مقالات

“پیمان نوین” رضا پهلوی سعید یگانه

اخیرا رضا پهلوی ویدیویی انتشار داده است که در آن از همه نیروهای سیاسی و “دموکراسی خواه” فارغ از گذشته و گرایش سیاسی شان خواسته است که با کنار گذاشتن اختلافات و خود بزرگ بینی و برتری جویی برای “گذار از جمهوری اسلامی” برای “نجات ایران” متحد شوند. او گفته است دلیل سخنرانی امروزش آغاز گفتگو برای ارائه یک “پیمان نوین “است.

پیام رضا پهلوی تا اینجا هیچ چیز تازه ای در بر ندارد. تکرار فراخوانهای اسبق ایشان برای خروج از بن بستی است که کل طیف بورژوازی پرو غرب از جمله رضا پهلوی که در آن گرفتارهستند و تلاشهای تاکنونی مختلف آنان و از جمله این اواخر”شورای مدیریت گذار” با اسقبال مردم تشنه آزادی و رفاه روبرو نشده است. خود رضا پهلوی با دلی پر و نا امیدانه می گوید “یا با هم متحد میشویم و این کشتی طوفان زده را به ساحل می بریم یا همه ما در آن غرق می شویم”. علاوه بر این تلاش جدید رضا پهلوی در شرایطی انجام می گیرد که انتخابات ریاست جمهوری امریکا در راه است و رضا پهلوی به امید اینکه بار دیگر ترامپ در این مسابقه پیروز شود و حمایت او را در فشار بیشتر به جمهوری اسلامی جلب کند به “پیمان نوین” برای اتحاد نیروهای “دمکراسی خواه” روی آورده است.

با این وجود باید اینها را جدی گرفت و در مقابل آن صف آرایی کرد و جامعه را از اهداف شوم آنها آگاه کرد. واقعیت این است که جامعه ایران در آستانه تحولات جدی است. اقتصاد ایران تماما به هم ریخته و زمین گیر شده است. بن بست سیاسی و فرهنگی و بحرانهای فزاینده و انزوای بین المللی رژیم اسلامی را در آستانه فروپاشی قرار داده است. تورم و گرانی و بیکاری و فقر زندگی اکثریت مردم را به نابودی سوق داده است. جامعه ایران به نقطه ای رسیده است که همه باور دارند که شرایط غیرقابل تحمل است و جمهوری اسلامی نمیتواند جز به کار گرفتن زور و سرکوب این اوضاع را به کنترل خود درآورد که آنهم در مقابل خشم و نفرت عمومی مردم دارد کارایی خود را از دست می دهد. تحولاتی دیگر و انفجارهای اجتماعی دیگری در راه است. “صدای انقلاب را همه شنیده اند”. پیام نوین رضا پهلوی جواب به این شرایط برای کنترل اوضاع به نفع آلترناتیو خود است، اگر شانس آنها را یاری دهد تا که خشم انقلابی مردم کارگر و زحمتکش جامعه را کنترل و مردم را به کم قانع کنند.

جامعه ایران دو حکومت پهلوی و اسلامی را تجربه کرده است. بخصوص نسل جدید با یک حکومت فاشیست اسلامی سرمایه روبرو بوده که هست و نیستشان را بر باد داده است. توقع این نسل از زندگی و برابری و رفاه بسیار بالاست و سخت است که این نسل را چه جوانش، چه دانشجویش و چه کارگر و زنش را گول زد و به کم قانع کرد. روی آوری رضا پهلوی و همه طیفهای بورژوازی پرو غرب، سلطنت طلب و مشروطه خواه و جمهوری خواه و قبول یک سری خواستها از طرف آنان مثلا حقوق و آزادی زن یا جدایی دین از دولت نه سر آزادیخواهی آنان، بلکه فشار جامعه و توقع بالای آنان از آینده بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی است.

