باز تکثیر مصاحبه اکتبر با اسماعیل ویسی – حکومت اسلامی 40 سال بعد از انقلاب 57
تاکیدات در مصاحبه همچنان مورد تائید هست. زیرا اوضاع و احوال اقتصادی و سیاسی- اجتماعی و موقعیت حکومت اسلامی کلا، از آن ببعد بدتر شده است و خیزش توده ای- اجتماعی آبانماه ۹۸ نقطه عطفی تاریخی- اجتماعی در تسریع سیر پروسه سرنگونی حکومت اسلامی بود که پایه های اساسی رژیم اسلامی را لرزاند و خامنه ای رسمن در ۲۷ آبانماه بدان اعتراف و دستور کشتار معترضین را بی محابا صادر نمود. اما، متعاقب آن، جنبش در اشکال متفاوت کارگری- توده ای اجتماعی و بویژه ۱۶ آذر سرخ در مراکز دانشگاهی و در جنایت سرنگونی هواپیما، ادامه پیدا کرد. و … که چون نقطه عطفی اساسی بر مهر تائید نهادن بر پایان و آغاز دوره ای دیگر، در سیر تعیین سرنوشت جمهوری اسلامی نام برد که کل نهادهای رهبری حکومت اسلامی بدان واقف هستند. و … همچنین بر این اساس تاکید دو چندان همراه چه باید کرد و بویژه جایگاه حزب سیاسی کمونیستی برای هدایت و رهبری مبارزات توده های مردم در این کشمکش واقعی، در متن نوشته، چون راه کاری، بر تلاش عملی و در اولویت قرار دادن سازماندهی و آماده سازی، درسیر تداوم پیچیده مبارزات سرنگونی طلبانه جاری و تقابل با عرض اندام هرگونه ارتجاع ملون قومی- مذهبی و ایجاد و برقرای فضای آزادیخواهی و برابری طلبی که زمینه چینی حاکمیت شورائی مردم را، پایه ریزی کند که لازم است از امروز باید وارد عمل شد. خلاء گذشته را پرکرد. زیرا فردا، دیر است! 20 بهمن 1398
مصاحبه اکتبر با اسماعیل ویسی. حکومت اسلامی 40 سال بعد از انقلاب 57
اکتبر. در آستانه ٤٠ سالگي انقلاب مردم در ايران عليه استبداد پهلوي و عدم وجود آزادی، رفاه اجتماعي و سلطه ی ديكتاتوری، چه عواملي باعث شد كه ارتجاع اسلامی، انقلاب مردم را مصادره كند و مسير آن انقلاب را به انحراف بكشاند؟ خواسته های اساسی آن انقلاب چه بود؟ امروز بسياري از سران رژيم اسلامي میگویند، انقلاب برای دستیابی به آزادی و رفاه نبود. حق با كيست؟
اسماعیل ویسی- با سپاس از وقتی که در اختیارم گذاشته اید. باید تاکید کنم که، رژیم اسلامی از همان ابتدای تحمیل شدنش به انقلاب آزادیخواهانه و برابری طلبانه سال 57 با ” بحرانهای عمیق اقتصادی و سیاسی- اجتماعی ” دست بگریبان بوده است و میباشد. تمامی شواهد مستند تاکید می کنند که، در بن بست کامل از هر لحاظ قرار دارد. سیستم اقتصادی و تمامی زیر بناهایش ویران و از کار افتاده، تداوم چنین موقعتی برایش ننکن نیست و هیچ راه گریزی بجز سرنگون شدنش، وجود ندارد! زیرا، خیزش توده ای اجتماعی – کارگری که از دیماه 1396 بطور ملموس و برجسته ای عملا بر اساس آن واقعیاتهای عینی- اجتماعی علیه موجودیت جمهوری اسلامی، بمیدان آمد و در جریان است عیلرغم سطحی از پراکندگی و عدم سازمانیافتگی مشخصا طبقه کارگروعدم رهبری سیاسی- اجتماعی در بعد سراسری، اما دور تازه ای از تلاطم بنیادی عظیم اجتماعی در حال غلیان سرنگونی طلبانه است. پیام بسیار روشن و مشخص آن ” سرنگونی حکومت اسلامی سرمایه داران در ایران است. پایه های اساسی این رژیم هار و فوق ارتجاعی را به لرزه درآورده است. پیام عملی و ملموس آن را، سردمداران حکومت اسلامی و کل دارودسته اصلاح طلبان و مدافعین بقاء آن نیز، گرفته اند. ملموستر از گذشته میدانند، که اکثریت مردم ایران بدون اما و اگر، خواهان سرنگون شدنشان هستند. به همین خاطر ” حفظ و بقاء ” اش دراولویت و اساس قرار، گرفته است. بدین خاطر است تمامی متحجرین که در طول زندگی شان از جیب مردم زندگی اعیانی و اشرافی داشته اند واکنون نیز از وجود حکومت اسلامی، همچنان سودهای سرشار و غیر قابل را به جیب میزنند. به چرند و هذیان گوئی افتاده اند که، انقلاب و خواسته های آنرا تحریف آگاهانه کنند به جامعه و نسل جوان ” حقنه ” کنند که ، انقلاب برای آزادی، رفاه و آسایش نبوده است و راه حل تمامی این گرسنگی ای را که به اکثریت مردم تحمیل کرده اند در هفته گذشته ” فوق متحجری به اسم آیت اله صدیقی در نماز جمعه تهران تاکید کرده بود مردم در برابر بحران اقتصادی، روزه بگیرند و نمازهای متفاوت بخوانند ” راه حل متحجرین حاکم که چرا خواسته های انقلاب 57 را دارند تحریف تاریخی می کنند!
