تحولات خاورمیانه: دوسال بعد از هفتم اکتبر
میزگرد با حضور رفقا رحمان حسین زاده، پروین کابلی، سیاوش دانشور، جمال کمانگر و سعید آرمان
کمونیست هفتگی:هفتم اکتبر در چه شرایطی از جدال دیرینه بین دولت اسرائیل و فلسطینی ها اتفاق افتاد؟ چرا به طولانی ترین جنگ و نسل کشی تبدیل شد؟ هدف نتانیاهو از طرح نقشه “خاورمیانه جدید” چیست؟
رحمان حسين زاده: رویداد هفتم اکتبر ٢٠٢٣ بدون پیشینه نبود. در چهارچوب کشمکش دیرینه مردم فلسطین علیه اشغالگری دولت اسرائیل قابل توضیح است. در مقابل نزدیک به هشتاد سال اشغالگری و نسل کشی حکومت اسرائیل مقاومت حق طلبانه مردم فلسطین شکل گرفت. در آن مقاومت جناح حق طلب و مردم آزادیخواه و همچنین جناح کهنه پرست و مذهبی همچون حماس و جهاد حضور دارند. فاکت واقعی اینست که دولت اسرائیل مستقیما در ایجاد شرایط مساعد و کمک کردن به ایجاد حماس و جهاد برای مقابله با جریانات سکولار و سازمان آزادیبخش فلسطین تحت رهبری یاسر عرفات نقش داشت. حماس و جهاد در مقابله با تروریسم دولتی اسرائیل به همان شیوه تروریستی عمل میکنند. اقدام هفتم اکتبر این دو جریان و حمله نظامی آنها به مردم سیویل و کنسرت موسیقی و مکانهای عمومی دقیقأ اقدام تروریستی و لطمه بزرگی به ماهیت حق طلبانه جنبش حق طلبانه فلسطین زد.
فاجعه هفتم اکتبر برای حکومت اسرائیل به رهبری نتانیاهوی فاشیست و دیگر دست راستی های دولتش به غنیمتی برای تعقیب اهدافی فراتر از تقابل با حماس و جهاد تبدیل شد. هدفی که در همان هفته اول جنگ نتانیاهو اعلام کرد، جنگی را ادامه میدهند که “چهره خاورمیانه” را تغییر خواهد داد. در اوایل این ادعا از زبان نتانیاهو بیشتر به عنوان پروپاگاند جنگی و کمتر جدی گرفته شد. بی توجه به اینکه ادعای تغییر نظم خاورمیانه قبلتربا عنوان “خاورمیانه بزرگ” جزو اهداف مورد نظر امپریالیسم آمریکا به دنبال فروپاشی بلوک شرق و در چهارچوب “نظم نوین جهانی” ادعایی هیئت حاکمه امپریالیستی آمریکا در دهه پایانی قرن بیستم مشخصا از جانب دولتهای بوش پدر و پسر تعقیب میشد. لشکرکشی به افغانستان و عراق به ترتیب در سالهای ٢٠٠١ و ٢٠٠٣ و سرنگون کردن حاکمیت طالبان وقت در افغانستان و رژیم بعث صدام در عراق به قول خودشان در خدمت شکل دادن به “خاورمیانه بزرگ” تحت هژمونی آمریکا و فعال مایشایی اسرائیل در منطقه انجام شد. شکست و ناکامی آمریکا در جنگ افغانستان و عراق و سپس توجه آنها به فوکوس بیشتر در تقابل جهانی با چین عروج کرده اقتصادی و روسیه نظامی به صحنه رقابت جهانی برگشته، موجب عقب نشستن هیئت حاکمه آمریکا از پیگیری “طرح خاورمیانه بزرگ” شد. سرکار آمدن دولت اوباما حاصل آن دوره عقب نشینی در خاورمیانه بود. واقعه هفتم اکتبر توسط حماس با حمایت مستقیم جمهوری اسلامی و محور مقاومت اسلامی باعث شد دولتهای آمریکا و اسرائیل این بار با نقشه ارتجاعی “خاورمیانه جدید” پیگیری هدف نیمه کاره قبلی را از سر بگیرند. نسل کشی درغزه وفلسطین در وهله اول هزینه انسانی غیرممکن کردن تشکیل دولت فلسطین و گسترس جنگ و تروریسم در لبنان و سوریه و یمن و ایران و احتمالأ در آینده درگیر شدن با جریانات اسلامی