اخیرا نقد کوتاهی بر قطعنامه ای به امضای ۱- انجمن صنفي کارگران برق و فلزکار کرمانشاه، ۲-سندیکای نقاشان البرز، ۳- کانون کارگران ساختمانی کردستان، ۴- گروهی از کارگران و فعالین کارگری سقز نوشتم. جوانمیر مرادی از فعالین انجمن صنفي کارگران برق و فلزکار کرمانشاه، عجولانه و بدون تعمق کافی با ادبیاتی به شدت نازل و سطحی و زمخت ظاهرا به نقد من جواب داد. شتابزدگی ایشان در کارش به نحوی بود، چند ساعت بعدتر مجبور شد، نسخه اولیه نوشته اش را اصلاح کند و موردی از شانتاژ و ادبیات به شدت زننده اش را درز بگیرد و اسم آن را بگذارد، “متن اصلاح شده”. اما متن اصلاح شده اش هم به قول معروف “عذر بدتر از گناه” به جای دو کلمه حرف حسابی، آکنده از فضاسازی و حاشیه سازی و ادعاهای سبک که نه تنها شایسته بروزش از جانب کسی نیست که خود را “فعال کارگری و سوسیالیست” معرفی میکند، بلکه بیان آن کسر شأن هر شهروند مسئول و متعهد در قبال گفته ها و اعمالش است. هر انسان منصفی با مطالعه نقد من و جوابیه ایشان متوجه فضاسازی فرقه ای گونه و متعصبانه او شده، و ادبیات زشت او را به حاشیه میراند و من هم همین کار را میکنم و بر محورهای اصلی مورد اختلاف متمرکز میشوم.
در شروع این مطلب تاکیدی بگذارم بر اینکه، چنانکه در نوشته ای به امضای فردی جوانمیرمرادی آن دو محور سیاسی مورد انتقادم میامد، به نظرم آن جایگاه را نمیداشت، که به آن بپردازم. مساله من و به نظرم هر فعال دلسوز جنبش کارگری اینست، آن لغزشهای سیاسی، طبقاتی قابل نقد در قطعنامه ای به امضای “سه نهاد و گروهی از کارگران سقز” منتشر شده در مناسبت اول مه حاوی نگرش غلطی بود که سالهاست در جنبش کارگری به این شکل بروز پیدا نکرده است. شاهد این ادعای من شفافیت دیگر قطعنامه های کارگری امسال و سالهای قبل در مناسبت اول مه است. لذا بسیار حیف است بار دیگر و در قالب “قطعنامه کارگری” نگرش غیرکارگری و بورژوایی مجددا به میان جنبش کارگری انتقال داده شود. اکنون هم که این بحث را ادامه میدهم، اساسا مخاطبم کارگران و به ویژه کارگران همان نهادهای امضا کننده آن قطعنامه است، که بدون حساسیت و دقت کافی سیاسی و طبقاتی امضا پای چنین سندی گذاشته اند. امیدوارم آن دوستان چشم و گوششان را مثل “جوانمیرمرادی” نبندند، به این نقد مطرح شده توجه کنند، برای تدقیق دیدگاهشان تلاش کنند و یا اگر حرف جدی برای گفتن دارند، به شیوه متین و سالم مطرح کنند.
اکنون بر چهارچوب نقدم بر قطعنامه مورد اشاره و در رد حاشیه سازیها و دفاعیات راست روانه جوانمیر مرادی مکثی داشته باشیم.
در یادداشت قبلی نقدم را بر دو محور از پاراگراف قطعنامه مورد اشاره متمرکزکردم. قطعنامه چنین میگوید “در مدت چهل و یک سال گذشته مردم ایران به خاطر وجود باندهای مافیائی، رانت خواری و دزدیهای سازمانیافته، ثروت و اموال اجتماعی غارت و چپاول گردیده است. پولهای سرسام آوری هزینه بنیادها و مؤسسات زائد، هزینه آخوند پروری هم برای داخل و هم برای کشورهای منطقه و آسیای شرقی و آفریقا شده است. منابع مالی عظیمی مدام صرف نیروهای نیابتی و هم پیمانان حکومت در سوریه، عراق، لبنان و یمن و غیره گردیده است. به خاطر ماجراجوئی های سران، تحریم اقتصادی بر کشورتحمیل گردیده و به همین خاطر برای مردم جامعه امکان برخورداری از یک زندگی حداقلی و حتی بخور و نمیر باقی نمانده است. طبق اظهارات سران دولت و حکومت قرار است به فرصتی برای وادار نمودن دولت آمریکا به لغو تحریم ها، نه برای هزینه معیشت مردم، بلکه برای مقاصد خود تبدیل کنند.”
