئله اصلاح طلبان اینبود که پزشکیان را فرصتی یافتند تا از دریچه وی بتوانند یکبار دیگر سرسپردگی شان را به نظام و خامنه ای بنمایش بگذارند. همه از محمد خاتمی و ابواب جمعی موسوم به «جبهه اصلاحات» تا حسن روحانی و طیف موسوم به «اعتدالگرا» با حمایت از پزشکیان بار دیگر در صفی واحد با خامنه ای و نظام اسلامی بیعت کردند.

اصلاح طلبان حکومتی، مادام که جمهوری اسلامی هنوز قدرت دارد، یک پایه اجتماعی نازک اما پر سر و صدا دارند؛ اقشار مرفه و محافظه کار که هر نوع بهم خوردن اوضاع را مخرب و علیه منافع خود میدانند. لایه ای که در ایران تحت قوانین مافیائی اسلام و باندهای اسلامی، روی دوش سرکوب و استثمار خشن طبقه کارگر و فقر عمومی پول پارو میکند و زندگی لاکچری دارد. اینها اما نهایتا چند درصد به آرأی نظام اضافه میکنند و بلوکی تعیین کننده در مقابل رای نه و حتی این اواخر در مقابل رای باطله نیستند. خامنه ای هم اینرا خوب میاند و به همین دلیل از بازی درون حکومتی حذف شان کرده است. اما این خاصیت را دارند که در بزنگاه های نظام کاسه داغ تر از آش شوند و برای گرفتن سهم شان از سفره نظام وارد عمل شوند. از منظر مردم، اصلاح طلب حکومتی همان جنایتکار پیشکسوتی است که در کنار برادران موسوم به اصولگرا و دیگر باندهای متفرقه این شرایط را به مردم ایران تحمیل کردند. اینها بوی نا و کهنگی شان مشام را می آزارد، در فساد و دروغ شهره آفاق اند و در سرکوب پرونده شان از خامنه ای سنگین تر است. اینها کسانی اند که زیر پرچم خمینی فجایعی خلق کردند که هنوز ابعاد آن بدرستی روشن نشده است. کشتارهای بعدی جمهوری اسلامی در سالهای اخیر روی دوش تجارب اصلاح طلبان حکومتی شکل گرفت.

تیر سیاست خامنه ای برای گرم کردن کنترل شده انتخابات دراکولاهای اسلامی با شرکت و تائید کاندیدی نزدیک به اصلاح طلبان به سنگ خورد. پزشکیان بعنوان فردی مزدور و دست به سینه به اندازه جلیلی کاندید خامنه ای بود. دیگر همه نق‌نق‌های «لغو نظارت استصوابی» و «انتخابات آزاد» و «اجرای قانون اساسی» به سنگ خورد. پزشکیان و قالیباف و پورمحمدی و هر جنایتکار دیگر در فردای انتخابات همان چماق بدست مزدوری است که برای نظام میکشد تا نان بخورد. فردا هر کسی به نقد وی بنشیند، عوامفریب است و رسماْ دروغ میگوید. این جماعت بشمول اصلاح طلبان از سرنگونی و برآمد انقلابی بیش از خامنه ای وحشت دارند و در دفاع از نظام تردید بخود راه نمیدهند.

جمهوری اسلامی با تمام نیرویش به صحنه آمد تا خلأ کشته شدن یا کشتن رئیسی جلاد و دو شکست اخیر انتخاباتی را جبران کند. رژیم در بن بست و بحران همه جانبه نه حرفی برای زدن داشت و نه مهره ای برای رو کردن. همه بارها امتحان پس داده بودند و در تعلق شان به نظام جنایت تردیدی نبود. نکته اصلی همین است که کل نظام و در رأس آنها خامنه ای یکبار دیگر از مردم فهیم و آزاده ای که عزم سرنگونی و تغییرات بنیادی دارند، شکست خوردند. مردم با هشیاری و عدم حضور سیاست رژیم را برای کسب مشروعیت فرمال حقوقی به شکست کشاندند و بحران رژیم اسلامی را تشدید کردند.

دو قطبی کاذب
در دور دوم همان دو قطبی کاذب را داریم که از ابتدا صحنه برای آن چیده شده بود. نقش پزشکیان و اصلاح طلب ها و اعتدالیون همراه با خامنه ای همین بود. در دور دوم همین داستان را با درجه‌ای قطبی شدن کاذب داریم و کاندید نهایی مورد نظر خامنه ای را از صندوق درمیاورند.

حال نوبت اردوی انقلابی و کارگری است که روی دوش این پیروزی تاکتیکی اهداف استراتژیک خود را برای درهم کوبیدن نظم کهنه و فاسد جلو براند. شوک اقتصادی و گرانی بنزین و برق و گاز و نیازهای عمومی بمثابه خط مشترک کل باندهای حکومتی در راه است. اینجا صحنه نبرد واقعی است نه مضحکه انتخابات قاتلین حرفه ای. کاندیداهای گزینشی که در تقابل با کارگر و زن و مرد و مخالف کارنامه مشابهی دارند و بدون جمهوری اسلامی هیچکدامشان معنی ندارند.

بحران رژیم اسلامی و نخواستن مردم با «انتخابات» شروع نشده و «انتخابات» نیز راهی برای کنترل و رفع بحران نبوده و نیست. در نظامهای استبدادی «انتخابات» صرفاْ مکانیسمی برای قانونیت دادن به قتل و دزدی و چپاول اموال عمومی توسط طبقه حاکم است. اینکه در هر دور چه کسی را از صندوق درمیآورند و مناصب و اموال را چگونه تقسیم میکنند، امری درون خانوادگی باندهای حکومتی ها است.

از موضع اردوی انقلابی با تداوم این نظام نه اصلاح و نه تغییری ممکن و مقدور نیست. آنانکه با هر محاسبه ای در این مضحکه شریک شدند، عمیقا اشتباه کردند و خود را در مقابل مردمی قرار دادند که فرزندانشان توسط این حکومت قتل عام شدند. با این دور جدید نمایش «انتخابات» و زبان مشترک سران متفرقه نظام اسلامی، دیگر باید هر متوهمی روشن شده باشد که برای استیفای حتی یک قطره آزادی باید از روی جنازه جمهوری اسلامی عبور کند. درود به اکثریت عظیم مردم آزاده ایران که با عدم شرکت و برخورد فعال و افشاگرانه در مناسبت «انتخابات»، میخی دیگر بر تابوت رژیم اسلامی کوبیدند. در دور دوم این شکست را قاطعانه تر و خردکننده تر کنیم.

۲۹ ژوئن ۲۰۲۴