نیابتی در عراق برای شکل دادن به “خاورمیانه جدید” تحت هژمونی آمریکا با نقش محوری اسرائیل و شکست دادن نهایی محورمقاومت اسلامی و جمهوری اسلامی در این راستا است. نسل کشی بالاتر از ٦٠ هزار نفر در غزه و ادامه جنگ و تروریسم در منطقه و تحمیل مصائب فراوان در خدمت این هدف و نقشه ارتجاعی آمریکا، اسرائیل در خاورمیانه است. تاکنون در این راستا موفقیتهایی به دست آورده اند. طرح به اصطلاح “صلح” ٢٠ ماده ای ترامپ حاصل تناسب قوای چرخیده به نفع تروریسم دولتی آمریکا، اسرائیل در منطقه است. طرحی که در عین حال موانع بزرگ و محدودیتهای جدی قد علم کرده در مقابلشان را هم در خود منعکس میکند. مهمترین مانع بیداری دهها میلیونی و حتی میلیاردی بشریت حق طلب در سراسر جهان است که با شعار “آزادی فلسطین” و پایان دادن به “جنوساید” اهداف و نقشه های جنایتکارانه، آمریکا و اسرائیل دیگر متحدان فاشیست آنها را درسطح جهان به مصاف طلبیده و همین پاشنه آشیل جدی هژمونی طلبی جهانی آمریکا و فعال مایشایی اسرائیل در خاورمیانه است.
کمونیست هفتگی: نسل کشی اسرائیل با گسترده ترین اعتراضات در سطح بین المللی روبرو شده و اسرائیل و آمریکای حامی همیشگی بشدت تحت فشار ند.ابعاد و ابتکارات در این جنبش اعتراضی را چگونه توضیح میدهید و تاثیرات آن چگونه بوده است؟
پروین کابلی: به نظر من از فروپاشی دیوار برلین در دهه ۹۰ قرن بیستم، جهان امروز هرگز شاهد چنین اعتراض و همبستگی گسترده برای یک سئوال معین نبوده است. نسل کُشی درغزه جهان را از رخوت و سُستی مبارزاتی پسا دیوار برلین که پایان کمونیسم را اعلام نموده بود در آورد.تحت فشار روز افزون این اعتراضات و صف بندی مبارزاتی،بار دیگر مسئله فلسطین روی میز حاکمان امروز جهان و شرکای مجرم ناتانیاهوی قصاب قرار گرفت.ابعاد اعتراض علیه این نسل کشی آنقدر گسترده شد که به رسمیت شناختن فلسطین بعنوان یک حقانیت به عرصه ی سیاست بازگشت. بازگشت فلسطین نه فقط در خیابان در دست مردمی که خواهان پایان این نسل کشی آشکار هستند به اهتزاز درآورده شده، بلکه در همه جا، در صحن پارلمانها، درعرصه هنر،سینما، تأتر، نقاشی و مجسمه سازی، در سالن های نمایش لباس و در قلب میلیون ها میلیون انسان دیده می شود. این جوابی بود که بشریت متمدن به این نسل کشی داد. طبعا حرکت نمادین کشتی های آکتیویست های کشورهای مختلف و وجود شخصیت جوانی مانند گرتا تونبرگ جوان،یک وجهه مهم در این بسیج وهمبستگی جهانی بوده است.
آنچه این همبستگی را با اهمیت تر می کند علیه جو راست حاکم برسیاست جهان امروز است. جهان در یک تلاطم سیاسی – اقتصادی بسیار متشنج بسر می برد. حمله به آزادیهای سیاسی، حق تشکل و اعتراض یکی از ویژگی های این دوره می باشد. تشکلها و اتحادیه های کارگری و صنفی با محدودیت روبرو شده اند و مردم در فشار اقتصادی قرار گرفته اند. اکثر پارلمان و دولتهای های اروپایی زیر نفوذ احزاب راست و فاشیستی و حامیان دولت آپارتاید اسرائیل هستند. اما هیچکدام از این فاکتورها نتوانست جلو سیل عظیم معترضینی که بر علیه نسل کشی چه در خیابان ها و چه از شبکه های اجتماعی به حرکت در آمد را بگیرد.
