آینده را بسازیم
سخنرانی افتتاحیه فاتح شیخ رئیس دفتر سیاسی حزب حکمتیست در کنگره سوم حزب حکمتیست
رفقای عزیز! مهمانان گرامی!
به همه شما خوشامد می گویم. لحظه بسیار عزیز و پرشوری است که در سومین کنگره حزب حکمتیست با هم هستیم و تجمعی را داریم شروع می کنیم که در آن مهمترین مسائل دنیای امروز و جامعه ای که در آن فعالیت می کنیم را در دستورمان گذاشته ایم. تجمع شمار بزرگ و متنوعی از کادرهای کمونیستی این جنبش و این حزب که سابقه بعضی از آنها به دهه پنجاه بر میگردد و اکثرا از سه دهه پیش، در طول تمام عمر رژیم اسلامی سرمایه که خودش را بر جامعه ایران تحمیل کرده، در جنبش کمونیستی فعال بوده اند، به اضافه یک ویژگی جدید: شرکت نسلی از کمونیستهای حکمتیست در کنگره که بعد از انقلاب ایران متولد شده اند. در شروع کنگره میخواهم توجه نمایندگان و مهمانان عزیز را به ویژگیهای این کنگره جلب کنم چون اگر به ویژگیها توجه نکنیم شاید فقط احکامی را تکرار می کنیم که با تکرارشان تنها آنها را از استفاده میاندازیم. باید دید در چه مقطعی و چه لحظه ای این کنگره را می گیریم، و مایی که داریم کنگره می گیریم امروز چه ویژگیهایی داریم؟
موقعیت کنگره سوم حزب حکمتیست محل تلاقی دو واقعیت، دو پدیده کاملا ویژه است: پدیده اول وضعیت جهانی است؛ همه می گویند بحران اقتصادی جاری بزرگترین بحران اقتصادی تاریخ سرمایه داری است. ابتدا با بحران ١٩۸٢ مقایسه اش کردند، بعد با بحران ٤-١٩٧٣، بعد با بحران ١٩٣٠، الآن همه اذعان دارند که بزرگترین بحران تاریخ سرمایه داری است. اجازه می خواهم در ادامه بحث ویژگی این پدیده بزرگ عالمگیر را، که خواه ناخواه در سرنوشت فعالیت سیاسی مان تاثیر می گذارد، قدری با هم شریک بشویم. واقعیت دوم موقعیت جدید و ویژه حزب حکمتیست است. حزب حکمتیست تاریخی پشت سر دارد، ولی در فاصله کنگره دوم و سوم به یک موقعیت تازه رسید و امروز با توجه به مسائلی که در دنیا و ایران مطرح است، حزب ما موقعیت ویژه ای پیدا کرده است. کنگره ای که محل تلاقی این دو پدیده ویژه است، طبعا کنگره ویژه ای می شود.
راجع به بحران اقتصادی در خلال کنگره هم بحث خواهیم داشت. این یکی از مباحث مهم مشغله ذهن هر کارگر و هر کمونیست در هر جای دنیاست. این بحران، ارکان اقتصاد سرمایه داری را به لرزه در آورده است. میزان اتلاف ثروت جامعه، ابعاد خانه خرابی مردم که بحران حاضر در همین شش ماه ببار آورده، به تنهایی برای این قضاوت کافی است که این نظام ضدبشری، این بربریت سرمایه را باید فورا از میان برداشت و به جایش یک دنیای بهتر ساخت. این به نظر من مهمترین ویژگی وضعیت کنونی است. اینکه بحران اقتصادی از کجا می آید و حاصل کدام تضاد ذاتی نظام سرمایه داری است، طبیعتا جنبه های عمقی و تحلیلی مساله اند و لازمند، ولی آنچه هر انسان پایین جامعه فورا حس می کند اینست که این چه نظامی است که ظرف چنین مدت کوتاهی اینهمه ثروت جامعه را دود هوا می کند، اینهمه خانه خرابی ببار می آورد و هر روز هم ادامه دارد؟! انگار المپیک را برگردانده اند به جای پخش لحظه به لحظه اخبار خوشایند مسابقات، اخبار ورشکستگی بانکها و صنایع را اعلام می کنند! اخبار بازی با سرنوشت بشر را پخش می کنند. چند روز پیش شرکت جنرال موتورز، صاحب مهمترین صنعت اتومبیل سازی آمریکا و جهان، خیلی ساده اعلام کرد که اگر ظرف یک ماه پول به رگهایش تزریق نکنند سیصدهزار شغل را در اروپا تعطیل می کند! این است نظام سرمایه داری و این است دمکراسی آن! کدام پارلمان، کدام مجمع نمایندگان، کدام اتحادیه در تصمیم جنرال موتورز علیه طبقه کارگر دخالتی دارد که یکجا سیصدهزار کارگر را اخراج و خانواده هایشان را خانه خراب می کند؟
این وضعیت بسیار ویژه ای است و برای هر کمونیست پراتیکی پیامدهای ویژه دارد. در درجه اول به سادگی معلوم می شود که این نظام به درد جامعه امروز بشر نمی خورد. در عین حال مبارزه طبقاتی در جامعه شفاف و برجسته می شود. آن حقیقتی را که سالها و قرنهاست مخفی می کنند، حقیقت اینکه جامعه طبقاتی است، دولت طبقاتی است، بنای اقتصاد بر وجود طبقات است را این بحران برملا کرده و رو آورده است. بحران همه گند و کثافت نظام سرمایه داری را چنان رو آورده که بسادگی مشاهده می شود. این حقیقت طبقاتی توسط هر عضو طبقه کارگر دنیا تا مغز استخوان حس می شود.
