بیانیه حزب حکمتیست
(تحولات مهم خاورمیانه و شمال آفریقا و پیامدهای آن بر ایران)
۱- تحولات انقلابی : آغازی نو
شمال آفریقا، خاورمیانه و کشورهای عربی تحولات بزرگ و دوران جدیدی را تجربه میکنند. در وهله اول پیشروی انقلاب تونس و مصر و به زیر کشیدن حاکمان مستبد و فاسد موجی از امید و شادی را در سراسر دنیا و به ویژه در کشورهای عربی دامن زد. بار دیگر اراده کارگران و مردم جان به لب رسیده از پایین جامعه، پیام آور رهایی از فقر و ستم و از استبداد و اختناق شد. زنجیره این اعتراضات اجتماعی به همه کشورهای عربی گسترش پیدا کرد. دولتهای بورژوایی حاکم یکی پس از دیگری مجبور به عقب نشینی های معین سیاسی و اقتصادی شدند.اما این تمهیدات نه تنها نتوانست اعتراضات مردم در این کشورها را سد کند، بر عکس جسارت و اتحاد مردم را برای ادامه جنبش اعتراضی علیه دولتهای حاکم کنونی جدیتر کرد. ادامه اعتراضات وسیع اجتماعی در اکثر کشورهای عربی گواه این واقعیت و آغازی نو بر احیای انقلابیگری و اراده مردم برای به دست گرفتن سرنوشت خود در دنیای معاصر است.
٢-تحولات لیبی و پیامدهای آن
بر بستر این موج اعتراضی که اکثر کشورهای عربی را در برگرفت، مردم حق طلب لیبی هم به میدان آمدند. بسرعت به کنترل این رژیم بر بسیاری از شهرها ومناطق کشور پایان دادند. یکسره کردن کار هیئت حاکمه و قذافی در چشم انداز بود. اما رژیم فوق ارتجاعی قذافی در نبرد مرگ و زندگی نهایی خود با مردم، در ابعادی بیسابقه، با تکیه بر ماشین نظامی و ارتش و مزدوران مسلح از زمین و هوا و با اسلحه سنگین بر روی اجتماعات اعتراضی و صف تظاهرات و متینگهای مردمی آتش گشود. میلیتاریزه شدن فضای جامعه و شروع جنگ داخلی مسیر تحرک سیاسی اعتراضی در جامعه لیبی را تغییر داد. بعلاوه مقاومت ارتجاع حاکم لیبی به حکام بورژوایی در منطقه قوت قلب داد. دولتهای غربی با سرمایه گذاری بر آشفتگی اوضاع دست به دخالت نظامی زدند. بر خلاف روند انقلابی طی شده در تونس و مصر، سیر اوضاع در لیبی بار دیگر به قدرتهای بزرگ جهانی فرصت داد که با اتکاء به قلدری نظامی، تحولات انقلابی را در مسیر منافع اقتصادی سیاسی خود کنترل کرده و اراده انقلابی مردم بپاخاسته را پایمال کنند. این رویداد و در کنار آن دخالت نظامی عربستان سعودی در بحرین با تایید ضمنی آمریکا و اروپا و بالاگرفتن تنش میان ایران و بحرین و کشورهای خلیج بخشهایی از تلاش ضدانقلاب بورژواامپریالیستی جهانی و دولتهای بورژوایی منطقه در مقابل تحولات انقلابی است که از تونس و مصر آغاز شد.
علیرغم فاکتور منفی دخالت نظامی قدرتهای بزرگ و ناتو و ترفندهای دولتهای منطقه و پیچیده تر شدن اوضاع ، جنبش اعتراضی و حق طلبانه در کشورهای منطقه کماکان ادامه داشته و دارد. در یک ماهه اخیر امواج اعتراضات و تظاهراتها در عربستان سعودی، مراکش، الجزائر، بحرین، کویت، اردن و با تداوم بیشتر در عراق و کردستان عراق و یمن و سوریه گسترش پیدا کرده است. امید به اراده مردم برای تعیین تکلیف با حاکمیتهای ارتجاعی کماکان در دستور کار است. به این اعتبار میتوان تاکید کرد که فرصتی تعیین کننده در مقابل طبقه کارگر و کمونیسم این جوامع باز شده است. فرصتی که طبقه کارگر متحد و متشکل حول سیاست و تحزب کمونیستی میتواند تناسب قوا را به نفع بهبود جدی زندگی و معیشت خود تغییر دهد. عقب نشینی های اساسی به حاکمان سرمایه تحمیل کند و در راستای تعیین تکلیف قطعی با نظامهای استثمارگر سرمایه در این کشورها گام بردارد.
