کمونیست هفتگی: اخیرا بحث ایجاد تعاونی کارگری برای اداره هفت تپه توسط بخشی از فعالین کارگری طرح شده است. این بحث چه اهمیتی دارد، نظر شما در باره تعاونی و این مسئله مشخص چیست؟ دنبال کردن کدام سیاست در وضعیت مشخص هفت تپه و شرکتهای مشابه بنفع اتحاد کارگران و مسائل اساسی مانند امنیت شغلی، ممانعت از بستن کارخانه و مقابله با بیکاری است؟
آذر ماجدی: برای یک پاسخ روشن و کنکرت طبقاتی لازم است که پدیده تعاونی کارگری را از دو زاویه مورد بررسی قرار دهیم. اول از زاویه تاریخی: شرایط پیدایش و تحولاتی که طی تاریخ از سر گذرانده است؛ و دوم در شرایط کنونی مبارزۀ طبقاتی در ایران و بویژه در هفت تپه و جایگاهی که این مطالبه در شرایط حاضر در مبارزۀ طبقاتی طبقۀ کارگر ایران می تواند داشته باشد. آیا این مطالبه مانعی است در مقابل رشد مبارزات کارگری و قدرتیابی طبقۀ کارگر؟ آیا موجد توهم در میان طبقۀ کارگر است؟ یا رهبران کارگری می توانند از این مطالبه برای ارتقاء مبارزات طبقۀ کارگر، پیشروی آن و تغییر توازن قوا بنفع طبقۀ خود استفاده کنند؟
تعاونی کارگری و سوسیالیسم تخیلی
تعاونی کارگری دارای سنتی بیش از دو قرن است. تعاونی کارگری مخلوق رهبران جنبشی است که مارکس و انگلس آنرا سوسیالیسم تخیلی نامیده اند. رابرت اون در بریتانیا و چارلز فوریه در فرانسه مبلغین اولیۀ جنبش تعاونی کارگری بودند. رابرت اون خود یک سرمایه دار ثروتمند بود که در تلاش برای کاهش استثمار وحشیانۀ سرمایه داری و ایجاد برخی اصلاحات در شرایط زندگی محرومین جامعه یکی از اولین تعاونی های کارگری را در اسکاتلند بوجود آورد. تعاونی کارگری به آرمان ایجاد یک “سرمایه داری بهتر” تعلق دارد. در ابتدای اوج گیری این جنبش شرایط کار کارگران در تعاونی ها بهتر و شدت استثمار کمتر بود و کارگران درجه ای از حق نظارت بر شرایط کار را دارا بودند.
جنبش تعاونی کارگری در اصل یک الگوی رفرمیستی – خیریه ای ارائه می داد؛ مبارزه برای اصلاحات را در چهارچوب طرحی “تخیلی” یا ایده آلیستی تبلیغ می کرد. به این معنا به توهم در میان طبقۀ کارگر دامن می زد. این توهم که می توان دو نوع سیستم سرمایه داری، با دو نرخ استثمار متفاوت را در کنار هم بوجود آورد و به پیش برد. جنبش سوسیالیستی بین المللی مباحث متنوعی درباره جایگاه و ماهیت تعاونی های کارگری انجام داده است. این برخوردها یکسان نبوده، برخی گرایشات با تائید و حمایت با آن برخورد می کردند و برخی دیگر ضمن نقد آن نکات و ظرفیت های مثبت آنرا طرح می کردند. در کنگره های بین الملل سوسیالیست درباره این پدیده بحث و قطعنامه ارائه و تصویب شده است. (از جمله در کنگره بین الملل سوسیالیست در کپنهاگ در سال ١٩١٠ مباحث بسیاری در این زمینه انجام شده است. لنین نقدی بر این مباحث تحت عنوان “مساله تعاونی در کنگره بین الملل سوسیالیست در کپنهاگ” به نگارش درآورده که درآن قطعنامۀ پیشنهادی حزب سوسیال دموکرات روسیه را نیز منتشر کرده است. لنین، مجموعه آثار، جلد ١٦.)
