اسناد پايه اي حزب

مباحثات ؛ دنیای وارونه خالد حاج محمدی – رضا دانش

با تاخیری قابل تعمق و سه هفته پس از برگزاری کنگره پنج حزب حکمتیست، خالد حاج محمدی از اقلیت چهار نفره دفتر سیاسی سابق حزب ما در مطلبی تحت عنوان “کنگره ای در وداع با حزب حکمتیست” تلاش کرده است با فرافکنی محض و توهم پراکنی آشکار و با اظهارات خلاف واقع کنگره پنج حزب حکمتیست را که کنگره ای موفق، قانونی و مطابق موازین و اصول سازمانی برگزار شده است را زیر سئوال ببرد. در این راه آسمان و زمین را به هم دوخته است تا مطالب و صحبتهای خلاف واقع خود را بر کرسی بنشاند. دوست عزیز ما فراموش کرده اند، عقل سلیم حکم میکند کسی که در خانه ی شیشه ای نشسته است سنگ پراکنی نکند!

خالد حاج محمدی احتمالا بیاد دارد، بعد از این که تجمع فراخوان داده شده و غیر قانونی جمع چهار نفره خود را برگزار کردند و پس از ناکامی در قالب کردن آن به نام “کنگره حزب”، نوشت که راهشان از حزب حکمتیست جدا شده و هر کس باید دنبال کار خودش باشد و دیگر جمع آنها و از جمله خود خالد به مسائل حزب ما نمیپردازد!؟. اولین سئوال اینست که چه چیزی باعث شده سه هفته بعد از کنگره حزب ما خالد حاج محمدی در موقعیت سردبیر نشریه شان و یکی از اعضای سه نفره جمع مرکزیشان یکبار دیگر و دوباره به صورت مفصل به مسائل مربوط به حزب حکمتیست برگردد. جوابش برای هر انسان با اندکی تجربه سیاسی و از جمله من وخالد روشن است. بعد از کنگره موفق پنجم حزب سئوالات متعددی در مقابل این جمع قرار گرفته است. فعالیت آنها تحت نام حزب حکمتیست نه تنها در سطح حزب ما، در دنیای بیرون تماما زیر سئوال است و ادامه آن تحت این نام از نظرسیاسی، تشکیلاتی و اصول و موازین، به وضوح بی پرنسیبی است. خالد و جمع شان زیر این فشار هستند و این واقعیت را میدانند، میخواهند به این فشار جواب دهند. نوشته کنونی خالد حاج محمدی مندرج در نشریه گروهشان از جانب این جمع میخواهد به این نیاز جواب دهد. البته پاسخگویی به واقعیت سرسخت و برخلاف میل این گروه که روی میزشان قرار گرفته، کار آسانی نیست. به این دلیل احتیاج است که فرد جواب دهنده تماما در دنیای وارونه و با معیارهای وارونه خود را توجیه و خود فریبی کند. نوشته خالد حاج محمدی سراسر پر از استدلالهای وارونه و معیارهای خود فریبانه ای است که با شفافیت توضیح دهنده همه عملکردهای بیگانه با کمونیسم و سنت سیاسی و حزبی کمونیسم حکمت جمع آنها است. اجازه بدهید با هم محورهایی از دنیای وارونه و خود فریبانه خالد حاج محمدی را مرور کنیم ونشان دهیم چه کسی و چه جریانی با حزب حکمتیست وداع گفته است.

حزبیت و موازین حزبی

از ادعاهای طرح شده توسط خالد حاج محمدی در مطلب فوق دفاع ازحزبیت است! گویا در کنگره پنج حزب حکمتیست موازین حزبی نادیده گرفته شده است! برای هر انسان منصفی و برای هر ناظر بیرونی بی غرضی کاملا مشخص است طرح این موضوع از جانب خالد و رفقایش در قامت مدافعین حزبیت و موازین حزبی زیادی کمیک است. کس و کسانی که به ادعای خودشان “شورش” کردند و در کمال خونسردی شعارشان “زنده باد کودتا” بود، الان بیاد “حزبیت افتاده” و سنگ آن را به سینه می زنند. کادرها و اعضای حزب و بسیاری در بیرون حزب هم متوجه بودند، دوستان ما حداقل در یکسال گذشته نماد نقض موازین و مقررات سازمانی بودند و عملا در درون حزب، حزب دیگری را سازمان داده بودند.

این دوستان از مدتها قبل و مشخصا پس از کنگره چهار یارگیری محفلی حول سیاستهای غیر مصوب حزب را که از زبان و قلم کورش مدرسی جاری میشد و بنا به ادعای خودش در بیرون چهارچوبهای کمیته مرکزی و حزب اظهار نظر می کرد، شروع کردند. کمیته سازمانده حزب را به کانون تمرکز جمع طرفداران سیاستهای غیر مصوب و بعضا تماما متضاد با مصوبات حزب از جمله در زمینه تحزب کمونیستی که کورش مدرسی ارائه کرده بود، تبدیل کردند. اقلیت مزبور، سیاستهای غیر مصوب را در صدر اولویتهای خود قرار داده و جایگزین سیاستهای مصوب و رسمی حزب کرده بودند. نشریه کمیته سازمانده را بر خلاف اصول سازمانی به ارگان ترویج و تبلیغ نظریات غیر مصوب کورش تغییر داده بودند. دوستان خارج از موازین و بدون توجه به اعتراضات مکرر ما سیاستهای متضاد با سیاستها و مصوبات حزب را دنبال می کردند. حال این دوستان که مظهر وتجسم نقض مقررات و قوانین حزبی در یکسال گذشته بوده اند در نقش مدافعین حزبیت ظاهر شده اند! خالد حاج محمدی جزو آن بخش از هیئت دبیران وقت و رهبری حزب بود که متاسفانه هیچگاه روی پای خود نایستادند و متکی به اراده خود نبودند. نقطه سر خط، مبحث تحزب کمونیستی و نامه های تهدید آمیز کورش به پلنومهای بیست ویک و بیست و دو با تایید این جمع و مخالفت اکثریت کمیته مرکزی روبرو شد. تاسف آور این که دوستان ما نه تنها از استقلال عمل کمیته مرکزی دفاع نمی کردند بلکه بی توجه به نظر اکثریت کمیته مرکزی و به موازین حزبی، سعی می کردند، نظرات و سیاستهای جدید کورش را به حزب تحمیل کنند. نظراتی که هیچگاه به مصوبه رسمی حزب تبدیل نشد، برعکس محل بحث و جدل و مبنا و ریشه اختلافات درونی حزب و عامل اصلی انشعاب و جدایی ما بود.