خواست اصلی معترضین امروز به حق قطع فوری جنگ و نسل کشی است. اما سئوال این است که آیا پایان جنگ، پایان نسل کشی و حل مسئله ی فلسطین است؟ یا بار دیگر همچون گذشته های نه چندان دور، یکبار دیگر به هربهانه ای دوره دیگری از نسل کشی مردم غزه از سرگرفته می شود؟
کمونیست هفتگی: در سال ۱۹۹۳ و با قبول قرارداد اسلو از جانب طرفین، قرار شد ، با تشکیل دولت فلسطین در کنار دولت اسرائیل این کشمکش دیرینه پاسخ بگیرد، آن قرارداد شکست خورد. این مدت تعداد قابل توجهی از دولتها و از جمله دولتهای اروپایی حامی اسرائیل بحث تشکیل دولت فلسطین و راهکار دو دولت را مطرح کردند، هدف آنها چیست؟ آیا راهکار دو دولت هنوز کار ساز است؟ راه حل موثر و آزادیخواهانه مسئله فلسطین چیست؟
سیاوش دانشور: توافق اسلو حاصل یکدوره چند دهساله پر فراز و نشیب و یک تناسب قوای مشخص در منطقه و جهان بود. قرارداد اسلو و طرح تشکیل دو دولت در سال ١٩٩٣ بین یاسر عرفات و اسحاق رابین و پیمان اسلو ٢ در سال ١٩٩٥ با عنوان “توافق موقت در مورد کرانه باختری و نوار غزه” مکمل این طرح بود که با ترور رابین در همین سال توسط جریان راست افراطی در اسرائیل بهم خورد و به محاق رفت. از آنزمان تاکنون شرایط جهانی و منطقهای بسیار تغییر کرده و بموازات آن مسئله فلسطین با تداوم اشغالگری، کوچاندن اجباری مردم و نفی طرح دو دولت توسط دولت اسرائیل، پیچیدهتر و لاینحلتر بنظر میرسد.
اینکه دولتهای غربی که عمدتاً طی یکدوره طولانی و بویژه طی دو سال نسل کشی اخیر دولت اسرائیل در کنار و مدافع آن بودهاند و امروز “پرو فلسطینی” شدند، را باید در فشارهای واقعی جهانی و انعکاس آن در شرایط داخلی کشورها ارزیابی کرد. اگر فشار یک جنبش جهانی علیه نسل کشی و پاکسازی قومی و فاشیسم عریان نبود، سیاست این دولتها با سیاست دولت آمریکا تمایز چندانی نداشت. روشن است که برسمیت شناسی دولت مستقل فلسطینی بسیار بهتر از برسمیت نشناختن آنست، اما نه کافی است و نه با اقدامات لازم و بلافصل این برسمیت شناسی همراه است. بیشتر نوعی ریاکاری و مانوّر سیاسی است. بگذارید بپرسیم دولتهائی که دولت مستقل فلسطینی را برسمیت شناختهاند کدام اقدام مینیمم و لازم را مطابق همین قوانین بین دولتی انجام دادهاند؟ آیا سفارت فلسطین را جائی باز کردند؟ هیچکدام از این دولتها بشمول سازمان ملل یعنی همان سازمان دول، هیچ تحریم و اقدام مشخص علیه دولت اسرائیل را علیرغم دهها قطعنامه انجام ندادند و یا روابطشان با دولت اسرائیل را منوط به پایان اشغالگری، قتل عام و تجاوز و غارت مردم فلسطین نکردهاند. آنها همواره توجیهگر سیاستهای جنایتکارانه ارتش اسرائیل بودند. برسمیت شناسی کنونی قبل از اینکه از دوستی با مردم فلسطین ناشی شود از ترس از تبعات داخلی حمایت از نسل کشی عریان در مقابل چشم مردم جهان است. همین امروز آمریکا با قطع حمایت یکجانبه از اسرائیل و اعمال فشار به اسرائیل میتواند مسئله فلسطین را حل کند و این را همه این دولتها میدانند.