اصلاح نظام سرمایه داری و کاهش خشونت استثمارگرانۀ آن و دادن چهره ای انسانی تر به آن یک آرمان قدیمی، به قدمت خود نظام سرمایه داری است. اگر در قرن نوزده جنبش سوسیالیسم تخیلی الگوی تعاونی های کارگری را برای کاهش استثمار خشن سرمایه داری ارائه داد، در نیمه دوم قرن بیست جنبش چپ بورژوازی این آرمان را نمایندگی می کرد.
جنبش تعاونی کارگری در قرن نوزده و اوایل قرن بیست از اقبال نستبا خوبی در جنبش کارگری برخوردار بود. تعاونی های کارگری و حتی جوامع کوچکی بر مبنای همین الگو در برخی روستاها بوجود آمد. در قرن نوزده، بویژه اوایل آن، زمانی که جنبش تعاونی عروج کرد، شرایط مادی امکان رشد به این پدیده را می داد. سرمایه داری بتازگی در برخی کشورهای اروپایی عروج کرده بود و انقلاب صنعتی در حال شکل گیری بود؛ بدرجه ای که نظام سرمایه داری مستحکم تر و پیشرفته تر شد و سیطره خود را بر کل جامعه حاکم کرد، جنبش تعاونی کارگری تضعیف شد.
همانطور که در بالا اشاره شد بخش رادیکال و انقلابی جنبش سوسیالیستی وقت برخوردی دوگانه به پدیده تعاونی کارگری داشت؛ جنبش تعاونی را از اینرو که می کوشید میان طبقه کارگر و بورژوازی سازش طبقاتی برقرار کند و رفرمیسم را بر جنبش کارگری حاکم کند و از اینرو که به توهم به سرمایه داری در میان طبقه کارگر دامن می زد مورد نقد قرار می داد. اما در عین حال ظرفیت تعاونی ها را بمثابه ابزاری برای کمک به طبقۀ کارگر در مبارزه علیه استثمار خشن به رسمیت می شناخت.
اگر این برخورد دوگانه به جنبش تعاونی در قرن نوزده و اوایل قرن بیست کاملا موجه بنظر می رسد، اما اکنون سال ها است که آنچه به تعاونی کارگری معروف است، پدیده ای کاملا حاشیه ای شده است؛ و بهیچوجه در بستر اصلی جنبش کارگری حضور ندارد. تعاونی های موجود عملا به بنگاه های کوچک سرمایه داری بدل شده اند. در بعضی کشورها، بعنوان مثال ایتالیا، تعاونی ها کاملا تغییر ماهیت داده اند و شدت استثمار در آنها از بنگاه های سرمایه داری بزرگ بمراتب بالاتر و شرایط کار بسیار ناامن تر است.
تعاونی کارگری در ایران
رژیم سلطنت در سال ١٣٥٠ قانون “شرکت های تعاونی” را به تصویب رساند و جمهوری اسلامی در سال ١٣٧٠ قانونی با عنوان “بخش تعاونی اقتصاد جمهوری اسلامی ایران”. طبق این قانون تمام یا حداقل ٥١ درصد سرمایه متعلق به اعضای اتحادیه است و اعضای اتحادیه بجز در شرایطی باید در تعاونی شاغل باشند. اعضای اتحادیه بر امور و پیشرفت کار نظارت دارند. بنظر می رسد که این رابطۀ مالکیت و امر نظارت بر تولید و اداره بنگاه نکاتی است که توجه بخشی از طبقۀ کارگر، بویژه فعالین کارگری در هفت تپه را به خود جلب کرده و اشتیاق به تبدیل هفت تپه به تعاونی را موجب شده است. البته سندیکای هفت تپه طرحی برای ایجاد تعاونی ارائه داده است که بر مالکیت کامل کارگران بر هفت تپه دلالت دارد و شرایط کار بسیار بهتری را نیز برای کارگران در این طرح مقدماتی طرح کرده است.
مساله اینجاست که تقریبا سی سال پس از تصویب، این قانون که ظاهرا باید بهبودی در وضعیت کارگران ایجاد کند تاکنون پیاده نشده است. وضعیت طبقه کارگر هر روز وخیم تر و فلاکت بار تر شده است. هر سال دستمزد واقعی کارگران کاهش یافته است. وضعیت طبقه کارگر بویژه در دو سال اخیر با تشدید بحران اقتصادی، افزایش اختلاس های نجومی، بالا رفتن نرخ تورم و ارز بسیار بدتر شده است. بدلیل بحران عمیق اقتصادی بسیاری از بنگاه های تولیدی ورشکسته شده و در حال بسته شدن هستند. در شرایط بیکاری وسیع خطر اخراج های گسترده کارگران را به فکر چاره جویی انداخته است. حفظ شغل، ممانعت از اخراج و بیکاری و دریافت دستمزدها در راس مطالبات کارگران قرار دارد.
