عراق میان دو قطب ارتجاع؛ نه جمهوری اسلامی، نه آمریکا
وریا روشنفکر
انتخابات اخیر عراق بار دیگر پرده از حقیقتی برداشت که سالهاست مردم خاورمیانه با گوشت و پوست خود احساس میکنند: عراقِ پس از سقوط صدام نه به سمت آزادی و رفاه و انسانیت، بلکه در مسیر تقسیم قدرت بین نیروهای ارتجاعی و مسلحی حرکت کرده است که هر یک به قدرتهای خارجی آویزانند. جمهوری اسلامی ایران و آمریکا دو قطب اصلی این معادلهاند و انتخابات، چیزی جز ابزار تنظیم موقت منافع آنان نیست. در چنین شرایطی مردم، کارگران و نسل جوان عراق بهدرستی این نمایش سیاسی را تحریم کردند و با سکوت اعتراضیشان گفتند: این حکومتها هیچکدام نماینده ما نیستند.
جامعه عراق: قربانی همیشگی جنگها و سناریوهای قدرت
عراق از سال ۲۰۰۳ تاکنون میدان آزمایشی برای پروژههای امپریالیستی آمریکا و جاهطلبیهای منطقهای جمهوری اسلامی بوده است. دولتهای پس از اشغال، نه بر اساس اراده مردم بلکه بر مبنای سهمبری احزاب مذهبی و قومی در قدرت شکل گرفتهاند. این احزاب، تکیهگاهشان نه نیروی اجتماعی و سیاسی در جامعه، بلکه میلیشیاهای مسلح و حمایتهای خارجی بوده است. نتیجه آن، شکلگیری حکومتی است که مردم نه آن را انتخاب کردهاند و نه به آن دل بستهاند.
منصور حکمت سالها پیش هشدار داده بود که اسلام سیاسی در منطقه نه نماینده مردم، بلکه بخشی از مکانیزم اعمال سلطه سرمایهداری جهانی و منطقهای است. جمهوری اسلامی نیز دقیقاً در همین چهارچوب، با استفاده از شبکه میلیشیاها و احزاب دستنشاندهاش در عراق، تلاش میکند عمق استراتژیک خود را گسترش دهد و اعتراضات درون ایران را به بیرون تخلیه کند.
جمهوری اسلامی در عراق: بقا از طریق صدور بحران
برای جمهوری اسلامی، عراق نه فقط یک همسایه، بلکه سپری برای بقاست. میلیشیاهای تحت فرمان تهران، مانند حشدالشعبی، تبدیل شدهاند به ابزار تحمیل اراده رژیم بر سیاست عراق:
• کنترل راههای انرژی و تجارت
• نفوذ در ساختار امنیتی و نظامی
• نگهداشتن مردم در فضای دائمی ناامنی
جمهوری اسلامی در عراق دنبال “صادرات ارتجاع” است. تا زمانی که آتش جنگهای نیابتی روشن باشد، میتواند بحرانهای اقتصادی و سیاسی و اعتراضات تودهای داخل ایران را با شعار “دشمن در بیرون” منحرف کند.
اما واقعیت امروز آن است که رژیم در عراق با بنبست روبرو شده است. تضادهای درونی میلیشیاها، فشار جامعه عراق و رقابت آمریکا، دست رژیم را بستهتر از همیشه کرده است.
آمریکا: منجی نیست، شریک جرم است
آمریکا که با شعار “دموکراسی” عراق را اشغال کرد، امروز خود یکی از معماران اصلی وضعیت فجیع اقتصادی، فقر و گسترش ارتجاع قومی، مذهبی در این کشور است. هدف آمریکا نه آزادی مردم عراق، بلکه:
• مهار جمهوری اسلامی
• تصاحب منابع نفتی
• تثبیت حضور نظامی در خاورمیانه در راستای تعقیب اهداف جهانی، منطقه ای
آمریکا دقیقاً بهاندازه جمهوری اسلامی، در نابودی آینده نسل جوان عراق سهم دارد.