راه حل- اگرنه مطلوب اما ممکن- مسئله فلسطین کماکان طرح دو دولت و بازگشت به طرح اسلو بعنوان یک مبنا است. بله، اوضاع عوض شده و مناطق بیشتری اشغال شدند، اما هر طرحی میتواند شامل عقب نشینی نیروهای اسرائیل و تحقق مرحلهای اهدافی باشد که در توافق آمده است. طبعاً نتانیاهو و راست افراطی با بحث دو دولت بشدت مخالف است و اساساً مایل نیست بحثی در مورد دو دولت در میان باشد. اسلام سیاسی هم کلاً اسرائیل را برسمیت نمیشناسد و خواهان نابودی آنست. اگر از این دیدگاهها آگاهانه فاصله بگیریم و به زخم عمیق هشتاد ساله توجه کنیم، راه حلی جز دو دولت با تمام مشکلات و محدودیتهای امروز نمیماند. یک راه دیگر که براساس تغییر شرایط بعضا طرح میشود؛ بحث یک کشور دمکراتیک و غیر قومی و غیر مذهبی براساس شهروندی و حقوق برابر بجای طرح دو دولت است. یعنی کلیه ساکنان این منطقه مستقل از تعلقات قومی و مذهبی باهم در یک کشور حال بنام اسرائیل یا فلسطین یا اسرائیل-فلسطین زندگی کنند. به نظر من این یک خوشبینی و بیشتر توهم و آراستن ایده محض در ذهن مجرد است. ای کاش چنین طرحی مقدور بود، اما متاسفانه بیپایهترین ایده است. ما بعنوان کمونیست کارگری خواهان زندگی مردم در جغرافیای سیاسی بزرگتر و همزیستی مسالمت آمیز و پایدار آنها هستیم. ما علاقهای به تقسیم انسانها و تشکیل دولتهای موزائیکی قومی و ملی و مذهبی نداریم. اما نه تنها درک درست شرایط و سیاست در منطقه، بلکه عقل سلیم هم حکم میکند که ابژکتیو باشیم. در جامعهای که طی هشتاد سال بین مردم دریائی از خون و کشتارهای متعدد و فاشیسم و تروریسم حکم رانده است، چگونه میشود همه این مردم یکهو در یک “دولت دمکراتیک و سکولار و غیر قومی و غیر مذهبی” بمثابه “یک کشور با حقوق برابر” متحد شوند؟ نیروهای واقعی مخالف در دو سوی معادله چطور و طی چه پروسه ای به “آشتی ملی” رسیدند؟
مسئله فلسطین یک مسئله قدیمی و معرفه ملی قرن بیستم است که تا ربع اول قرن بیست و یکم لاینحل مانده است. مسئله ملی حاد شده را تنها با جدائی و تشکیل دولت مستقل میتوان حل کرد. نکته مهمتر اینست که فعلا دولت اسرائیل وجود دارد و تمام بحث طرح دو دولت مبتنی بر برسمیت شناسی استقلال فلسطین و تشکیل دولت متساوی الحقوق فلسطینی است. نفی طرح دو دولت بدواً همین استقلال فلسطین را زیر سئوال میبرد. ما استقلال فلسطین را گامی بلند در پایان تنش در منطقه و یک رکن عقب نشاندن فاشیسم و اشغالگری و جنایت مستمر از یکسو و منزوی کردن جنبش اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی از سوی دیگر میدانیم. اما استقلال فلسطین نهایتاً به دولتی مانند اردن و حاکمیت نیروهای بورژوائی در فلسطین منجر خواهد شد و با آزادی کارگران و مردم منطقه فاصله زیادی دارد. آزادی مردم فلسطین و اسرائیل در گرو عروج طبقه کارگر و راه حل سوسیالیستی و عقب راندن و شکست طرح “خاورمیانه جدید” و “اسرائیل بزرگ” است. اما استقلال فلسطین میتواند به مشقات و جنایت علیه مردم فلسطین پایان دهد و نیروهای افراطی در دو سوی معادله را منزوی کند. مضافاً اینکه اگر مردم و نیروهای فلسطینی به چهارچوبی رضایت میدهند، مخالفت ما با آن موضوعیتی ندارد. از نظر کمونیسم کارگری مسئله ملی فلسطین باید حل و دولت مستقل فلسطینی برسمیت شناخته شود. حل مسئله فلسطین بهترین راه انزوای تروریسم اسلامی و تروریسم دولتی است.
