چیزی غم انگیزتر و دردناکتر از این نیست که انسان احساس کند بود و نبودش نه فقط علیالسویه بلکه به حال اجتماع مضر است. احساس کند وجودش، حیات همنوعان و عزیزانش را به خطر می اندازد. رسیدن انسان به این باور که با هر دم و بازدم، جهانی را آلوده می کند و تخم مرگ در فضا میپراکند،فوقالعاده وحشتناک است. این دقیقاً آن احساس تلخ و گزنده ای است که تمام صاحبان سرمایه و اربابان رسانه این روزها و پس از شیوع ویروس کرونا سعی میکنند به آحاد جامعه القا کند. هدف عطف توجه به قصور افراد به جای سیستم معیوب و وارونه حاکم است. تردیدی نیست که وقوع بلایای طبیعی و ظهور بیماریهای ناشناخته را علی القاعده به حساب هیچکس نمی نویسند. اما درست در چنین موقعیتهایی است که گندیدگی مناسبات موجود و فاسد بودن مسئولین امور عریان تر از هر زمان دیگری آشکار میشوند.
انتشار ویروس کرونا و مرگ و میر ناشی از آن البته اتفاق ناخوشایندی است، لیکن عمق فاجعه جای دیگری است. مساله اینست که در این سیستم سرمایه محور که دیوانه وار بدنبال کسب سود است، همه چیز تابعی از اولویتهای اقتصادی است. دولت چین بروز بیماری را هر چقدر زورش رسید کتمان کرد تا حتیالامکان در روند فعل و انفعالات اقتصادیش خللی وارد نشود. آنها خونسردانه و بسادگی جان انسانها را قربانی منافع اقتصادی کردند. تنها پس از آنکه فاجعه اوج گرفت و بیم نابودی کل جامعه میرفت، آنگاه با شدت و حدت تمام و بطور علنی در صدد مهار و کنترل آن برآمدند. بورژوازی برای تداوم استثمار و تامین زندگی انگل وار خویش نه به فرد فرد انسانهای زحمتکش بلکه به کل طبقه تولید کننده نیاز دارد. بالاخره توده کارکن و طبقه تولید کننده ای باید باشد تا اقتصاد مبتنی بر استثمار و کسب سود، سامانی بگیرد و سرمایه ای انباشت گردد.
گزارشات و تصاویر ضد و نقیضی از روشهای مهار و کنترل بیماری در چین ارائه شده است. برخی ویدیوها صحنه هایی را نشان می دهند که انسان از وجود این همه شقاوت و بیرحمی نسبت به همنوع خود منقلب میشود. با مشکوکین و مبتلایان چنان خشن و غیر انسانی برخورد میشود که گویی آنان نه انسان بلکه خودِ ویروسند. در برخی موارد قتل و کشتار با گلوله در کمال خونسردی مشاهده میشود. سازمانها و نهادهای حقوق بشر بورژوایی ابتدا به مقامات چینی برای چنین برخوردهایی هشدار و سپس آنان را ستایش کردند! استدلال طبق معمول این بود؛ کامیابی در هدف، طرق رسیدن به آن را توجیه می کند و چین در کنترل بیماری موفق عمل کرد! بله، ارزش مصرف تعدادی تمام شد و میشود دورشان انداخت! آنها انسانهای سالم را نیز چونان اسباب بازیهای کوکی که باید تمیز و سالم نگهداری شوند تحت نظر قرار دادند. اطلاعات مربوط به آمار مرگ و میر، تعداد مبتلایان و نیز سیر تحقیقات، کاملا قطره چکانی و منطبق با منافع اقتصادی به سمع و نظر مردم میرسد.
در ایران اسلام زده اوضاع به مراتب اسفناکتر و سیر حرکت به سمت بروز فاجعه ای هولناک است. اینجا غیر از آخوند طفیلی که ظاهراً موجودی “ملکوتی“ است، سایرین غیر خودی و حتی دشمن به شمار می آیند. قرنطینه و ارائه خدمات بهداشتی و درمانی برای همگان و به ویژه مبتلایان سهل است حتی یک تست ساده هم از مشکوکین نمیگیرند. دراین سرزمین مصیبت زده چرایی این لاقیدی غیرقابل تصور حکومت اسلامی بر همگان روشن است. این همان حکومتی است که هزار و پانصد نفر و به روایتی پنج هزار نفر را ظرف فقط چند روز قتل عام کرد. حکومتی که جنازه های جانباختگان را در کوه و رودخانه و دشت و دمن مدفون و رها کرد. رژیم اسلامی برای بقای خویش میجنگد به همین دلیل برای مقابله با کرونا مصلحت را اتخاذ سیاست پنهانکاری و بی تفاوتی، و اگر کمی بدبین یا واقع بین باشیم، در انتشار هرچه وسیع تر آن دیده است.
