اسناد پايه اي حزب

مباحثات : در باره اختلافات در حزب حکمتیست – اسد گلچینی

در باره اختلافات در حزب حکمتیست
اسد گلچینی

اختلاف سیاسی یا روش برخورد به اختلاف سیاسی؟
وضعیت کنونی در حزب حکمتیست ناشی از اختلاف نظر سیاسی بین دو جناح رهبری آن نیست. اختلاف ما را به اینجا نرسانده است.حزب سیاسی بدون داشتن اختلاف، حزب سیاسی نیست و حزب حکمتیست از بدو ایجاد با خط مشی” تعدد نظر و وحدت اراده” عجین بوده است. اعتقاد به این موضوع و برسمیت شناختن ان، امکان تبدیل شدن حزب حکمتیست به حزب توده ای در میان طبقه کارگر و جامعه را ممکن میکند. حزبی که اینگونه آرا و عقاید مختلف سیاسی را در درون خود برسمیت نشناسد صرفا فرقه است. حزب حکمتیست افتخار این را دارد و قابلیت و توانایی انرا تاکنون از خود نشان داده است که میتواند به حزبی سیاسی و همچنین حزبی توده ای تبدیل شود. آیا حزب حکمتیست میتواند با این  مشخصه به فعالیت خود ادامه بدهد؟ تحولات کنونی در حزب این مساله را هم زیر سوال برده است. بخشی از رهبری حزب عملا برخورد به اختلاف سیاسی را نه از اعتقاد به این داده حزب بلکه با تصمیم تشکیلاتی و قیچی کردن اختلاف نظر از طریق تصمیمات تشکیلاتی  پیشه کرده است و با دست بردن به این اهرم، اختلافات سیاسی متعدد در حزب را با “قاطعیت” از طریق اعلام پلاتفرمی که سیاستهای تاکنونی مصوب حزب را زیر سوال برد “فیصله” داد.

حزب حکمتیست بنا به همه شواهد و بنا به اطلاعی که همه کادر های حزب و دو حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان هم داشتند بر سر مسایل متعدد سیاسی دارای اختلاف نظر بود. این اختلاف نظرات در روالی طبیعی باید مورد بحث و جدل قرار میگرفتند و سیاستهای مورد توافق کمیته های رهبری حزب به عنوان سیاست و اجرای آن توسط حزب اتخاذ میشدند. سیاستهای تاکنونی حزب  حکمتیست بعد از خروج کورش مدرسی از رهبری حزب با سرعت بسیار بیشتری مورد تعرض بخشی از رهبری حزب قرار گرفت. متاسفانه این تعرض نه در قامت اوردن سیاست های الترناتیو به کمیته های حزبی و کمیته مرکزی و دفتر سیاسی بلکه با عملیات پارتیزانی و در کریدور های حزب و در محافل رشد کردند و خورد خورد در حزب تنیده شد. به جرا ت میتوان گفت که حتی یک سند الترناتیو از جانب رفقای  هئیت دائم حزب به کمیته های رهبری حزب نیامد تا مورد بحث و بررسی قرار بگیرد اما تقریبا همه سیاستهای تا کنونی مورد سوال قرار گرفت و یک بازبینی پنهانی و بقول آنچه در حزب ما معروف شده است قطره چکانی در پیش گرفته شد. این اساس حرکت این بخش از حزب بود تا جایی که وقتی در پلنوم 22 حزب این رفقا به اکثریت در دفتر سیاسی دست یافتند بلافاصله پلاتفرم رهبری که سرتا پای آن مورد مناقشه و بحث جدی در حزب بود را بعنوان سیاست حزب در میان خودشان و حتی بدون اینکه لازم بدانند به دفتر سیاسی حزب بیاورند تصویب و بعنوان سیاست دوره ای حزب منتشر و اعلام کردند.

مصداق این حزکت را رفیق رحمت فاتحی در سخنرانی روز 17 دسامبر در لندن اینگونه بیان کردند که: 2 سال است در این حزب اختلاف سیاسی وجود دارد و حزب در برزخ بود و ما با اتخاذ این تصمیم و این اقدام حزب را از این وضعیت بیرون آوردیم.

این فرصتی بود تا اختلاف جدی در حزب بوسیله این اقدام تشکیلاتی از طرف جمعی که نظراتش را از طریق محفلی در حزب جاری کرده است و به همین صورت میخواهد به تصویب برساند فیصله یابد. ایا این رفقا چنین اختیاراتی داشتند؟ واضح است که نه و رهبری که متعهد به رهبری حزب و حفظ حزب است اینگونه با حزب رفتار نمیکند. این اولین نشانه یک رهبری است که عدم قابلیت و توان مقابله سیاسی و قانع نکردن حزب به درست بودن سیاستهایشان را نشان میدهد و بقول رفیق کورش مدرسی این رفقا حتی به خط سیاسی خودشان رحم نکردند و آنرا از معرض انتخاب کنار گذاشتند و به روشی در برخورد به اختلاف سیاسی روی اوردند که جایی برای بحث و اقناع و تبدیل انها به سیاست در کمیته های حزبی و مراجع حزبی نگذاشتند.

دومین ایراد این است که این رفقا میخواستند خط کنونی حزب را که تماما با خط کورش مدرسی “الوده” بود را بدون نیاز به رد این خط و جهت با خط دیگری که خودشان انرا خط منصور حکمت نام گذاشته بودند تعویض کنند بدون اینکه به جنگ اشکار و رودر با سیاستهایی بروند که منتج از مباحثات کورش مدرسی در حزب بوده است.
سومین ایراد این است که این رفقا فکر کردند با در اختیار داشتن  هئات دائم و اکثریت در دفتر سیاسی قادرند خود را به حزب و خط و سیاست های تاکنونی و مصوب شده در مراجع حزبی تحمیل کنند. این اشتباه فاحش چه دلیلی دارد؟

وقتی که یک محفل هم نظر و با این سابقه در برخورد به اختلاف سیاسی، رهبری حزب را در دست میگیرد دیگر نیازی به نمایندگی حزبی که انها را به عنوان رهبری حزب انتخاب کرده است نمیدانند. خود این رفقا میدانند که در دو و سه پلنوم قبلی تقریبا هیچ سیاستی دقیقا به دلیل اختلاف نظر سیاسی جدی مورد تصویب قرار نگرفت و بویژه پلنوم 21 دقیقا به دلیل محکم کردن پیچ و مهره های تصمیمات حزبی به قراری مبنی بر تاکید بر سیاستهای تاکنونی حزب به اتفاق ارا به تصویب میرساند و رهبری حزب قاعدتا مجری این مصوبه ها و سیاستهای مصوب باید باشد و حزب را اینگونه به این رهبری تحویل میدهند. اما آنچه اکنون اتفاق میفتد عکس این است. هئات دائم دفتر سیاسی نه تنها نماینده حزب و کمیته مرکزیش نبود بلکه حتی نتوانست و به این قائل نبود که پلاتفرم منتشر شده اش را به دفتر سیاسی برای تصویب بیاورد. همه اینها نشان از کارکرد یک محفل دارد که سیاستها و نظرات محفل برایشان مقدم تر بر حزب است.