کمونیست هفتگی:اخیرا طرح “صلح” ترامپ ارائه شده و طرفین حول آن در حال مذاکره اند. ارزیابی شما از این طرح چیست؟ آیا قابل اجرا است و میتواند به این کشمکش دیرینه پایان دهد ؟
جمال کمانگر:طرح ترامپ صاعقه در آسمان بى ابر نبوده است.در اين دوسال نسل كشى و جنايت ارتش فاشيست اسرائيل عليه ساكنان نوار غزه و کرانه باختری مصونيت سياسى و قانونى رژيم اشغالگر از بين رفته است.
در سال ۲۰۲۴، دولت آفريقاى جنوبى كه مردمان آن كشوردهه ها قربانى آپارتايد نژادى اقليت سفيد پوست مهاجر بودند، اسرائيل را به جرم نسل كشى فلسطينيان به دیوان بینالمللی دادگستری كشاندند. ديوان، اسرائیل را ملزم به انجام اقدامات فوری برای جلوگیری از “نسلکشی” در غزه كرد.در همان زمان، دیوان بینالمللی کیفری حکم بازداشت مقامات ارشد اسرائیلی از جمله نتانیاهو را به اتهاماتی از جمله جنایات جنگی و آوارگی اجباری صادر کرد.
نظرسنجیهای اخیر در ایالات متحده و اروپا حمایت مردمی از اسرائیل را با کاهش قابل توجهی نشان داده است. نکته قابل توجه این است که ٥٠ درصد از رأى دهندگان آمريكايى معتقدند اسرائيل مرتكب نسل كشى در غزه شده است! روز چهارشنبه ٨ اكتبر ديوان بين المللى كيفرى حکم جلب جورجيا ملونى نخست وزير و وزير دفاع و خارجه ايتاليا و شركت “لئوناردو ” را به جرم همدستى در نسل كشى در غزه صادر کرده است.دولت فاشيست اسرائيل و همپيمانان غربى اش زير فشار خرد کننده افكارعمومى براى پايان دادن به اين جنون و آدم كشى در غزه هستند.
صرف نظر از تمايلات شخصى ترامپ براى دريافت جايزه صلح نوبل، فشار افكار عمومى در دوسال گذشته در سطح بين المللى براى پايان دادن به نسل كشى و آغاز یک فرایند سیاسی جدید طرح ٢٠ ماده اى ترامپ را از خود بيرون داده است.اين طرح صلح بين دو کشور یا دو نیروی برابر نيست! اين طرح يك طرفه و نوع جديدى از استعمار در قرن ٢١ است كه حاصل بى خاصيت شدن نهادهاى بين المللى است. اينكه در جريان مذاكرات چه جرح و تعديلى پیدا خواهد كرد، معلوم نيست. اما اگر اين طرح منجر به اين شود يك كودك فلسطينى كمترى كشته و چند كاميون بيشتر مواد غذائى وارد شود به نفع مردم گرسنه و بی پناه غزه است!
مذاكرات فشرده چند روز اخير در شرم الشيخ مصر نيمه شب ٩ اكتبر بين رژيم اسرائيل و گروه حماس با ميانجى گرى آمريكا، قطر، تركيه و مصر خبر از توافق طرفين بر سر فاز اول طرح ترامپ دارد. از دو طرف عملا از ظهر روز پنجشنبه ٩ اكتبر آتش بس برقرار شده است. در فاز اول قرار است كل گروگانهاى اسرائيلى زنده و مرده ظرف چند روز آينده حداكثر تا روز يكشنبه تحويل صليب سرخ داده شوند. در مقابل اسرائيل قرار است ٢٥٠ زندانى فلسطينى كه به حبس ابد محكوم شده اند به علاوه ١٧٠٠ شهروند غزه را آزاد كنند. و روزی ٤٠٠ كاميون آذوقه وارد نوار غزه شود. و ارتش اسرائيل از مناطق شهرى عقب نشينى كنند. دولت آمريكا و قطر متعهد شده اند كه اسرائيل ديگر آتش بس را نقض نخواهد كرد! و با توجه به توافق دفاعى بين قطر و آمريكا رهبرى حماس از مصونيت برخوردار خواهند بود و به زندگى لوكس خود در قطر ادامه خواهند داد!
هر چند فاز اول مورد توافق قرار گرفته است اما موفقیت طرح كماكان در هاله اى از ابهام قرار دارد.