هر فعال آگاه متوجه است، آن لغزشهای سیاسی و طبقاتی مورد نقد من، در این پاراگراف به هم متصل بیان شده و بر خلاف جعل گویی جوانمیر مرادی برش دلبخواهی صورت نگرفته است. کسانی که با نقد و بررسی اعلامیه یا نوشته ای آشنایند، درک میکنند که لازم نیست کل آن نوشته را دوباره نقل کرد، مگر این بدعت تازه را تازگیها جوانمیر کشف کرده باشد. از این ادعاهای حاشیه ای بگذریم توضیحات بیشتری بر دو محور مورد نقدم را ضروری میدانم.
الف- تحریم اقتصادی و نحوه برخورد به آن: سیاست تحریم اقتصادی اقدامی جنایتکارانه در دست دولت آمریکا و متحدان جهانی اش است که هر جا منفعت و مصلحتشان ایجاب کند در کشمکشهای خود با همپالگیهایشان یعنی دولتهای ارتجاعی و سرکوبگری که با سیاست آمریکا و غرب خود را هماهنگ نمیکنند، اعمال میشود. در خاورمیانه در دهه نود میلادی علیه رژیم فاشیست بعث و بعد سالها است علیه هیات حاکمه سراپا جنایتکار جمهوری اسلامی اعمال شده است. در سطح جنبشها و نیروهای سیاسی اپوزیسیون قبلا در عراق و اکنون در ایران، به طور کلی و در سطح ماکرو دو نوع بر خورد به این قضیه شده است. تقریبا همه جنبشها و نیروهای راست و پروغربی و بورژوایی اعم از قومی و مذهبی و فرقه ای از سیاست جنایتکارانه تحریم اقتصادی دفاع کرده اند. به این دلایل که اولا بنا به محاسبه گری ضد انسانیشان این سیاست جنایتکارانه را در راستای جابجایی قدرت از بالا و به اصطلاح “رژیم چنج” و در انطباق با اهداف ارتجاعیشان در جهت نزدیک شدنشان به قدرت میدانند. ثانیا جنبشها و جریانات بورژوایی و ارتجاعی در پروسه جابجایی قدرت، مطلوبشان اینست که کارگر و مردم “مستاصل و فقرزده، چشم به بالا دوخته، در صحنه تحولات سیاسی بی نقش و بی اراده و نظاره گر باشند” به همین دلیل جبهه متنوع ارتجاع بورژوایی از مجاهد و ناسیونالیستهای سلطنت طلب و شورای گذار و فدرالیستهای قوم پرست و جریانات ناسیونالیست کرد بی پرده از تحریم اقتصادی و با همین استدلال “ماجراجوییهای نظامی سران رژیم” دفاع میکنند. نقطه مقابل آنها هر کارگر و انسان پا روی زمین و ضد فقر و گرسنگی میداند، ماحصل عملی تحریم اقتصادی چیزی جز به گرو گرفتن نان و زندگی کارگران و مردم تحت فشار، تحمیل فقر و استیصال و تقلایی ضد انسانی برای سلب اراده مردم نیست. این پدیده تلخ را کارگر و مردم و نیروهای کمونیست و رادیکال عراق در جریان تحریم اقتصادی آمریکا و غرب از سال ۱۹۹۰تا ۲۰۰۳ میلادی با گوشت و پوست لمس کردند. فقر و گرسنگی و فقط در یک قلم مرگ نزدیک به یک میلیون کودک را با چشم خود دیدند. نزدیک به ۱۳ سال گرسنگی و فقر رنج و محنت به مردم عراق تحمیل شد. واقعه ضد انسانی “نفت در مقابل غذا” را اجرا کردند و همزمان رژیم فاشیست بعث به بهانه اینکه “تحریم هستیم” سرکوبگری و تعرض شنیع معیشتی و حاکمیت سیاه خود را ادامه داد و ارتجاع جهانی و محلی زمانی که دیدند، با اتکا به تحریم اقتصادی نمیتوانند “رژیم چنج” را به سرانجام برسانند، این بار به سیاست اشغال نظامی بر بستر بی اراده شدن مردم روی آوردند و نتیجه سناریو سیاهی شد که هفده سال است خون مردم عراق را در شیشه کرده اند. کارگران و مردم آزادیخواه در عراق و منطقه، و مشخصا در ایران در نتیجه آگاهگری صف آزادیخواهی و مشخصا فعالیت جنبش کمونیسم کارگری این تجربه و خودآگاهی را بدست آوردیم که