اکثریت بودن این رفقا در دفتر سیاسی به آنها اجازه این کار را نمیداد؟
واضح است که نمیداد. در هیچ سیستم و رژیمی نمیتوانید ببینید که دولت بتواند و یا حتی برود و سر خود کلنگ در دست پایه های نظامشان را به این دلیل که خودشان این گونه معتقدند بتوانند عوض کنند. در همین جمهوری اسلامی اشنای خودمان چند مرجع قانونی برای تصویب و بررسی طرح های دولت وجود دارد؟ حزب سیاسی هم همینگونه است و اگر اینطور نباشد حزب نیست محفل است و همه چیز را محفلی و دست در گردنی روبراه میکنند و میتوانند تغییر بدهند و کسی هم نتواند از مجرایی تعریف شده و برابر جلوی آنها را بگیرد.حزب حکمتیست دقیقا مانند هر سیستم رسمی و منضبط و محکم قانون و نظم دارد و نمیتوان سر خود و حتی با وجود اینکه رهبری را در اختیار داشته باشید بتوانید سیاست های کلان حزب را تغییر بدهید. رفتاری که هئات دائم دفتر سیاسی حزب با حزب و سیاست و اجرای قوانین و نظم کرد کاملا عکس بود صرفا به این دلیل که رهبری را دارد و قادر به این کار است. این تصوری واژگونه از حزب حکمتیست و مکانیسم تغییر سیاست های تاکنونیش و جایگاه ارگانهای رهبری همچون پلنوم و کنگره است. باید زحمت زیادی بتوانید بکشید تا حزب حکمتیست را از رهبری تا کادرها قانع کنید که نیازی به “تغییر ریل” هست. “دگرگونیهای اساسی” و “تغییر ریل” در حزب حکمتیست جرم نیست.تغییر و محو کردن سیاستهایی که کورش مدرسی 7 سال در این حزب با تلاش و کوشش خستگی ناپذیر در مجامع رسمی حزبی مصوب کرده است جرم نیست و همه اینها ممکن است اما باید برای آن به همان اندازه تلاش کرد و رهبری و کادرهای بسیاری را که هم اکنون مانع این تغییر ریل شده اند و نیازی به تغییر ریل نمیبینند را قانع کرد و جواز قانونی برای این کار را از کنگره بگیرید. همگامی و همقدمی و بازگویی خاطره ها با منصور حکمت و تکرار مبهم  “حزب و جامعه” و “حزب و قدرت سیاسی” که من معتقدم این رفقای ما برداشتشان کاملا در تناقض با حزب و قدرت سیاسی منصور حکمت است، این مجوز را به آنها نمیتواند بدهد و زیادی سطحی و بی مایه است.

اختلاف واقعی بر سر  چیست؟
کسی که امروز میخواهد بداند اساس این اختلافات در چیست و چرا رفقای هئات دائم با گرفتن رهبری بلافاصله پلاتفرمشان را خود تصویب کرده و بنام حزب منتشر کردند باید سری به دیگر پلاتفرم های موجود در حزب بزند، سراغ انها برود و بداند چرا لزومی به تغییر پلاتفرم و اساسا چرا لزومی به تغییر تغییر ریل دیده شده است. قبل از این یک زمینه برای پلاتفرم ها را باید یاداوری کرد.

انقلاب 22 خرداد 1388
سیاست و فعالیت بسیار روشن، طبقاتی و مارکسیستی حزب حکمتیست در تحولات سال 88 و جنبش سبز را همه میدانند. سر سختی این حزب در تاکید بر صف مستقل طبقه کارگر و تلاش برای آگاه کردن هز چه بیشتر کمونیستها و طبقه کارگر و تلاش برای بیرون آوردن آنها از زیر آوار جنبش سبز و جنبش های بورژوایی، خود حزب را هم قدمها برای این طبقه و این جنبش به جلو پرتاب کرد. خود آگاهی این حزب و شاید بسیاری از کارگران و فعالین کمونیست را موجب شد. هر چه بود این حزب بسیار بیشتر از دوران طولانی سابقه ما در سیاست و فعالیت کمونیستی مهر حزبی مارکسیستی و متعلق به جنبش کارگری و فعالین کمونیستش را خورد. در درون حزب این پیشروی با تثبیت ان در اجلاس حزبی و بطور مشخص در دو سند بسیار مهم ان دوره خود را نشان داد و تثبت شد. “جزوه آنچه باید آموخت” و “اولویت و اقدامات پلنوم 15 حزب حکمتیست” در فعالیتهای رهبری و کمیته ها جاری شد. این اسناد به بهترین شکل عملکرد حزب و تعلق طبقاتی و مارکسیستی اش را نشان داد و نمایندگی کرد و در پلنوم 15 فکر کنم فقط با یک رای ممتنع در کمیته مرکزی حزب به تصویب رسیدند. در همین زمان البته که اسناد دیگری هم بودند که نمیتوانست این موقعیت حزب را نمایندگی کنند و کنار گذاشته شدند. دو سند فوق اساسا از طرف کورش مدرسی تهیه شدند و استنتاجات عملی آن که برای حزب  به معنی منطبق کردن خود با  جنبش ما و تاثیرات کمونیستها و از جمله حزب ما در این تحولات بود . حزب میبایست عوض شود. حزب میبایست با قبول این واقعیت که پراکندگی و تفرقه و عدم آگاهی به انقلاب سوسیالیستی در میان کارگران مانع مهمی در عدم ایجاد صف مستقل طبقاتی آنها بوده است گام بردارد. در جا زدن حزب و قانع شدن به اینکه سیاست و موضع درست و مارکسیستی در این تحولات گرفته است در نیمه راه ماندگار شدن بود. سند اولویت و اقدامات حزب که مصوب پلنوم 15 حزب است پراتیک کردن این سیاست حزب در این تحولات و برای آینده حزب را تثبیت کرد. این سند نقطه عطف مهمی در تاریخ حزب حکمتیست و حتی تاریخ کل کمونیسم کارگری بود. هیچگاه حزب ما این گونه همه جانبه و خود آگاه معطوف به سازماندهی طبقه کارگر و سازماندهی گرایش کمونیستی آن و سمت و سو دادن به همه حزب در بخش علنی و در داخل کشور نبود. این اقدامات و اولویتها میبایست در فعالیتهای همه حزب معنی پیدا میکرد. این رگه مهم در حزب جاری شد و با وجود کشمکش های دشوار در حزب و مانع های نه چندان کم بسیاری از کادرهای حزب مصمم به اجرای این فعالیت ها شدند. این در واقع تغییر ریلی جدی در کار و فعالیت حزب حکمتیست بود.  تبدیل حزب به حزبی داخل کشوری و ایجاد حزب در داخل کشور مهمترین نکته این سند بود و فعالیتهای همه بخشهای حزب و همه کمیته هایش را بر این اساس ترسیم کرد. این سند مبنای فعالیت رهبری حزب و کمیته هایش بود.