بدنبال طرح خصوصی سازی ها که بسیاری از بنگاه های تولید به دست بخش خصوصی افتاد؛ و تقریبا تمام این واحدها به علت دزدی های کلان ورشکسته شده اند؛ برخی از فعالین و رهبران کارگری در پروسه راهیابی برای این بن بستی که طبقه کارگر را در خود اسیر کرده، مساله تعاونی را روی میز خود قرار داده اند. تعاونی همانگونه که گفتیم از نظر مالکیت و نظارت کارگری بعنوان راه حلی مناسب در این شرایط در نظر گرفته شده است.
هفت تپه و تعاونی
مبارزات دو سال اخیر هفت تپه کارگران این شرکت را در راس جنبش کارگری قرار داده است. بویژه دو سال پیش با طرح کنترل کارگری و شوراهای کارگری عمدتا توسط اسماعیل بخشی، هفت تپه به راس جنبش طبقه کارگر عروج کرد و آلترناتیو کارگری را نه فقط برای کارگران بلکه در مقابل کل جامعه قرار داد. دو سال درگیری، دو سال مبارزه شدید طبقاتی، دستگیری و اسارت رهبران کارگری عقب نشینی هایی را به کارگران هفت تپه تحمیل کرد. شرایط اقتصادی کارگران طی این دو سال وخیم تر شده است؛ آینده آنها ناامن تر و نامعلوم تر است. در تلاش برای یافتن راهی برای برون رفت از این بن بست و معضل لاینحل، در شرایطی که صاحبان هفت تپه عملا مشغول فروش اراضی آن هستند، فعالین و رهبران کارگری مساله ایجاد تعاونی هفت تپه را طرح نموده اند. همانگونه که اشاره شد بنظر می رسد که مطلوبیت این طرح برای کارگران نحوه مالکیت بنگاه و مساله نظارت کارگری است.
بنظر می رسد که در شرایطی که خصوصی سازی ها بحران اقتصادی را بمراتب تشدید کرده و این پروژه خصوصی سازی عملا یک پروژه اختلاس طبقاتی بوده است، رهبران کارگری به این اجماع رسیده اند که تعاونی مساله مالکیت بنگاه را حل می کند؛ یعنی سهام آن در اختیار کارگران قرار می گیرد. بعلاوه، باین ترتیب خواهند توانست مساله بسته شدن کارخانه را متوقف کنند و مانع از بیکاری چند هزار کارگر شوند؛ و بالاخره خواست کنترل کارگری که دو سال پیش در این کارخانه طرح شد را می توان بنوعی تحت نظارت کارگری تامین کرد.
اگر می شد مساله تعاونی را صرفا در صورت مساله بالا تعریف کرد، این طرح می توانست پاسخگوی نیاز کارگران باشد. اما مساله اینجاست که تعاونی کارگری حتی در بهترین شکل آن همانگونه که در بالا اشاره کردیم یک توهم بیش نیست؛ بویژه در جامعه ای مانند ایران با چنین بحران عمیق اقتصادی و یک حکومت سرکوبگر و تا پوست و استخوان ضد کارگر چنین طرحی عملی نیست. لذا بسیار مهم و حیاتی است که رهبران کارگری به این وجه مساله دقت کنند تا نه کارگران را دچار یک توهم و سپس بی اعتمادی و دلسردی کنند و نه خود با یک پروژه خیالی سرگرم شوند. تئوری و تجربه نشان داده است که چنین پروژه هایی حتی اگر در یک شرایط ویژه توازن طبقاتی عملی شود، پایدار نیست و یا با یک شکست کاملا مواجه می شود و یا در سیر تحول به عکس نیت اولیه بدل خواهد شد.
