آغاز یک دوره
سخنرانی افتتاحیه رحمان حسین زاده در کنگره پنجم حزب حکمتیست
بار دیگر به همه شما عزیزان که در این کنگره حضور به هم رساندید، خوشامد میگویم.در چنین اجتماعاتی و در چنین کنگره هایی،سازمان دهندگانش و برپا کنندگانش از این بحث میکنیم که این کنگره یا این اجتماع با مسائل ویژه ای روبرو است با مصافهای اساسی روبرو است.به نظرم خیلی وقتها این حکم درست است.احزاب، سازمانها و خود ما که برگزاری کنگره ها و اجتماعاتمان را در دستور داریم، حتما مسائل اساسی داریم که به آن جواب بدهیم ولی بعضی وقتها این حکم “شرایط ویژه، موقعیت و مسائل ویژه” به یک کلیشه هم تبدیل میشود. فکر میکنم این مورد و این کنگره ای که الان برگزارش میکنیم همه شما تصدیق میکنید که در یک موقعیت ویژه ای داریم آن را برگزار میکنیم و تاکید بر آن تکرار یک کلیشه نیست.
کنگره پنجم حزب حکمتیست با دو مصاف اساسی روبرو است و برای جوابگویی به آنها دو جهت گیری اساسی را باید داشته باشد.یکی مصافی است که نمیتوانیم به آن بی توجه باشیم که دردرون حزب و در چند ماه گذشته به وجود آمده و در مقابل این تنش و این مسائل کلی فعالیت بوده و بخشا اینجا میاییم و در موردش بحث و بررسی میکنیم و راه حل نهائیمان را درمورد آن میگوییم.اما مهمتر از آن کنگره پنجم حزب حکمتیست به عنوان یک حزب کمونیستی قبل از هر چیزی باید به دنیای بیرون خودش و دنیای بیرون حزب معطوف شود.حزب کمونیستی را برای جوابگویی به مسائل جامعه و بیرون می سازند،برای جوابگویی به این مسائل در سه دهه گذشته حزب ساختیم. امروز هم صورت مسئله همان است. هیچ درجه از تنش درونی،هیچ درجه از شکاف درونی،هیچ درجه از مصاف هایی که لازم نبود به ما تحمیل بشود،نباید این قطب نما را از جلوی چشممان کنار بزند.ما حزب کمونیستی هستیم که به دنیای بیرون خودمان و به جنبش طبقاتیمان،به معضلاتی که پیش پای طبقه و جنبش ما است باید جواب بدهیم، جواب زمانه خودش و دوران خودش را بدهیم.در پلنوم ٢٢حزب که فکر کنم چهار ماه قل بود،موقعی که تصمیم نهایی را در مورد کنگره گرفتیم،که کنگره 5 را برگزار کنیم و همه کمیته مرکزی منتخب کنگره ٤ حضور داشتیم،همان موقع روشن بود اختلاف نظر هست،اختلاف نظر سیاسی جدی و صف بندی سیاسی هست اما تصمیم مشترکمان این بود که میرویم و کنگره 5 را برگزار میکنیم،به آن مسائل دنیای بیرونمان جواب میدهیم و به اختلافاتمان هم جواب میدهیم.امروز متاسفم همه اعضای کمیته مرکزی منتخب کنگره ٤ ،همه آن کسانی که در پلنوم ٢٢ متعهد شدیم، کنگره رسمی و قانونی حزب را برگزار کنیم ،بخشی از آنها اینجا نیستند متاسفیم نیستند،میتوانستند باشند،پلنوم ٢٢ علیرغم اختلاف نظراتمان این را به ما نشان داده بود و در دل تنش سه ماهه، که امروز درست سه ماه میگذرد، در آن پروسه هم بارها و بارها مسیر درست واصولی، سازمانی و حزبی رفتن به کنگره 5 که امروز داریم برگزارش میکنیم نشان داده شد و به ویژه در پلنوم فوق العاده (پلنوم ٢٣) حزب هر چند آن رفقایمان تحریمش کردند، همین راه را تاکید کردیم. راه حزبی و اصولی که در کنگره ٥ به مسائلمان جواب بدهیم و گفتم متاسفم که این مسیر را انتخاب نکردند و به این مسیر نیامدند.