کنگره چهارم مقطع مهمی در دوره بازبینی در مورد این جهت گیری و سند شد. خلا کورش مدرسی بویژه در بعد از کنگره چهارم حزب بیشتر موجب شد تا با سرعت بیشتری تجدید نظر در جهت گیری و مصوبات پلنوم 15 از طرف بخشی از رفقای رهبری صورت بگیرد. مشخصا این بازبینی از بازگرداندن اختیارات به کمیته کردستان در مورد سازماندهی از طرف این کمیته در شهرهای کردستان شروع شد و دسته بندی تحت عنوان کمیته کردستان در مقابل کمیته سازمانده که مسئول و مجری امر سازماندهی در داخل بود  بتدریج ایجاد شد. دبیر کمیته مرکزی متاسفانه از همان ابتدای انتخابش به این عنوان و بعد از کنگره چهارم حزب در راس این بازبینی قرار گرفت و عملا تبدیل به دبیر یک بخش از کمیته مرکزی که اساسا در کمیته کردستان حزب متشکل بودند قرار گرفت و اره کردن سند های مصوب پلنوم 15 از کانال بازگرداند اختیارات به کمیته کردستان و مخالفت همه جانبه با کمیته سازمانده و فعالیتهایش شروع شد و در حاد ترین شکل ان که اکنون باشد ادامه داشته است و پلاتفرم مصوب این رفقا تحت نام پلاتفرم حزب درواقع جمعبندی همه بازبینی و مخالفت های این بخش رهبری در مورد سیاست ها و مصوبات پلنوم 15 است. (سند ضمیمه است و لازم است با پلاتفرم رفقا که تحمیل عقب گردی مهم به حزب از همه لحاظ است مقایسه شود).

با این سابقه و آشنا شدن با زمینه این پلاتفرم باید تا حدودی واضح شود که چرا وقتی که این جمع 6 نفره هئات دائم دفتر سیاسی به قدرت میرسند در اولین اقدام خود پلاتفرم پیروزیشان بر پلنوم 15 را با تصویب و انتشار ان اعلام میکنند و در واقع مهر سیاست ها و جهت های یک جمع و محفلی که سیاستهای  کلانش را در هیچ پلنوم و کنگره ای به تصویب نرسانده بود به حزب زده میشود. این در واقع کودتایی خزنده و مخفی و دور از چشم حزب و کمیته ها و کادرهایش بود. این کار تحت عنوان اینکه ما اکثریت هستیم و میتوانیم این کار را بکنیم توجیه شد و ظاهرا عامه پسند هم بود. این در حالی است که بقول رفیق رحمت و دیگر رفقای هم نظر هئات دائم، اختلاف سیاسی در حزب حدود دو سال بود که موجود بوده است و به این شیوه این رفقا آنرا “حل” کردند. این در حالی است که همه کادرهای حزب و دو حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان در حداقل 3 پلنوم اخیر حزب حکمتیست از نزدیک شاهد اختلافات ما در کمیته مرکزی بوده اند و نقش بسیار مسئولانه ای در جلوگیری از تحمیل جدایی و پراکنده کردن حزب ایفا کرده اند. همه این رفقا شاهد این اختلافات بوده اند و درگیر بوده اند و همه میدانند که این کشمکش ها که چکیده آن در پلاتفرم هئات دائم است در این پلنو ها هم حل نشده است و یکباره با انتشار آن از طرف جمعی که با ندیدن این واقعیت ها خود را قدرت مطلقه برای این تصمیم مهم میداند مواجه میشوند و همانطور که اشاره شد حزب را و اختلافات سیاسی اش را به این شیوه “حل” کردند.

عکس العمل ما بعنوان بخشی از رهبری حزب دقیقا برای حفظ حزب از این گونه رفتار بود. نه تنها ما بلکه بخشی از حزب و کمیته های ارگانهای مختلف آن این رهبری را فاقد صلاحیت برای رهبری و صاحب صلاحیت برای پیشبرد حزب اعلام کردند. در واقع این رفقا خود از خود سلب صلاحیت کردند. ما تعهد کردیم که حزب را به کنگره ببریم.