در پلنوم بیست ودو به دلیل توافق و همسویی اکثریت کمیته مرکزی در رابطه با تحولات سیاسی ایران و تغییر آرایش رهبری حزب، هواداران کورش مدرسی در رهبری حزب در موقعیت اقلیت سیاسی و تشکیلاتی قرار گرفتند. همین عامل سبب شد تناسب قوا بین خطوط سیاسی در درون حزب تغییر کند. پس از آن طرفداران کورش مدرسی نتوانستند موقعیت جدید خود را هضم کنند. به دنبال پلنوم بیست ودوم ابتدا درانتخاب ارگان نشسته رهبری یعنی هیئت دایم بر خلاف اصول جا افتاده حزبی نه خود را کاندید کردند و نه به رفقایی که کاندید شدند، رای دادند. عملا انتخاب ارگان رهبری را تحریم کردند. به دنبال در موقعیت دبیر و عضو کمیته های حزبی، کارشکنی ها را در مقابل هیئت دایم شروع کردند، تا جایی که در روز هفتم دسامبر2011 در یک عمل ضد حزبی باورنکردنی، دبیر کمیته سازمانده، بهرام مدرسی طی نامه ای رسما اعلام کرد، که اتوریته رهبری رسمی حزب را بر کمیته اش نمی پذیرد و این را علنا به تشکیلات داخل هم اطلاع میدهد. خالد اکنون مدافع “حزبیت” در آن مقطع نه تنها به یاد حزبیت نیفتاد، متاسفانه به همراه همفکرانش در دفتر سیاسی (جمع پنج نفره) طبق معمول دنباله رو دبیر کمیته سازمانده وقت شدند. از میان اسناد منتشر شده روشن است به آن سیاست تماما ضد حزبی پیوستند. در ادامه در جلسه دهم و یازدهم دسامبر دفتر سیاسی به بهانه تصویب شدن پلاتفرم دفتر سیاسی با رای اکثریت حاضر، و دوباره در اقلیت افتادنشان ، جلسه ارگان رهبری را ترک کردند. سپس و نهایتا در14 دسامبر 2011 علیه دفتر سیاسی منتخب پلنوم بیست و دو دست به شورش زدند. تصور می کردند با اعلام شورش علیه رهبری و اعلام جمع خود به عنوان رهبری خودگمارده، کنترل پاس ورد سایتهای حزب و خزانه داری و توجیه و تایید اقدامات ضد حزبیشان توسط نوشته “حزب حکمتیست یک دفتر سیاسی دارد”کورش مدرسی می توانند اکثریت اعضا و کادرهای حزب را با خود همراه کنند. نمی دانستند آن نوشته و سازماندهی عملکرد ضد حزبی منطبق با آن باعث انزجار اکثریت تشکیلاتها، کادرها و اعضای این حزب خواهد شد که خود را در دنیای خود فریبانه و انقلاب ایدئولوژیکی مورد نظر کورش و جمع پنج نفره دفتر سیاسی محبوس نکرده و تعهدشان به حقیقت و حزبیت بسیار قویتر از محاسبات غلطی بود که این جمع بر روی آن حساب باز کرده بودند. آن نوشته کورش و متعاقبا طغیان ضد حزبی این جمع متاسفانه صفحه سیاهی در پرونده سیاسی این جمع بجا گذاشته، که تنها جسارت نقد جدی آن و قبول مسئولیت آن از جانب خود آنها میتواند تخفیف دهنده اشتباه سنگینی باشد که این جمع مرتکب آن شدند. امیدوارم روزی جسارت چنین نقدی را پیدا کنند. در هر حال این اشتباه محاسباتی کار دستشان داد، این اقدام نه تنها سبب نشد جذب نیرو کنند بلکه باعث انزوایشان در درون و بیرون از حزب شد. شورش 14 دسامبر اوج اقدامات ضد حزبی و غیر قانونی این دوستان بود. با این اقدام به کل اعضا و کادرهای حزب و رو به جامعه عدم صلاحیت سیاسی و حزبی خود را اعلام کردند. ادامه اقدامات ضد حزبی این جمع را تاکنون خوانندگان و انسانهای علاقمند تعقیب کرده اند، که نهایتا منجر به “تجمع غیر قانونی و دلبخواهی فراخوان داده شده جمع چهارنفره” تحت نام “کنگره” شد. اکنون خالد حاج محمدی با این پرونده مملو از اعمال ضد حزبی منادی حق و حقیقت و دفاع از موازین حزبی شده اند! کنگره حزب را “نمایش سبک و ریا کارانه” مینامند! هر خواننده ای با خواندن مطلب خالد از خود میپرسد با این اوصاف تجمع خالد و رفقایش را باید چه نامید! آیا چنین افرادی محق هستند از حزبیت دم بزنند و در قامت مدافع حزبیت ظاهر شوند؟ آیا هیچ انسان سیاسی صحبتهای چنین فردی را جدی میگیرد و به آن اهمیت میدهد؟ آیا چنین کسی میتواند درس حزبیت به سایرین بدهد؟ کسی که خود در جایگاه متهمین نقض موازین و اصول حزبیت سیاسی و تخریب حزبیت قرار دارد، قبل از هر چیزی باید جوابگوی اعمال ضد حزبی خود باشد، به قول خالد واقعا ” دنیای سیاست گاهی محصولات عجیب الخلقه ای تولید میکند!” ادعای کذب دفاع از حزبیت توسط کسانی که پشیزی ارزش برای موازین و تحزب قائل نیستند از سوی هر کسی که باشد مصداق این جملات خالد است “این کار نه تنها نامشروع که کلاه برداری است. وقتی تذکر میدهید که آقایان عزیز این کار خلاف است٬ جرم است٬ تقلب است! یادت می اندازند که در راس یک ارگانند و طبعا نقش همان قائد و کداخدا را برای خود قائلند.”

خالد در ادامه به پروسه انتخابات نمایندگان کنگره پنج حزب ایراد گرفته است، ادعا کرده کنگره موازین نداشته و انتخابات دارای ایراد بوده است؟ ابتدا باید پرسید آیا شما که به انتخابات کنگره اعتراض دارید مگر برای تجمعتان انتخابات برگزار کردید؟ دوستان برای تجمعی که تحت عنوان کنگره برگزار کردند، انتخابات نداشتند و عنوان کردند تمامی نمایندگان کنگره چهار که هیجده ماه قبل برگزار شده بود نمایندگان این به اصطلاح کنگره خواهند بود. از بین صد و یک نماینده کنگره چهار تنها توانستند سی و دو نفر از نمایندگان کنگره قبلی را در آن تجمع شرکت دهند. یعنی کمتر از یک سوم نمایندگان کنگره چهار حزب. بدلیل تعداد کم شرکت کنندگان با تبصره ای من در آوردی نصف نمایندگان را صاحب دو رای کردند و گفتند چهل و هشت رای داشته اند!

خالد مدعی شده در انتخابات نمایندگان کنگره پنج حزب تمام اعضای موجود نماینده شده اند. جالب است کسانی که انتخابات برگزار نکرده و آن را به رسمیت نمی شناسند از نحوه انجام انتخابات نمایندگان کنگره حزب ایراد میگیرند! مطمئنا” شجاعت و جسارت خالد در پیچاندن حقایق همه را شگفت زده کرده است!

دوستان عزیز ما نیک میدانند، نمایندگان کنگره پنج کسانی بوده اند که در حوزه های انتخاباتی و در جلسات حزبی خود را کاندید کرده و انتخاب شده اند. کلیه نمایندگان از جانب اعضا رای اعتماد گرفته اند، ما در پروسه انتخابات کل حزب را به رسمیت شناختیم و کل اعضا را مد نظر داشتیم. بخشی از اعضا حزب که تحت تاثیر سیاستهای غلط دوستان بودند آن را تحریم کردند. آیا گناه عدم شرکت این دسته از اعضا در انتخابات و از جمله خود خالد و همفکرانش در حوزه کمیته مرکزی را هم به حساب ما نوشته اید؟ شما و رفقای همفکرتان هم میتوانستید در حوزه های انتخاباتی خود را کاندید کنید. اما بدلیل این که میدانستید در اقلیت مطلق هستید این کار را نکردید. فرض کنیم اکثریت اعضا انتخاب شده و به کنگره آمده اند ایراد قانونی و حقوقی آن چیست؟ کل نمایندگان کنگره برابر مقررات از پروسه انتخابات گذشته اند. آیا شما که سی و دو نفر را خارج از مکانیسمهای تعریف شده حزبی جمع کرده اید، حق دارید در این مورد قضاوت کنید؟ واقعا فکر میکنید کار شما قانونی و کار ما غیر قانونی است؟ گفته اید در هیچ تشکیلاتی عملا انتخاباتی صورت نگرفته است! مگر شما بسیار پایبند انتخابات هستید؟! کارنامه برخورد شما به انتخابات در پلنوم بیست ودوم و بعد از آن انتخابات هیئت دایم و تصویب اسناد با اکثریت آراء در رهبری حزب چیز دیگری میگوید. در مورد انتخابات برای کنگره هم کلیه اعضای حزب میدانند این گفته شما خلاف واقعیت است و صحت ندارد.