۳- تاثیرات تحولات جدید منطقه بر ایران
ایران به عنوان یکی از مهمترین کشورهای خاورمیانه در بطن این تحولات قرار دارد و نمیتواند قرنطینه بماند. صورت مسئله برای کمونیسم و حزب کمونیستی دخالتگر دیدن فاکتورهای مختلف تاثیرگذار و به دست گرفتن ابتکار عمل برای استفاده موثر از شرایط مساعد پیش آمده برای پیشبرد جنبش طبقاتی و انقلابی در جامعه است. تاثیرات و بازتاب این اوضاع بر فضای سیاسی ایران را در چند وجه میتوان برشمرد. از جمله :
الف- دینامیسم پایه ای مبارزه علیه فقر و گرانی و علیه استبداد و اختناق و برای آزادیهای سیاسی که انگیزه اصلی به میدان آمدن کارگر و مردم تونس و مصر بود و در اعتراضات مردم ایران ریشه جدی دارد، با الهام از این وضعیت در اعتراضات آتی جامعه ایران موقعیت برجسته تری پیدا خواهد کرد.
ب- انقلاب مصر و تونس از طرفی اعتماد مجدد به تغییر از پائین را در میان طبقه کارگر و مردم معترض تقویت کرده و از طرف دیگر پوچی امید و چشم دوختن به تغییر از بالا و از طریق دست بدست شدن قدرت میان جناحهای مختلف بورژوازی را بیش از بیش روشن کرد.
این مولفه تناسب قوای مساعدتری را برای پیشبرد مبارزه طبقه کارگر و مردم آزادیخواه علیه جمهوری اسلامی فراهم خواهد کرد.
ج � سران جمهوری اسلامی به شدت از اوضاع نگرانند. این را در یکدست کردن هرچه بیشتر خود برای مقابله با مردم و شمشیر را از رو بستن علیه جامعه، در بگیر و ببندها و تشدید سرکوب و تهدید به “خونین کردن” سال آتی توسط سرکردگان جنایتکار سپاه پاسداران، در تلاش برای تحمیق مردم با اتکاء به تبلیغات واهی “گسترش نهضت های اسلامی” در منطقه و درتنش آفرینی با بحرین و دولتهای خلیج، جهت منحرف کردن اذهان عمومی و دیگر ترفندهای شناحته شده نشان داده اند.
د- یک بعد دیگر انعکاس این تحولات در تحرک مجدد جنبشهای بورژوایی اپوزیسیون بر بستر مشترک کنونی آنها یعنی جنبش سبز است. جنبش بورژوایی سبز به بهانه “حمایت از جنبشهای منطقه” تقلا کرد کالبد بی جان خود را زنده کند، که از جانب مردم و جامعه جواب نگرفت و با ناکامی روبرو شد. اکنون حواریون سردرگم چپ و راست آن میخواهند با حک و اصلاح، این جنبش بازنده را در بسته بندی جدید دوباره لانسه کنند. امیدهای واهی ناسیونالیسم ایرانی پروغرب و خاک پاشیدنهای کمونیسم بورژوایی در چشم کارگر و مردم به “انقلاب مخملی سبز” انعکاس این وضعیت است.
۴- تحولات منطقه و رسالت طبقه کارگر و کمونیسم ایران
تاثیرات این تحولات منطقه ای بر جامعه ایران واضح است، اما چگونگی شکل گیری روندهای سیاسی متاثر از این تحولات از هم اکنون قابل پیش بینی نیست. مولفه های متعدد منطقه ای و کشوری و مهمتر وزن و جایگاه هر یک از جنبشها و احزاب سیاسی در شکل دادن به این روندها تاثیر جدی دارند. ایران کشوری بزرگ و دارای موقعیت ژئوپولیتیک حساس در منطقه است. بورژوازی و طبقه کارگر آن هر دو با استفاده از تجارب انقلاب ٥٧ آگاهتر به منافع خود، تجربه و پختگی بیشتری دارند. سیر تحولات و جابجاییهای قدرت مسیر پیچیده تری را طی خواهد کرد. با شکستن قدر قدرتی جمهوری اسلامی، سناریوهای مختلف به جلو صحنه رانده خواهند شد. یکی از امکانها به تباهی کشاندن جامعه، توسط بورژوازی در پوزیسیون و اپوزیسیون، است. سناریوئی که فقط حضور قدرتمند طبقه کارگر و حزب آن میتواند مانع تحقق آن شود. تنها ضامن تغییر اوضاع به نفع کارگران و مردم و رهایی جامعه از فقر و فلاکت و ستم و استثمار حضور طبقه کارگر آگاه و متحد و متشکل تحت رهبری حزب کمونیستی خود است. بر این اساس طبقه کارگر و کمونیسم طبقه کارگر ایران از هم اکنون باید با هوشیاری تمام خود را برای اوضاع پیش رو آماده کرده و مبتکر تغییر گام به گام تناسب قوا به نفع صف آزادیخواهی و برابری طلبی باشد. سابقه و تجربه مبارزاتی طبقه کارگر و کمونیسم طبقه کارگرایران این واقعیت را نشان میدهد که برای ایفای چنین نقشی مستعدتر از هم طبقه ایهای خود در دیگر کشورهای منطقه خاورمیانه است. اما ضامن تحقق این رسالت تماما در گرو به میدان کشیدن صف متمایز کمونیستی کارگری تحت رهبری حزب کمونیستی خود در دل این تحولات بزرگ و کارسازاست. در این راستا کمونیسم طبقه کارگر و حزب حکمتیست باید خود را بسرعت برای دوره جدید آماده کرده و در عرصه های زیر جوابگوی وظایف این دوره باشد.