١- با آزادى گروگانها مشخص نیست که آیا گروه حماس قبل از نهایی شدن سایر موارد، مانند عقبنشینی کامل ارتش اسرائیل از نوار غزه، تن به خلع سلاح و تحويل اداره غزه به تكنوكراتهاى فلسطينی به سرپرستى ترامپ و تونى بلر نخست وزير سابق بريتانيا خواهد داد يا نه؟حماس مانند دولت اسرائیل در میان مردم غزه محبوبیتی ندارد!
٢- نقش سياسى حماس در آينده، این طرح خواستار آن است که حماس هیچ نقشی در آینده غزه نداشته باشد، اما بیانیه این گروه نشان میدهد که انتظار دارد بخشی از یک “جنبش متحد فلسطینی” باشد، موضعی که برای اسرائیل و آمریکا غیرقابل قبول است.
٣- محاسبات سیاسی در اسرائیل، نتانیاهو با فشار اعضای ائتلاف راست افراطی روبرو است که تهدید کرده اند که در صورت پایان جنگ بدون نابودی کامل حماس، دولت ائتلافی سقوط خواهد کرد. نتانياهو منافع سیاسی شخصی در نتیجه جنگ دارد. پايان جنگ و نسل كشى در غزه آغاز بحران سياسى در اسرائيل خواهد بود و نتانياهو هم در داخل اسرائيل و هم در سطح بين المللى با خطر بازداشت و زندانى شدن مواجه است.
این طرح نشان دهنده جدیترین تلاش دیپلماتیک برای آتشبس در ماههای اخیر است. در حالی که چارچوب معتبری برای پایان دادن فورى به نسل كشى ارائه میدهد اما موفقیت بلندمدت آن با چالشهای مهم و جزئیات مبهم دیگری، بستگی دارد که تلاشهای صلح را در گذشته از مسیر خود خارج کرده است.
اين طرح هر سرنوشتى پيدا كند، خاورميانه به قبل از ٧ اكتبر باز نميگردد. موازنه قدرت در منطقه در حال گذر از دورهای از تغییر آرایش قوا است که ممکن است در را به روی یک مسیر سیاسی جدید باز کند. با این حال، این امر بدون به رسمیت شناختن کامل حقوق فلسطینیان محقق نخواهد شد. صلح پایدار با پایان دادن به اشغال، لغو محاصره و تأسیس یک کشور مستقل و دارای حاکمیت فلسطینی در مرزهای ۱۹۶۷ ممکن خواهد بود. اینکه نتانیاهو و راست افراطی به این چنین سناریویی تن بدهند، بعید به نظر میرسد.
کمونیست هفتگی:ارزیابی شما از نقش جمهوری اسلامی و محور مقاومت اسلامی در جنگ و تروریسم و نسل کشی دو ساله اخیر چیست؟ احتمال جنگ مجدد با جمهوری اسلامی وجود دارد، پیامدهای آن برای جامعه و مردم چگونه خواهد بود؟ بخشهای بیشتر اپوزیسیون راست از جنگ حمایت میکنند، چرا؟
سعید آرمان: چندین سئوال مرتبط بە هم در این سئوال شما مطرح است کە بطور موجز بە آنها میپردازم. خمینی بعنوان رهبر جمهوری اسلامی از همان بدو بە قدرت خزیدن در ایران صدور انقلاب اسلامی را در دستور خود گذاشت. در سطوح مختلف بە توسعە اسلام سیاسی در منطقە و بطور ویژە بە خصومت با دولت عراق و اسرائیل پرداخت. تلاش خمینی برای شوراندن شیعیان عراق از صدام حسین بر بطن اختلافات مرزی دیرینه بین دولتهای ایران و عراق کە منجر بە حملە عراق بە ایران و متعاقب آن جنگ ٨ سالە شد، گوشەای از تلاش رژیم اسلامی به دخالت منطقه ای در آن هنگام بود. همزمان در طول چند دهە منبع اصلی تغذیە ایدئولوژیک، سیاسی، مالی و تسلیحاتی جنبش امل و متعاقبا درست کردن حزب اللە و گسترش تروریسم در منطقه به بهانه مقابلە با اسرائیل در دستور کار قرار گرفت. میلیاردها دلار از ثروتی کە متعلق بە مردم ایران بود بە لبنان سرازیر شد. بعدها تقویت حماس کە یک گروە اسلامی اخوانی هستند در دستور کار رژیم اسلامی قرار گرفت و بنا بە شواهدی کە خود فرماندهان رژیم اذعان کردەاند از آموزش تسلیحاتی تا ایجاد تونلهای وسیع در زیر زمین و ارسال تسلیحات از اقدامات جمهوری اسلامی بود.