مردم عراق: یک نیروی تعیینکننده تاریخی
اما آنچه نظم ارتجاعی را در عراق لرزاند انتخابات نبود، بلکه قیامهای خیابانی و تودهای مردم در سالهای اخیر بود؛ قیامی که صدها کشته و هزاران زخمی بر جای گذاشت. شعارهای این نسل تازه:
• “نه سنی، نه شیعه؛ ما انسانیم”
• “نه آمریکا، نه ایران؛ ما خودمان تصمیم میگیریم”
• “حکومت دزدان نمیخواهیم”
این شکست سیاسی نهبهنام هیچ حزب، بلکه بهنام جامعهای صورت گرفت که دیگر تحمل توهین به انسانیت خود را ندارد.
میزان مشارکت پایین در انتخابات – حتی با وجود تبلیغات و فشارهای گسترده – نشانه روشنی از پایان مشروعیت حاکمان مذهبی و قومی است.
توازن جدید قدرت: نه پیروزی آمریکا، نه برتری جمهوری اسلامی
نتیجه انتخابات هیچیک از دو قدرت را پیروز واقعی میدان نکرد. تعادل جدید بر پایه سه عامل شکل میگیرد:
ضعف فزاینده جمهوری اسلامی در کنترل نیروهای وابسته؛ناتوانی آمریکا در مهندسی سیاسی پایدار؛قدرت اجتماعی مردم در خیابانها
در این شرایط، هر توافق سیاسی میان باندهای قدرت موقت، شکننده و فاقد پشتوانه اجتماعی خواهد بود.
این دقیقاً همان موقعیتی است که منصور حکمت از آن بهعنوان “شکاف در بالاییها” یاد میکرد؛ شکافی که تنها با تداخل سیاسی آگاهانهی نیروی کارگری و آزادیخواه در جامعه میتواند به انقلاب اجتماعی منتهی شود.
آلترناتیو واقعی: دولت مردم، نه قدرتهای مسلح
مسئله اصلی در عراق نه این است که کدام حزب مذهبی یا دولت خارجی دست بالا را پیدا کند، بلکه این است که:
قدرت سیاسی چگونه میتواند از دست باندهای مسلح و دولتهای مداخلهگر، به دست کارگران و مردم آزادیخواه منتقل شود؟
این انتقال، نیازمند سه رکن اساسی است:
• سازمانیابی طبقه کارگر و نیروی سکولار جامعه
• ایجاد شوراها و نهادهای قدرت مستقیم مردمی
• خلع سلاح نیروهای میلیشیایی و انحلال نظام فرقهای
آینده عراق نه باید بر پایه قومیت و مذهب، بلکه بر اساس رفاه، برابری و آزادی انسان بنا شود.
نتیجهگیری: پایان یک دوره، آغاز یک صفبندی جدید
انتخابات اخیر عراق یک پیام محکم داشت:
مردم این نمایش ارتجاعی را به رسمیت نمیشناسند.
نه آمریکا و نه جمهوری اسلامی دیگر نمیتوانند ادعا کنند که سیاستورزیشان با رضایت مردم عراق همراه است. ساختار حاکم، پوسیده و بیاعتبار شده و هر روز فاصلهاش با جامعه بیشتر میشود.
مردم عراق نشان دادهاند که میخواهند از مدار سیاست فرقهای و میلیشیایی بیرون بیایند. آنها به دنبال:
نان, زندگی, امنیت, آزادی, برابری هستند و اینها فقط در یک آلترناتیو سوسیالیستی و انسانی قابل تحقق است؛ آلترناتیوی که نه تنها علیه جمهوری اسلامی و آمریکا بلکه علیه کل نظام سرمایهداری دزدسالار و ارتجاعی حاکم میایستد.
در دل همین بحرانهاست که آیندهای نو متولد میشود؛ آیندهای که در آن قدرت از آنِ انسان و جامعه است، نه اسلحه و دولتهای مداخلهگر. آیندهای که هر انسان در عراق بتواند آزادانه بگوید:
“من نه شیعهام، نه سنی؛ نه پیرو آمریکا و نه مدافع ایران؛
من یک انسانم و حق دارم در صلح و رفاه زندگی کنم.”