اما ما به برگزاری کنگره ٥ متعهد ماندیم و اکنون در شروع کار آنیم.برمیگردم به دو جهتگیری اساسی که این کنگره باید داشته باشد. در وهله اول آن مصاف فوری که جلوی پای ما بود و هست و باید در اینجا به آن جواب نهایی بدهیم تنشی است که در سه ماه گذشته به ما تحمیل شد و گفتم مهمتر از آن دنیای بیرون است،حزب را باید دوباره حدادی کرد و به این مسائل جواب داد تا براتر و روشنتر،آماده تر و کاراتر به آن مسائل دنیای بیرونمان بپردازیم.ما در این دوره با یک معضلی روبرو شدیم که غیر منتظره بود و تجربه اش نبود.این را درقالب اختلاف نظرات به وجود آمده و صف بندی سیاسی بر اساس نظرگاه سیاسی مختلف در این یا آن نقشه و سیاست و تاکتیک، آن اتفاق ١٤ دسامبر را زیاد نمیشود توضیح داد. ما تجربه داریم،در احزاب سیاسی بودیم،اختلاف نظرگاه مختلف در مورد سیاست و تاکتیک داشتیم،صف بندی داشتیم،قطبی شدیم،به جدایی منجر شده،به انشعاب منجر شده اما آن اتفاقی که در ١٤ دسامبر اتفاق افتاد و تخریب حزب را شروع کرد، قبلا در جنبش خود ما اتفاق نیافتاده بود. در این پروسه ما مدام در مورد تحزب کمونیستی و حزبیت کمونیستی پافشاری کردیم،نه تنها طرف مقابل ما خیلی از انسانهای خوش قلب و خوش نیت هم میگفتند پس اختلاف نظر سیاسی کجاست؟ما میگفتیم همین جا است اختلاف اساسی فعلا در این دوره از ١٤ دسامبر ما با آنها بر محور تخریب تحزب یا حفظ تحزب است. تاکید کردیم این عمیق ترین اختلاف نظری است، که با آن روبرو هستیم و زیر کل فشارها بر تحکیم حزبیت کوبیدیم که امروز این کنگره را ممکن کرده است. راستی چرا این اندازه بر تحزب کمونیستی پافشاری کردیم؟ به یک دلیل ساده،کمونیسم خیلی خوب است،ایده آلهای بلند پروازانه،عمیقا انسانی،هر کس حتی فردی هم به خودش میگوید کمونیست،باید احترامش را داشت اما کمونیسم بدون تحزب به درد چیزی نمیخورد،اما کمونیسم بدون حزب ابزار کاری نیست.پا به پای افق،پا به پای برنامه ،پا به پای استراتژی ،همیشه گفتیم تحزب کمونیستی جزو هویت ما است و بعد در تجربه های اجتماعی بزرگی که از سر گذارندیم،انقلاب ٥٧ را از سر گذارندیم،پیشروان طبقه کارگر ایران،کمونیستهایش، مارکسیستهای انقلابیش اولین جمع بندیشان چی بود؟اولین جمع بندی آنها این بود که باید حزب داشته باشیم.از زاویه کارگر میگفتیم،چرا مسیر انقلاب اینجوری شد؟چرا انقلاب ٥٧ به وقوع پیوست و پرولتاریای صنعتی ایران،پرولتاریای نفت ایران در راس تحول عظیمی بود،چرا دوباره به دست بورژوازی افتاد و اولین درس و اولین تجربه کمونیستها و مارکسیستهای انقلابی در راسشان انسانی مثل منصور حکمت این بود، طبقه کارگر حزبش را باید داشته باشد،حزب کمونیستی باید داشته باشیم.سازمان پیکار جواب نیست، چریک فدایی جواب نیست،اتحاد مبارزان کمونیست جواب نیست، کومه له جواب نیست،حزب کمونیستی میخواهیم،حزب کمونیستی خاص را میخواهیم و با این صورت مسئله رفتیم پای فراهم کردن ملزومات ایجاد حزب کمونیستی. اولین قدم گفتند برنامه کمونیستی،برنامه حلقه اصلی است. پروسه تهیه برنامه را طی کردیم،گفتیم برنامه کافی نیست،سبک کار،سنت، سئوال این بود حزب کدام سنت و سبک کار هستیم؟