مسئله جالب دیگر اینکه در اطلاعیه پایانی تجمع غیر قانونی جمع چهار نفره، دوستان ما آن تجمع را کنگره اضطراری نام نهادند که مطابق ماده ۹ متمم اصول سازمانی حزب برگزاری کنگره اضطراری تنها با درخواست کمیته مرکزی حزب (پلنوم) امکان پذیر است! هر چند اگر این دوستان در بند موازین و قانون بودند هیچگاه چنین اعمالی از آنها سر نمیزد! بهر حال این تجمع از فراخوان گرفته تا تهیه مقدمات و نحوه برگزاری و خود جلسه غیر قانونی و در تضاد کامل با اصول سازمانی حزب بوده است! حال یکی از سران این قانون شکنیهای مکرر دم از قانون و موازین میزند! آیا کسی که خود پایبند هیچگونه موازین و قانونی نباشد مرجع صلاحیتداری برای نقض قوانین است؟ بدون شک جواب منفی است. براستی اگر استانداردهای بالای حزبیت در فضای سیاسی ایران حاکم بود الان این دوستان جرئت می کردند به عنوان انسانهای سیاسی و سیاستمدار ظاهر شوند و درس حزبیت به بقیه بدهند؟ درسی که خود در آن رفوزه شده اند و نمره قبولی نگرفته اند؟

خالد در مورد نحوه تصویب قرار” کنگره پنجم حزب حکمتیست مصوبات تاکنونی در اجلاسهای رسمی ارگانهای رهبری حزب از مقطع کنفرانس مؤسس تا پلنوم ٢٣(فوق العاده) را تائید میکند”. معتقد است پروسه تصویب این قرار “غیر دمکراتیک” است! و گویا مقررات نقض شده است! نوشتن این گونه کلمات و چنین برخوردی به کنگره پنج حزب حکمتیست از جانب خالد واقعا تماشایی و در نوع خود شاهکار است و انسان را مات و متحیر میکند!

دوست عزیز، برخلاف آنچه در تجمع غیر قانونی شما شاهد بودیم، اختلاف نظر در کنگره های حزبی بر سر قرار و قطعنامه های پیشنهادی و از جمله قرار مذکور یک واقعیت غیر قابل انکار است. در این کنگره هیچ فردی دارای حق ویژه و منحصر به فردی نبود. کلیه نمایندگان دارای حقوق برابر بودند. هیچ قرار و قطعنامه ای توسط فرد خاصی به کنگره تحمیل نشده است و همگان شاهد این مسئله هستند. کلیه قرار و قطعنامه های پیشنهادی قبل از برگزاری کنگره در نشریه کنگره منتشر شده بود. در مورد قرار فوق رفیق پیشنهاد دهنده به دلیل نزدیکی تعداد مخالفان و موافقان، به نحوه شمارش آرا معترض بود و به همین دلیل توسط رئیس جلسه شمارش آرا تکرار شد. ایراد حقوقی و قانونی این امر چیست؟ مگر در کنگره ها و اجلاس حزبی که خود شما هم حضور داشتید، تکرار شمارش آراء وجود نداشته است؟ چرا از تصویب این قرار که مصوبات اجلاس رسمی را دوباره تایید کرده، ناراحت هستید؟ چرا فضا سازی می کنید و جعل می بافید، کدام فشار اخلاقی؟ در چند دقیقه لاینقطع شمارش آراء تکرار شده و نتیجه آراء اعلام شده است. کدام منفعت سکتی شما را از نتیجه این مصوبه ناراحت کرده است؟ آیا بهتر نیست از این فضا بیرون بیایید؟ به شما اطمینان بدهم، ما فرقه مذهبی نیستیم که سر هر قرار و قطعنامه ای تابع نظر قائدمان باشیم و دم نزنیم، از نظر ما اختلاف نظر در یک حزب سیاسی و در مورد اسناد کاملا طبیعی است.در ضمن همه می دانند در احزاب سیاسی هر قرار و قطعنامه ای که در جلسات حزبی در کنگره و پلنوم و … به رای گذاشته می شود چه با پنجاه و یک درصد آرا به تصویب برسد چه با صد درصد آرا به لحاظ قانونی و حقوقی فرقی نمی کند، و مصوبه مذکورلازم الاجرا است. قرار مد نظر شما هم از این قاعده مستثنی نیست. این قرار مصوبه کنگره پنج حزب حکمتیست است، البته این جزو الفبای حزبیت است و مطمئنا شما هم این را میدانید اما به دلایل سیاسی و مصلحتهای گروهی قصد بهانه گیری دارید.

از نکات دیگری که دوستان مطرح می کنند موضوع مهمانهای شرکت کننده در کنگره است. شرکت هیئتهای حزب کمونیست کارگری و حزب اتحاد کمونیسم کارگری اکنون بهانه ای شده است تا این دوست عزیز و همفکرانشان به ما ایراد بگیرند! ایشان و کل رفقایشان میدانند از مقطع کنگره سوم حزب کمونیست کارگری تحت هدایت منصور حکمت در کنگره های علنی معمولا ما برای تمامی احزاب صرفنظر از درجه دوری یا نزدیکی سیاسی دعوت نامه می فرستیم و این بخشی از سنت کمونیسم کارگری ما بوده است. در کنگره سوم حزب کمونیست کارگری ایران، یکی از اعضای مرکزیت سازمان فدائیان اکثریت شرکت کرد و سخنرانی کرد، آیا این نشانه هم جهتی سیاسی آن وقت حزب ما با اکثریت بود؟ در کنگره اول حزب حکمتیست، علاوه بر عضو رهبری اکثریت، فعالین و شخصیتهای نزدیک به مجاهدین خلق و دفتر رضا پهلوی هم شرکت داشتند و صحبت کردند، آیا اینها نشانه هم جهتی سیاسی حزب به آنها بود؟

شرکت احزاب در کنگره علنی چه ربطی به هم جهتی و سیاست مشترک دارد؟ مگر خود شما برای آن تجمعی که برگزار کردید از احزاب دعوت نکرده بودید؟ اگر هیچ فرد و حزبی خارج از خودتان در تجمعتان شرکت نکرده است چرا کاسه کوزه آن را سر ما می شکنید؟ باور کنید ما گناهی نداریم این نتیجه اعمال ضد حزبی و شورش شبانه شما علیه دفتر سیاسی منتخب پلنوم 22 حزب است و هر فرد و گروهی اعم از چپ و راست که اندک احترامی برای خود قائل است و خود را سیاسی بداند نمی تواند این اقدامات شما را تایید کند و لاجرم در تجمع شما هم نمی تواند شرکت کند.