چرا کنگره؟
این واقعیت  که حزب عملا  به دو بخش تقسیم شده است را فقط رفقای هئات دائم ظاهرا نمیتوانند ببیندد و یا در واقع برسمیت بشناسند. بیش از 200 نفر از کادرهای مسئول و عمیقا دلسوز در همین چند روزه و تا هم اکنون، بعلاوه رهبری دو حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان و بسیاری از کمونیستهای انقلابی و دلسوز به حال حزب حکمتیست در  مبارزه کمونیستی و کارگری در داخل و خارج،  این اتفاق مهم را میتوانند حس کنند و راه حل آنرا بطور طبیعی کنگره میدانند.
تجربه های یکسال گذشته ما نشان داده است که پلنوم نمیتواند این سطح از اختلاف را حل کند.این مساله بسیار روشن است و فکر میکنم دقیقا به همین دلیل هم بود که رفقای رهبری دو حزب عراق و کردستان پیشنهاد حل مشکل از طریق کنگره را کردند (که با مخالفت رفقای دیگر دفتر سیاسی روبرو شدند). در ثانی در حال حاضر بر سر این مساله همه کادرهای حزب و همه اعضای حزب بطور همه جانبه ای دخیل هستند و سرنوشت حزب اکنون دیگر نه تنها در دست این سطح رهبری حزب بلکه در دست همه سطوح رهبری حزب در کمیته ها و کادرها و اعضا حزب است. کادرهای حزب شاید برای اولین بار است که اینگونه گسترده و اگاهانه تر خود را محق و صاحب صلاحیت برای تصمیم گیری در مورد سرنوشت حزب میدانند و در این کشمکش های کنونی کسی اجازه ندارد و نمیتواند آنها را به پشت درهای بسته و پر از کشمکش پلنو م  بکشاند یا حتی آنها را به روی صندلی های پلنوم  به عنوان نظاره گر صرف دعوت کند و ببینند که تصمیمات کمیته مرکزی باز هم بر زمین میماند و روانه کریدور های حزب میشود. کادرها باید خواهان شرکت مستقیم و دارای اختیار و رای برابر برای دخالت در تعیین سیاستهای حزب باشند و نباید اجازه بدهند بدون آنها و دخالت آنها سرنوشت حزب رقم بخورد. این مساله در عین اینکه تحول مهمی برای حزب حکمتیست و رهبری آن است در این چنین کشمکش پیچیده و غیر نرمالی راه حل برای حزب و خارج شدن از وضعیت کنونی است. کنگره حزب هر سیاست و سندی را به تصویب رساند، مخالف این اسناد و مصوبات ما باشیم یا رفقای دیگر، حق دارند و میتوانند از مجرای قانونی حزب از جمله با تشکیل فراکسیون با تصمیمات و سیاستهایی که با آن مخالفند کارشان را ادامه بدهند و در مجامع دیگر حزب تلاش کنند همه حزب را با خود ببرند. پلاتفرمی هم که اکنون و در واقع از طرف صرفا یک جمع بسیار کوچک 6 نفره و یا 8 نفره به حزب تحمیل شده است و به غلط به آن تصمیمات اکثریت هم گفته میشود میتواند در کنگره یکی از پلاتفرم های مورد بحث برای تصمیم گیری باشد ومورد قضاوت قرار بگیرد و به عنوان سیاست ها و جهت گیری های حزب مورد قبول واقع شود و یا رد شود. راه حل همین است. ما هم اکنون رفتار محفلیستی این رفقا را متوقف کردیم و امیدواریم در کنگره آن را دفن کنیم و حزب را بار دیگر بر آنچه پلنوم 15 حزب قویا تاکید کرد بازگردانیم، حزبی متعلق به سازماندهی انقلاب کارگری و سرنگونی جمهوری اسلامی در اتکا به سازماندهی طبقه کارگر و کمونیستها برای آن. حزبی که همه وجودش را و اولویت ها و فعالیت ها و اقدامات و تقسیم کارش مبتنی بر استراتژی کمونیستی و کارگری باشد و افکار و پراتیکش را این قطب نما تشکیل بدهد. بدون چنین تلاش روشنی که پلنوم 15 در حزب تثبیت کرد، حزب میتواند در میان تصورات و راه حل های مندرج در پلاتفرم مصوب هئات دائم دفتر سیاسی، همانند احزاب دیگر کمونیسم کارگری و امثالهم، سرباز جنبشها ی دیگر بشود، در انتظار “انقلابی که در راه است ” باشد و یا در سناریوی سیاهی که ناشی از جنگ و تحریم اقتصادی طبقه کارگر و مردم زحمتکش ایران بشود صرفا با دادن شعار و بدون سازمان کمونیستها در میان طبقه کارگر و متکی بر تشکل های کارگران و ارتش آنها در پس کوچه های بازار سیاست غرق شود و به افتخارات پر شکوه گذشته صرفا دلخوش باشد که دیگر برای طبقه ما و کمونیستهایی که باید بتوانند تغییری در اتکا به آگاهی و سازمان خودشان  ایجاد کنند بشدت نا کافی است.

کورش مدرسی چرا دخالت میکند؟ میگویند زود بود که دخالت کرد!
رفقایی که این ملاحظات را ابراز میکنند قبل از هر چیز راستش به حزب به عنوان ابزار سیاست های معینی نگاه نمیکنند. حزب را تا سطح محافلی که با هم سابقه های طولانی دوستی و فعالیت مشترک و … را داشته اند تنزل میدهند و بعضا به همین دلیل ایراد میگیرند که چرا کورش مدرسی اینگونه دخالت کرد.  رفقا متوجه نیستند که شاخک های حسی مثلا حزب کمونیست کارگری ایران و حزب اتحاد کمونیسم کارگری و امثالهم بسیار تیز و بسیار جانبدارانه حساس است و آرزوی دفن سیاستهای تاکنونی حزب حکمتیست که اساسا منتج از مباحثات کورش مدرسی و اساسا تحت تاثیر فعالیت او بوده است میباشند. این رفقا انتظار دارند که کورش نظاره گر متلاشی شدن حزب بوسیله محافلی بشود که اینگونه با حزب رفتار کردند.

نکته مهمتر اینکه این رفقا که فکر میکنند کورش نمیبایست زود دخالت بکند، عکسی از بروز اختلافات در این مقطع را میبینند و دو سال اختلاف سیاسی در درون این حزب و رهبری این حزب را نمیتوانند ببینید و یا شاید بطور واقعی از آن بی خبرند. این چنین وضعیتی هر رفیقی و همه ما و بویژه رفیقی مانند کورش که این حزب را مانند بچه اش بزرگ کرده است و شب و روز برای سلامتی و سعادت و موفقیتش تلاش کرده است نمیتواند بی تفاوت باشد و خوشبختانه بی تفاوت نبوده است و همانطور که از اسناد منتشر شده میبیند با وجود وضعیت جسمی اش مسئولانه دخالت کرده است و من امروز با مراجعه مجدد با آنها تاسف میخورم که چرا با دقت بسیار بیشتری و همه جانبه تری مجری این جهت ها نبوده ام. کاش این افتخار امروز بیشتر نصیب من میشد. رفقایی که این چنین به کورش خرده میگیرند متاسفانه همچنان در موقعیت پاسیوی در برخورد به سیاست و جهت های تاکنونی حزب که پیشبرنده حزب و موجب گسترش آن از هر لحاظ بوده و خواهد بود هستند. سیاست و تئوری، تعیین تاکتیک و استراتژی کمونیستی برای حزب حکمتیست و طبقه کارگر حیاتش را تشکل میدهد و هر نوع بی توجهی ما به اینها حزب را به محفلی تبدیل میکند که در حاشیه به جست و خیز میپردازد و تاثیری بر جنبشی که قرار است سازمان بدهد و طبقه ای که قرار است جامعه را به سوسیالیسم ببرد نخواهد داشت، اینگونه احزاب پر مدعی و ادم پر مدعی و بی ربط هم کم نیستند.حزب حکمتیست نمیتواند و نباید یکی از آنها باشد و این تلاش و تصمیم مشترک را نباید کنار گذاشت.
21 دسامبر 2011
agolchini@gmail.com