و تازه گفتیم رهبری،کادرها در هم تنیده با هم جزو ملزومات ایجاد حزب است. سه دهه بعد و امروز نقطه مقابل آن “کشف” کرده اند،در یک حزب کمونیستی “بالاییها و پائینیها“ را داریم ؟! رهبری و کادرها انسانهای برابر در هم تنیده با هم یک سازمان و یک حزب را میسازند،یک ماشین جنگی که با آن میخواهند قلب بورژوازی را بکوبند.برای ایجاد این حزب چه کارهای تئوریک ،چه کارهای سیاسی،چه کارهای نظری چه کنگره هایی طی شدند. کنگره اول اتحاد مبارزان کمونیست را به یاد داریم. فکر کنم حدود یک ماه نشستند بحث سبک کار و سنت حدادی شد تا یک حزب را بر اساس آن ممکن کند فقط برنامه کافی نبود.تا بر اساس آن ساختار و سازمان تعریف بشود و کنگره پشت کنگره و پلنوم پشت پلنوم در راستای حدادی کردن تحزب کمونیستی،تلاشهای فراوان و کلی کارها در راستای آن صورت گرفت. بعد نظری،بعد سیاسی،بعد پراتیکی،بعد مباحث به کنار،کمونیستهای ایران،چپهای ایران،یک تند پیچ بزرگ اجتماعی دیگر را از سر گذارندیم که دوباره حزب جوابش بود.سی خرداد یادمان است شاید نسل جوان یادشان نیست یا برایشان گفته اند،سی خردادی که ضد انقلاب به قدرت رسیده کل اپوزیسیون را کوبید و در راسش بخش عمده چپها،را به نام کمونیستکوبید.مهم نیست نظرشان چی بود،فکرشان چی بود،رهبران پیکار را کوبید،رزمندگان را کوبید،تشکیلات مخفی کومه له را در سراسر کشور کوبید،اتحاد مبارزان را کوبید،چریک فدایی را کوبید،چپ و هر چی را که به آن کمونیست میگویند کوبیدند تا به نظر خودشان دفنمان کنند.اما در جواب به این تند پیچ دوباره مارکسیستهای انقلابی ایران و در راسش منصور حکمت ایستاد و گفت حزب کمونیستی درست میکنیم،حزب کمونیستی درست میکنیم که با مبارزه آن جامعه عجین بشود با مبارزه طبقاتی، و جواب بورژوازی را میدهیم.فکر میکنم دو سال طول کشید بر اساس آن افق مارکسیستی و آن سیاستها رفتیم حزب کمونیست ایران را درست کردیم و امید را به سلولهای زندانها هم برگرداندیم و امید را به جنبش طبقاتی ایران برگرداندیم به بورژوازی ایران به بورژوازی هار به جمهوری اسلامی گفتیم،سازمانهای چپ را به نام کمونیست میکوبید،کمونیستها را میکوبید،بیائید این هم حزبش،حزبی که درگیر ابعاد مختلف مبارزه بود و این جواب ما بود،امیدمان بود.درنتیجه میخواهم بگویم داستان کمونیسم سه دهه ما قدم به قدمش داستان در عین حال تحزب سازی است ،حدادی کردن حزب است. قدم به قدم مرحله به مرحله،از این سال به آن سال از این کنگره به آن کنگره.تحزب حدادی شده را هر بار برای جوابگویی برای مبارزه طبقاتی خواستیم.فروپاشی شرق پیش آمد،یادم است آن وقت در کنگره ٣ حزب کمونیست ایران منصور حکمت میگفت در مقابل هر دو هزار فرد سابقا مارکسیست، یک مارکسیست می ماند،راستش فکر میکنم یک مقدار خوش بینانه ارزیابی کرد، تخمینا در مقابل هر ده هزار سابقا مارکسیست، یک مارکسیست مانده بود،آن تک تک مارکسیستها جمع شدیم حزب کمونیست کارگری ایران را ساختیم. گفتیم آن حزب قبلی هنوز به آن اندازه کافی حدادی شده برای پیشبرد مبارزه طبقاتی در دنیای جدید، در دنیای بعد از فرو پاشی شرق نیست. آن وقت که بحث پیشبرد خطمان و سیاستمان بود و فکر میکردیم در قالب قبلی جواب نمیدهد راه متمدنانه کمونیستی ،اصولی و حزبی را طی کردیم. با