ما از نسلی هستیم که حکومت پهلوی را با زندان و شکنجه گاه اوین و حلبی آبادهای حاشیه شهرها و فقر و نابرابری تجربه کرده ایم. رژیم پهلوی هیچ چیزی ندارد که رضا پهلوی و طرفداران سلطنت به آن افتخارکنند. خودش فاش ساخته است که فقط ایشان ٦٢ میلیون دلار ‌‌آن زمان از ثروت پدر تاجدارش به ارث برده است. رضا پهلوی و همفکران او هدفی جز کنار گذاشتن آخوند و تغییراتی در بالا و حفظ وضع موجود ندارند. تمام دمکراسی خواهی آنان تشکیل مجلس و تدوین قانون اساسی برای حفظ نظام کار مزدی و کشیدن شیره جان کارگراست. بی دلیل نیست که رضا پهلوی در مورد مرگ سردار تروریست و جنایتکار قاسم سلیمانی عزا گرفت و لام تا کام چیزی نگفت و بی خود نیست که مرتب به ارتش و سپاه پیام می فرستد. اینها با آخوند مشکل دارند نه با مذهب تازه آنهم نه با همه آخوندها. پدر تاجدار ایشان تازه آخوند و مذهب و مسجد و امامزاده عصای دستش بود و مردم را با آن تحمیق میکردند.

پلاتفرم رضا پهلوی و همه طیفهای بورژوازی پروغرب و ناسیونالیستها، طرفدران فدرالیست یکی است. شعار آنان “گذار از جمهوری اسلامی” است نه “سرنگونی”. هدف آنان اساسا ضدیت با مبارزات رادیکال و انقلابی کارگران و زحمتکشان و دست بردن آنها به عمل انقلابی و زیر و روکننده در جهت سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی است. آنان می کوشند با طرح آلترناتیو خود دستگاههای نظامی و ارگانهای مافوق مردم را با کمترین ضرر حفظ کنند و مردم را به تغییراتی سطحی از بالا قانع کنند تا مناسبات سرمایه دارانه موجود دست نخورده باقی بماند. تجربه انقلاب ۵۷ به ما می آموزد که باید جامعه هوشیارانه به برنامه و پلان جناح راست بورژوازی برخورد کند و بار دیگر اجازه ندهند که مبارزات و جانفشانیهای مردم را پلکان ترقی خود و ابزار رسیدن به قدرت قراردهند. طبقه کارگر و مردم تشنه آزادی و رفاه باید تلاش کنند این امکان را از آنان سلب کنند. جمهوری اسلامی از شکم حکومت پهلوی متولد شد و با حمایت غرب به جامعه ایران تحمیل شد. نباید دوباره اجازه داد تولدی دیگر با حمایت آمریکا وغرب به جامعه ما تحمیل شود. آزموده را، آزمودن خطاست. در مقابل آلترناتیو راست، ما آلترناتیو سوسیالیستی را در مقابل جامعه قرار می دهیم و برای تحقق آن تلاش می کنیم. نیروی این آلترناتیو تحول بخش به نفع اکثریت کارگر و زحمتکش و مردم تهیدست، جنبش کارگری و جنبشهای اجتماعی رادیکال حاضر در میدان است. جامعه ایران بعد از دو تجربه حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی باید به نظام دیگر که آزادی و برابری و رفاه را برای مردم تامین می کند فکر کنند و به آلترناتیو جناحهای مختلف بورژوازی از جمله رضا پهلوی جواب رد بدهند.

این بار نوبت کارگر و زحمتکش و مردم آزادیخواه است که بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی، سرنوشت خود را از طریق حاکمیت شورایی، نه پارلمانها و مجالس کذایی بورژوازی، به دست بگیرند. جامعه ایران نشان داده است که از چنین ظرفیتی برخوردار است که تحولات پیش رو را به این سمت هدایت کند. طبقه کارگر، رهبران و فعالین سوسیالیت کارگری، جوانان انقلابی، جنبش آزادیخواهی زن بخصوص طی سه سال گذشته نشان داده اند که از چنین رادیکالیسمی برخوردار هستند که دیگر زیر بار آلترناتیوهای بورژوازی نروند.

سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و انهدام دستگاههای سرکوب دولتی بورژوازی و تغییرات بنیادی در جامعه، تنها راه مطمئن برای خلاصی از شر جمهوری اسلامی و همه تبعیض و نابرابری و ستم طبقاتی است. حاکمیت شورایی و برقراری یک جامعه سوسیالیستی تنها راه رسیدن به آزادی، برابری و رفاه اقتصادی است. نه به آلترناتیوهای بورژوازی، زنده باد حکومت کارگری و شورایی!

١ اکتبر ٢٠٢٠