تحریم اقتصادی سیاست جنایتکارانه ایست که بی اما و اگر و بدون تبصره و هر نوع توجیه و قید و شرطی محکوم و مذموم است. اگر کسی و جریانی به نام کارگر و چپ اسیر موضعگیری “راست روانه و مصلحتی، یا فرقه ای بیمارگونه و ضد اجتماعی” نباشد، میتواند حرف و اعتراض کارگران در محیط های کار را بشنود که به طور عینی تبعات مخرب تحریم اقتصادی را لمس کرده که اولا بهانه ای به دست صاحبان کار و جمهوری اسلامی داده برای تشدید اخراج دسته جمعی و بیکارسازی، زدن حقوق و مزایا، تحمیل دستمزد زیر خط فقر و نپرداختن دستمزدها به بهانه اینکه “تحریم هستیم”. ثانیا تحمیل این سیاست جنایتکارانه مستقیما مراکز کار را با مشکلات و محدودیتهای جدی در جریان تولید و مبادله کالا و تهیه قطعات و لوازم و مواد اولیه کار و نقل و انتقال کالا روبرو کرده است. تحریم اقتصادی آمریکا و غرب به بهانه رام نبودن دولتهای مستبد و مرتجع ضد انسان، در عراق و ایران و بالکان و هر جای دیگر در سه دهه اخیر یک سلاح کشتار جمعی و نسل کشی بوده و عملا پیش درآمد “گزینه نظامی” و تقویت آلترناتیو راست تا مغز استخوان مرتجع در این کشورها در راستای تغییر از بالا و “رژیم چنج” است. واضح است جبهه کارگر و آزادیخواهی و جنبش سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی، بی اما و اگر، بی قید و شرط و بدون هیچ تبصره ای این سیاست بیمارگونه را محکوم و مردود اعلام کرده و خواهان لغو آن است. در چنین فضایی و در شرایط وجود فاجعه کرونا، تاسف بار است قطعنامه ای به نام “کارگر و در مناسبت روز کارگر” سیاه روی سفید با مکتوب کردن تبصره “ماجراجوییهای سران نظام” این سیاست را توجیه و به بهانه “سوء استفاده سران رژیم در راستای منافع خود” حتی از مطالبه لغو آن ناخشنود است. وقت خودش در عراق مشابه این موضع را بعضی ها از میان کارگران متاثر از حزب شیوعی عراق تحریم اقتصادی عراق را به بهانه “ماجراجویی رژیم صدام در اشغال کویت” توجیه میکردند. تاسف بارتر اینکه جوانمیر مرادی به جای تعمق در نقد دلسوزانه و صمیمانه ای که شده، بدون بالانس، به جعل و وارونه گویی پناه برده، که گویا من نوشته ام “دولت و حکومت را رها کنند و با او به جنگ با آمریکا بخاطر اعمال تحریمهایش بروند”. در مقابل این اتهام لازمست به او یادآور شد، رحمان حسین زاده و جنبشی که او به آن متعلق است، بیرون از دنیای تعصب و فرقه ای امثال ایشان از زیر بته و همین دیروز پیدا نشده اند. سالهای سال و اکنون هم روزمره در مورد سیاست و مبارزه علیه جمهوری اسلامی از جمله در مقابله با خطر کرونا پلاتفرم و خط مشی سیاسی و عملی روشنی داشته و اجرا کرده اند. این اتهامات زمخت غیر از سبک کردن خودشان، نمیتواند دفاع تاسف بارشان از سیاست جنایتکارانه تحریم اقتصادی را پرده پوشی کند. نتیجه گیری پایانی نوشته جوانمیر مرادی حمایت راست روانه زمخت و صریح او از تحریم اقتصادی است. در این پاراگراف پایانی نوشته او خطاب به من دقت کنید.
“شما همچنان خواهان رفع تحریم برای سرازیر شدن به جیب سران و مقامات و هم پیمانانشان باشید. اما ما با افتخار اعلام می کنیم که خواهان رفع تحریمها برای هزینه شدن در چنین مسیرهایی نیستیم. ما قاطعانه خواهان لغو تحریم های اقتصادی و هزینه شدن آن برای رفاه جامعه تحت نظر سازمانهای بین المللی و مدافع حقوق انسانی هستیم”.