————————————————————————–

ضمیمه 1
اولویت ها و جهت گیری ها
مصوب پلنوم ۱۵ کمیته مرکزی حزب حکمتیست
۶ سپتامبر ۲۰۰۹
مقدمه:
حزب حکمتیست برای سازمان دادن انقلاب پرولتری و بنای جامعه سوسیالیستی ایجاد شده است. تنها مانع این انقلاب پراکندگی صفوف طبقه کارگر (چه در بعد سیاسی و چه در بعد توده ای) و فقدان آگاهی لازم برای انجام این انقلاب است. فائق آمدن بر این مانع تنها یک امر آگاهگرانه نیست. مهمتر از آن یک امر مبارزاتی است. سرنگونی جمهوری اسلامی پیش شرط انقلاب سوسیالیستی است. حزب ما باید نیروی محرکه سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی باشد به نوعی که بیشترین امکان برای انقلاب سوسیالیستی تضمین گردد. ما برای یک انقلاب بیوقفه تلاش میکنیم.
شرایط امروز ایران و جمهوری اسلامی و تغییراتی که در رابطه بخش اعظم بورژوازی ایران و جهان با جمهوری اسلامی پدید آمده است، طبقه کارگر و کمونیست ها را با مصاف های جدیدی روبرو کرده است. بخش اعظم بورژوازی که پیشتر، به هر عنوان سرنگونی طلب بود، مبارزه خود را به درون جناح های جمهوری اسلامی منتقل کرده و به عنوان متحد این یا آن جناح ظاهر میشود. بخش اعظم روشنفکران و سازمان های سیاسی مختلف در اپوزیسیون نیز مبلغ پیوستن کمونیست ها، طبقه کارگر و بخش های انقلابی جامعه به مبارزه میان جناح های جمهوری اسلامی شده اند.
اولویت های این دوره حزب حکمتیست باید علاوه بر مسائل دائمی پیش پای ما این واقعیات را نیز در نظر داشته باشد.
اولویت ها:
اولویت اساسی ما کماکان تبدیل حزب به نیروی محرکه اصلی مدعی قدرت سیاسی و آماده کردن فکری، عملی و تشکیلاتی حزب برای پاسخگوئی به مسائل دوره جدید است. حزب باید به اصلی ترین نیروی اپوزیسیون رژیم اسلامی و به یک حزب سیاسی توده ای که بخصوص در بر گیرنده طبقه کارگر است تبدیل گردد. برای تضمین این امر اقدامات زیر باید انجام گیرند:
۱ – حضور دائمی حزب و همه تشکیلات های آن در مبارزه برای آزادی های سیاسی، خلاصی فرهنگی در جامعه و مبارزات اقتصادی طبقه کارگر است. حزب باید در این رابطه نه تنها یک حزب مبلغ بلکه باید امر سازمان دادن و رهبری مبارزه در دنیای واقعی را در راس امور قرار دهد.
۲ –  ایجاد یک حزب وسیع  و توده ای کمونیستی حول یک سازمان مستحکم از کادرهای حرفه ای (حرفه ای در مقابل آماتور و نه در مقابل پارت تایم) ممکن است. بدون وجود چنین سازمانی شانس کمونیسم در شکل دادن و یا دخالت در هر تحول سیاسی در جامعه ایران مینیمال است.
سازمان حزب در ایران باید محمل قدرت کارگران، زحمتکشان و متشکل شوندگان در آن در مقابل رژیم، در مقابل سرمایه داران و در مقابل خطر سناریو سیاه باشد.
سازمان حزب باید طبقه کارگر و بویژه پرولتاریای صنعتی ایران را موضوع کار خود قرار دهد. تلاش برای آگاه کردن و متحد کردن کارگران در محیط کار و زیست خود و تقویت شبکه های رهبران و آژیتاتورهای طبقه کارگر یکی از مضامین پایه ای کار ما در ایران است. ایجاد کمیته های کمونیستی مطابق طرح های مصوب و اساسنامه حزب باید حاصل این تلاش باشد.
۳ – تصرف سیاسی و فکری و متشکل کردن جوانان انقلابی و جنبش زن برای رهائی یکی از محورهای اساسی فعالیت حزب در این دوره خواهد بود.
۴ – مبارزه تبلیغی، ترویجی و تئوریک حزب باید متوجه این واقعیت باشد که آگاهی و تشکل طبقه کارگر و توده زحمتکشان جامعه هم یک فعالیت آگاهگرانه در نقد مارکسیستی باورهای موجود است و هم بخصوص یک فعالیت مبارزاتی و در نقد گرایش ها و داده های بورژوائی است.
طبقه کارگر و جنبش کمونیستی ایران زیر فشار دائم داده ها، سنت ها و توهمات بورژوازی قرار دارد. ایجاد صف طبقاتی کارگری در ایران از جمله نیازمند مبارزه دائم با این داده ها، باورها،  توهمات و توجیهات تئوریک متناظر با آن ها است. طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه بیش از هر جا در متن مبارزه اقتصادی و سیاسی است که میتوانند خود و جریانات بورژوازی را بشناسند. رهبری کردن مبارزه سیاسی در جامعه باید همراه این فعالیت وسیع تبلیغی و ترویجی انجام شود. در این رابطه بویژه امروز محورهای زیر در تبلیغات، ترویجات و فعالیت تئوریک حزب در صدر وظایف قرار گیرد :
الف –  آموزش و فعالیت روشنگرانه مارکسیستی ارتدکس مارکس، انگلس، لنین و منصور حکمت در مقابل باورهای موجود بورژوائی. این آموزش باید اساسا طبقه کارگر و فعالین، رهبران و آژیتاتورهای کارگری را مد نظر داشته باشد
ب – افشاگری دائم و بی امان ایده ها و جریانات بورژوائی در زندگی و مبارزه روزمره بویژه:
– ناسیونالیسم غربگرای و پوپولیستی غالب در چپ
– نفوذ جریان نئوتوده ای، بخصوص در قالب یکی از خط های موجود در کومه له
– پوپولیسم و کلاشی مستضعف پناهانه جریانات درون جمهوری اسلامی
– مبارزه دائم نظری و سیاسی با انواع ناسیونالیسم و قوم پرستی
ج – جمعبندی و بررسی دائم مبارزات کارگری و توده ای
۵ – کردستان دریچه قدرت برای کمونیسم در ایران است. یک اولویت مهم حزب متصل نگاهداشتن رهبران کمونیست با جامعه و دادن امکان اظهار وجود سیاسی و دخالت در جامعه به آنها است. حزب باید به کمک این رهبران کمونیست چند خاصیت دائمی را حفظ کند:
الف – توپخانه ای تبلیغی که بطور دائم جامعه را با گفتگو، با سخنرانی و نوشتار می پوشاند.
ب – این رهبران باید کانون شبکه های مبارزاتی ای باشند که سازمان های حزبی بر آنها رشد میکنند.
ج –  حفظ چهره مسلح حزب و تضمین حضور منظم رهبران کمونیست در میان مردم.
د – برافراشته نگاه داشتن پرچم کمونیسم در فضای اجتماعی و سیاسی کردستان در مقابل ناسیونالیسم کرد
۶ – گارد آزادی یک رکن پایه ای هر گونه شانس دخالت تعیین کننده در تحولات سیاسی ایران است. سازماندهی این گارد در کردستان و در خارج از کردستان با توجه به ویژگی های هر یک از این محیط ها اولویت مهم حزب است. رهبری حزب باید تضمین کند که ناروشنی ها و اغتشاش ها را برطرف کند و این فعالیت را برپایه اسناد مصوب سازمان دهد.
۷ – داب یکی از دستآورد های طبقه کارگر انقلابی است. حزب باید کمک کند تا … داب از زیر فشار دستگاه های اطلاعاتی رژیم و موریانه تردیدی که در اساس توسط نئوتوده ای ها دامن زده میشود خارج گردد.
۸ –  تشکیلات خارج کشور بیش از هر کمیته ای در ترسیم سیمای سیاسی، طبقاتی و اجتماعی حزب تاثیر دارد و بعلاوه منشا بخش اعظم امکانات حزب است. تغییر نوع فعالیت و عرصه های فعالیت و چهره این تشکیلات به همان اهمیت تغییر در داخل کشور است. خارج، پشت جبهه نیست بخش مهمی از جبهه است و در این رابطه باید از هر نظر نمونه یک سازمان کمونیستی کارا، منضبط، باراندمان و در ارتباط با پیشروترین فعالین کارگری کشورهای محل فعالیت خود شود. تشکیلات خارج کشور ما باید به یکی از داغ ترین کانون های دفاع از حقوق طبقه کارگر ایران در خارج از کشور تبدیل گردد.
۹ – مدرنیزه کردن سازمان حزب مطابق اصول اساسنامه ای امروز یک اولویت اساسی است.
۱۰ – تدارک کنگره برای حدود یکسال دیگر
در انطباق با این اولویت ها سازمان ها و کمیته های حزبی، در چارچوب اساسنامه و اصول سازمانی حزب، در صورت نیاز بازسازی خواهند شد.
———————————————————————–
ضمیمه 2

