این سطوررا با تاخیر فراوان در مورد انقلابی پرشورو استوار، انسانی محبوب و فداکار، رحیم صادقی مینویسم. این بهار پردلهره و نابخشودنی کرونا زده ، با ۳۹ سالگی دستگیری و سپس سر به نیست شدن این رزمنده کمونیست، فعال تشکیلات مخفی کومه له در زندانهای جمهوری اسلامی مصادف است. وظیفه تشکیلاتی او نامه رسانی (پیک) بین کمیته مرکزی کومه له مستقر در مناطق آزاد حومه بوکان با تشکیلات مخفی کومه له در تبریز بود. در اواسط خرداد سال ۱۳۶۰ با محموله ای از نامه و نشریات کومه له در منزلی متعلق به تشکیلات مخفی شهر تبریز با نام تشکیلاتی “محسن” دستگیر شد. پدر داغ دیده (کاک محمد) سراسر آن سال و چند سال بعد به جانیان مسئول زندانهای تبریز، ارومیه، مراغه، تهران، اصفهان مراجعه کرد و جمهوری اسلامی اثری با نام رحیم صادقی از میان زندانیان اعدام شده و یا زنده مانده ارائه نکرد. به هر جا مراجعه شد، چنین اسمی ردیابی نشد. نهایتا بعد از مدتی پدر و بستگان از یکی از همقطاران روزهای مبارزه اش شنیدند، که رحیم با شناسنامه و اسم و شهرت دیگری دستگیر شده و حدس اینست،اسم اصلی خود را به شکنجه گران جمهوری اسلامی نگفته است. در همان دوره اولیه دستگیری و بعد تر معلوم بود، رحیم جسورانه مقاومت کرده است. چون تعداد زیادی از فعالین تشکیلات مخفی که در شهرهای بوکان و حومه که در مقاطع مختلف با او فعالیت مشترک داشتند، کوچکترین صدمه ای از جانب او ندیدند. کوچکترین اطلاعاتی را از امکانات و همرزمانش به جمهوری اسلامی نداد. بعد از چند سال بی اطلاعی مطلق از سرنوشت او، حدس اولیه به یقین تبدیل شد، که رحیم فداکار به منظور سرایت نکردن ضربه پلیسی به همکاران تشکیلاتی و اطرافیان و حتی بستگانش اسم واقعی خود را نیز به همراه رازهای ناگفته مهم دیگر به شکنجه گران جمهوری اسلامی نگفته است و سربلند ایستاده است. سالهای زیاد کورسوی امید پیدا شدن اثری از رحیم عزیز، خانواده و بستگان و ما رفقایش را در انتظار نگه داشت و سکوت اختیارکردیم. امروز و با تاخیر بسیار فراوان سکوت را باید شکست. یاد این کمونیست رزمنده را که در جوانی و در سن ۲۲ سالگی به دام جمهوری اسلامی افتاد و در راه اهداف و آرمانش، در راه رهایی طبقه کارگر و کمونیسم جانباخت، عمیقا گرامی بداریم!
رحیم صادقی کی بود؟
رحیم صادقی در سال ۱۳۳۸ در روستای یکشوه واقع در ده کیلومتری شهر بوکان متولد شد. دوره کودکی ونوجوانی تا پایان پنجم ابتدایی را در همان روستا پشت سرگذاشت. ادامه تحصیل را در سه ساله راهنمایی و سپس دبیرستان تا گرفتن دیپلم را در شهربوکان به پایان برد. دوره کودکی و نوجوانی و جوانی رحیم و من و تعداد دیگری از هم سن و سالها در زندگی عادی و دوره تحصیل و سپس پیوستن به فعالیت سیاسی چپ گرایانه و بعد از قیام ۵۷ پیوستن به سازمان کومه له به نحو عمیق و صمیمانه ای به هم گره خورد. به لحاظ سنی نزدیک به یکسال از او بزرگتر بودم، اما این تفاوت سنی، هیچ فاصله ای بین ما ایجاد نکرد. دوره کودکی و نوجوانی را در همان کوچه، پس کوچه ها با سرگرمیهای ویژه آن دوران سنی و بعدا در مدرسه تازه تاسیس شده در وسط روستا به سال ۱۳۴۵ رفیقانه و با علاقه و محبت با هم پشت سرگذاشتیم. برای ادامه تحصیل به شهر بوکان رفتیم. در سال تحصیلی ۵۲ – ۵۳ شمسی وقتی که او دوم راهنمایی و من سوم بودم، منزل مشترک اجاره کردیم. یکسال را زیر یک سقف به عنوان دو رفیق عمیقا صمیمی، بی