بلافاصله ابن واقعیت آشکار می شود که دولت طبقاتی است. دولتی که اینهمه افسانه در موردش ساخته شده که گویا مربوط به مردم کشور آمریکا، آلمان و غیره است روشن می شود که این افسانه مطلقا واقعیت ندارد؛ ماهیت طبقاتی دولت، ماهیت کمیته اجرائی بودن دولت برای سرمایه و سرمایه مالی به روشن ترین وجه در دنیای امروز آشکار شده است. و این دنیا دنیای سرمایه داری جهانگیر قرن بیست و یکم است، دنیای انقلاب ارتباطاتی است، همه می فهمند، همه چیز رو است. هیچ دولتی نمی تواند ادعا کند که من از منافع همه مردم در آمریکا یا فلان کشور دفاع می کنم.
سوم اینکه این بحران، به مبارزه طبقاتی نسبت به هر مساله دیگر دنیا شفافیت و برجستگی داده است. اوباما با یک پلاتفرمی آمد الآن با پلاتفرم دیگری کار می کند که در صفحه مبارزه طبقاتی کل بورژوازی آمریکا با طبقه کارگر است. همه دولتها، همه جناحهای بورژوازی یک طرفند، طبقه کارگر و توده های محروم و اقشار فاقد سرمایه طرف دیگرند. امروز آن حکم تاریخی که مارکس گفته مبارزه طبقاتی نیروی محرکه تاریخ است بیش از همیشه ملموس است، دیده می شود، و فقط حکمی تحلیلی نیست. معنی این برای ما کمونیستها چیست؟ یک کمبود اساسی دهها سال گذشته این بوده که طبقه کارگر در بخش اعظم دنیا از پیشرو کمونیستی خودش، از حزب کمونیستی خودش محروم است؛ امروز وضعیت عینی جامعه، نه آرزوهای ما، وضعیت عینی مبارزه طبقاتی، اجازه می دهد که این پیشرو بتواند با این طبقه درگیر بشود. بتواند دخالت بکند. بتواند نقش خودش را ایفا کند. کمونیسم آشکارتر از همیشه ضرورت حیاتی دنیای معاصر دنیای قرن بیست و یکم است. و تناقضی که ما بیست سال است از آن صحبت می کنیم این است که در عین حال که کمونیسم یک ضرورت حیاتی بشریت است ولی نیروی اجتماعی متحقق کننده این ضرورت حیاتی، که طبقه کارگر و گرایش کمونیستی آن است، بی سروسامان است، پراکنده است، متفرق است. هنوز همینطور است ولی در وضعیتی که بخاطر این بحران پیش آمده و مبارزه طبقاتی نسبت به همه مسائل دیگر دنیا برجسته شده است، این امکان وجود دارد که پیشروان کمونیست طبقه کارگر و توده طبقه کارگر در عرصه مبارزه اقتصادی، مبارزه سیاسی و مبارزه فکری آسانتر با هم چفت بشوند، با هم ادغام بشوند و این نقطه ضعف اساسی و حیاتی طبقه کارگر در سطح جهانی امکان برطرف شدن پیدا کرده است.
در مورد ایران، سهمی که این بحران اقتصادی جهانی به سرمایه داری ایران داده، به ویژه از راه کاهش قیمت نفت، آنقدر فوری و سریع تاثیر گذاشته، که وزن بحران اقتصادی در مجموعه بحرانهای رژیم سرمایه حاکم بر ایران سنگین تر شده است. و آنقدر سنگین تر شده که می تواند کل رژیم و حتی کل مناسبات سرمایه داری را با خودش به ته دره بکشد. این یک وضعیت واقعی است، بحث ما نیست بحث خود مجلس اسلامی رژیم حاکم است.