تکرار اتهام بی پایه علیه ما و کارگران آگاه و نیروهای رادیکال و سرنگونی طلب مخالف تحریم اقتصادی، که گویا خواستار آنیم “رفع تحریم برای سرازیر شدن به جیب سران و مقامات و هم پیمانانشان” باشد چنان پوچ و زننده است، احتیاجی به پاسخ نیست. نکته قابل توجه که آن را در میان کلمات و عبارات ظاهرا عامه پسند پیچانده، اینست “اما ما با افتخار اعلام می کنیم که خواهان رفع تحریمها برای هزینه شدن در چنین مسیرهایی نیستیم”. معنای عملی حرف این دوست “بسیار رادیکال ما” اینست در شرایط موجود و به بهانه وجود جمهوری اسلامی، خواهان ماندگاری تحریم اقتصادی و با همین منطق مدافع جاری بودن آن در بیست و پنج سال گذشته بوده و به زعمشان آن را در راستای تضعیف سیستم حاکم و خلاصی از وضع موجود میداند. اما همانطور که بالاتر اشاره شد، همه شواهد عینی و واقعی نشان میدهد، جمهوری اسلامی بیشترین استفاده برای تداوم تعرض معیشتی و حتی سرکوبگری به بهانه “تحریم هستیم” را کرده و مهمتر فشار سنگین ناشی از تحریم، دودش مستقیما در چشم کارگر و مردم رفته است. اما “دوست رادیکال ما” راه حل “قاطعانه ای” برای رفع تحریمها پیشنهاد میکند. دوباره دقت کنید. “ما قاطعانه خواهان لغو تحریم های اقتصادی و هزینه شدن آن برای رفاه جامعه تحت نظر سازمانهای بین المللی و مدافع حقوق انسانی هستیم”. عجب “راه حل پراتیکی”! که تاکنون به عقل کسی نرسیده است! به این دوست “قاطع” باید گفت حیف که دو دهه است، این راه حل راهگشا را از جامعه و مردم دریغ کرده اید! شاید زودتر با طرح و اجرای این ابتکارشان مردم از رنج تحریم و جمهوری اسلامی همزمان نجات پیدا میکردند. مانده ام براستی چه بنویسم! شاید باید پرسید شما که زیادی طرفدار رفتار و گفتار “غیر کتابی” و زمینی هستید. واقعا پایت روی زمین است؟ واقعا و صمیمانه میپرسم، “سازمانهای بین المللی و مدافع حقوق انسانی” مورد نظر شما با چه مکانیسمی جمهوری هار و به شدت سرکوبگر جمهوری اسلامی را خنثی میکنند، تا لغو تحریمها را جلو چشمان سران جنایتکار رژیم مستقیما اجرا کنند؟ با دیالوگ انتقادی رژیم را قانع میکنند؟ شدنی است؟ در دوره خاتمی تجربه شد، جواب نداد! احتمالا بگوید با فشار افکار عمومی جهانی مجبورش کنند! این روش هم در همین شرایط سخت کرونا زدگی جواب نداد و این رژیم سفاک حتی سازمان پزشکان بدون مرز را هم تحمل نکرد. نهایتا امیدوارم طرفدار این نباشد که سازمانهای جهانی مورد نظرش با اتکا به “گزینه نظامی” جمهوری اسلامی را چنان به حاشیه برانند، که نظاره گر اجرای لغو تحریم به دست آنها باشد. در دنیای مبارزه سیاسی، تشخیص تناسب قوا، حس تناسب و درک سلیم برای هر مبارز سیاسی قاعدتا جایگاه جدی دارد. در این نوشته جوانمیر مرادی اثری ازاین خصوصیات نیست. از هر سر میپرسی پیشنهاد او زیادی پادرهوا است. درست مثل شعار رفراندوم زیر نظر سازمان ملل که از جانب جریانات راست و سلطنت طلب و … مطرح میشد و چنان پرت و پادرهوا بود که در محافل سیاسی به جوک تبدیل شد. شخصا متاسفم که یک فعال کارگری و یک انسان کارکن که شب و روز در آن جامعه فشار کار و زحمت و مبارزه را تحمل میکند، چنان غیر زمینی و غرق شده در مفروضات سطحی و محدود نگرانه و فرقه ای احتمالا به کمک مشاوران سطحی تر و محدود نگرتر از خود، گیر کرده، که گفته و نوشته اش هیچ قرابتی با آنچه روزمره تجربه اش میکند، ندارد و بیشتر به گفته و کردار برخی (نه همه) افراد کم تجربه نوجوان چپ در ابتدای شروع زندگی و کار و مبارزه و سیاست شبیه است، که در فرهنگ سیاسی به “چپ مریخی” مشهورند. نمیخواهم از روی همین یک نوشته اش جوانمیرمرادی را در کاتاگوری “چپ مریخی” قرار دهم. تصور میکنم احساسات سطحی ناشی از اینکه انتظار نداشت قطعنامه مورد علاقه اش نقد شود، مقداری بر نوشته اخیرش سایه افکنده، امیدوارم روش برخورد این نوشته اش را ادامه ندهد. بلکه در این مباحث تعمق کند. دلسوزانه به او پیشنهاد میکنم به توجیه و ادامه تحریم اقتصادی با هیچ تبصره ای افتخار نکند. چون میدان بازی کارگر مبارز و حق طلب نیست. در این رابطه محصور به به گفتن های کامنت نویسان بی اصول قرار نگیرد. حیف است قاطی صحنه ای بشوید که کل اپوزیسیون بورژوایی به قیمت تحمیل تباهی و سیاهی برجامعه صحنه گردان آن هستند. کارگران و جنبش کارگری و آزادیخواهانه آگاهانه در مقابل این صف باید بایستند.
