مقالات

بحران سرنگونی سیاوش دانشور

فضای حاکم بر جامعه، روحیه اعتراضی و آمادگی روانی برای خیزشی دیگر، حکومت اسلامی را دچار وحشت عمیقی کرده است. رژه عصبی چماقداران موتور سوار در خیابانها، استقرار واحدهای نظامی در گوشه و کنار شهر، استقرار گروههای ضربت در محلات، آماده باش نیروهای سرکوب و ضد شورش، اجرای مرتب احکام اعدام، گسترش اعمال فشار و تهدید روزافزون فعالین سیاسی، اساس سیاست حکومت برای جلوگیری از سرریز کردن اعتراضات کارگری و توده ای است.

سیاست “می زنیم و می مانیم” در هر شرایطی جواب نمی دهد و اطمینان خاطری برای رفع “خطر” از روی سر نظام اسلامی فراهم نکرده است. قتل عام آبانماه، کشتن زندانیان زیر شکنجه و انداختن اجساد آنها در رودخانه و بیابان، تلاش برای اجرای احکام اعدام زندانیان دیماه ٩٦ و آبان ٩٨، تنها فضای جامعه را ملتهب تر و رابطه مردم با حکومت را آنتاگونیزه تر کرده است. نوید افکاری یکی از هزاران پرونده سبعیت اسلامی است. شکنجه شدید و اعدام وی، پیامی به جامعه معترض و در حال انفجار بود. اعلام قتل نادر مختاری نیز موردی دیگر با همین هدف بود. واکنش و نفرت وسیع افکار عمومی در ایران و جهان به اعدام نوید افکاری و حمایت از زندانیان آبانماه، یعنی سیاست اعدام دیگر تاثیر تعیین کننده ای ندارد. توجیهات حکومتی از هر جناح نیز همین واقعیت را منعکس می کند.

در کنار میلیتاریزه کردن شهرها و محلات، حکومت اسلامی برای بال دیگر نظام و فامیل ها فضا و فرجه فراهم می کند. اصلاح طلبان، این اموات سیاسی متحرک، از خاتمی و کروبی تا خوئینی ها و حجاریان جلو می آیند تا چهره خونین نظام شان را با بحث کسل کننده “انتخابات و مشارکت و قهر نکردن از صندوق رأی” بزک کنند. “انتخابات” سال آتی ریاست جمهوری برای این جناح پلاتفرمی شده که اینبار نه حتی از اصلاح طلبی حکومتی ورشکسته و تمام شده بلکه از نفس رئیس جمهور داشتن و “جمهوریت نظام” به زعامت خامنه ای دفاع کنند. براستی که وقاحت سیاسی این جماعت حد و مرز نمی شناسد!

حال به برگزاری “دور دوم انتخابات مجلس اسلامی” در همین هفته نگاه کنید. دور اول این مضحکه با شرکت نکردن وسیع، سوزاندن و پاره کردن پوسترها در سطح گسترده و تهاجم به اماکن رأی گیری همراه بود و یک شکست سیاسی مفتضحانه حکومت بعد از رویدادهای آبانماه بود. در دور دوم در قیاس با دور اول، به روایت آمار حکومتی کاهش ٣٥ درصدی در مشارکت داشته اند. یکی از مسئولین از مشارکت کمتر از دو درصد و یک درصد و نسبت بیشتر آرای باطله به آرای قابل شمارش سخن گفت. موضوع بحدی افتضاح بود که سعی کردند بی سر و صدا از آن عبور کنند. اصلاح طلبان که در رویدادهای آبانماه برای سرکوب مردم کارگر و زحمتکش دوآتشه تر از تفنگداران خامنه ای بودند، از هم اکنون برای انتخابات ریاست جمهوری در سال آتی عنتربازی برای نظام را آغاز کردند.

بخش به خارج کشور آمده اصلاح طلبان همراه با همکاران شبه اپوزیسیونی نیز بیکار ننشسته اند و در میان اینهمه مسائل واقعی جامعه ایران و جنایتهای جمهوری اسلامی، “موضوع مهمی” برای فعالیت سیاسی پیدا کرده اند. نامه شصت نفر از اصلاح طلبان به سازمان عفو بین الملل با عنوان “عفو بین‌الملل موظف به اصلاح گزارش خود است” و “اعاده حیثیت از میرحسین موسوی” مکمل تلاشهای داخل کشوری شان است. این اقدام در این اوضاع عجیب بنظر میرسد. بخشی از این اینها جزو کسانی هستند که افرادی از خانواده شان توسط این حکومت به قتل رسیده است. اینکه به صرافت دفاع از میرحسین موسوی و “اعاده حیثیت” از وی افتاده اند، تنها منعکس کننده منفعت طبقاتی و آرمان مشترک جنبشی شان با نظام جنایتکار اسلامی و نخست وزیر محبوب خمینی جلاد است.

این نمایش اما زیادی تکراری و نخ نما شده است. در دیماه نود و شش به هر دو جناح مرتجع اصلاح طلب و اصولگرا “پایان ماجرا” اعلام شد. جامعه از این دو قطبی کاذب و دور باطل عبور کرد و در آبانماه به مرحله جدیتری وارد شد. بازگشت به عقب و تحمیل یک فراموشی جمعی غیر ممکن است. بدرجه ای که جمهوری اسلامی به جامعه و مردم بی ربط تر میشود، منادیان اصلاح این گنداب اسلامی نیز مهجورتر می شوند. اینها از علائم تشدید بحران سرنگونی است که تلاطم در پائین، تحرک در بالا را تشدید می کند. امروز اعتراض و اعتصاب و تلاش برای سرنگونی به سیاست در بالا شکل میدهد. از درون حکومت پاسخی به بحران وجود ندارد. سرنگونی در دستور جامعه است. مسئله اساسی برسر رهبری و معنای سرنگونی است.

٢٤ سپتامبر ٢٠٢٠