پلاتفرم سیاسی عملی هئات دائم
مصوب هئات دائم دفتر سیاسی 22 نوامبر 2011

حزب حکمتیست برای سازماندهی انقلاب اجتماعی پرولتاریا و ایجاد جامعه سوسیالیستی ایجاد شده است. سرنگونی فوری جمهوری اسلامی و برقراری جمهوری سوسیالیستی به جای آن امر فوری ما است. ما تحقق این استراتژی را در شرایط پیچیده ای پیگیری میکنیم. اکنون حوزه مستقیم فعالیت حزب ما، جامعه ایران، در مقابل تلاطمات سیاسی و اجتماعی جدی قرار دارد. زیر تاثیر بحران اقتصادی جهان سرمایه و تحولات مهم خاورمیانه و شمال آفریقا و معضلات اقتصادی و سیاسی بورژوازی ایران و هیئت حاکمه جمهوری اسلامی، تحولات مهمی در چشم انداز است. جنبش ها و جریانات مختلف برای کوبیدن مهر خود بر این تحولات در تکاپویند. جنبش طبقه کارگر هم میتواند و باید مهر خود را براین وضعیت بکوبد. تحقق این امر تماما به نقش عنصر فعاله کمونیسم طبقه کارگر و حزب کمونیستی دخالتگر و مدعی قدرت سیاسی بستگی دارد. حزب حکمتیست به مثابه بخش متحزب کمونیسم پرولتری در ایران باید ایفاگر این نقش سرنوشت ساز باشد.
برای ایفای این نقش، حزب ما بر ظرفیتها و تواناییهای مهمی از دستاورهای سیاسی و سازمانی و پراتیکی سه دهه اخیرکمونیسم حکمت تکیه دارد و در عین حال تناقض مسئله آنجا است که با نارساییها و ناتوانیهای سیاسی و سازمانی و سبک کاری خطیری هم روبرو است. وضع موجود حزب ما نه تنها جوابگوی این رسالت نیست، بلکه با امکانات و محدودیتهای موجودش برای تضمین روتین فعالیت کمونیستی هم قابل دوام نیست. وضع موجود باید تغییر کند. حزب ما به دگرگونیهای اساسی احتیاج دارد تا به عنوان حزب کمونیستی دخیل در مبارزات طبقه کارگر و هدایتگر کل جنبش آزادی و برابری و رهایی انسان عروج کند. در دل این تحولات پرچم انقلاب کارگری و سرنگونی فوری جمهوری اسلامی و بنیاد گذاشتن جمهوری سوسیالیستی به جای آن را برافرازد. با استنتاجات روشن و امروزی از استراتژی اساسی “حزب و قدرت سیاسی” و “حزب و جامعه” تکان جدی به حیات سیاسی  و دامنه تاثیر گذاری اجتماعی خود بدهد. پلاتفرم زیر دربرگیرنده گام تعیین کننده ای در این راستا است.

۱- رهبری سیاسی: تامین رهبری سیاسی، کلید مسئله است . در این راستا:
– وجود رهبری سیاسی کمونیستی در قامت اجتماعی و فراحزبی و دخالتگر در جدالهای سیاسی و اجتماعی ایران
– ابراز وجود رهبری حزب به عنوان مرجع صاحب نظر مارکسیستی و یک قطب سیاسی معتبر و با نفوذ. تمرکز رهبری حزب روی فعالیتهای با محتوا و موثر از نظر سیاسی و عملی و اجتناب از هر نوع تشکیلات داری و خرده کاری.
– ایفای نقش رهبری به عنوان سخنگو و پرچمدار عروج مجدد مارکسیسم و کمونیسم حکمت
– ایفای نقش ویژه برای تضمین اتحاد سیاسی و وحدت عمل حزب
– منطبق کردن هر چه بیشتر شیوه کار رهبری بر “تزهای رهبری کمونیستی”
– فاصله گرفتن از سنت کار آکسیونیستی و محفلی و ماقبل حزبی، متکی شدن به اصول و موازین کار تعریف شده حزبی  و تامین رهبری جمعی مسئولیت پذیر، باز و متکی بر آگاهی و آمادگی نیروی جنبش خود و کادرها و فعالین  حزب
– تغییر آرایش کنونی رهبری حزب و قرار دادن دفتر سیاسی به عنوان مرجع سیاسی و اجرایی در راس حزب (طرح آرایش رهبری به پلنوم جداگانه ارائه شده است)