ب- درک متفاوت از کارکرد سیستم سرمایه داری!
محور دیگر نقد من در نوشته قبلی این بود که آن “قطعنامه نقد خود را از سرمایه داری مستبد و خشن و ضد کارگر حاکم بر ایران، از جمهوری سرمایه اسلامی را به کارکرد “باندهای مافیائی، رانت خواری و دزدیهای سازمانیافته، ثروت و اموال اجتماعی غارت و چپاول گردیده است” تقلیل داده است. جوانمیر مرادی با برافروختگی ابتدا دست به تحریف زده که گویا نوشته ام آن قطعنامه “سیستم حاکم بر ایران را سرمایه داری نمیداند” و زحمت به خود داده و یادآوری میکند که در مقدمه قطعنامه شان “سرمایه داری جهانی را که سرمایه داری ایران هم جزو آنست” نقد کرده اند. باید بگویم خیر دوست غیرامانتدار، نقد من این نیست که شما سیستم حاکم را سرمایه داری نمیدانید! نه تنها کارگر و نهاد کارگری، امروزه همه شاخه های کوچک و بزرگ اپوزیسیون بورژوایی تا خود جمهوری اسلامی و جناحهای آن سیستم حاکم را سرمایه داری میدانند! نقد من جای دیگری است. با فضا سازی نمیشود آن را تحریف و به حاشیه راند. با پوزش از خوانندگان مجبورم بار دیگر آن پاراگراف مورد نقد من و مورد تایید جوانمیرمرادی از متن قطعنامه شان را اینجا دوباره نقل کنم تا شفافتر بحث را ادامه دهیم.
“اما در ایران شرایط زندگی برای مردم محروم و کارگران به عنوان اکثریت آن، طی چهل و یک سال گذشته به طور وحشتناکی بدتر بوده است. کرونا آخرین بلائی است که تا به امروز توسط سیستم حاکم بر سر مردم آوار شده است. در مدت چهل و یک سال گذشته مردم ایران به خاطر وجود باندهای مافیائی، رانت خواری و دزدیهای سازمانیافته، ثروت و اموال اجتماعی غارت و چپاول گردیده است. پولهای سرسام آوری هزینه بنیادها و مؤسسات زائد، هزینه آخوند پروری هم برای داخل و هم برای کشورهای منطقه و آسیای شرقی و آفریقا شده است. منابع مالی عظیمی مدام صرف نیروهای نیابتی و هم پیمانان حکومت در سوریه، عراق، لبنان و یمن و غیره گردیده است. به خاطر ماجراجوئی های سران، تحریم اقتصادی بر کشورتحمیل گردیده و به همین خاطر برای مردم جامعه امکان برخورداری از یک زندگی حداقلی و حتی بخور و نمیر باقی نمانده است”.(به نقل از قطعنامه … خط تاکید از من)
پاراگراف نقل شده بالا نه فقط یک قسمت محدود آن که در نوشته قبلی من نقد کردم، بلکه خط به خط آن با تبلیغات و فرمولبندیهای اپوزیسیون بورژوا ناسیونالیستی مثل مجاهد و سلطنت طلب ها و شورای مدیریت گذار و ناسیونالیستهای کرد و کسانی مثل رضا پهلوی، سازگارا و نوریزاده و مهتدی در برخورد به کارکرد سیستم حاکم و تحریم اقتصادی تفاوتی ندارد و طبعا جای نقد جدی کارگری و سوسیالیستی است. من به منظور طولانی تر نشدن نوشته ام به همه اجزای آن، نه در مطلب قبلی و نه در اینجا وارد نشده و نمیشوم. در نوشته قبلی ام در مقابل بخشی از آن قطعنامه که با خط تاکید معلوم کرده ام این نقد را مطرح کردم. “در شروع این پاراگراف قطعنامه نقد خود را از سرمایه داری مستبد و خشن و ضد کارگر حاکم بر ایران، از جمهوری سرمایه اسلامی را به کارکرد “باندهای مافیائی، رانت خواری و دزدیهای سازمانیافته، ثروت و اموال اجتماعی غارت و چپاول گردیده است” تقلیل داده است. امیدوارم تهیه کنندگان قطعنامه بپذیرند، آنها که “ثروت و اموال اجتماعی” را در کنترل دارند، اقلیت انگل سرمایه داران و حاکمیت و دولت منبعث از آنها است و استبداد خشن شان در خدمت سازماندهی استثمار کار ارزان و کسب سود نجومی و انباشت سرمایه (و نه غارت) است”.