٥- جنبش اعتراضی آتی: سرنگونی جمهوری اسلامی، تامین آزادی و برابری
یکی از تاثیرات قابل پیش بینی تحولات خاورمیانه، بر بطن تناسب قوای جدید منطقه ای، تشدید تحرک اعتراضی حق طلبانه علیه وضع موجود در جامعه ایران است. گسترش مبارزات اقتصادی و مطالباتی طبقه کارگر در مراکز کارگری، شکل گرفتن حرکت اعتراضی علیه فقر و گرانی و علیه استبداد و اختناق و برای آزادیهای سیاسی در آینده محتمل است. جنبش اعتراضی که این بار سربرآورد بر خلاف تحرک اعتراضی دو سال گذشته که تحت هژمونی سبز بود، پتانسیل و سیمای سیاسی اش را نه بر شکافهای درون جمهوری اسلامی و بورژوازی، بلکه بر پایه ای متفاوت از اعماق جامعه بنا میکند و به عنوان صدای رسای میلیونها انسان علیه بانیان گرسنگی و فقر و حاکمیت استبداد و اختناق به میدان میاید. به میدان آمدن هر تحرک اعتراضی انقلابی در ایران خیلی زود به تقابل سیاسی با جمهوری اسلامی گره میخورد. در این راستا سرنگونی جمهوری اسلامی پیش شرط هر تحول جدی اقتصادی و سیاسی در حیات طبقه کارگر و مردم خواستار پایان دادن به وضع موجود است. کارگران و مردم آزادیخواه با انداختن جمهوری اسلامی به چیزی کمتر از تامین آزادی و برابری تن نخواهند داد. بر این اساس سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و تحقق آزادی و برابری محور هر پرچم سیاسی ای است که طبقه کارگر و صف آزادیخواهی و برابری طلبی در جنبش اعتراضی آتی برمی افرازد و بار دیگر و در شرایط تحولات پیش رو بر آن پا میفشارد.
٦- پرچمهای بورژوایی را باید ایزوله کرد.
در بطن تحولات آتی جنبشها و پرچمهای بورژوایی مختلف دوباره به میدان میایند. نقش هر یک از جنبشهای بورژوایی قابل اعتناء سهم بری از قدرت سیاسی علیه کارگر و مردم و صف آزادیخواهی است. در این میان جنبش ناکام مانده سبز هنوز بستر مشترک بخش زیادی از جریانات بورژوایی است. این جنبش با حک و اصلاح خود در دوره آتی با ریاکاری و “رادیکال نمایی” و همسو نشان دادن خود با اعتراض و حق طلبی مردم، چیزی جز “انقلاب سبز مخملی” ضد کارگری و ضد مردمی را وعده نخواهد داد. تجربه دو سال گذشته ارتجاع سبز تحمیل عقب گردی تعیین کننده به همه عرصه های جنبش اعتراضی حق طلبانه در جامعه ایران است. کارگران و مردم آزادیخواه با گفتن “نه” قاطع به پلاتفرم و شعار و ترفندها و صف جنبش بورژوایی سبز، با انتخاب صف مستقل خود و با برافراشتن پرچم سرنگونی جمهوری اسلامی و آزادی و برابری، میتوانند و باید جنبشهای بورژوایی و از جمله جنبش ارتجاعی سبز را ایزوله و به حاشیه برانند.
٧- اتحاد و تشکل طبقاتی حیاتی است
طبقه کارگر و صف جنبش اعتراضی هم اکنون و در مصافهای پیش رو به اتحاد و تشکل محکم طبقاتی نیازحیاتی دارد. سه دهه حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی اتحاد و تشکل یابی توده ای را از کارگران و مردم معترض سلب کرده است. در شرایط جدید پیش رو امکان سازمانیابی کارگری و توده ای بیشتر میشود. رهبران و فعالین کمونیست کارگران و مردم آزادیخواه باید از فرصت و فرجه های احتمالی پیش رو برای ایجاد بیشترین اتحاد و تشکل محکم طبقاتی و مبارزاتی اقدام کنند. صف بندی محکم چه در مبارزات کنونی و چه در مصافهای تعیین کننده آتی، سازمانیابی محکم توده ای را میطلبد. جنبش برپائی مجامع عمومی در مراکز و محیط های کارگری در محلات و محیط زیست مردم معترض را میتوان و باید به ستون فقرات سازمانیابی توده ای تبدیل کرد.