پشت کردن به سیاستهای مصوب حزب

از مطالبی که خالد و بقیه رفقایش مرتب تکرار می کنند بحث خط رسمی ( بخوانید خط کورش) سیاستها و جهتگیریهایی است که گویا در تهیه و تدوین آن کورش نقش اصلی داشته است. هر چند ما بارها اعلام کرده ایم که اطلاق خط رسمی غلط و تفسیربردار است. تاکید کرده ایم حزب سیاسی مصوبات دارد. در نتیجه ما خطی به اسم خط رسمی را به رسمیت نمی شناسیم و از نظر ما حزب تابع مصوبات اجلاس و ارگانهای حزبی است و تنها مصوبات قابل دفاع هستند. اما فرض کنیم این گونه باشد و ما به همه قرارها و قطعنامه های کورش رای مثبت داده ایم، دوستان عزیز توجه داشته باشید تا زمانی که کورش مدرسی در حزب مسئولیت داشته و در موقعیت دبیر کمیته مرکزی و مسئولیتهای دیگر پایبند مبانی سیاسی و حزبی برگرفته از کمونیسم کارگری بوده موافق نظرات و سیاستهای کورش مدرسی بوده ایم به ایشان رای مثبت داده ایم. اما به شهادت اسناد و مطالب منتشره به ویژه از دوره بعد از کنگره چهارم نظرات و سیاستهای کورش و بحثهای شما را نقد کرده ایم، چون تمامی این سیاستها را مغایر کمونیسم کارگری و ادبیات و متد و سیاست منصور حکمت دانسته ایم. نقدهایمان را به صورت علنی منتشر کرده ایم. صرف این که زمانی موافق سیاسی کورش بوده ایم آیا باید دست از اعتقاداتمان و از کمونیسم کارگری حکمت برداریم؟ این چه منطقی است؟ چرا بجای بحث وجدل سیاسی و پاسخ به نقدهای ما میخواهید حال و آینده تان را به گذشته اتان ببخشیم؟ ما نه به کورش و نه به هیچ کس دیگری سند محضری نداده ایم که تا ابد نظرات شان را بدون تعقل قبول کنیم در همان زمانی که به قول شما به همه قرار و قطعنامه های ایشان رای مثبت داده ایم در موارد متعددی کورش و طرفدارانش را مجبور به عقب نشینی کرده ایم.

مواردی که هیچگاه به سیاست رسمی حزب و مصوبه تبدیل نشده است و دوستان ما با عوامفریبی و شانتاژ تلاش دارند طوری وانمود کنند که گویا اختلافات بر سر مصوبات و سیاستهای رسمی حزب بوده است. به اختصار به مهمترین محورهای اختلافات می پردازم.

اولین مورد، سمینار ” طبقه کارگر و تحزب کمونیستی” کورش مدرسی است که توسط ایشان در بیستم نوامبر 2010 یعنی یکی ماه و نیم پس از کنگره چهار برگزار شد و به فاصله اندکی با اضافه کردن بخشهایی به مباحث سمینار منتشر شد. این بحث در واقع به منزله تئوریزه کردن پایه های انحلال تحزب کمونیستی بود. این مبحث نه فقط در حوزه حزبیت کمونیستی، به لحاظ متد و نگرش در برخورد به سرمایه داری، طبقه کارگر، چپ موجود، تحزب، سندیکالیسم و خود حزب حکمتیست از پایه با متد و سیاستهای آشنای کمونیسم حکمت در تضاد است. مجموعه نقدهای مفصلی که تاکنون حسین مرادبیگی، رحمان حسین زاده، من، فاتح شیخ و بهزاد جواهری نوشتیم، مفصلا و در ابعاد مختلف بیگانگی سیستم فکری سیاسی کنونی کورش مدرسی را با کمونیسمی که حزب ما، از جمله در کنفرانس موسس آن بر مبنای آن پایه گذاری شد، و خود کورش مدرسی در آن کنفرانس نقش مهم و پیشروی داشت، نشان داده است. کورش مدرسی تا این لحظه در مقابل مجموعه این نقدها از مبحث خود دفاع نکرده است. این را فقط به حساب خودخواهی شخصی او نباید گذاشت. واقعیت این است که کورش متوجه غیر قابل دفاع بودن این مبحثش شده است و سکوت را بر جدل شفاف سیاسی ترجیح داده است. دفاعیات تاکنونی امثال خالد و آذر مدرسی هم با توضیح اینکه منظور کورش این نیست و آن است، کمکی به برون رفت آنها از این مخمصه سیاسی نکرده است. متاسفانه این سیاستهای جدید و انحلال طلبانه کورش مورد حمایت اقلیتی در حزب که اساسا در کمیته سازمانده و هیئت دبیران وقت حزب متشکل بود،قرار گرفت. انتشار این بحث در نشریه کمیته سازمانده شکاف در رهبری حزب را عمیق تر کرد. طرفداران خط کورش بر اساس این بحث، جنبش کمیته های کمونیستی غیر حزبی در واقع انحلال طلبی و ائتلاف سازمانی با چپ بورژوایی را جایگزین سیاست پایه ای حزب، سیاست سازماندهی ما در میان کارگران و سند کمیته های کمونیستی کردند. این سیاست انحلال طلبانه به دلیل مخالفت اکثریت کمیته مرکزی هیچگاه به سیاست رسمی حزب تبدیل نشد. و در همان مقطع توسط دبیرکمیته مرکزی و رفقایی از کمیته مرکزی نقد شد و جواب در خور گرفت.

مورد دوم، از محورهای مهم اختلافات در رهبری حزب حکمتیست نحوه برخورد به تحولات سیاسی در ایران بود. با آمدن احمدی نژاد و شروع پروژه های اقتصادی او کورش در مصاحبه ای عنوان کرد جمهوری اسلامی میتواند بحران اقتصادی و سیاسی دامنگیر بورژوازی ایران را حل کند و به دولت متعارف بورژوایی تبدیل شود که به دلیل مخالفت برخی از اعضای کمیته مرکزی در سمینار کمیته مرکزی در تابستان 2008 با این نظریه، کورش مدرسی از بحثش عقب نشینی کرد و برای توجیه آن مدعی شد در هنگام پیاده کردن بحثش آن را دقیق پیاده نکرده اند! این بحث هم هیچوقت به صورت مصوبه حزب در نیامد، قطعنامه اوضاع سیاسی مصوبه کنگره چهارم دقیقا مغایر بحث کورش بود. اما طرفداران خط کورش بعد از کنگره چهارم و علیرغم قطعنامه مصوب کنگره که بخش عمده آنها خود نیز پای آن امضا گذاشته بودند، مبلغ همان خط کورش و استنتاجات پاسیفیستی آن بودند. به دلیل تبیین های متفاوت از بحث تحولات سیاسی دو قطعنامه متفاوت در مورد اوضاع سیاسی ایران به پلنوم بیست و دو پیشنهاد شد. مبحث آن پلنوم حول این دو قطعنامه پخش شده و هر انسان منصفی میتواند به آن گوش دهد و قضاوت کند، همانطور که اکثریت اعضای کمیته مرکزی در پلنوم بیست و دو همین کار را کردند. به علاوه اختلافات موجود در این رابطه در مطالب نشریه کمونیست فصلی شماره 162 و 163 به وضوح قابل مشاهده است.