در اینجا ضرورت دارد به پروسه انقلاب ۵۷ و واقعیت زمینه ها و مطالبات اقتصادی و سیاسی- اجتماعی بطور اجمالی اشاره ای بکنم. انقلاب سال ۵۷ در ایران برعلیه رژیم سلطنتی پهلوی، بدون شک، انقلابی آزادیخواهانه وحق طلبانه بود. انقلابی برای دستیابی به آزادی، رفاه و آسایش از هر لحاظ بود. هدف اساسی توده های مردم شرکت کننده وانقلابیون دستیابی و ایجاد زندگی ای بهتر بود. طبقه کارگر درانقلاب ۵۷ نقش اساسی در ساقط کردن استبداد سلطنتی پهلوی داشت. اما، معنی نکردن مفهوم سرنگونی انقلابی و عدم وجود حزب کمونیستی کارگری و سیاست روشن و مشخص کمونیستی کارگری در هدایت و رهبری مبارزات طبقه کارگرو جنبشهای آزادیخواهانه و حق طلبانه اجتماعی دخیل در جریان خیزش انقلابی و توده ای ۵۷، معضل اساسی بود. جنبه صرفا ضد استبدادی و وجود تعلق خاطر سیاسی- اجتماعی جریانات به اصطلاح چپ به اسلام انقلابی؟! حمایت دولتهای غربی به قصد جلوگیری از بقدرت رسیدن چپ، کاری کرد، ضد انقلاب اسلامی را بر شانه های سنت توده ایستی، و و جبهه ملی و فرهنگ ملی – مذهبی ضد غربگرائی بقدرت رسانده شود. ضد انقلاب اسلامی در اساس ماموریت و وظیفه اش سرکوب انقلاب آزادیخواهانه و عدالت طلبانه مردم و بشکست کشانیدن آن بود.خیزش توده ای جاری نیزکه عمل و پیام روشن و قاطع آن سرنگونی بی اما و اگر جمهوری اسلامی است، لازم است از تجارب انقلاب۵۷ و صرفا ضد رژیمی گری و ضد استبدادی، تجارب و درس لازم را بگیرد و خود را به این جنبه محدود نکند. طبقه کارگر و طیف کارگرا ن رادیکال سوسیالیست و کمونیست، محافل رهبران عملی کارگری با حضورفعال خود باید افق وسیعتری بر جنبش سرنگونی ناظر کنند. همزمان در مبارزه قاطع برای سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی بطور هدفمند برای مادیت بخشیدن به چشم انداز برابری اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در واقع زندگی ای بهتر که تامین کننده توقعات انسانی زندگی انسان امروزی باشد، بکوشند. طرح خود را پیش پای نهند!