فرهنگ جامعه فرهنگ طبقه حاکم است. حاکمیت مناسبات ضد انسانی لاجرم به سقوط و انحطاط ارزشهای انسانی در جامعه بویژه در میان طبقات مرفه و خرده بورژوازی منجر میشود. احتکار ماسک و وسایل بهداشتی و فروش آن به قیمت گزاف جلوه ای تهوع آور و شنیع از فقدان حداقل ارزشهای انسانی نزد طبقه حاکم و لایه هائی است که از قبل این حاکمیت ارتزاق میکنند. بورژوازی عقبمانده و متحجر، فرهنگ کاسبکارانه را به یک نُرم و هنجار اجتماعی تبدیل کرده است. همانها که پیشتر انگشتهای بنفش خود را به خون زندانیان و اعدام شدگان آغشته بودند، اکنون ضروریترین وسایل مورد نیاز مردم جهت مقابله با بیماری و ممانعت از آلودگی را احتکار می کنند. اینها همه از تبعات حاکمیت یک نظام سودپرست و ضد انسانی است که در ایران با نقاب دین بر چهره و ژست ضد آمریکایی اَمرش را پیش میبرد. این حکومت اسلامی سرمایه داری است و سرمایه داری یعنی همین.
اما این تمام واقعیت جامعه نیست. در دل این جامعه و مناسبات وارونه انتقاد ضد سرمایه داری، انتقاد سوسیالیستی طبقه کارگر به وضع موجود با هدف زیر و رو کردن این نظم کثیف و خونبار همواره وجود داشته است. سوسیالیسم به مثابه جنبشی مبتنی بر آزادی و برابری و رهائی انسان از مناسبات مبتنی بر بردگی و استثمار ریشه در همین جامعه دارد. طبیعت انسان بدون ارزشهای انسانی قابل تصور نیست. کیست که کمکهای بی دریغ بخشی از کادر پزشکی و پرستاران را در چنین روزهای سختی ببیند و به شرافت و شهامت آنان درود نفرستد. سوسیالیسم در تحلیل نهایی و در جوهر خود یعنی همین. اینکه آدمها خودشان را نه رقیب یکدیگر که یار و یاور هم تلقی کنند. اینکه هرکس قادر باشد خودش را جای دیگری تصور کند و همانقدر برای او خواهان سلامتی و رفاه باشد که برای خودش. این سوسیالیسم است و آحاد جامعه به ویژه توده زحمتکش و تولید کننده، فراوان از این دست انسان ها در خود تربیت و پرورش داده است.
نرجس خانعلی زاده پرستار جوان بیمارستان لاهیجان نمونه بارز چنین انسانهای شریفی است. کسی که خود را بی دریغ وقف بیماران کرد تا آنجا که به خاطر احساس مسئولیت نسبت به انسانها و تعهد به رسالتش جان باخت. نرجس را نه ویروس کرونا که گندیدگی مناسبات سرمایه داری و لاقیدی و جنایت پیشگی مدافعین اسلامی آن کشت. باید به کمک این شریف ترین و شجاع ترین انسانها، با اتکا به طبقه تولید کننده و هستی بخش جامعه، شر حاکمان انگل و سودجو را یکبار برای همیشه از سر جامعه کم کنیم. باید تکلیفمان را با سیاستمداران دروغگو و شیادی که همه چیز را از ما مردم پنهان می کنند و در هنگامه بلا و مصیبت تنهایمان می گذارند یکسره کنیم. یادمان باشد تولید اگر نه با هدف کسب سود سرمایه بلکه بر اساس رفع نیازهای انسانی باشد، مناسبات اقتصادی و اجتماعی اگر سوسیالیستی و بر مبنای مودت و نوعدوستی باشد، آنگاه سختترین وقایع طبیعی و مصائب غیرقابل پیشبینی نیز ما را به هم نزدیک و صمیمی تر خواهد کرد. دراین روزهای سخت بیش از پیش باید بر نیاز سوسیالیسم و فراخوان سوسیالیسم تاکید کرد. *