مورد سوم، بحث تشکلهای توده ای کارگری بود. این بحث نیز از موضوعات مورد اختلاف بود، اختلاف ما و این دوستان در برخورد به جایگاه مجمع عمومی، شورا و سندیکا بود و کماکان هست. جنبش کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست همواره پرچمدار و مدافع جنبش مجمع عمومی و شورایی بوده است. در یک سال گذشته در نشریه کمیته سازمانده و همچنین سایر طرفداران کورش برخوردشان به تشکلهای توده ای کارگری خلاف سیاستهای رسمی حزب و در واقع دفاع خجولانه از سندیکالیسم بوده است. کورش مدرسی در بحث طبقه کارگر و تحزب کمونیستی” با وارونه جلوه دادن حقیقت و گفتن این که در ایران سندیکا نداریم، و اطلاق احزاب کارگری به این گونه تشکلها به ایده آلیزه کردن سندیکالیسم پرداخته است. مظفر محمدی از اقلیت دفتر سیاسی سابق در مقاله ای با عنوان”دو قطبی شورا سندیکا مردود است” سمپاتی خود به سندیکالیسم را به نمایش گذاشته است. همچنین محمد فتاحی سردبیر نشریه کمیته سازمانده با تایید نظرات بهمن شفیق اعلام کرد، “کمونیسم بورژوایی 30 سال است مجمع عمومی و شورا را تبلیغ میکند و آنچه به وجود آمده سندیکا است” این دوستان با ایده آلیزه کردن سندیکا و سندیکالیسم عملا در تقابل با سیاست رسمی حزب قرار گرفتند! سندیکالیسم که در ادبیات کمونیسم کارگری به عنوان مانع پیشروی جنبش کارگری تعریف شده است میرفت جایگزین دفاع ما از جنبش مجامع عمومی و شورایی توسط این دوستان شود.

دوستان ما با عوامفریبی و بر خلاف واقعیت تلاش دارند نظریات کورش در این موارد را سیاستهای رسمی حزب قلمداد کنند و میگویند” کسانی که به این حزب و سیاستهائی که امروز راست و پاسیوش مینامند٬ افتخار میکردند٬…” دوستان عزیز، لطفا دست از کلی گویی بردارید کدام سیاست مصوب حزب را رد کرده ایم؟ لطفا مصوبه مورد نظرتان و بحثهای ما در مورد آن را منتشر کنید تا همگان حقیقت را از زبان شما بشنوند. خود شما بهتر از هر کس دیگری میدانید آنچه سبب شد شما علیه رهبری منتخب پلنوم بیست و دو به گفته خودتان “شورش” کنید نه سیاستهای مصوب حزب بلکه سیاستهای نامصوب و نظرات جدید کورش پس از کنگره چهار بود که نمونه های آن را در سطور بالا ذکر کرده ام. دست از فضا سازی بردارید با خودتان و رفقایتان قدری صادق باشید و واقعیتها را آنگونه که هستند بیان کنید. از ادعاهای بیجا و متهم کردن دیگران دست بردارید، از دنیای سکتی خود خارج شوید و خودتان باشید باور کنید این کار به نفعتان است.

مظلوم نمایی قلع و قمع مسئولین

نکته دیگری که در چهار ماه گذشته با مورد و بی مورد و با مظلوم نمایی و آب و تاب مرتبا توسط این دوستان تکرار می شود، داستان قلع و قمع مسئولین و برخورد تشکیلاتی هیئت دائم با این دوستان حول و حوش شورش 14 دسامبر است که به هیچ وجه صحت ندارد. ما بارها در این مورد توضیح داده ایم، در این جا به موارد مورد نظر دوستان که در بحثهایشان عنوان کرده اند میپردازم. یکم، دبیر سابق کمیته سازمانده بهرام مدرسی بدلیل تمرد از موازین پایه ای و مصوبات حزبی و اعلام این که خود و کمیته تحت مسئولیتش رهبری حزب را به رسمیت نمی شناسد، با رای عدم اعتماد دفتر سیاسی روبرو شد و چون کمیته سازمانده کمیته ای انتصابی است عضویت ایشان به همین دلیل در کمیته ملغی شد. این مسئله در حالی بود که خود من به عنوان عضو کمیته سازمانده از بهرام مدرسی بدلیل سوء مدیریت و ایجاد جو ناسالم سیاسی و بخاطر اهانت به برخی از اعضای دفتر سیاسی (خود ایشان نیز عضو دفتر سیاسی بود) در جلسات کمیته سازمانده کتبا” از ایشان به هیئت دبیران اعتراض و شکایت کرده بودم، اما در فضای تلاش برای تفاهم و همزیستی بعد از پلنوم بیست و یک و بخشا هم بدلیل همسوئی و تعلقات محفلی ایشان با اکثریت هیئت دبیران هیچگاه به این شکایات رسیدگی نشد. دوم، مسئله خالد حاج محمدی سر دبیر وقت نشریه کمونیست هفتگی بود که خود را برای عضویت در هیئت دائم کاندید نکرد و بدلیل موازین رسمی موجود در حزب و ضرورت عضویت سر دبیر ارگان حزب در جمع رهبری اجرایی با توافق خود ایشان سردبیر کمونیست هفتگی نماند. سوم: عزل دبیر کمیته خارج کشور، بعد از اینکه در روز 14 دسامبر جمع 5 نفره دفتر سیاسی خود را رهبری خود گمارده اعلام کردند و از جمله آذر مدرسی را به نام رئیس دفتر سیاسی معرفی کردند، کمیته خارج در عکس العملی سریع و حزبی، در جلسه اضطراری خود که آذر مدرسی از شرکت در آن سرباز زد در پروسه انتخابات حزبی با اکثریت آرای اعضای کمیته سعید آرمان را برای پست دبیری کمیته خارج انتخاب کرد. خالد و آذر و همفکرانشان که بعد از آن حرکت ضد حزبی که خود را “رئیس دفتر سیاسی و رهبری خود گمارده اعلام کرده بودند انتظار داشتند” کمیته حزبی اقدامی نکند و دست روی دست بگذارد،که البته این خود این امر نشان دهنده زیادی دست کم گرفتن حزب و حزبیت در میان ما بوده است. قبلا اشاره کردم همین محاسبات غلط کار دستشان داد.

این سه مورد کل ماجرایی است که این دوستان مرتبا از آن به عنوان قلع و قمع تشکیلاتی توسط هیئت دائم صحبت می کنند. اتفاقا در همان مقطع برخورد ملایم هیئت دائم و مدارای آنها با شورشیان مورد اعتراض بخشی از بدنه کادری حزب و از جمله خود من بود، خیلیها معتقد بودند میبایستی در آن مقطع عضویت این جمع را معلق می کردیم. در بوق و کرنا کردن این موضوع تحت عنوان قلع و قمع تشکیلاتی در واقع مظلوم نمایی جمع چهار نفره در جهت تحریک احساسات و پرده پوشی کارکرد ضد حزبی است که از خود نشان دادند. مظلوم نمایی و دست بردن به این انبان و ارائه تصویر سرکوبگرانه از مناسبات حزب کمونیستی، اقدامی آشنا است. خالد و این جمع از خزیدن به این عرصه هم نفعی نبرده و نمی برند. برای آینده خودشان هم بهتر است، فکر دیگری بکنند.