رژیمی که موجودیتش از ابتدا تاکنون و از این ببعد هم، وصله ناجوری بر پیکر جامعه ایران بوده و می باشد، در بن بست کامل، اقتصادی – سیاسی – اجتماعی و فرهنگی قرار گرفته است. این رژیم برای ادامه بقاء و حیات ارتجاعی و استثمارگرانه، بر رشد و گسترش روزافزون اخنتاق سیاسی و سرکوبگری و بر عدم برسمیت شناختن هرگونه حق و حقوق ابتدائی آحاد مردم متکی است. دستگیری و زندانی کردن فعالین کارگری، فعالین سیاسی- اجتماعی ، دخالت در زندگی خصوصی مردم بویژه زنان و جوانان، اخراج، بیکار سازی، بسته شدن و تعدیل نیرو در مراکز اصلی صنعتی تولیدی- خدماتی، نا امنی شغلی، نبودن بیمه بیکاری و دیگر بیمه های اجتماعی و درمانی، سیر صعودی فقر و فلاکت و با تاکید رسمی نهادهای حکومتی ” وجود بیشتر از 70 در صد جمعیت زیر فقر مطلق ” و تعرض گسترده و افسار گسیخته به سطح زندگی و معیشت اکثریت شهروندان، رشد و گسترش پدیده های شوم کودکان کار و خیابانی، کارتون خوابی، فحشا و اعتیاد و رشد آن تا سطوح مدارس راهنمائی، پدیده نوزاد فروشی، رشد و گسترش حاشیه نشینی، وایرن شدن زیست محیطی و … از دیگر مصائب اجتماعی در ابعد چندین میلیونی، نا امیدی جوانان از آینده خود، مشخصه و حاصل حاکمیت سیاه 40 ساله این رژیم است. چنین وضعیتی شرایط ناهنجاری به وجود آورده است. این شرایط اگرچه مبنای اعتراضات وسیع اجتماعی است، در عین حال موانع زیادی را هم ایجاد میکند. در چنین شرایطی اگر طبقه کارگر و رهبران و فعالین کارگری و توده ای سازمانیافته در این مبارزات و در جهت رهبری آن تحت رهبری و هدایت حزب سیاسی کمونیستی کارگری، شرکت نکنند، تصویر روشنی از سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی ارائه نکنند، نگرانی از اینکه تحولات با زد و بند از بالا توسط اپوزیسیون راست پرو غربی و تحمیل آلترناتیو بورژوایی کنترل شود، وجود دارد. چون انقلاب 1357، در بر همان پاشنه بچرخد. نکته ای بسیار اساسی و جدی، نباید عافل بود!
اکتبر، ٤٠ سال بعد از انقلاب جامعه ایران كماكان دچار تلاطم تحولات سیاسی- اجتماعي عميقي است. اين تحولات در جامعه کردستان نیز مستقیما انعکاس دارد. در تداوم و تشدید چنین وضعیتی و در تنگنا قرار گرفتن بیشتر رژیم اسلامی در مناطق مرکری ایران، پیش آمدن ” خلا قدرت و حاكميت دوگانه ” يك احتمال است. جنبش بورژوا ناسیونالیستی کرد برای چنین شرایطی برنامه و سناريو سياه خود را دارد، جنبش کمونیستي و چپ چه وظيفه ايي را براي خود تعريف كرده است تا يكبار ديگر تجربه ٥٧ و به انحراف كشاندن خيزش مردم و انقلاب بشكست كشانده نشود؟
اسماعیل ویسی- همانطور که اشاره کرده اید تاکید می کنم که، تمامی آن مصائب اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی که به یمن موجودیت حکومت اسلامی به اکثریت مردم ایران تحمیل شده است. در کردستان ممکن است در بعد وسیع تری نیز خودنمائی می کند. بر اساس همین زمینه اجتماعی و احتمال گسترش اعتراضات به شهرهای کردستان، همگام با خیزش توده ای، رژیم اسلامی در تمامی شهرهای کردستان حکومت نظامی غیر رسمی را با تنیدن نیروهای سرکوبگرش، برقرار کرد. اما به علاوه اصلاح طلبان کرد و جریانات ناسیونالیست کرد برای ” سودا و معامله گری و دستیابی به اهداف سیاسی- طبقاتی خود ” تلاش کردند، شهرهای کردستان با اعتراض سراسر همگامی نکنند. در تداوم و پروسه سرنگونی نیزتلاش می کنند از رشد و گسترش رادیکالیزم و فضای انقلابی اجتماعی جلوگیری و عمل کنند. این تلاش دست راستی را باید خنثی کرد. از هم اکنون در این راستا و برای گشترش و سازماندهی حرکت اعتراضی در همبستگی با خیزش توده ای اجتماعی و کارگری سراسری که،ضرورت دارد، برنامه ریزی عملی کرد. در نتیجه وظیفه اساسی ” احزاب سیاسی کمونیستی و چپ – جنبش چپ ” می باشد که، مردم وجوانان، فعالین جنبشهای آزادیخواه و برابری طلب کردستان را متشکل و سازماندهی و هدایت سیاسی است که این کمبود را جبران کنند! پیام قاطع خیزش توده ای جاری سرنگونی بی اما و اگر رژیم اسلامی است. حکومت اسلامی هم پیام را گرفته است. لازم است از هم اکنون آگاه و هوشیار بود. برای ایجاد همبستگی اجتماعی و سازماندهی با برنامه، هدفمند تلاش نمود. ارتجاع در هر شکل و رنگی و تحت هر عنوانی را باید، افشاء و برای ایزوله کردنشان اقدام کرد و فضای آزادیخواهی جامعه را علیه آنها بسیج و گسترش داد. باید سریعا و بدون فوت وقت عمل کرد.