در مقابل نقد من عکس العمل جوانمیر مرادی این بوده است. “مشکل اساسی رحمان حسین زاده آن است که از درک کارکرد متفاوت سیستمهای سرمایه داری در زمانها و مکانها و شرایط متفاوت ناتوان است. از نظر او در ایران یک سیستم متعارف از نوع بقیه سیستمهای استثمار گر در جهان حاکم است و فقط باید در آن چهارچوب مورد نقد و بررسیش قرار داد. آنطور که پیداست از نظر وی نظام سرمایه داری کشور اروپایی ای که او در آن زندگی می کند با نظام حاکم بر ایران به یک نوع استثمار می کنند، به یک نوع سرکوب می کنند، به یک نوع جامعه را به فلاکت می کشانند و ده ها نوع برخورد مشابه هم با جامعه دارند. من از رحمان حسین زاده می پرسم که اگر وضعیت فلاکتبار امروز مردم ایران فقط به خاطر حاکمیت نظام سرمایه داری است، پس چرا در کشوری که شما زندگی می کنید، مردمش مانند مردم ایران تحت فشار گرسنگی نیستند، یا حداقل کمتر هستند؟ چرا دولت و سیستم حاکم بر کشوری که خود شما در آن پناهنده هستید، برخوردش مانند برخورد نظام حاکم بر ایران با کارگران افغانستانی در ایران نیست”.
به ایشان باید یادآوری کنم از چهل سال قبل جنبش مارکسیسم انقلابی و بعدا کمونیسم کارگری که من به آن متعلقم ضمن پافشاری بر ماهیت مشترک استثمارگرانه و ضد کارگری کلیه جناحها و بخشهای بورژوازی در سطح جهان و هر منطقه و کشوری، در عین حال با دقت و به روشنی کارکرد متفاوت سیستم سرمایه داری و ترندهای مختلف آن در کشورها و جغرافیاهای مختلف و به ویژه تفاوت کارکرد سرمایه داری در کشورهای پیشرفته صنعتی موسوم به غرب را از جمله با سرمایه داری حاکم در ایران تبیین کرده است. به آن سئوالات بجایی که در مورد شرایط متفاوت کار و زندگی در کشورهای غربی با ایران مطرح شده، پاسخ روشن داده است که در ادامه به آن میپردازم. اما پاسخ و تبیینی عمیق و انقلابی و کارگری که درست نقطه مقابل تبیین مندرج در قطعنامه مورد تایید شما، که به ارث گرفته شده از تبیین بورژوا پوپولیستی و رفرمیستی در چهل سال گذشته است. در این تردیدی نیست سرمایه داری حاکم در ایران و کشورهایی با شرایط مشابه کارکرد ویژه و متفاوت از کارکرد دولتهای سرمایه از جمله در کشورهای غربی را دارد. اما اختلاف آنجا است که قطعنامه شما آن ویژگی را در کارکرد “باندهای مافیائی، رانت خواری و دزدیهای سازمانیافته” که ثروت و اموال اجتماعی را “غارت” کرده اند، می بیند. همانطور که جناحهای جمهوری اسلامی در مقابل هم همین ادعاها را دارند. احمدی نژاد تندتر از همه شان گفت مشکل “برادران قاچاقچی اند”. شب و روز رضا پهلوی و مجاهد و سازگارا و دیگر چهره های اپوزیسیون بورژوایی تبلیغ میکنند که مشکل کشور حاکمیت “باندهای مافیا و تبهکار غیر مدیر و اختلاسگران سازمانیافته و رانت خوارها”است و مدعی اند اگر آنها بیایند سرکار، به بساطشان پایان خواهند داد. در نتیجه ویژگی سرمایه داری حاکم بر ایران با این کارکردهای مورد اشاره قطعنامه شما که جزو خصلتهای موجود درهمه جناحهای سرمایه داری است، قابل توضیح نیست. صرفنظر از شدت و ضعف در کشورهای مختلف، اختلاس و دزدی سازمانیافته و مافیابازی جزو خصلتهای عمومی نظم کاپیتالیستی در همه جهان است. به خود زحمت دهید کمی اخبار جهانی را