پلیس سوئد زمانِ بازداشت حمید نوری را برای سومین بار یک ماه دیگر یعنی تا ماه مارس تمدید کرد. وی به جُرمِ جنایت علیه بشریت، شکنجه و کشتار زندانیان سیاسی دستگیر شده است. نوری دادیار زندان گوهردشت کرج در دهه شصت و یکی از بازجویان، شکنجه گران و از اعضای “هیئت مرگ” بوده که هزاران نفر از مخالفین حکومت را به جوخه های اعدام سپردند. وی یکی از دستیارانِ آیت الله اعدام، ابراهیم رئیسی بوده است. وی طبقِ گفته حقوقدانان، حداقل ٣٠ سال، باقی مانده عمرش را، چنانچه ٩٠ سال عمر کند، در زندان سر خواهد کرد.
این دیگر به آگاهی خاص و عام تبدیل شده که حکومتِ جمهوری اسلامی، در اوایلِ سالهای به قدرت رسیدنش، با سازمان دادن یکی از وحشیانه ترین قتلِ عامهای تاریخ معاصر بر علیه آزادیخواهان، برابری طلبانِ و مخالفین حکومت توانست کاری را که حکومتِ شاهنشاهی در انجام آن ناتوان بود، یعنی سرکوبِ انقلابِ ٥٧، به سرانجام برساند. ابراهیم رئیسی ملقب به “آیت الله اعدام” یکی از اعضای گروهِ چهار نفره “هیئتِ مرگ” و از مسئولین قتلِ عام زندانیان سیاسی در سالِ ٦٧ است. این جانی و قاتلِ سریالی در سال گذشته به ریاست “قوه قضائیه” منصوب شد. وی عضویت در “هیئت مرگ” را تائید و از اعدامهای دهه شصت دفاع کرده است. رئیسی در اولین مصاحبه مطبوعاتی بعد از انتصابش به عنوان رئیس قوه قضائیه گفت: آنچه که امروز مهم است اول امنیت و بعدآ عدالت است. به این نکته پائین تر اشاره میکنم. اما به این نمونه ها توجه کنید:
– حسن روحانی رئیس جمهور “اصلاح طب” و “معتدلِ” در همان اوایلِ انقلاب در نماز جمعه ها فراخوانش به مجریانِ اعدام این بود که مخالفین را در ملآُ عام اعدام کنند تا عبرت خلق شوند. وی انتصابِ ابراهیم رئیسی را به سِمَتِ جدیدش تبریک گفت. یکی اصلاح طلب و دیگری اصولگرا.
– علی ربیعی، یکی از “اصلاح طلب”ها، وزیر کار دولت روحانی که در سالِ گذشته مجبور به استعفا شد و امروز سخنگوی دولت روحانی است، برای یکی از خودیهاشان تعریف کرده که: در دههُ شصت وی قرار بوده از زندانِ تبریز تعدادی از زندانیانِ سیاسی را به زندانهای تهران منتقل کند. این وزیر کار “اصلاح طلب”، به قولِ خودش به خاطر کمبود نیرو، زندانیان را در تابوت گذاشته و درب تابوتها را میخ میزند تا از فرار احتمالی زندانیان جلوگیری کند و تابوتها را با دو مآمور مسلح به تهران میفرستد. به مقصد که میرسند تمام زندانیان دچار خفگی شده و مرده اند.
– سعید طوسی پدوفیلِ معروف قاری قرآن، که معرفِ حضور همگان است، با شکایتِ بیست و چند کودک (به اضافه عده ای دیگر که به خاطر “حفظ آبرو” سکوت را ترجیح داده اند) که مورد تجاوز این وحشی قرار گرفته اند، بنا به اقرار صریحِ خودِش در مصاحبه ها و تماسهای تلفنی به این تجاوزات اعتراف کرده اما زمانی که میخواهند او را به دادگاه بکشانند وی تهدید میکند چنانچه که پایش به دادگاه برسد نام صد نفر دیگر را، که عین خود ایشان پدوفیل هستند، را افشا خواهد کرد! آن صد نفر کسانی هستند که اتفاقآ نباید افشا شوند و آنها آنقدر نفوذ دارند که مسئله شکایت از وی را، علیرغمِ اعترافش، ماستمالی و مختومه اعلام کنند. سعید پدوفیل یکی از نورچشمی های خامنه ای است و به بیت و حیات خلوت خامنه ای رفت و آمد دارد. این مردک هم مثلِ بقیه این جانیان و دیگر همپالگیهای پدوفیلش همچنان آزادانه دارد به “فعالیتهایش” که تجاوز به کودکان است ادامه میدهد.