بعد از سقوط صدام حسین توسط نیروهای آمریکایی و متحدینش جمهوری اسلامی از طریق نیروهای شیعە و ناسیونالیسیت مستقر در عراق سعی در تاثیرگذاری بر حکومت عراق و نا امن کردن عراق از طریق بمب گذاری و غیرە بودە است. در سالهای اخیر با ایجاد نیروی نظامی “حشدالشعبی” توسط قاسم سلیمانی و در ادامە دخالت در نزاعهای یمن و تسلیح تمام عیار حوثیها و تبدیل کردن یمن بە پایگاە نظامی با استقرار موشکهای دوربرد کە این ایدە را در ذهن حاکمان تهران جا انداختە بود کە بر چند پایتخت دیگر از جملە بیروت، بغداد، دمشق و صنعا اعمال نفوذ یا بە عبارت دیر حکم میرانند.
آغاز تحرک موسوم بە بهار عربی از کشور تونس و گسترش آن بە کشورهای دیگر عربی از جملە سوریە و مصر و لیبی و غیرە جمهوری اسلامی برای حفظ بشار اسد و باز نگاە داشتن مسیر زمینی برای اعمال نفوذ بیشتر در لبنان در همسایگی اسرائیل و دریای مدیترانە با تمام قوا (مالی و تسلیحاتی) و با همراهی پایگاە دریایی مهم روسیە در لازقیە از بشار اسد حمایت کردند.
با آغاز حملە تروریستی حماس در ٧ اکتبر و قتل عام حدود ١٢٠٠ شرکت کنندگان در یک فستیوال و مردمان عادی در این منطقە جرقە اتشی زدە شد کە دو سال طول کشید و بە یک نسل کشی آشکار انجامید کە بالغ بر ٦٠ هزار انسان کە حدود ١٨ هزار نفر از انان را کودکانی بودند کە هیچ نقشی در بدنیا آمدن در این زندان بزرگ و متراکم ترین نقطە جغرافیایی جهان “غزە”، نداشتەاند.
آغاز تهاجم اسرائیل بە بهانە کشتار بیشترین جمعیت “یهودیان بعد از جنگ دوم جهانی” بە غزە و بدنبال آن سرکوب تحرکات حزب اللە و کشار وسیع از رهبران و مقامات سیاسی و نظامی و در راس آن حسن نصراللە منجر بە سقوط حزب اللە در لبنان شد و اکنون در تدارک خلع سلاح آنان هستند کە بە یک کارتل بزرگ تولید و توزیع مواد مخدر همراە و همسو با دولت بشار شدە بودند. اسماعیل هنیە در تهران ترور شد و سینوار در درون غزدە کشتە شد و حماس در موقعیت بسیار ضعیف قرار گرفتە کە راهی جز قبول شروط دونالد ترامپ برایش باقی نماندە و دردقایق اولیە روز پنجشنبە ٩ اکتبر حاضر بە امضای قرارداد آتش بس با اسرائیل شد. جنگ دوازدە روز و کشتار فرماندهان ردە بالای جمهوری اسلامی و دانشمندان هستەای توسط رژیم اسرائیل معادلات سیاسی و نظامی منطقە را بشدت بر هم زدە است.
اکنون از نیروهای نیابتی و محور مقاومت تنها حوثیها ماندەاند کە بە موشک پرانی مشغولند.جمهوری اسلامی با تشکیل و تامین نیروهای نیابتی و یا محور مقاومت نە تنها بە حل ریشەای معضل بیش از ٧٥ سالە مردم فلسطین کمک نکردە است بلکە حکم پاشاندن بنزین بر آتش را داشتە و بە تشدید این بحران و دامن زدن بە توهم از بین بردن کشور اسرائیل کە بیشترین حمایت دولتهای غربی را با خود دارد، دامن زدە است.