٨- تحزب کمونیستی طبقه کارگر
یک درس بزرگ تحولات اخیر در مصر و تونس و کشورهای منطقه این است که طبقه کارگربدون حزب کمونیستی روشن بین اجتماعی و مدعی قدرت سیاسی نمیتواند در نبردهای جاری طبقاتی گامهای موثر و تعیین کننده بردارد. تجارب مبارزاتی سه دهه اخیر طبقه کارگرایران و شکل گیری قطب کمونیستی روشن بین پرولتری امکان سازمانیابی کمونیستی طبقه کارگر را مساعدتر کرده است. در دوره پیش رو گرایش کمونیستی طبقه کارگر و کارگران کمونیست میتوانند با اتحاد و تشکل در تحزب کمونیستی و حزب حکمتیست بیش از پیش به نیروی محرکه هدایت کننده همه وجوه فعالیت طبقاتی و اجتماعی خویش متکی شوند. دوره جدید در عین حال دوره تقویت و استحکام تحزب کمونیستی توسط کارگران کمونیست و رهبران عملی طبقه کارگر است.
٩- حزب حکمتیست و دوره جدید
الف – بر متن تحولات بزرگ جاری و پیامدهای آن در ایران، حزب حکمتیست متوجه باز شدن فرجه های جدید بر روی طبقه کارگر و کمونیسم پرولتری در ایران بوده و به استقبال آن میرود. حزب حکمتیست با درک روشن از این وضعیت جدید توجه طبقه کارگر و به ویژه کارگران کمونیست، رهبران کارگری و فعالین کمونیست همه عرصه های مبارزه اجتماعی را به مصافها و وظایف جدید پیش رو جلب میکند.
ب – حزب حکمتیست پیشاپیش نیروی طبقه کارگر و صف آزادیخواهی و برابری طلبی پرچم مبارزه قاطع علیه فقر و گرسنگی، علیه استبداد و اختناق و برای سرنگونی فوری جمهوری اسلامی و تامین آزادی و برابری را برافراشته است. حزب ما برای تحقق این هدف به مبارزه آگاهانه و متشکل و ابتکار و خلاقیت کارگران کمونیست و رهبران کارگری در مراکز کارگری در مبارزه اقتصادی برای بهبود زندگی و در جدالهای سیاسی آتی، به اعتراض نسل جوان آزادیخواه و برابری طلب در جامعه و دانشگاه، به جنبش رهائی زن، به پتانسیل و قدرت اجتماعی کمونیستها در جامعه کردستان متکی است و نفوذ کلام و قدرت اجتماعی و حزبی خود در این عرصه ها را برای به میدان کشیدن جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی علیه نظم موجود، علیه فقر و گرسنگی وبرای سرنگونی جمهوری اسلامی بکار میگیرد.
ج- حزب حکمتیست حساسیت طبقه کارگر و کمونیستها را به خطراحتمالی سناریوهای ضد کارگری و ضد مردمی بورژوا- امپریالیستی مشابه لیبی و سناریو سیاه در مسیر تحولات آتی و کسب آمادگی برای مقابله با آنها جلب میکند. در این راستا علاوه بر اتحاد و تشکل طبقاتی و گرد آمدن حول سیاست کمونیستی، تکیه بر سازماندهی اهرم اقتداری چون گارد آزادی به عنوان نیروی میلیتانت دفاع از خود مردم در محلات و شهرها تاکید میکند.
د- حزب حکمتیست ضمن حمایت از جنبشهای حق طلبانه کارگران و مردم و سازمانها و احزاب رادیکال در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا در این دوره به طور ویژه همگامی و حمایت از هر دو حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان به عنوان احزاب کمونیستی طبقه کارگر که هم اکنون درگیر اعتراضات اجتماعی گسترده این جوامع هستند، از اهم وظایف خود میداند و طبقه کارگر در ایران را به حمایت فعال از مبارزات هم طبقه ای های خود فرا میخواند.
کارگران، کمونیستها، آزادیخواهان
برای دخالت فعالانه در تحولات پیش رو به صف جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی، به صف حزب حکمتیست بپیوندید.
حزب کمونیست کارگری ایران – حکمتیست
بیست و نهم فروردین ۱۳٩۰- هیجدهم آوریل ٢۰۱۱