اغراق بدون یکبار حتی تلخ رویی با بازیگوشی ها و جذابیت های دوران تحصیل و نوجوانی، با هم سپری کردیم. منزلمان به کانون گرم و دوستانه هم سن و سالها و همکلاسی ها تبدیل شده بود. در همان دوره با توصیه های یک رفیق مشترکمان به مطالعه سیاسی چپ گرایانه با نقطه عزیمت مبارزه علیه استثمار و نابرابری و ستم و علیه سرمایه داری و رژیم سلطنتی جهت پیدا کردیم. رحیم و ما رفقای نزدیکش با رنج و زحمت کارگران و مردم زحمتکش و محروم در شهر وروستاهای پیرامون عجین و آشنا بودیم و طبعا این مبنای اجتماعی قوی در جهت گیری طبقاتی و گرایش به سوسیالیسم را در ما و در چهارچوب درک موجود آن دوره چپ ایجاد کرده بود. درسها و خاطره های شنیدنی و بیاد ماندنی جذاب و زنده ای از رحیم با شخصیت از آن دوره تا قبل از انقلاب ۵۷ بیاد هست، اینجا فرصت بازگویی آن نیست و امیدوارم در جمع یاران و دوستان و همقطاران مبارزاتی آن دوره فرصتی ایجاد شود، یاد او را با گرامیداشت یادواره های با ارزشش گرامی بداریم.
عروج جنبش انقلابی سال ۱۳۵۷ نقطه عطف بزرگی برای نسل جوان تشنه آزادی آن دوره بود. روحیه سرکش مبارزاتی را در رحیم و ما هم نسلهای او به شدت تقویت کرد. به تاثیر از این اوضاع محفل مبارزاتی ما هم روش مبارزاتی جدیتر و هدفمند تری را پیش پای خود گذاشت. تبلیغ و تشویق به مبارزه علیه نظام سلطنتی به شکل علنی تر و گسترده تر به قول آن دوره در میان زحمتکشان و جوانان در دستور کار قرار گرفت. تظاهراتهای بزرگ در تبریز و تهران و بقیه شهرهای بزرگ اعتمادبنفس بالاتر و امید و خوش بینی به سرنگون کردن رژیم سلطنتی را به شدت تقویت کرد. چند ماه بعد تظاهراتها به سراسر کشور و همه شهرها کشانده شد. در نتیجه شرکت در تظاهراتهای شهرهای بوکان و سقز به بخش ثابت فعالیت مبارزاتی رحیم و جمع مبارزاتیمان تبدیل شد. آن دوران پرشور مبارزاتی در عین حال مدرسه واقعی تجربه گیری و پخته شدن رحیم و ما نسل جوان هم دوره اش بود. بعد از سرنگونی رژیم شاه و پیدایش فضای آزاد سیاسی در شهرهای کردستان، جمعیتهایی با اسم و مضمون “دفاع از آزادی و انقلاب و حقوق مردم کردستان”، در شهرهای کردستان شکل گرفت. رحیم و جمع مبارزاتی ما رابطه سمپاتیک و هدفمندی را با جمعیت شهر بوکان و از این کانال مستقیما با زنده یاد “دکتر جعفر شفیعی” پیدا کرد. طبق توصیه دکتر جعفر و با تکیه به تجربه “کوری رنجبران تکان تپه”، (یکی از روستاهای بزرگ همجوار)، در روستای یکشوه “کوری زه حمه تکیشان” یعنی “کانون زحمتکشان” را تاسیس کردیم. رحیم صادقی یکی از فعالین اصلی موسس این نهاد بود. این نهاد در فرصت کوتاه یکماهه از میان دختران و پسران جوان روستا و بخشا انسانهای میانسال حدود ۵۰ عضو گرفت و فعالیتهای سیاسی و تبلیغی و همیاریهای اجتماعی را در دستور گذاشت. دفاع از حقوق کارگران و زحمتکشان و حقوق زنان، و فراخوان به مبارزه علیه ارتجاع تازه به قدرت رسیده از مهمترین کارها بود. این اولین تجربه کار متشکل علنی رحیم و ما همرزمانش بود. وقتی از فعالیتهای این نهاد صحبت میشود، باید از دورفیق دیگر جانباخته آن کانون یاد کنیم. رفقا رسول فیضی و طوبی فیضی، عموزاده هم که هر دوبه بخش علنی و مسلح کومه له پیوستند و “پیشمرگ” شدند و در نبرد نظامی با سرکوبگران جمهوری اسلامی جان باختند. یاد عزیزشان گرامی باد. یاد نامه آنها در همان مقطع که جانباختند، نوشته و منتشرشده است.