اعتماد بنفس گفتیم این حزب برای شما ما حزب جدیدمان را با افق و سیاست کمونیسم کارگری داریم درست میکنیم. از نظر ما مجاز نبود تخریب گری،مجاز نبود سازمان را به هم زدن،مجاز نبود جهت انحلال را طی کردن،مجاز نبود دست بردن به سنت طبقات دیگر در جدائیها و کشمکشها،کمونیسمی که افق داشته باشد،کمونیسمی که اعتماد به نفس داشته باشد،کمونیسمی که بداند میتواند کاری بکند و آن وقت که فکر کند طرف مقابلش با خطش همراهی نمیکند،سازمان و حزب خودش را می سازد. در سال ١٩٩١ و در سال ٢٠٠٤ هر دوبار همین کار را کردیم. این درس را گرفتیم،این تجربه را گرفتیم. در نتیجه تحزب کمونیستی عجین شده با سابقه و مبارزه مان است. برای این علاوه بر کلی تلاشهای سیاسی،نظری ،اجتماعی و غیره و چه انسانهای عظیمی در راستای تحزب از دست دادیم. در زندانهای جمهوری اسلامی،در عرصه های نبرد طبقاتی در عرصه نبرد نظامی چه انسانهای بزرگی که اگر بودند و اگر مانده بودند،بعضی ها در این کمیته مرکزیها و …. نمیتوانستند باشند و با تحزب بازی کنند، اگر انسانهای بزرگی چون جواد قائدیها، سعیدیزدیانها،بیژن چهرازیها، خسرو رشیدیانها، زهر دانشورهای درون زندان و بیرون زندان بودند، اگر بسیاری از زنان و مردان کمونیست برجسته بودند که در کمیته مرکزیها و در رهبری احزاب کمونیستی تجربه خود ما و در این کنگره ها نقش ایفا میکردند، مانده بودند، اگر غلام کشاورزها،صدیق کمانگرها،جعفر شفیعی ها بودند، چه کسانی را بگویم هزاران زن و مرد کمونیست، بعید بود بعضی از کسانی که اینچنین لاقیدانه با حزبیت بازی میکنند، جای محکمی در جنبش و تحزب ما پیدا میکردند؟!. تصور کنید یک کمونیست با پرنسیبی مثل غلام کشاورز بود و از این جمع چهار پنج نفره می شنید، که “امشب اطلاعیه میدهیم و میگوییم از فردا دفتر سیاسی حزب برکناراست و ما رهبری حزب را به دست میگیریم”. فکر میکنم کمونیستی مثل غلام کشاورز محکم میگفت مجاز نیستید!
رفقا! ما این دوره بر تحزب کوبیدیم چون تحزب در این سه دهه به این شکل، قدم به قدم ما با آن آمدیم،اهرم کارما،ابزار کارما و این اهرم را میخواهیم،حزب را برای حزب نمیخواهیم، تئوری را برای تئوری نمیخواهیم،برنامه را برای برنامه نمیخواهیم.همه اینها را میخواهیم تا پیکره یک سازمان کارای پیشبرد جنبش طبقاتی با دشمن اصلیمان باشد که بورژوازی و جمهوری اسلامی است و آن وقت کسی،هر کس به میل خود و دلبخواه بیاید به این سرمایه ،به این سابقه به این پیشینه آتش بزند اشتباه جدی میکند و رفقای ما در ١٤ دسامبر اشتباهی جدی کردند و محاسبات غلطی داشتند.درجه حضور تحزب در فعالیت سیاسی ما،درجه حضور تحزب حکمتیستی در فعالیت ما را دست کم گرفتند.متوجه نبودند با یک ایستادگی بزرگ روبرو میشوند و حزب را روی پای خودش نگه میداریم.برای چی نگه میداریم؟ برای جوابگویی به آن مصاف دوم،مصاف دنیای بیرون. این حزب در طی این سه ماه به اینجا رسیده است. این کنگره یک وقت معینی به این تنش باید اختصاص دهد و جواب نهاییش را به آن ارائه دهد. اما تمام مسئله ما برمیگردد به جوابگویی به مسائل جامعه.