مصادره اموال و اسناد : واقعیت یا اتهام؟

با پیوستن مسئولین دبیرخانه و خزانه داری به شورشیان 14 دسامبر موجودی صندوق مرکزی حزب و همچنین اسناد دبیرخانه مصادره و در اختیار آنها قرار گرفت. مضمون گزارش مسئول خزانه داری به تجمع غیر قانونی اقلیت چهار نفره و همچنین ابقای مسئول دبیرخانه در این پست از سوی جمع 4 نفره و اعلام آن در نشریه گروهشان اثبات این واقعیت است. تغییر رمز سایتهای حزب سه روز قبل از شورش 14 دسامبر نیز واقعیتی غیر قابل انکار است. اکنون خالد در اوج خود فریبی این اقدامات و مصادره موجودی حزب توسط جمعشان را “اتهام سرقت اموال” توسط ما میداند. سئوال به سادگی از او این است، موجودی خزانه داری حزب در مقطع شورش دسامبر در تصرف چه کسی و جمعی قرار گرفت؟ آن موجودی که اساسا حاصل حق عضویتهای اعضای حزب که اکثریت آنها تا هم اکنون در حزب هستند، در این مدت توسط چه جمعی کنترل و مصرف شده است؟ پاس ورد سایتهای حزب چرا بدون اطلاع مسئول آی تی حزب عوض شدند؟ اسناد موجود در دبیر خانه حزب اکنون نزد کیست؟ چه نامی برازنده این اقدامات است؟ شاید دنیای حق بجانبی ایدئولوژیک شما این “سرقتها” را به نام مصادره انقلابی توجیه کند. اما دنیای بیرون و کادرها و اعضای حزب ماهیت این اعمال زشت را می شناسند. خالد جان برای شما و امثال شما متاسفم، که بعد از سالها مبارزه سیاسی و کمونیستی چنین اقداماتی که بدور از هر پرنسیب و مخالف نرم معمول در جامعه است، در پرونده تان ثبت شده است. بهتر است به جای توجیه آن در فکر اقدامی برای جبران خسارت وارده به شخصیت تان باشید، این برای آینده تان هم مناسبتر است!

اکثریت و اقلیت در حزب

خالد تلویحا مدعی است، اکثریت حزب با آنها است. دنیای وارونه خالد اینجا به شکل زمختی خود را نشان می دهد. در بحث اکثریت و اقلیت آمار حکم می دهند. تحلیل و تبلیغات وارونه نمی تواند کمکی بکند. پروپاگاند خالد در این مورد در واقع فرار به جلو و وارونه کردن حقایق ناشی از به بن بست رسیدن سیاستهای ضد حزبی اقلیت منشعب از حزب است.

خالد در بحث اکثریت و اقلیت،بارها از 42 عضو کمیته مرکزی بحث می کند،دوست عزیز ما که اکنون دعوی حزبیت دارد، تصمیم سیاسی پنج نفر از اعضای کمیته مرکزی سابق را به رسمیت نمی شناسد؟ باید از ایشان پرسید، آیا خبر نداشتید که آن پنج نفر از عضویت در حزب استعفا داده اند؟ دوست عزیز در واقع با این کارتان بار دیگر نشان می دهید احترامی برای آنها و برای حزبیت قائل نیستید. آیا میتوان فله ای و دیمی افراد را به عنوان نیروی خود به حساب آورد؟ براستی این گونه است؟ اگر جدا” معتقدید اکثریت کمیته مرکزی با شما بودند پس چرا در پلنوم بیست و سه شرکت نکردید؟ چرا پلنوم را تحریم کردید؟ اگر در دفتر سیاسی اکثریت بودید چرا در جلسات آن شرکت نمی کردید؟ اگر آنگونه که مدعی هستید اکثریت خارج کشور و حتی حزب با شما است چرا در کنگره پنج شرکت نکردید؟ من و شما و همه کادرهای حزب می دانیم از مجموع پنجاه و سه نفر اعضای چهار کمیته اصلی حزب و دفتر سیاسی 13 نفر با شما آمدند که 4 نفر از اقلیت دفتر سیاسی خود جزو اعضای کمیته های اصلی بودند یعنی کلا 9 عضو کمیته ها و دفتر سیاسی با شما بودند که دو نفر از آنها نیز پس از شورش14 دسامبر از عضویت در حزب استعفا دادند. آمار اعضای کمیته های اصلی و دفتر سیاسی و جزئیات این مطالب را نه تنها شما بلکه همه کادرهای حزب دارند! پس لطفا بیشتر از این در این گونه موارد اغراق نکنید، اگر شما فراموش کرده اید شخصا در پاسخ به اسد گلچینی به این ادعا جواب داده ام و اگر می خواهید میتوانم لیست آن را با ذکر جزئیات برایتان بفرستم.

پلنوم 23 اکثریت کمیته مرکزی

خالد اکنون پلنوم بیست و سه اکثریت کمیته مرکزی را فاقد مشروعیت اعلام و تصمیمات پلنوم را غیر قانونی عنوان میکند! اما نه خالد و نه هیچ کدام از رفقایش توضیح نداده اند، چرا نشست 7 نفره خود را پلنوم 24 نام نهاده اند؟ در هیچ جایی نوشته ای یا صحبتی از برگزاری پلنوم 23 توسط این جمع مطرح نشده است. دوستان برخلاف گفته هایشان پلنوم بیست و سه کمیته مرکزی را عملا به رسمیت شناخته اند! هر چند تایید یا عدم تایید آنها تاثیری بر اصل ماجرا ندارد. زیرا جمعی که خود فاقد مشروعیت و صلاحیت سیاسی است، محق نیستند در این گونه موارد نظر دهند. بدیهی است هر گونه نشست و تجمع این دوستان تحت نام حزب حکمتیست غیر قانونی و نامشروع است حال تحت هر عنوانی برگزار شود فرقی نمی کند. پلنوم بیست و سه در زمانی که سی و هشت عضو کمیته مرکزی باقی مانده بودند با حضور بیست عضو کمیته مرکزی برگزار شد. نوزده تن از رفقا در محل برگزاری پلنوم حضور داشتند و من نیز از طریق نت در تمام لحظات پلنوم شرکت فعال داشتم. رویه معمول در جایگزینی علی البدلهای کمیته مرکزی به جای اعضای اصلی را این دوستان و خود خالد بهتر از من می داند اما در شرایط فعلی آگاهانه و بر خلاف واقعیت بنا به مصلحتهای سیاسی حقیقت را قربانی منافع حقیر سیاسی خود و رفقایش کرده است! واقعا جای تاسف دارد. پلنوم بیست وسه ابتدا می بایست با حضور بیست عضو کمیته مرکزی رسمیت پیدا می کرد و این تامین بود و آن وقت در مورد هر موضوعی و از جمله جایگزینی علی البدلها تصمیم بگیرد، تصمیم اصولی، درست وقابل دفاع و علنا اعلام شده را گرفت. ادعاهای خالد در این مورد هم وارونه و بیمورد است.

رهبری معنوی و کدخدا منشانه

خالد در بخشی از مطلبش “کنگره ای در وداع با حزب حکمتیست” نوشته است “در سنت ماقبل سرمایه داری٬ وقتی کسی در راس یک جامعه است٬ همه کاره است. سیاست آن جامعه یا آن مجموعه را تعیین میکند٬ در شکل قائد مردم ظاهر میشود٬ هر دستور و تصمیمی شکل فتوا دارد و باید اجرا شود. او نماینده تام الختیار مجمع است. این شکل مختص دوران فئودالی و جریانات مذهبی و عشیره ای است٬ آخوند و کدخدای محل هر چه بگوید٬ دستور است. نه لازم است سیاست خود را به رای بگذارد و نه به رای مجمع مراجعه کند. خود وکیل و قاضی است و مجمع تابع نظر او است.”