– مهدی چمران، یکی از اعضای سابق شورای شهر تهران، در دورانی که قالیباف شهردار بود را میخواهند به جرم دزدیهای میلیاردی و زمین خواری محاکمه کنند. ایشان هم در مقابل با تهدید به اینکه حداقل نام صد نفر دیگر، که همه آنها در زمین خواریها و دزدیهای هزاران میلیاردی و چپاول اموال عمومی شریکِ جرم هستند، را افشاء خواهد کرد. باز هم پای افشا شدن عوامل پرنفوذ در سطح مقامهای بُلند پایه حکومتی که به هیچ وجهی نباید افشاء شوند به میان می آید به همین دلیل پرونده وی هم مثلِ موارد مشابه، علیرغم شواهد و اسناد در مورد این دزدیها مختومه اعلام میشود.
– هاشمی شاهرودی، رئیسِ پیشینِ مجمع تشخیص مصلحتِ نظام و رئیس قوه “قضائیه”، که سالِ پیش زندگی پر از جنایتش پایان یافت را همگان به خاطر دارند. در دورانی که وی رئیس قوه قضائیه بود بیشترین تعدادِ کودکان به اعدام محکوم شدند. اصولآ در تمام طولِ حیاتِ جمهوری اسلامی تمامی دستگاه و سیستم قضایی، بخوان سیستمِ جنایی، یکی از ابزارهای سرکوب و اعدام مخالفین و معترضین بوده تا ادامه حیاتِ جنایتکارانه شان را تضمین کنند. داستانِ فرار او را هم که به خاطر داریم که از ترسِ دستگیری و دادگاهی شدن به جرم جنایت برعلیه بشریت، درآلمان معالجه اش را نیمه تمام رها کرد و فرار را برقرار ترجیح داده و به ایران برگشت و در ایران به درک واصل شد.
اینها مشتی از خروارند. تعداد و لیست سران اختلاس و فساد و جنایت بحدی زیاد است که هر کدام دیگری را حاشیه ای میکند. بعبارت دیگر، تک تکِ سران حکومتِ اسلامی، اعضای نهادهای مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجلس خبرگان، شورای نگهبان به اضافه تمامیِ فرماندهان سپاه، سرانِ سه قوه، تمامی وزرای دولتهای جمهوری اسلامی، استانداران، شهرداران، فرمانداران، بازجوها، بازپرس ها، مداحان، اعضای گاردِ ویژه، نمایندگان مجلس، گروهها و تیم های اطلاعاتی و ترویستی و طبعآ در صدر لیست این آدمکشان خامنه ای بدونِ استثناء مستقیم و غیر مستقیم، آمر و عاملِ شکنجه و اعدام هزاران هزار انسان از شهروندان کشور، و باعث و بانی جهنمی هستند که ما در آن “زندگی” میکنیم. اینها جنایتکاران حرفه ای هستند. یک خانواده چند هزار نفری، ٤١ سال است که پستهای وزارت، استانداری، شهرداری، فرمانداری، رده های بالای نظامی و امنیتیِ دستگاهِ سرکوبشان را دست بدست بین خودشان چرخانده اند و به جنایت و چپاول ادامه داده و هر کس را هم که اعتراض و طلب حق کرده، همچون معترضین آبان ماه، به گلوله بسته و با زندان و اعدام سرکوب کرده اند.
دیروز هاشمی شاهرودی و امروز حمید نوری، مهره ای که کمتر کسی او را میشناخت مگر زندانیان سیاسی دهه شصت که جان سالم بدر برده اند، که پایشان را به بیرون از کشور گذاشتند تحت تعقیب و پیگرد قرار میگیرند. اولی موفق به فرار شد و دومی دستگیر و به زودی محاکمه خواهد شد. این دو نمونه، هاشمی شاهرودی و حمید نوری خصلت نما و وصف حالِ عاقبت سران رژیمِند. سرانِ حکومت خوب میدانند که در داخل کشور مردم در کمینشان هستند و در خارج تحت تعقیب اند. به بیانِ دیگر: نه راهِ پس دارند و نه راه پیش. به همین خاطر اینان هیچ گزینه دیگری، به جز همان روشی که تا به حال با توسل به آن حکومت کرده اند یعنی سرکوب ندارند. تصمیمشان را گرفته اند. خودشان را تجدید سازمان و آرایش داده و برای نبرد آخر آماده میشوند. قاطع ترین، هارترین و سرِخطترین هایشان را به جلو صحنه فرستاده اند. همین آیت الله اعدام، رئیسی جلاد بعد از منصوب شدنش به ریاست قوه قضائیه گفته بود: مهمترین مسئله روز برای وی، بخوان حکومتشان، اول امنیت است و بعد عدالت. آنها که با کُدهای بیانیِ حکومتیان و طبقه حاکم آشنایی داشته باشند خوب میدانند که منظور وی از امنیت نه برای شهروندان ساکنِ ایران بلکه امنیتِ حکومت در مقابل اعتراضاتِ مردمی هست که حکومت اسلامی نمیخواهند. و دیدیم که چگونه، در آبانماه با قتل عام حداقل ١٥٠٠ نفر و دستگیری هزاران نفر، “امنیت” را برقرار کردند. دیدیم که چگونه همه سران حکومت، از اصلاح طلب و اصولگرا از نیروهای سرکوبگر انتظامی و سپاهی بخاطر نجات نظام تشکر کردند. “عدالت” بورژوازی هم به همین منوال است. عدالت نه برای عمومِ شهروندان بلکه برای دار و دسته مقابل و جناحهای مختلف رژیم کثیفشان است که باهم از دسترنج کارگران بخورند.