تحولات جهانی و خاورمیانه را ببینید. سرمایه جهانی را ببینید با معضلاتش با مشکلاتش،چی را میخواهد بغیر ازکمونیسم دخالتگر،چی را میخواهد به غیر از انقلاب کارگری و فراهم کردن ملزوماتش و این دست کمونیستها را میبوسد.تحولات اکتبر ٢٠١٠ فرانسه را بیاد بیاورید. در قلب اروپا در ابعاد میلیونی پرولتاریای صنعتی به میدان میآید به مدت یکماه و دو ماه،باریگاد میبندد،بورژوازی را چالنج میکند ولی کارش پیش نمیرود بر سر اضافه شدن یکسال یا دوسال بیمه بازنشستگی، چرا؟چون کمونیسم تحزب یافته اش و حزب کمونیستی خاص خودش را ندارد نه هر نوع حزبی،حزب کمونیستی فراهم کننده ملزومات گرفتن قدرت در یک جامعه ای مثل فرانسه. رئیس جمهور فرانسه سارکوزی به کارگران گفت یا مرا می اندازید یا دوسال سن بیمه بازنشستگی را بالا میبرم. کو آن کمونیستها و آن حزب کمونیستی که بگوید میاندازیمت تا هفته دیگر با همین سه میلیونکارگری که به میدان آمده است. همان طوری که کرنسکی گفت اگر ما نباشیم کس دیگری نیست قدرت را بگیرد. لنین گفت ما هستیم.کسی نمی دانست، قدرت حزبش چقدر است. اما اراده کمونیستها و کارگران اعلام کرد و چند ماه بعد اجرایش کرد. تمام تلاش ما این است این نوع کمونیسم مدعی قورت سیاسی احیا بشود.ما میدانیم به ایران معطوف هستیم قطعا در ایران باید این حزب را بنیان گذاشت.حزب کمونیستی مدعی قدرت سیاسی نه فقط شعارش را بدهد ما قرار بود ملزومات و اهرمهایش را فراهم کنیم،حزب درهم تنیده با جنبش طبقاتیمان با بخش پیشرو طبقه کارگر،حزبی که دردسترس است، قابل انتخاب هر کارگر کمونیست و هر فعال کمونیست،هر انسان کمونیست و هر انسان آزادیخواه و برابری طلبی است.در این راستا تلاشها کردیم اما لطمه ها خوردیم و میدانیم لطمه خوردیم.اما این کنگره باید دوباره این را بسازد و اسنادی که آوردیم،مباحثی که آوردیم.سیر تحولات سیاسی ایران و جواب ما،جنبش طبقه کارگر ایران و جواب ما،خاورمیانه و تحولاتش و جواب ما و عرصه های دیگر. پلاتفرمی که مورد بحث جدی قرار گرفت،پلاتفرمی که این حزب روی میزش گذاشته و این کنگره اگر تاییدش کند، قاعدتا باید به عنوان یک گلوله آتش به جامعه برگردیم.ما میخواهیم این دوره را پشت سر بگذاریم.پایان یک دوره و بازگشت به آن دوره ای که حزب کمونیست کارگری – حکمتیست با تمام قدرت،با تمام توان جوابگوی مصافهای اساسی پیش رویش در جامعه باشد،در خاورمیانه ،در ایران و در هر جایی که تپش مبارزه طبقاتی هست و ما دستمان میرسد و ما صدایمان میرسد و ما میتوانیم نقش ایفا کنیم.ما حرکتی ایجاد کردیم با آن دو حزب،حزب کمونیست کارگری عراق و حزب کمونیست کارگری کردستان که متاسفانه امروز در این کنگره نیستند،در مصر و خاورمیانه کاری را شروع کردیم،اگر این اتفاقات نبود الان کارمان یک جای دیگری بود.دوباره باید آن را از سر بگیریم. در نتیجه انتظار من و انتظار ما این است این دوره را با سرعت پشت سر بگذاریم،کنگره جواب خودش را به این مسائل بدهد،این حزب از این کنگره حدادی شده،آماده شده برای مصافهای اصلی مبارزه طبقاتی که طبقه کارگر آن را میخواهد که کمونیسم ایران آن را میخواهد که صف آزادیخواهی و برابری طلبی آن را میخواهد،از کنگره میخواهیم به این معطوف بشود،از کنگره میخواهیم در این راستا حزب حکمتیست را یاری کند تا به مسائلاساسیش جواب دهد.
***