یا نوشته است: ” ما موقعیت قائدی٬ کدخدائی٬ ماورای قانون و بالاتر از قانون نداریم. ” همچنین نوشته است “این کلاه برداری هم “حزبیت کمونیستی است”؟ میگویم این سنت و این نوع تحزب فرقه ای است٬ قائد مورد سوال قرار نمیگیرد! وقتی گفت اکثریت دیگر اکثریت است! آقا خودش گفته است! ” نوشته است” معلوم است موازین هم برای فرقه نیست٬ نیاز کاذب روز هر ابتذالی را توجیه میکند. موازین و تحزب کمونیستی و اساسنامه همه در خدمت تبعیت دیگران از خود است. ” ( کلیه خطوط تاکید از من است)

جملات فوق مصداق واقعی وضعیت موجود گروه خالد و رفقایش است. توصیف خودشان به بهترین وجه ممکن، نکته جالب این است که دوست عزیز ما قصد دارد با فرار به جلو و فرافکنی اذهان را از وضعیت فلاکت بار گروه چهار نفره خود منحرف کند. چه کسی نمی داند که این جمع موقعیت قائدی و ماورای موازین و قانون و موقعیت رهبری معنوی و کدخدایی برای کورش قائلند! اگر چنین نبود، چطوری به آسانی زیر بار انقلاب ایدئولوژیک متاثراز نوشته کورش “حزب یک دفتر سیاسی دارد” می رفتند و به طغیان علیه حزب دست می زدند. در تجمع به اصطلاح کنگره دوستان، کورش مدرسی بدون داشتن پست سازمانی بیشتر از 70 دقیقه سخنرانی کردند وکل کمیته مرکزی منتخب کنگره چهارم را مورد لطف قرار دادند. هر چه را خواستند به تصویب آن جمع رساندند، بدون آنکه حتی قبلا قرارهایش را برای حفظ ظاهر هم که شده در اختیار آن جمع و نشریه مربوط به تجمع شان قرار دهد!

هر انسان منصفی می تواند با مقایسه فضای کنگره پنجم حزب و جو تجمع غیر قانونی رفقای سابق ما قضاوت کند. توصیفات خالد حاج محمدی در واقع واورنه کردن حقایقی است که جامعه شاهد آن بوده است. هر آنچه خالد در این باره گفته و تلاش کرده است آن را به حزب حکمتیست بچسپاند در واقع تعریفی واضح و آشکار از رابطه این جمع با کورش مدرسی است. در تجمعی که به اسم کنگره برگزار کردند به شهادت شرکت کنندگان رئیس و تصمیم گیرنده اصلی تنها کورش بوده است، و در تمامی تصمیماتی که گرفته شده بقیه تنها نقش مجری را داشته اند، یعنی کورش “وکیل و قاضی” و “مجمع تابع نظر” ایشان بوده است.

خالد جان، کورش گفت 48 عضو کمیته مرکزی را توبیخ کنید، کردید، او گفت اعضای به اصطلاح کمیته مرکزیتان را کم کنید، کردید، اسم این تجمعتان را گذاشت، “کنگره اضطراری” نه خالد “مدافع حزبیت” و نه کس دیگری پیدا نشد بگوید آخر برگزاری کنگره اضطراری قانون دارد، و دربست قبول کردید. او گفت 6 ماه دیگر کنگره ای دیگر بگیرید، قبول کردید، سیاستهای تا کنونی حزب را بدلیل تصویر وارونه ای که از آن داده اید و بدلیل ضد حقیقتی که به عنوان حقیقت اعلام کرده اید تحت عنوان “خط رسمی” و “خط کورش” دوباره تایید کردید. آیا سکت تعریف دیگری غیر از این دارد؟ در همین تجمع اثبات کردید که اراده سیاسی مستقلی ندارید. هر آنچه کورش دیکته کند بدون کم و کاست می پذیرید. آیا سکوت محض در برابر تصمیمات و دستورات کورش مدرسی و تبعیت بی چون و چرا از خواسته های ایشان همان گونه که خود گفته اید بیانگر “موقعیت قائدی٬ کدخدائی٬ ماورای قانون و بالاتر از قانون” نیست؟ آیا میتوان اسم دیگری بر آن گذاشت؟ خالد درست میگوید”این سنت و این نوع تحزب فرقه ای است٬ قائد مورد سئوال قرار نمیگیرد! وقتی گفت اکثریت دیگر اکثریت است! آقا خودش گفته است!”

دوستان سابق ما متاسفانه از جسارت و شجاعت لازم برای مخالفت با کورش حتی در موارد جزئی برخوردار نبوده و نیستند به همین دلیل هر آنچه کورش تحت عنوان قرار پیشنهادی به این تجمع تحمیل کرده است را پذیرفته اند. این دوستان اگر معنای دقیق انحطاط سیاسی و اخلاقی را میدانستند هرگز در اطلاعیه 16 اسفند خود آن را به دیگران نسبت نمی دادند!

خالد طبق معمول و به تبع سایر رفقایش تکرار کرده است که از آنها و شخص کورش مدرسی کینه و نفرت شخصی داریم. این دوستان مکررا ما را به شیطان سازی متهم کرده اند تا پروژه فرشته سازی خود را به پیش ببرند. چه بسا برای به سرانجام رساندن پروژه قدیس سازی و فرشته سازی قبل از هر چیز نیازمند دشمن تراشی و متهم کردن دیگران به شیطان سازی و نفرت و خصومت شخصی هستند. در دنیای وارونه این دوستان تعدد دشمنان ظاهرا” دلیلی بر حقانیت است! در قاموس رفقای سابق ما هر کسی که با آنان نیست علیه آنان است.

من به این دوستان اطمینان می دهم و تاکید می کنم، بر خلاف تصور شما کوچکترین “کینه و بغض شخصی” نسبت به شما و هیچ کس دیگری نداریم اما خود را محق می دانیم نظرات و دیدگاههای شما و هر کس دیگری را نقد کنیم، تا بحال این کار را کرده ایم و در صورت نیاز این کار را ادامه خواهیم داد. هیچ درجه از دوری و نزدیکی هم نمی تواند مانع انتقاد سیاسی تند وتیز ما باشد. ما بارها تاکید کرده ایم خدمات شما و کورش در گذشته به جنبش کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست نمی تواند مانع از نقد تند و تیز ما در مورد لغزش و خطاهای سیاسی شما در حال و آینده باشد. از نظرما هر انسانی با هر کارنامه و سابقه ای میتواند نظرات و دیدگاههای درست و نادرست داشته باشد. ما با کسی کینه و عداوت شخصی نداریم اما حق طبیعی خود می دانیم نظرات و سیاستهای دیگران و از جمله کورش مدرسی را نقد کنیم. هرکسی مجاز است موافق یا مخالف نظرات سیاسی دیگران باشد، و این حق طبیعی هر انسانی است. متاسفانه خود کورش و شما این واقعیت ساده که نظرات کورش نقد شود را تحمل نکردید. خط قرمز به دور آن کشیدید.