تاکید می کنم که جنبش های چپ و راست در کردستان که در وجود احزاب سیاسی اجتماعی بروز عملی و تاثیر گذار را دارند، واقعیتی عینی هستند و در این روند سیاسی- اجتماعی. پروسه سرنگونی رژیم اسلامی در تقابل هم قرار دارند و می گیرند و تقابلی سیاسی- طبقاتی اجتماعی، جدی و تعیین کننده است. قطب بندی کنونی این جنبش ها با ارائه آلترناتیو طبقاتی- اجتماعی شان، برای تسلط سیاسی- اجتماعی و اداره حاکمیت جامعه کردستان، بعد از حکومت اسلامی. عینی و عملا در جریان است. زیرا، روندی که در جریان است. پروسه گسترش سرنگونی رژیم اسلامی است. هیچگونه راه بازگشتی ندارد. باید قطب چپ جامعه در این پروسه بکوشد با سازماندهی رادیکالیسم اجتماعی و اهداف روشن، سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی را رقم بزند! اما، مشخص است که رژیم اسلامی برای بقاء خود از هیچ گونه تلاش ممکن دریغ نخواهد کرد و نباید غافل بود که ممکن است جریاناتی در حاکمیت و قطب راست در آپوزیسیون برای جلوگیری از سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی، سناریوهای دیگری را به جامعه و جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی، تحمیل کنند. باید آمادگی لازم را داشت.
من هم معتقدم همچنانکه در سوال اشاره شده است که، در تداوم و تشدید چنین وضعیتی و در تنگنا قرار گرفتن بیشتر رژیم اسلامی در مناطق مرکری ایران کردستان آن اهمیت و اولویت اساسی را ندارد و کلا بندهای حاکمیتش سست می شود رژیم بنوعی می شود گفت که، پیش آمدن ” خلاء قدرت و حاكميت دوگانه ” يك احتمال بسیار ملموس است. از هم اکنون ” جنبش بورژوا ناسیونالیستی کرد- قطب راست ” برای چنین شرایطی برنامه و سناريو خاص خود را دارد، قطعا جنبش کمونیستي و چپ – قطب چپ ” وظیفه ای بسیار خطیر دارد. لازم است آلتر ناتیو سیاسی- اجتماعی خود را که بطور مشخص ” برنامه حاکمیت مردم در کردستان که تضمین کننده اساس اعمال اراده مستقیم توده مردم و کارگران از طریق شوراهای مردمی” است را ارائه بدهد و در دسترس جامعه قرار بدهد. تا از هم اکنون زمینه های ایجاد تشکیل شوراهای کارگری و مردمی را برای کنترل محل های کاری و محلات، فراهم شوند و با آمادگی کامل بر سر بزنگاه سیاسی تحت هدایت سیاسی اجتماعی قطب کمونیتسی و چپ، بموقع و بدون فوت وفت اعمال اراده مردم را از طریق مکانیزم شوراها برای اداره جامعه، مادیت پیدا کند. دستاوردهای مردم زحمتکش به یغما نرود. ارتجاع بشیوه دیگر اینبار در قبای ” کردایتی ” خود را تحمیل نکند!
زیرا جنبش ناسیونالیستی در کردستان ایران به مثابه جنبش سیاسی بورژوازی کرد با بخش علنی احزاب سیاسی مربوطه آن مستقر در کردستان عراق، فراکسیون نمایندگان کرد زبان در مجلس شورای اسلامی، جبهه متحد کرد، انستیتوی کرد، انجمن کردهای مقیم مرکز و غیره در کنار سنت و فرهنگ و عادات ناسیونالیستی موجود در جامعه “اجزاء سیاسی متشکل جنبش ناسیونالیستی کرد” میباشند. ناسیونالیسم جنبشی اجتماعی و فعال در جهت دستیابی به منافع طبقاتی خود می باشد و تلاش میکنند نه تنها در قدرت سیاسی به بازی گرفته شوند، بلکه بعنوان بخشی از این سیستم و سهیم در استثمار طبقه کارگر در کنار بورژوازی در ایران از سوی جناح ها و – جنبش راست پرو غرب . اپوزیسیون بورژوائی و از طرف قدرتهای سرمایه جهانی در تقابل با رژیم اسلامی و بازی با کارت ” مسئله کرد ” برسمیت شناخته شوند. روند جاری مبارزات رادیکال توده های مردم در کردستان را مهار کنند. تلاش عملی و مواضع سیاسی جریانات و” احزاب سیاسی جنبش ناسیونالیستی کرد- قطب راست ” در این برهه از زمانه در داخل و خارج ایران تاییدی بر این واقعیت است.
