ویدیویی دیدم از مکرون، رئیس جمهور فرانسه که در مقابل ورودی مکانی که قصد بازدید آنرا داشت توسط تعدادی معترض متوقف شده بود؛ یک زن معترض به او از فشارها و سختی ها میگفت و او پاسخ می داد: “این دموکراسی است؛ نماینده هایتان را انتخاب می کنید و آنها در مجلس تصمیم می گیرند.” زن پاسخ داد: “اما همه تو خیابان ها هستند.” مکرون دوباره تکرار کرد: “این دموکراسی است.” دو طرف چندین بار این جملات را تکرار کردند. ظاهرا زن معترض قانع نمی شد.
معنای دموکراسی
مکرون درست می گوید “این دموکراسی است.” او یک سیاستمدار کلاش و مرتجع است؛ اما در این مورد او درست می گوید؛ عین حقیقت را بیان می کند. اگر کسانی قانع نمی شوند بعلت توهماتی است که در جامعه پراکنده اند. دموکراسی را به غایت آزادی و عدالت ارتقاء داده اند. نزد بسیاری دموکراسی برابر است با آزادی و عدالت. لذا زمانی که با فقر وسیع و سرکوب خواست ها و اعتراضاتشان روبرو می شوند، به این نتیجه می رسند که حکومت دموکراسی را زیر پا گذاشته است.
اکنون در فرانسه بیش از یک سال است که هر شنبه در شهرهای فرانسه هزاران نفر تحت نام “جلیقه زرد ها” به اعتراض به خیابان ها می آیند. دو ماه است که در اعتراض به قانون جدید بازنشستگی که توسط مکرون تنظیم شده و مجلس در حال تصویب آنست، اعتراضات میلیونی در فرانسه برپا شده است؛ اعتصابات وسیع کارگری که در چهل سال اخیر بی سابقه بوده است؛ دانش آموزان و دانشجویان وسیعا در اعتراضات شرکت می کنند؛ اما نه مکرون و نه دولت عقب نمی نشینند. پلیس با خشونت وحشیانه ای این اعتراضات را سرکوب می کند؛ چندین نفر تاکنون جان باخته اند؛ تعداد بسیاری مجروح و معلول شده اند؛ تعدادی بینایی خود را از دست داده اند و شمار بیشتری بازداشت شده اند. اما این عین دموکراسی است!
دموکراسی پارلمانی یا نیابتی قرار نیست که عدالت را در جامعه برقرار کند یا آزادی شهروندان را تضمین کند. شهروندان هر چند سال یکبار به پای صندوق ها می روند و تعدادی را بنام نماینده به مجلس می فرستند تا در مورد امورات جامعه از اقتصاد و سیاست و آموزش و پرورش و غیره تصمیم بگیرند. در این تصمیمات مردم هیچگونه دخالتی ندارند. این باصطلاح نمایندگان به انتخاب کنندگان پاسخگو نیستند؛ قابل عزل نیستند؛ و تا زمانی که دوره شان بسر رسد در مجلس می مانند و با حقوق ها و مزایای بالا بعنوان یک قشر ممتاز زندگی می کنند. معمولا دو سه حزب بزرگ وجود دارند که مجلس را قبضه می کنند؛ رسانه ها را نیز عملا در اختیار دارند؛ زیرا پول و قدرت میزان قدرت تبلیغاتی را تعیین می کنند.
بسیاری از مردم، بویژه جوانان محروم توهمی به این نظام ندارند. و عملا انتخابات را تحریم می کنند. نه برای رای دادن ثبت نام می کنند و نه در پروسه انتخابات شرکت می کنند. بطور نمونه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا فقط حدود پنجاه درصد واجدین حق رای در انتخابات شرکت می کنند. و این باین معنا است که رئیس جمهور را حدود یک چهارم واجدین رای انتخاب می کنند.
حکومت پارلمانی ابزار حاکمیت طبقه سرمایه دار و صیانت نظام سرمایه داری است؛ پارلمان تضمین کننده و تسهیل کننده نیازهای سرمایه داری است. البته بنا به توازن قوای طبقاتی این حکومت به راست یا به چپ می چرخد. اما این گردش به راست و چپ ذره ای از این واقعیت که دموکراسی شکلی از حکومت سرمایه داری است کم نمی کند.