تعقیب کنید، در آمریکا و کانادا و اروپای صنعتی خیلی وقتها از کارکرد باندهای مافیایی بخشا در قدرت، دزدیهای بزرگ، مالیات نپرداختنهای میلیونی و گاها میلیاردی صاحبان سرمایه ها و کمپانیهای بزرگ افشاگری میشود. سالها میلیاردری به نام برلوسکونی راسیست اساسا در اتکا به شبکه های مافیایی و رسانه ای نخست وزیر یکی از هفت کشور صنعتی جهان یعنی ایتالیا شد. به نظرم ترامپ رئیس جمهور کنونی آمریکا بدون درهم تنیدگی با اختلاس و دزدی سازمانیافته و کارکرد مافیایی سرمایه داران پیرامونش به اینجا نمیرسید. در نتیجه خصلت مافیایی و اختلاس و دزدی نمیتواند تفاوت ویژگی کارکرد سرمایه داری ایران را با سرمایه داری پیشرفته صنعتی نشان دهد، بلکه ویژگی کارکرد سرمایه داری حاکم در ایران را در مطلب قبلی به اختصار نوشتم و اینجا با توضیح بیشتر مجددا برآن تاکید میکنم.
سرمایه داری متکی به کار ارزان و استبداد خشن
اصلی ترین کارکرد ویژه کاپیتالیسم حاکم برایران چه در دوره سلطنت و اکنون در دوره جمهوری اسلامی اتکا به نیروی کار ارزان به منظور کسب سود و طبعا کسب سود نجومی است. اگر جوانمیر مرادی به درست میپرسد “چرا آنجا (منظورش کشورهای اروپایی است) بیمه بیکاری و بیمه های اجتماعی و درمانی و غیره هست، اما اینجا خبری از آنها نیست؟ چرا آنجا حقوق و دستمزد کارگر را سر موقع می دهند، اما اینجا ماهها و سالها به کارگر حقوق نمی دهند و در صورت اعتراض، کارگر را با باتوم می زنند و بازداشت و زندانی می کنند؟ و من اضافه میکنم چرا در ایران دستمزد ها چند بار زیر خط فقر است، دستمزدهای معوقه سرسام آور و کشنده است؟ چرا حق اعتصاب و تشکل نیست؟ و غیره پاسخش با “مافیا بازی و دزدیهای سازمانیافته” قابل توجیه و توضیح نیست، بلکه دقیقا نیاز سرمایه داری ایران به نگه داشتن طبقه کارگر در نازلترین سطح حق و حقوق به منظور تامین کسب سود نجومی عاملش است. و برای اینکه این بیحقوقی مطلق را بر طبقه کارگر تحمیل کنند به حاکمیت استبدادی خشن تماما ضد کارگر مثل رژیم جمهوری اسلامی و قبلا استبداد سلطنتی متکی به ساواک و شکنجه و زندان و اعدام و اختناق احتیاج دارند. مهمتر کارگران نباید تردید کنند که فردا همین جریانات بورژوایی اپوزیسیون امثال جمهوریخواهان و رضاپهلوی و شورای گذار و همپالگیهایشان اگر به قدرت برسند همین بساط کار ارزان و کارگر خاموش را با اتکا به استبداد و سرکوبگری احیا خواهند کرد. واضح است در کشورهای سرمایه داری پیشرفته و صنعتی هم طبقه کارگر نیروی اصلی ایجاد سود و ارزش اضافه برای سرمایه داری است، اما اساسا به دو دلیل کارگران در این کشورها از شرایط مساعد تر کار و زیست در مقایسه با شرایط کار طبقه کارگر در ایران بهره مندند. دلیل اول، در کشورهای صنعتی پیشرفته و غرب، کسب سود نجومی و مورد نیاز سرمایه داری، با اتکا به صنعت و تکنولوژی پیشرفته و در دوره معاصر اتکا به پیشرفته ترین سیستم نتی و انفورماتیک و روبوت و … که هر روزه در حال پیشرفت و تحول است، سهلتر و سریعتر به دست میاید و آن درجه تشدید شرایط سخت کار بر کارگران مثل ایران لازم نیست و حتی ممکن نیست. دلیل دوم طبقه کارگر صنعتی در کشورهای غربی طی چندین دهه مبارزات جانانه، سازمانیافته و هدفمند