با این وجود باید شرایط مشخص و کنکرت اقتصادی – سیاسی و بویژه توازن طبقاتی را در نظر گرفت. باید بتوان برای معضلی که کارگران هفت تپه و بخش عظیم طبقه کارگر با آن مواجه اند راه حل کوتاه مدت و دراز مدت یافت. طبقه کارگر با شرایطی بسیار سخت روبرو است. موجودیتش در خطر است. لذا اگر طرحی این ظرفیت را داشته باشد که کارگران را قوی تر سازد، مبارزه طبقاتی را چند گام بجلو ببرد، امید به آینده را در میان کارگران افزایش دهد، همبستگی و شوق به مبارزه ایجاد کند، باید از آن حمایت مشروط کرد.
این وظیفه خطیر بدوش رهبران و فعالین رادیکال سوسیالیست کارگری است تا این طرح را به روشنی تحلیل کنند؛ در تبلیغ و ترویج آن حقایق را به توده کارگران اعلام کنند؛ توهم در میان کارگران دامن نزنند؛ در یک کلام یک اتوپی را بعنوان واقعیت به کارگران جلوه ندهند. این آن ظرافت و پیچیدگی کار این رهبران است.
تا آنجا که به هفت تپه بر می گردد، رژیم بمنظور مقابله با مبارزات کارگران و در تلاش برای عقب نشاندن آنها خود به موضع نوعی تعاونی عقب نشینی کرده است؛ طرح “شکوه” تلاش رژیم برای مقابله با کارگران است. طرح تعاونی کارگران متفاوت است؛ اما بنظر می رسد که این مبارزه می تواند بسوی مجادله بر سر چه نوع تعاونی کشیده شود. همین واقعیت که رژیم مجبور به میزانی عقب نشینی شده است، گواه از تغییر توازن قوا بنفع کارگران است. در این شرایط باید کارگران بتوانند با همبستگی و اتحاد و پای فشاری بر خواست هایشان رژیم را بیشتر عقب بنشانند. و اگر طرح خواست تعاونی این ظرفیت را دارد که به این هدف خدمت کند، آنگاه باید با احتیاط کامل آنرا به پیش برد.
دادن یک پاسخ صریح تعاونی کارگری آری یا نه، در شرایط موجود طبقاتی میسر نیست. همانگونه که در بالا اشاره شد، تعاونی کارگری یک شکل ایده آلیزه شده دستیابی به شرایطی بهتر، ایمن تر و انسانی تر در جامعه سرمایه داری است. چنین هدفی قابل دستیابی نیست. حتی اگر بتوان برای مدتی کوتاه این طرح را پیاده کرد و به برخی از خواست ها دست یافت، این شرایط بهیچوجه دیر پا نیست. اما همانگونه که گفتیم طبقه کارگر به پاسخ های کوتاه مدت و دراز مدت نیازمند است. روشن است که تنها پاسخ دراز مدت سرنگونی رژیم اسلامی و نظام سرمایه داری است. اما برای رسیدن به این پاسخ دراز مدت باید یک راه پر سنگلاخ پیموده شود. و در این مسیر رهبران کارگری باید پاسخ های کوتاه مدت برای معضلات کارگری ارائه دهند.
تلاش برای ایجاد وحدت طبقاتی حول تعاونی کارگری، بشرط آنکه افق نسبتا روشنی از آینده و مسیر مبارزه موجود باشد، می تواند یکی از پاسخ های کوتاه مدت مناسب باشد. رهبران کارگری باید طرح راه نستبا روشنی ترسیم کنند. باید این طرح و افق مبارزه را در مجامع عمومی برای کارگران توضیح دهند. کارگران باید برای مسائل احتمالی آماده شوند. اگر این روش بدرستی اتخاذ گردد این ظرفیت موجود است که کارگران هفت تپه و کل طبقۀ کارگر طی این نبرد قوی تر، متحدتر، آگاه تر و مصمم تر شوند. و این آن مساله کلیدی است. قدرتیابی کارگران، پیشروی در مبارزه طبقاتی، تغییر توازن قوا به نفع طبقه دستاوردهایی بسیار کلیدی هستند. تا زمانیکه سرمایه داری حاکم است این سرنوشت طبقه کارگر است؛ مبارزه برای تقویت قدرت طبقاتی برای پیروزی نهایی بر سرمایه.
در تحلیل نهایی ارزیابی مشخص از شرایط مشخص توسط رهبران کارگری و کارگران رادیکال سوسیالیست بهترین راه یافتن پاسخ است.