آیا این موقعیت به این معنی است که دریچه انقلاب کارگری باز شده است؟ به این معنی است که بطور اتوماتیک از هر بحران اقتصادی، بحران انقلابی و انقلاب کارگری در می آید؟ این بهیچوجه طرز تفکر ما نیست. ولی وقتی بحران اقتصادی بروز می کند بطور واقعی دو راه پیش می آید: یک راه که بورژوازی طی می کند اینستکه از روی جنازه طبقه کارگر رد بشود، شیره جانش را بمکد، تشدید استثمار بکند، بیکارسازی انبوه بکند – که تا همین حالا در حجم عظیمی کرده – و دوباره سودآوری سرمایه را به قیمت تنزل معیشت طبقه کارگر و چیدن دستاوردهایش راه بیندازد. این کاری است که بورژوازی صد و پنجاه سال دویست سال است کرده و هنوز هم می تواند بکند. یک راه هم این است که در این بلبشو و بحرانی که هست طبقه کارگر بتواند علاوه بر مبارزه اقتصادی و دفاعی ناگزیر خودش و به موازات آن، تعرض متحدانه ای را سازمان بدهد و جائی شکافی در نظام سرمایه داری ایجاد کند. این هم یک امکان است. و این امکان اتفاق افتاده است. در جریان جنگ جهانی اول که ناشی از یک بحران اقتصادی در دوره معینی بود، احتمال و امکان انقلابی بوجود آمد و در یک حلقه ضعیف نظام سرمایه داری، در روسیه تزاری، انقلاب کارگری به پیروزی رسید. و خیلی سریع به پیروزی رسید. لنین، رهبر و سازمانده آن انقلاب، ده ماه قبل از پیروزی انقلاب، خطاب به جوانان سوسیالیست در سویس می گوید من مطمئنم که انقلاب سوسیالیستی می شود ولی امکان دارد به عمر من قد ندهد، ده ماه بعد همین کسی که این حرف را زده بود در راس دولت شوراها و انقلاب کارگری پیروزمند روسیه قرار گرفت. این یک امکان است. آیا امروز طبقه کارگر برای تحقق این امکان آماده است؟ فکر نمی کنم کسی در سالن این کنگره و کسی از جریان ما در هر جای دنیا، دچار این توهم و خودفریبی باشد که در وضعیت خوبی برای متحقق کردن این امکان هستیم. برعکس، در وضعیت خیلی نابسامانی هستیم. و این به نظر من برای هر کمونیستی و برای هر پیشرو کارگری در هر جای دنیا که با این وضع روبروست نکته گرهی است. این ویژگی را باید شناخت. باید پارامترهایش را بررسی کرد. از آن استراتژی جهانی در آورد. و برنامه عمل سیاسی مشخص در هر کشوری در آورد. این حکم هنوز صادق است که طبقه کارگر با وجود جهانی بودنش و استراتژی جهانی اش، ناچار است برای کسب قدرت سیاسی، کار را اول با بورژوازی کشورش یکسره کند.
من به ویژگی دوم که فکر می کنم برای همه ما آشناتر است می پردازم: ویژگی حزب حکمتیست. حزب حکمتیست یک حزب متمایز و درگیر است. متمایز است برای اینکه از روز تولدش بر اساس ضرورت متمایز کردن خودش روی خط منصور حکمت حرکت کرده است و این خط تمایز را ادامه داده و می دهد. اما موقعیتی که حزب ما در یک سال و نیم گذشته، بعد از کنگره دوم، بدست آورده را ما در کنگره دوم پیش بینی نمی کردیم. ما در آن کنگره عزممان، اراده مان، نقشه مان برای متحقق کردن همچنین پیشرفتی را اعلام کرده بودیم؛ ولی آنچه اتفاق افتاد فراتر از آن چیزی بود که ما احتمالا در نظر داشتیم. شاید شمار معدودی رفقای دست اندرکار این چشم انداز را داشته اند، اما این چشم انداز عمومی ما نبود. این اتفاق افتاده است من وارد جزئیات آن نمی شوم ولی امروز اسم حزب حکمتیست با هر دستگیری از مبارزان آزادیخواه مطرح می شود. هر کسی که بر اساس مبارزه آزادیخواهانه و برابری طلبانه در آن جامعه دستگیر می شود فورا داغ اتهام حکمتیست بودن می خورد. و این اتهام را به خیلیها می زنند. این یک وضعیت واقعی و یک شاهد واقعی در مقیاس اجتماعی است. با وجود این به نظر من یک ویژگی و نقطه ضعف مهم حزب حکمتیست هم این است که به رغم موقعیت جدیدی که بدست آورده، بشدت بنیه اش برای رودرروئی با وضعیت ویژه جهانی و مصافهای آن ناکافی است. بشدت عضله هایش برای این نبرد ضعیف است. بشدت ابزارهایش نارساست. و این معضل جلو روی ما قرار گرفته است. اگر قرار است امکان را به واقعیت بالفعل متحقق کنیم جز با بنیه قوی جز با سازمان نیرومند حزبی جز با ابزارهای سراسری، جز با ارگانهای اقتدار توده ای، جز با اهرمهای تغییر دهنده استراتژیک نمی توانیم از عهده این کار بر بیائیم.