در مورد احتمال جنگ حملە بە ایران با توجە بە مؤلفەهای زیاد باید بگویم متاسفانە این احتمال بسیار زیاد است. نمیتوان با قطعیت گفت کە صد درصد اتفاق خواهد افتاد اما درصد بالایی برای حملە مجدد بە ایران از جانب اسرائیل و امریکا وجود دارد. شروطی کە آمریکا و دولتهای غربی برای ایران گذاشتەاند و راە تسلیم یا جنگ کە در هر دو صورت نسخە نابودی جمهوری اسلامیست بعنوان یک رژیم سیاسی. اما عواقب جنگ برای مردم علیرغم وحشیگری روزمرە جمهوری اسلامی کە در حق مردم ایران میکند در حال حاضر برای مردم ایران بە مراتب بیشتر لطمە میزند.
ما سالهاست علیرغم وحشیگری رژیم شاهد جنبشهای وسیع اعتراضی در میان اقشار مختلف جامعە هستیم. اعتصابات کارگری، مبارزات معلمان و بازنشستگان و خیزشهای بزرگ در ٩٦ و ٩٨ و متأخرترین آن ١٤٠١ کە بە خیزش مهسا (ژینا) معروف شد و بە اذعان رژیم بە حجاب بعنوان بیرق اسلامی در سرکوب زنان پایان داد و سنگرهای زیادی را فتح کردە و در ابعاد کم نظیر نسبت بە قبل مردم در مقابل رژیم قرار گرفتەاند. این روند هر روز در حال گسترش است و جنگ و هر حملە نظامی بە ایران مردم و مبارزاتشان را فازها بە عقب خواهد راند. این واقعیت در جنگ دوازده روزه خود را نشان داد. مردمی کە بە اعتراض و اعتصاب و تجمع در مجتمع های کارگری و مقابل دوایر دولتی مشغول اعتراض هستند اینبار باید بە فکر فرار از شهرها و در امان نگە داشتن خانوادە و فرزندانشان باشد. در این سناریو شیرازە جامع بهم میریزد و زیرساختهای جامعە یکی بعد از دیگری با بمبارانها از ردە خارج می شوند.نهادها و تشکلهای تودەای و کانونهایشان ضربات جدی متحمل خواهند شد و قدرت دفاع از خود را در مقابل جنایتکاران حاکم بە حد اقل خواهد رساند.
در مورد جریانات راست بویژە سلطنت طلبان باید گفت این جریانات نە بە قدرت مردم، بلکە بە قدرت نیروی نظامی دولتهای اسرائیل، آمریکا و غرب متوصل می شوند. امیدشان را بە تبلیغات و بزرگ نمایی رسانەهای مزدور بستەاند کە کنفرانسهای مطبوعاتی اشان را پوشش زندە می دهند و یا از طریق حسابهای فیک در دنیای مجازی برای آنها “اعتبار”می خرند. آخرین نمونە آن را روزنامە هاآرتص اسرائیل با همکاری “موسسە سیتیزن لب” وابستە بە دانشگاە تورنتو برملا کردند کە رسوایی دیگری را بە سایر رسواییهای این طیف بی مایە و غیر مسئول نسبت بە جامعە، اضافە کرد.
برای اپوزیسیون راست پروغرب نە سرنوشت جامعە، بلکه تبدیل کردن مهد کودک و مدرسە و دانشگاە و کارخانە کە نمادهای زندگی و پویایی جامعە هستند، بە ویرانەهایی همچون غزە در خدمت به قدرت خزیدن رضا پهلوی بە هر قیمتی حتی حملات ویران کنندە، مهم است. بە همین دلیل آنان در چنین سناریوهای سیاە شانس این را خواهند داشت.
بە همین دلیل جنگ احتمالی نە نسخە رهایی جامعە از رژیم اسلامی بلکە نسخە بە تباهی کشاندن آن است. جمهوری اسلامی را باید سرنگون کرد اما نە توسط دولتهایی کە بە اندازە یک اپسیلون بە رفاە و آزادی مردم ربطی ندارند و یکی از دیگری جنایتکارترند.سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی با اتکا به اراده متشکل طبقه کارگر و مردم متنفر از جمهوری اسلامی ممکن است، کاری که نیروهای چپ و کمونیست و حزب حکمتیست پرچمدار آن هستند.
***