٢- حزب  قابل انتخاب و قابل دسترس طبقه کارگر و جامعه
جنبش طبقه کارگر و کل صف آزادیخواه وبرابری طلب به حزب کمونیستی قابل دسترس و قابل انتخاب در جدال روزمره طبقاتی اتکا میکند. حزب غیر قابل دسترس علیرغم ایده های خوب به جایی نمیرسد. در این راستا:

–         بکار گیری همه اهرمهای قدرت اجتماعی، سیاسی و  حزبی
–         حضور فعال رهبری و شخصیتها و اتوریته های اجتماعی و سیاسی در بطن مبارزه دایمی جنبش طبقاتی ما
–          اتکا به میدیای اجتماعی به ویژه تلویزیون و دیگر امکانات اتصال و اتکای حزب به جامعه.
–         گسترش دخالتگری سیاسی و عملی حزب در کلیه کشمکشها و جدلهای سیاسی بر سر آزادی و برابری و رفاه
–         قد علم کردن حزب به مثابه نیروی رهبر کل جامعه، به عنوان پرچمدار افراطی اعتراض رادیکال کارگری
–         حضور حزب در نبرد هر روزه بر سر افکار و کردار سیاسی توده های وسیع مردم،
–         استنتاجات مداوم از مباحث پایه ای “حزب و قدرت سیاسی” و “حزب و جامعه” و حدادی کردن ابزارها و امکانات و ابتکاراتی که حزب را قابل دسترس جامعه و طبقه کارگر میکند.

۳- پرچم سیاسی کمونیستی، شکل دادن به آلترناتیو پرولتری در قبال قدرت سیاسی:
– برافراشتن قاطع پرچم سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و تامین آزادی و برابری در تحولات سیاسی ایران.
– اعلام نه قاطع به همه ابعاد موجودیت و قوانین جمهوری اسلامی و تبدیل حزب به قاطعترین و موثرترین نیروی اپوزیسیون
–  فعال کردن ماکسیمال ظرفیتهای حزب در صحنه تحولات سیاسی
– تبلیغ و توده گیر کردن شعار جمهوری سوسیالیستی به عنوان حکومتی که باید با سرنگونی جمهوری اسلامی برقرار شود.

۴- طرد و ایزوله کردن  اپوزیسیون بورژوایی
مبارزه بی امان علیه همه پرچمها و نیروهای بورژوایی اعم ناسیونالیسم پروغرب، ملی مذهبیها، جریانات سبز، ناسیونالیستها ی محلی و فدرالیستها و ….
– نقد و منزوی کردن کمونیسم بورژوایی

٥- تامین حضور فعال در ابعاد مختلف مبارزات طبقه کارگر
سند “مبارزات جاری طبقه کارگر و حزب حکمتیست” مصوب پلنوم ٢١ کمیته مرکزی حزب، مبنای سیاست این دوره است.  بر این  مبنا بر محورهای زیر تاکید ویژه میگذاریم.
– ظاهر شدن حزب به عنوان مرجع صاحب نظر در برخورد به معضلات واقعی زندگی و مبارزه کارگری. فوکوس محوری بر مسائل گرهی آگاهی، اتحاد و سازمانیابی پرولتاریای صنعتی ایران.
– تعقیب گام به گام و فعال مبارزات اقتصادی و سیاسی بخشهای مختلف کارگری. جمع بندی آنها و بیرون کشیدن درسها و تجارب آن و انتقال آن به میان کارگران. فوکوس بر مطالبات اساسی کارگری در هر دوره.
– ما پرچمدار جنبش مجامع عمومی و شورایی هستیم. مصوبه پایه ای حزب ما “شورا، مجمع عمومی، سندیکا” مبنای هویتی کار سازماندهی توده ای ما در میان کارگران است. در این زمینه فعالیت متمرکز برای تقویت و گسترش جنبش مجامع عمومی را در دستور میگذاریم. از اشکال دیگر سازمانیابی توده ای امثال سندیکا و … که با اتکا به نیروی کارگران و مستقل از دولت ایجاد میشوند، حمایت میکنیم و در رشته های پراکنده کارگری خود مبتکر سازماندهی آن خواهیم بود.
– فعالیت موثر برای تقویت و سازماندهی جنبش اتحاد کارگری علیه بیکاری
–  جدل شفاف و روشن با گرایشات بانفوذ در میان کارگران

٦- سازمانیابی کمونیستی طبقه کارگر

در عرصه سازمانیابی کمونیستی در محل کار و زیست کارگران اساس کار ما منسجم کردن، متشکل و متحزب کردن گرایش کمونیستی درون طبقه کارگر است. مسیر پیشروی در این زمینه به روشنترین وجه سیاسی و پراتیکی در سند  “سیاست سازماندهی ما در میان کارگران” ترسیم شده است.  بر این اساس در مقطع کنونی   محورهای کار عبارتند از :
الف – تقویت افق و سیاست کمونیستی مشترک با رهبران کارگری و کارگران کمونیست، ما هنوز به رهبرا ن کمونیست کارگران دسترسی نداشته و متکی نشده ایم. این معضل باید حل شود. در وهله اول ایجاد همدلی سیاسی و همگامی عملی با این طیف و تحکیم رابطه عملی با آنها کلید پیشروی ما در سازمانیابی کمونیستی کارگران است.

ب- تقویت محافل کمونیستی کارگران : حزب ما محافل کمونیستی موجود را به لحاظ فکری و سیاسی تغذیه میکند. باید کاری کنیم که این محافل کمونیستی نسبت به کلیه وجوه مبارزه طبقاتی مواضع و سیاستهای روشن داشته باشند و به کانونهای زنده و بسیار فعالی در درون طبقه کارگر تبدیل شوند.
ج – عضوگیری وسیع کارگری: سیاست عضوگیری وسیع در میان کارگران و محافل کمونیستی درون طبقه کارگر را پیگیری میکنیم. بر مبنای سیاست سازماندهی ما هر کارگر و فعال کارگری که خود را با حزب حکمتیست تداعی میکند، عضو حزب ما محسوب میشود. صرفنظر از اینکه به دلایل امنیتی امکان اعلام رسمی به آنها وجود داشته باشد یا نه.
د – حوزه های حزبی:  با درنظر گرفتن شرایط امنیتی اعضای حزب را  در حوزه های حزبی متشکل میکنیم. حوزه های حزبی باید کانونهای فعالی در شبکه های سیاسی و مبارزاتی موجود در جنبش کارگری باشند. حوزه ها از نظر ماهیت کار باید به صورت یک تجمع محفلی فعال در این شبکه ها و در تشکلهای توده ای و کارگری عمل کنند.
ه – ایجاد کمیته های کمونیستی :  با گسترش نفوذ ما و به ویژه با درنظر گرفتن تناسب قوا و بهبود اوضاع امنیتی، با اتکا به رهبران کارگری، آژیتاتورها و فعالین کمونیست درون طبقه کارگر، کمیته های کمونیستی و حزبی را ایجاد میکنیم. شاخص مهم برای رسمیت دادن به این کمیته ها، درجه اطمینان به ادامه کاری آنها بعد از اعلام موجودیت آنها است. نباید کمیته ها را زودرس و تصنعی و فقط با ابتکار از بالا ایجاد کرد. در پیدایش شرایط مساعد این کار، فاکتور اولا تناسب قوای مساعد و اوضاع امنیتی و ثانیا درجه آمادگی رهبران کارگری و فعالین کمونیست کارگران برای ایفای نقش خود در قالب کمیته کمونیستی رهبری کننده  را باید در نظر گرفت.