اگر از تلاقی این دو ویژگی نتیجه بگیریم که این کنگره یک کنگره ویژه است معنی آن این است که به این مسائل و موانع بپردازد. این ابزارها را چگونه بدست بیاوریم؟ موقعیت امروز حزب ما در ادامه تاریخ سی ساله ای که طی کرده ایم و سه دوره اوج اجتماعی جنبش کمونیستی برخاسته از انقلاب ٥٧ ایران است: یک دوره در ده سال اول بعد از انقلاب در حزب کمونیست ایران که گرایش ما در آن شریک اصلی بود، یک دوره بعد از تشکیل حزب کمونیست کارگری که طی یک دهه بطور واقعی به اوجی در سطح جامعه رسید که به عنوان تنها نماینده کمونیسم شناخته شد و روی نقشه سیاسی ایران قرار گرفت ولی متاسفانه گسلی در آن ایجاد شد، من فکر می کنم موج سوم حرکت حزبی ما دارد به آن سطحی می رسد که در گذشته دو بار دیگر به آن رسیده ایم، منتها این بار در یک سپیرال بالاتر، بسیار مساعدتر، بسیار نیرومندتر و بسیار پرشورتر. ویژگی این کنگره این است که به این مسائل بپردازد و آنها را روشن کند.
من می خواهم اینجا به یک ویژگی دیگر به حضور سه نسل از فعالین کمونیست و رهبران کمونیست جامعه در این کنگره اشاره کنم. این واقعیت بسیار شورانگیزی است: ارزش تجربه در تاریخ بشر کم شناخته شده ولی خیلی اهمیت دارد. اینکه بخش بزرگی از حاضران این کنگره یک کوله بار تجربه انقلابی و کمونیستی سی ساله را با خود دارند و خوشبختانه با انرژی کامل و با شور کامل دارند این تجربه را در خدمت تغییر وضعیت امروز می گذارند، یک سرمایه بزرگ است که هیچ حزب اپوزیسیونی در ایران و متاسفانه هیچ بخشی از طبقه کارگر در هیچ جای دیگر دنیا آن را در اختیار ندارد. در کنار این واقعیت چهره هایی در این کنگره و صف وسیعی از نسل جوان امروزی حکمتیست خوشبختانه در کنار این گارد قدیمی و نسل پیشکسوت قرار گرفته اند و دوش به دوش هم داریم یک امر مشترک را جلو می بریم. اگر ارزش تجربه و کاردانی نسل های قبلی خیلی اهمیت دارد، این طرف هم ارزش انرژی، شور، عمق نظر، وسعت دید، تیزبینی، میلیتانسی است و ترکیب این نسلها به نظر من حزب ما را به یک قدرت و پتانسیل بی نظیری مسلح می کند. ما باید در این کنگره این قدرت بی نظیر را سازمان بدهیم، راهش را نشان بدهیم، استراتژی اش را روشن کنیم و بدانیم که با یک دوره کاملا تازه ای روبرو هستیم. بدانیم که این سابقه را فقط از سر ارزش آن و میراث سیاسی و فکری آن باید در نظر گرفت، نباید به آن برنگشت، به هیچ دوره ای نباید برگشت حتی به دوره اوج حزب کمونیست کارگری نباید برگشت.
درنتیجه ویژگی مهم این کنگره به نظر من اینست که حد فاصل بین گذشته و آینده است، همچنانکه بحران اقتصادی جهانی حد فاصل دنیای سرمایه داری با کل تاریخ چهل ساله گذشته اش است، یک وضعیت جدید است. این کنگره هم باید حد فاصل تاریخ جدیدی در حزب حکمتیست باشد. آینده دنیا، ایران و حزبمان را چطور می توان پیش بینی کرد؟ جمله مشهوری هست که من به آن سمپاتی دارم: “بهترین راه پیش بینی آینده ساختن آن است”. شما اگر دست اندر کار ساختن آینده باشید به عنوان معمار آن می توانید تصویر کمابیش روشنی از آن در ذهن داشته باشید. فرق انسان با زبنور عسل این است که زنبور کندوی خیلی قشنگ و منظمی می سازد ولی از قبل چیزی در ذهن ندارد، ذهنی ندارد، کارش از سر غریزه است. درحالیکه انسان معمار کار خودش است و تصویر آنچه می سازد را قبلا در ذهنش دارد. فراخوان من به این کنگره این است که شروع کنیم آینده را بسازیم. و از همین امروز بسازیم.
موفق باشید!
***