بارها به شما هشدار دادیم در کمونیسم و مارکسیسم خط قرمز کشیدن دور اشخاص و حتی دیدگاهها و نظرات نداریم. تاکید کردیم کیش شخصیت و ترسیم خط قرمز به دور کورش مدرسی از شما یک سکت می سازد که متاسفانه ساخته است! شما با این هندوانه هایی که زیر بغل کورش گذاشتید نه تنها خدمتی به وی نکرده اید بلکه بیشترین جفا را در حق او کردید، متاسفانه در اثر همین تعریف و تمجیدهای غیر واقعی امثال شما خود کورش هم باور کرده است تافته ی جدا بافته و رهبر معنوی است! در یکسال گذشته نقدهای منتقدینش را بدون پاسخ گذاشت و جواب مخالفان را به مفسران اندیشه های خود واگذار کرد و آنها هم بجای پاسخ منطقی و مستدل تنها به گفتن این که منظور کورش این بوده و آن نبوده اکتفا کردند. عدم انتقاد پذیری کورش بجای خود،عدم مسئولیت پذیری وی به کنار اما شما هم مقصرید. شما با ایجاد جو مسموم و غیر سیاسی و کشیدن خط قرمز به دور کورش از وی بت ساختید و با این کار هم او و هم خودتان را بیشتر از قبل حاشیه ای کردید. آخر کدام عقل سلیم از شما می پذیرد که بیشتر از چهل نفر از کمونیستهای شناخته شده و با سابقه ایران با بیشتر از سی سال تجربه مبارزه سیاسی متشکل در هشت سال گذشته چشم بسته به سیاستهای کورش رای مثبت داده باشند؟ آیا گفتن این مسئله قبل از هر کسی توهین به شخصیت سیاسی خودتان نیست؟ هر شنونده ای با شنیدن این جملات از شما خواهد پرسید لابد خود شما این گونه عمل کرده اید و اکنون نیز همین کار را ادامه می دهید! هر چند عملکرد شما حداقل در سه ماه گذشته و بخصوص در تجمع ضد حزبی تحت نام کنگره متاسفانه همین پیام را رو به جامعه و خارج از جمع خودتان مخابره می کند!

در همین تجمع ضد حزبیتان بنام “کنگره اضطراری” کورش مسئولیت اعمال خودش را به عهده نگرفت، کیست که نداند سازنده و معمار حرکت 14 دسامبر شما کورش بود؟ وی مسئولیت عملکرد خود را آگاهانه به دوش شما انداخت، اما شما بدلیل همان جایگاهی که برای کورش قائلید حتی از شان و جایگاه سیاسی خودتان هم دفاع نکردید. تمامی اعضای کمیته مرکزی را متهم به “فساد سیاسی” کرد حتی آنهایی که در اختلافات این دوره هیچ نقش و تاثیری نداشتند، یا کسانی که مجری تصمیات ایشان بودند، به شهادت دوست و دشمن سهم کورش در انشعاب تحمیلی به حزب از همه شماها بیشتر بود! این کار کورش به غیر از عدم قبول مسئولیت و مخفی شدن پشت بقیه چه معنایی دارد؟ شما مختارید تمامی سخنان و بحثهای کورش را دربست قبول کنید و او را در جایگاه رهبر معنوی بنشانید اما نمی توانید از دیگران انتظار داشته باشید مانند شما باشند و هر آنچه ایشان می گویند بپذیرند. دوست عزیز قرارهایی در تجمع شما به تصویب رسید که حتی در 5 شماره نشریه به اصطلاح کنگره اتان هم منتشر نشده بود و در حین برگزاری نشستتان توسط کورش ارائه و با هلهله شرکت کنندگان تصویب شد. با مقایسه کنگره قانونی حزب و تجمع شما مشخص می شود کدام یک از این دو مورد مصداق حزب سیاسی و فرقه سیاسی است؟!

انتخاب سیاسی جدید این جمع و پایان غم انگیز سیاست و عملکرد آنها

حزب حکمتیست با یک تند پیچ تعیین کننده روبرو شد. شکاف سیاسی و سازمانی درون رهبری حزب بعداز پلنوم بیست ودوم عمیقتر شد. جمع اقلیت دفتر سیاسی منتخب آن پلنوم موقعیت جدید و اقلیت بودن سیاسی و تشکیلاتی خود را تحمل و هضم نکردند. بعد از نوسانات زیاد در فاصله پلنوم بیست ودوم (دوازدهم و سیزدهم نوامبر تا جلسه دفتر سیاسی در دهم و یازدهم دسامبرو ترک آن جلسه ) نهایتا در چهاردهم دسامبر در انتخاب بین حزبیت و تخریب حزبیت متاسفانه دومی را انتخاب کردند. حول بیانیه “حزب حکمتیست یک دفتر سیاسی دارد” کورش مدرسی به خط شدند. با کپی مضمون همان بیانیه، جمع پنج نفره دفتر سیاسی خود را رهبری “خود گمارده حزب” اعلام کردند. علیرغم ایستادگی تعیین کننده اکثریت ارگانها و کمیته ها و کادرها و اعضای حزب در مقابل آنها و انزجار دوستداران حزب و هر فرد و جریان سیاسی مسئول از اقدام آنها ، متاسفانه این جمع کجراهه خود را تا انتها پیمودند. اقدامات این مدت این جمع و کجراهه ای که انتخاب کردند، در احزاب چپ و کمونیستی بی سابقه بوده است و این جمع نمی توانند به یک نمونه مشابه آن در احزاب چپ و کمونیستی اشاره داشته باشند. البته میتوانند انقلاب فرهنگی مائوئیستی را به عنوان شاهد حق به جانبی ایدئولوژیک و روش انقلاب ایدئولوژیکی خود مثال بیاورند. اما باید خاطر نشان کرد، انقلاب فرهنگی مائویی تجربه تلخ و سیاهی بود که به نام کمونیسم، لطمه بزرگی به چپ گرایی و کمونیسم زد. متاسفم دوستان ما به روش و سنت و راه حل طبقات دیگر در تنش درون حزبی متوسل شدند. این جمع به راه حلهای اصولی و حزبی برای حل شکاف پیش آمده تن ندادند. جسارت به عهده گرفتن مسئولیت کار خود را در اجلاس حزبی از خود نشان ندادند. نهایتا مسیر انحلال طلبی و وداع با حزبیت کمونیستی را انتخاب کردند. حزب حکمتیست را ترک کردند و با سرهم بندی کردن گروه و فرقه خود حول سیاستهای غیر مصوب رهبر معنوی، انتخاب سیاسی جدید و مرحله جدیدی را به زعم خود در فعالیت سیاسی و عملی رقم زدند.

با توجه به آنچه گفته شد مشخص است دفاع خالد و رفقایش از تحزب و حزبیت سیاسی نه تنها مجاز نیست بلکه کاریکاتور کردن حزبیت و تمسخر تحزب سیاسی توسط ناقضین موازین و پرنسیبهای سیاسی است. کسانی که در تخریب تحزب سرآمد تاریخ تحزب سیاسی هستند به هیچ وجه صلاحیت اظهار نظر در این عرصه را ندارند. با نگاهی کوتاه به چند ماه گذشته و بررسی اقدامات این دوستان درمیابیم، دنیای خالد حاج محمدی دنیای وارونه ای است که با خود فریبی و حق بجانبی ایدئولوژیکی سیاست و اصول و پرنسیبهای حزبی را وارونه می بیند و نهایتا خالد و رفقایش در انتخاب سیاسی جدیدشان بیرحمانه حقیقت را فدای سیاست کرده اند و این تاسف برانگیز است.

در خاتمه مطلب ، انتخاب سیاسی جدید و این مرحله جدید از کار خالد و دوستانش پایان غم انگیزی است بر سابقه و اعتبار سالها فعالیت کمونیستی این جمع که آسان به دست نیامده بود. این جنبه از قضیه تراژدی است برای خالد و این دوستان. به علاوه پدیده ای است که برای من و همه کسانی که سالها افتخار فعالیت کمونیستی و حزبی را با این دوستان داشتیم، بشدت ناخوشایند است.

11 آوریل 2012
23 فروردین ماه 1391

http://rezadanesh.blogfa.com
Rz.danesh@gmail.com