٧- تامین حضور موثر در جنبش رهایی زن:
–         متمرکز کردن و فعال کردن ظرفیتهای رهبری و کادرهای سرشناس و با تجربه حزب در این عرصه، حول یک نشریه موثر و یا ابتکارات  دیگر
–         تلاش برای ایجاد تشکل توده ای و اجتماعی زنان
–         حمایت از نهادهای رادیکال مدافع حقوق زنان

٨- احیای موقعیت جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی در دانشگاهها و درمیان جوانان
– سازماندهی انرژی نسل جوان جذب شده به حزب در این عرصه
– بکارگیری درسهای گرانبهای تجربه داب در فعالیتهای آتـی
– ایجاد سازمان جوانان آزادیخواه و برابری طلب که در داخل و خارج  بر فعال کردن ظرفیتهای نسل جوان تمرکز کند.

٩- حزب در کردستان:
– موقعیت کمونیسم و حزب در کردستان یک اهرم قدرت بزرگ این حزب است. در نقشه ای هدفمند این موقعیت را باید فعالتر کرد.
– انرژی و توان رهبران و شخصیتهای اجتماعی این حزب و نسل جوان کمونیستهای موجود این بخش حزب را باید در تشکیلات کردستان سازمان داد. تشکیلات کردستان حزب  جوابگوی همه وجوه مبارزه طبقاتی در جامعه کردستان بوده و بر این اساس همه وظایف و اختیارات یک کمیته اصلی حزب در جغرافیای کردستان را دارا است.
تشکیلات کردستان ما باید به  ظرف اعتراض اقتصادی و سیاسی طبقه کارگر در کردستان تبدیل شود.
– تشکیلات کردستان باید مبتکر تنگ کردن عرصه بر جمهوری اسلامی در کردستان و الهام بخش اعتراضات رادیکال و حق طلبانه کارگران و مردم باشد.
– نقد و جدال دایمی با جنبش بورژوا ناسیونالیسم کرد و نمایندگان حزبی و غیر حزبی آن و طرد و منزوی کردن آن
– نقد و منزوی کردن کمونیسم ملی در کردستان

۱۰- گارد آزادی و پروژه حضور رهبرا ن کمونیست در میان مردم:
این دو عرصه مهم کار را باید فعال کرد.
– گارد آزادی  اهرم قدرتمند دفاع از خود مردم و ابزار موثردخالت در اوضاع سیاسی به نفع جبهه کارگر و کمونیسم و آزادیخواهی است. سازماندهی و فعالیت هدفمند گارد آزادی باید گسترش یابد. فرماندهی گارد آزادی در سطح سراسری و در کردستان طبق نقشه روشن پیشروی این عرصه مهم را باید تضمین کنند. نسل جوان و انسانهای علاقمند را باید در این عرصه سازمان دهد.
– تلاش برای اجرای پروژه حضور رهبران کمونیست در میان مردم و از میان برداشتن مشکلات سر راه آن. حفظ  پتانسیل مسلح حزب در کردستان

۱۱- خارج کشور:
– نمایندگی کردن صدای اعتراض طبقه کارگر و اعتراض رادیکال جامعه ایران در خارج کشور.
– تامین حضور موثردر فضای سیاسی ایرانیان مقیم خارج کشور.
– گسترش سازمان حزب و عضو گیری از میان علاقمندان
– تعریف روشن تر وظایف کمیته ها، مجمع کادرها و دیگر نهادهای حزب در خارج کشور و استاندارد کردن سازمان حزب در کل خارج
– امکانسازی موثر مالی برای حزب و ارتقا ابتکارات و ظرفیت تشکیلات خارج کشور در این زمینه .
– تلاش برای ایجاد روابط موثر با بخشهای مختلف طبقه کارگر جهانی

۱٢ – آموزش مارکسیسم
-در صفوف حزب و به طور ویژه آموزش و بازخوانی مبانی پایه ای کمونیسم کارگری (سمینارها و ادبیات پایه ای حکمت)
– شکل دادن به یک شالوده کادری قوی مارکسیست و مجرب در حزب

۱۳ – کانالیزه کردن اختلاف نظرات و تحکیم حزب و حزبیت
– ایجاد بیشترین فرجه برای طرح اختلاف نظرات سیاسی، کانالیزه کردن اصولی اختلاف نظرات  و تلاش برای به نتیحه رساندن آن.
– تبدیل نظرگاههای مختلف به اسناد مدون و قابل تصویب. تضمین تبعیت کل رهبری و  حزب از مصوبات حزبی
–  تضمین وحدت عمل حزب، تحکیم انضباط حزبی و پافشاری بر اجرای موازین و مقررات حزبی.
– تضمین فضای سالم سیاسی و رعایت پرنسیبهای کمونیستی در مبارزات سیاسی درون حزبی
– تضمین اینکه مباحثات درونی حزب  راندمان فعالیت رو به بیرون  حزب را تحت تاثیر قرار ندهد. حضور فعال و دایمی حزب در جدالهای رو به بیرون باید تضمین شود.
– تضمین اینکه در جریان مباحثات درونی موازین حزبی نقص نشود. برخورد قاطع به موارد نقص موازین حزبی . مبارزه قاطع با نسبیت سیاسی و محفلیسم و بروز فدرالیسم تشکیلاتی

۱۴- کار در خاورمیانه: تحت تاثیر تحولات جدید منطقه،  کمونیسم ما و هر سه حزب با وظایف کمونیستی جدیدی روبرو هستیم . در راستای جوابگویی به این مسئله :
– حزب باید نقش فعالتری  ایفا کند.
– ادامه حمایت بیدریغ از “مرکز کمونیسم پرولتری در جهان عرب”

۱٥- رابطه سه حزب: تحکیم رابطه سه حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان و حکمتیست و ارتقای کار مشترک در سطوح مختلف

۱٦- مالی : گسترش امکانسازی مالی، تدوین ابتکارات جدید، سروسامان دادن به سازمان مالی  و اختصاص نیروی جدی به این عرصه