در تقابل نیز “جنبش کمونیستی و چپ و برابری طلبی و مدرنیسم اجتماعی در جامعه کردستان، جنبشی زنده، فعال و با پایه اجتماعی، محسوس و ملموس و مادی” می باشد. که در معادلات قدرت سیاسی در آن جامعه در حال حاضر غیر قابل حذف هست. اما، نباید غافل بود. زیرا این وضعیت اجتناب ناپذیر نیست و لازم است پایه های اجتماعی آنرا با توهم زدائی سیاسی- اجتماعی، هر چه بیشتر آگاهتر، محکمتر، سازمانیافته تر و وسیعتر کرد. تا بتوان در تقابل با جنبش بورژوا ناسیونالیستی کرد که نهایتا بر سر اداره و حاکمیت سیاسی جامعه کردستان، از روانگاه منافع طبقاتی قرار خواهد گرفت، نه تنها غیر قابل حذف باشد، بلکه نتوانند “آزادی را از جامعه سلب کنند، سنت و فرهنگ ارتجاعی و فقر و فلاکت اقتصادی و سرکوبگری را به جامعه” تحمیل کنند. در این راستا لازم است هوشیارانه، نکات زیر را در دستور کار قرار داد و برایش تلاش کرد:
1در محلات خود را سازماندهی کرده وباید متشکل شد. کنترل محلات را در دست گرفت و فضای آزادیخواهی را دامن زد. و از ابراز وجود و ازهرگونه مزاحمت ارتجاع و مزدورانش، جلوگیری کرد. ۲- شبکه وسیعی از سازماندهی گروههای پیشرو آزادیخواه در سطح شهرهای کردستان، را تشکیل داده وبه تبادل اطلاعات و همفکری با همدیگر پرداخت. ۳- واحد های گارد آزادی را تشکیل داده و چون شبکه ای بهم بافته شده، عمل کرد. واحدهای گارد آزادی باید دست بکار شوند و در برابر هر گونه جریان ارتجاعی بویژه مزدوران کهنه و تازه رژیم ، واکنش نشان دهند و با آگاهگری و بسیج فضای آزادیخواهی علیه تحرکات ارتجاعی شان، محیط را بر آنها تنگ کرده و از محله و شهر طرد کنند. واحدهای گارد آزادی یعنی صف محکم و مسلح و سازمانیافته ازادیخواهان در برابر ارتجاع قومی – مذهبی وبرای ایجاد دورنمای آینده ی روشن ودردفاع از مدنیت جامعه. ۴ – در هر مرکز و رشته کارگری، در محلات و شهرها باید شوراها را ایجاد کرد و از این طریق اعمال اراده مستقیم توده کارگر و مردم را در مبارزات جاری و در فردای تحولات تضمین کرد.
در خاتمه برای تقابل جدی و اساسی برای سرنگونی حکومت اسلامی، و تقابل با جنبش ناسیئنالیستی کرد در کردستان هم ، سازماندهی سراسری در ابعاد وسیع درجامعه کردستان را می طلبد. باید گامهای عملی را بر داشت . محافل فعالین و رهبران جنبشهای اجتماعی آزادیخواه و برابری طلب در تمامی شهرهای کردستان وجود دارند. وظیفه رهبران عملی کارگری، کمونیست، و جنبشهای توده ای اجتماعی این است که برای مرتبط شدن و ایجاد شبکه سازماندهی وسیع این محافل برای مادیت بخشیدن به مفاد چه باید کردشان اقدام کنند. که بتوان حاکمیت شوراهای مردمی را که اشاره کرده ام مادیت بخشید. زیرا این تنها راه تقابل جدی در ابعاد اجتماعی می باشد !
اسماعیل ویسی12 بهمن 1397- 1 ژانویه 2019 – esmail.waisi@gmail.com