در اینجا این سوال طرح می شود: پس چه نوع حکومتی تضمین کنندۀ آزادی واقعی، عدالت، برابری و رفاه همگان است؟ مساله در درجه اول نه شکل حکومت، بلکه نظام اقتصادی است. تا زمانی که سرمایه داری برقرار است هیچ سخنی از آزادی، برابری و رفاه یعنی عدالت واقعی نمی تواند در میان باشد.پاسخ سوسیالیسم است. نظامی که کار مزدی و استثمار را لغو می کند؛ نظامی که بر مبنای سود پایه گذاری نشده است؛ نظامی که طبقات را محو می کند و لذا قادر است عدالت واقعی را برقرار کند. طی تاریخ و در نتیجه حاد شدن مبارزۀ طبقاتی و انقلابات مارکس از حکومت بشیوه کمون پاریس بعنوان حکومت سوسیالیستی صحبت می کند. انقلاب اکتبر حکومت شورایی را بوجود آورد. پس از آن برخی کمونیست ها از نظام دموکراسی شورایی سخن گفتند. حکومت شورایی بهترین شیوه ای است که تاکنون مبارزات طبقاتی پرولتاریا بدست داده است. اما حکومت شورایی فقط می تواند روبنای حکومتی یک نظام سوسیالیستی باشد.
فرانسه الگوی اپوزیسیون غیر کمونیست ایرانی
اپوزیسیون راست و میانۀ ایران فرانسه را بعنوان الگو معرفی می کند. هم سکولار است و هم دموکراسی پارلمانی دارد. وجود یک حکومت اسلامی موجب شده است که تمام اپوزیسیون به سکولاریسم قسم بخورند. دموکراسی نیز که اکنون به آخرین کلام جنبش های غیر کمونیستی و کمونیسم غیر کارگری بدل شده است. لذا ترکیب سکولار و دموکراسی بعنوان شکل ایده آل حکومت آلترناتیو جمهوری اسلامی اعلام می شود. هیچ جریانی نیز بخود زحمت نمی دهد که محتوا و عملکرد این سکولار دموکراسی را باز کند و توضیح دهد. قرار است این عبارت مردم را سِحر کند و بدون سوال آنرا بپذیرند.
از اینرو است که این مکالمۀ کوتاه میان مکرون و زن معترض می تواند چشمان بسیاری را بگشاید. نگاهی به جامعۀ فرانسه، به فقر روزافزون، به کارتن خوابی، به اختلاف طبقاتی عمیق، به اعتراضات وسیع و میلیونی شهروندان عادی، به وضعیت طبقۀ کارگر، به سیستم آموزشی و درمان اکثریت شهروندان، به نظام پلیسی و خشونت عنان گسیخته پلیس در مقابله با اعتراضات مردم کارگر و زحمتکش، به حاکمیت قوانین اختناق که به بهانۀ تروریسم در فرانسه حاکم شده است، همه و همه تمام عمارت پوشالی اپوزیسیون را ویران می کند.
بعلاوه، این سکولار دموکراسی در یک کشور سرمایه داری پیشرفته است. نظام سرمایه داری در کشوری مانند فرانسه می تواند این درجه از دموکراسی را تحمل کند؛ هر چند که هر روز بخشی از آنرا حذف می کند. اپوزیسیون ایرانی حتی اگر در قول و وعیدهایش صداقت داشته باشد و قلباً بخواهد که نظامی شبیه فرانسه را در ایران پیاده کند، هیچگاه موفق نخواهد شد. نظام سکولار دموکراسی در ایران در بهترین حالت شبیه ترکیه ده سال پیش خواهد شد. سرمایه داری در کشوری مانند ایران به “کار ارزان و کارگر خاموش” نیازمند است. و همین امر موجب می شود که دموکراسی سریعا به استبداد بدل شود. برای حفظ این نظام بورژوازی به یک ایدئولوژی تحمیق نیاز دارد؛ لذا سکولاریسم از محتوا خالی می شود و صرفا به یک نمای بیرونی بدل می شود. مذهب و ناسیونالیسم دو بال ایدئولوژیک نظام سرمایه داری اند. *