یورش جمهوری اسلامی در مرداد ۵۸ پایان فعالیت جمعیت بوکان و نهادهای مختلف دمکراتیک و توده ای در آن دوره بود. بعد از جنگ سه ماهه اول رحیم صادقی فعالیت خود را در بخش مخفی و شهری تشکیلات کومه له ادامه داد. خیلی زود، به فعال مورد اعتماد و قابل اتکا تبدیل شد. همانطور که اشاره شد، وظیفه حساس پیک بین کمیته مرکزی و تشکیلات مخفی کومه له در تبریز را به عهده گرفت. رفیق ناصر طاهری که در آن دوره خود جزو تشکیلات مخفی کومه له در تبریز بود، ملاقات و دیدارهای پر خاطره خود با رحیم و رفقای دیگری چون رفیق جانباخته صلاح علیزاده و نادر نقده را در منزل متعلق به تشکیلات تبریز بیاد میاورد. این همان منزلی است که متاسفانه تعدادی از اعضای تشکیلات مخفی کومه له از جمله انقلابیون برجسته ای چون هوشنگ توحیدی، اسماعیل یگانه دوست، امجد مصطفی سلطانی و …. در خرداد ماه ۶۰ آنجا دستگیر و سپس اعدام شدند.رحیم صادقی بعد از دستگیری آنها جزو آخرین نفراتی بود که در اواسط خرداد پا به این منزل لو رفته میگذارد و همانجا دستگیر میشود. او که از ضربه خوردن تشکیلات اطلاع نداشت، به روال جاافتاده قبلی با محموله متنوعی از نامه های تشکیلاتی و نشریات کومه له از بوکان به تبریز سفر میکند و به محض پاگذاشتن به محوطه آن منزل از جانب ماموران کمین کرده در آنجا دستگیر و مستقیما روانه زندان جمهوری اسلامی شد. این رویداد تلخ وقتی تلختر است، از آن لحظه دستگیری تا کنون دیگر اثری از رحیم به دست نیامد. معلوم است رحیم نیز همانند دیگر همرزمان دستگیر شده اش در همان دوره به جوخه اعدام سپرده شد و چه بسا زیر شکنجه های وحشیانه جانباخت. رحیم صادقی با اهداف و تعهداتش صادق ماند. با قامت بلند ایستاد، دشمن جبون را زبون کرد و لب رازدارش را نگشود. او نیز همانند بسیاری از رزمندگان راه آزادی و سوسیالیسم در صفحه درخشان قهرمانیها نام خود را به ثبت رساند.
یادداشت رحیم عزیز که در پشت عکس یادگاریش به زبان کردی برایم نوشته مناسبت دارد که پایان بخش این یادنامه باشد. ” با له لات بیت وینه ی شیواوم که بزانی نه مردوم و ماوم. تقدیم به دوست عزیزم رحمان حسین زاده – سایه از رحیم صادقی یکشوه- ۳- ۱۱ – ۵۴ ”
ترجمه: “بگذار نزدت بماند عکس به هم ریخته ام، که بدانی نمردم و زنده ام”
رحیم جان، رفیق عزیزم! تو زنده ای، زنده در یادها، درسها ،خاطره ها. زنده در اهداف و تعهد مشترک مبارزاتیمان. و در آن کوتاه مدت عمر چه استوارانه و افتخارآمیزبه آن تعهدات پایبند ماندی و با سربلند جانت را فدایش کردی. تو زنده ای چون فداکاری شما و هزاران کمونیست رزمنده دیگر الگوی من و مشوق من درپافشاری بر تعهد و اهدافمان است.
جمهوری جنایتکار جمهوری اسلامی بسیار زود شما را از ما گرفت. اما کور خواند، تداوم تپشهای مبارزاتی این چهاردهه میرود به طوفان جارو کننده جمهوری اسلامی و کاپیتالیسم تبدیل شود. میرود اهداف مشترکمان، همان حقایقی که همیشه از آن صحبت میکردیم، یعنی واقعیت پایه گذاشتن نظمی به دور از استثمار و تبعیض و ستم، و تضمین کننده آزادی، برابری، رفاه و سعادت انسانها متحقق شود. این شایسته ترین گرامیداشت و قدردانی از شما و هزاران کمونیست و آزادیخواه جانباخته در این مسیر است.
یاد عزیز رحیم صادقی و هزاران مبارز راه آزادی و کمونیسم گرامی باد!
به درود رفیق عزیزم! به درود!
***