به این اعتبار باید قهر ضد انقلابی را با با قهر انقلابی جواب داد. هیچ آشغالی با پای خودش و یا با خواهش و تمنا به داخلِ آشغالدانی نمیرود. آشغال را باید جاروب کرد و به آشغالدانی ریخت. این حکومت را باید، به همراهِ مذهب کثیفشان اسلام، با قدرتِ قهر انقلابی به زیر کشید و آن را برای همیشه به زباله دان و گورستانِ تاریخ سپرد. به همانجا که از آن برخاسته و به آن تعلق دارد. مطمئناً و بدونِ هیچ شکی این کم هزینه ترین راه برای خلاصی از شرِ این حکومت و جهنمی است که به ما تحمیل کرده است. لاشه گندیده جمهوری اسلامی را باید از سر راه مبارزه برای آزادی و رفاه و خوشبختی همگان برداشت. خودش نخواهد افتاد، هیچوقت. باید آن را با نیروی قهر انقلابی برانداخت.
رمز و کلید پیروزی در نبرد با وحوش اسلامیِ سرمایه و برچیدن تمامی بساطِ حکومتشان در متشکل شدن و سازمان دادن و بازهم سازمان دادن است. تشکل محلات یک محور مهم در این نبرد سرنوشت ساز است. خامنه ای بعد از اعتراضات میلیونی آبانماه برای دفع خطر سرنگونی، نیروهای تحتِ فرمانش را به بازگشت به تجربه “کمیته های محلات”، که وظیفه شان کنترل و تحت نظر داشتن ساکنین محل بود، رجوع داد. آن زمان اکثریت مردم خاموش بودند و کمیته چیها دست بالا را داشتند. به این اعتبار رژیم دستش برای از سر راه برداشتن فعالینِ مخالف حکومت و اقدام به هر جنایتی باز بود. آلان اوضاع کاملآ برعکس شده و شرایط کنونی با آن زمان تفاوتهای اساسی دارد. امروز اکثریت مردم معترض و خواهان سرنگونی رژیم در یک طرف و حکومتیانی که ایزوله شده و موردِ تنفرِ عمیقِ مردمی هستند در طرف دیگر. تجربه اعتراضاتِ آبانِ ٩٨ این را نشان داد که پاشنه آشیل و نقطه ضعفِ حکومت محلات است. ما برای به زیر کشیدن حکومت نیاز به نوعی سازمان و تشکل داریم. این امر دست فعالین کمونیست، فعالین کارگری، فعالین عرصه های مختلف اجتماعی، معلمان، بازنشستگان و رادیکالها را میبوسد. ما باید تشکلی بسازیم که وسیع ترین توده های مردم را در برگرفته و انرژی و استعدادهای فراوانشان را در یک ظرف ریخته و به کار بیندازد تا با صرفِ کمترین هزینه و زمان ممکن رژیم جمهوری اسلامی را به زیر بکشیم. ما نیاز به تشکل داریم به این دلیل ساده که حکومتیان سازمان یافته اند. درمقابل حکومتی که متشکل و سازمان یافته است باید تشکل و سازمان داشته باشیم. متشکل شدن و سازماندهی کردن توده های میلیونی خواهان سرنگونی حکومت، خاصه در محلات کارگری و زحمتکش نشین، امر عاجلِ امروزِ کمونیستها آزادی خواهان و برابری طلبان است.
٢٠ فوریه ٢٠٢٠ – ٣٠ بهمن ١٣٩٨