بسیاری از حق و حقوق به رسمیت شناخته شده فعلی مثل بیمه های بیکاری و اجتماعی و درمانی، حق اعتصاب و تشکل و تعیین دستمزد بالاتر از خط فقر و بخشا تامین کننده زندگی را بر بورژوازی تحمیل کرده اند. اینها دلایل واقعی شرایط متفاوت کار و شرایط بهتر زندگی کارگر و خانواده کارگری در کشورهای صنعتی پیشرفته است. اتفاقا همین شرایط متفاوت و نیاز به نیروی کار ارزان، کمپانیها و قطبهای اصلی بورژوازی جهانی را به این جهت سوق داده است، که مراکز مهم کار را از اروپا و آمریکا و کانادا به کشورهای آسیایی و آفریقایی و هر جا که نیروی کار ارزان با کمترین حقوق وجود دارد، منتقل کنند. نمونه های آن فراوان و لازم به گفتن نیست. ناگفته نماند در چهار دهه اخیر بورژوازی افسار گسیخته با طرح “ریاضت کشی” گام به گام در صدد پس گرفتن دستاوردهای دیرینه جنبش طبقه کارگر است و تنگناهای جدی را بر جنبش طبقه کارگر در کشورهای صنعتی و پیشرفته هم وارد کرده است.
به عنوان نتیجه گیری پایانی، سرمایه داری متکی به کار ارزان با روبنای سیاسی استبدادی خشن که تحمیل بیحقوقی مطلق سیاسی و اقتصادی به طبقه کارگر و حتی بخش عظیم شهروندان جامعه را تضمین کند، ویژگی اصلی کارکرد کاپیتالیسم حاکم بر ایران است. براین اساس در بطن تحول سیاسی مهم سال ۵۷ حکومت جمهوری اسلامی تماما ضد کارگر و ضد انسان برای بورژوازی ضربه خورده تا مدتها ضرورت پیدا کرد. در مطلب قبلی هم نوشتم، تخفیف دادن این کارکرد سرمایه داری به وجود “باندهای مافیائی، رانت خواری و دزدیهای سازمانیافته” پرده پوشی ماهیت شدیدا ضد کارگری و ضد انسانی سرمایه داری حاکم و هیئت حاکمه جمهوری اسلامی است. کارگران میدانند که جناحهای جمهوری اسلامی در مقابل هم و برای از زیر فشار بیرون بردن کل سیستم و نظامشان در مقابل نقد و اعتراض کارگری و برحق اتفاقا همدیگر را به “اختلاس و دزدیهای سرسام آور و مافیا بازی” متهم میکنند. بخشهای متعدد اپوزیسیون بورژوایی برای “اعاده حیثیت” نظم سرمایه شان در ایران، جمهوری اسلامی را از قالب یک حاکمیت بورژوایی تمام عیار به یک مشت “باند مافیایی، غارتگر و دزد و مافیای غیر مدیر” تشبیه میکنند. در این چهارچوب بعضی از مفسرین سطحی چپ متاسفانه و به ناحق زیر عنوان “کمونیست کارگری” اعتراضشان به سرمایه داری را به “کلپتوکراسی، یعنی دزد سالاری” نظم سرمایه تخفیف میدهند و خاک در چشم کارگر میپاشند. آنچه در قطعنامه مورد انتقاد من و ظاهرا به نیابت از کارگران بیان شده، متاسفانه تکرار همین تبیین های سطحی جناحها و جریانات بورژوایی است که در اساس چیزی جز پرده پوشی ماهیت استثمارگرانه و ضد کارگری کلیت سرمایه داری را در بر ندارد. در دوره مصافهای طبقاتی حاد و سرنوشت ساز جاری و آینده، کارگران و پیشروان سوسیالیست کارگری لازمست با حساسیت و شفافیت بسیار بالا تمایز همه جانبه سیاسی و طبقاتی را با جنبشها و ترندها و آلترناتیو های بورژوایی ترسیم کنند. حساسیت من در دو نوشته اخیر در نقد قطعنامه ۱- انجمن صنفي کارگران برق و فلزکار کرمانشاه، ۲-سندیکای نقاشان البرز، ۳- کانون کارگران ساختمانی کردستان، ۴- گروهی از کارگران و فعالین کارگری سقز به منظور بالا بردن این حساسیت و در این راستا است.
***