رضا پهلوی، در مانوور از قبل ناکام دیگر، “پیمان نوین” را اعلام کرده است. حواریون متعصب مشروطه خواه و بخشی از جمهوریخواهان سردرگم و بی رهبر به وجد آمده اند. میدیای نان به نرخ روزخور امثال بی بی سی، من و تو، ایران انترنشنال و … تا دیروز دخیل بسته به اصلاح طلبان حکومتی، این بار امید بسته به “شاهزاده” شتابزده و در رقابت با هم، عناصر ابن الوقت و تملق گو را در میزگردهای بیعت با “مشروطه خواه دمکرات” گردهم آورده و مناسک “آلترناتیو سازی” را تمرین میکنند.
برخلاف پروپاگاند و ذوق زدگی طیف دلبسته به “شاهزاده” با اندک خراشی در “پیمان نوین” معلوم میشود این تحفه نه “پیمان” است و نه “نوین”. پیمان نیست، چون جز ادعای فرد رضا پهلوی، فعلا امضای هم پیمان دیگری حتی از صفوف به هم ریخته “مشروطه سلطنتی” چه برسد، به طیف ناهمگون اپوزیسیون راست و ارتجاعی ایران را به همراه ندارد. “نوین” نیست، چون تکرار ملال آور سیاستها و شعارهای حافظان نظم سرمایه و ناسیونال شوونیسم ایران است، که رضا پهلوی از پدر و پدربزرگش به ارث برده و در سالهای اخیر در فرمتهای ناموفق دیگر، همچون پلاتفرم “شورای ملی ایرانیان” و “ققنوس” و “فرشگرد” و غیره عرضه کرده است. آنچه قابل مشاهده است، رضا پهلوی و طرحهای او ظرفیت ایجاد همگرایی و اتحاد، حتی در صفوف راست ایران را ندارد. این مساله ریشه در تناقضات کاراکترسیاسی و پروژه های رضا پهلوی و بعلاوه صف چندگانه و به هم ریخته اپوزیسیون بورژوایی و راست ایران دارد. اولین تناقض “شاهزاده” همین عنوان “عهد عتیقی” و مربوط به گذشته “شاهی” و “خاندانی” است. گذشته دور و نزدیک این صفت یادآور استبداد فردی، کهنه پرستی، عقب ماندگی، کرنش در مقابل خرافه مذهب، راه ندادن دیگر بخشهای بورژوازی در قدرت، زورگویی و اختناق بیش از حد، استثمار و سرکوب و رنج و محنت و ضدیت با کارگر و زن و جوان و شهروندان حق طلب جامعه، سمبل ساواک و زندان و شکنجه و اعدام و نفی آزادیهای سیاسی و اجتماعی و لگد مال کردن حرمت و کرامت انسانی است. این عنوان و پیشینه و فساد و بدنامی سیستم سلطنت “خاندان پهلوی” چشم اسفندیار جناب پهلوی و مانع مهمی در همسو کردن جناحهای مختلف اپوزیسیون بورژوایی ایران است. هیچ درجه از تقلای مشروطه طلبان و چاپلوسان و ماله کشانی از قماش نوری زاده نمیتواند این نقطه ضعف بزرگ را به نقطه قوت تبدیل کند. تجربه یک بار سرنگون کرن کل سیستم ستمگر و فاسد سلطنتی از نسل آن دوران به نسل امروزی در جنبش آزادیخواهی و انقلابی منتقل شده و امروز درسهای مهمی از آن دوره راهنمای خیزش انقلابی این بار برای جارو کردن حاکمیت سرمایه و جمهوری اسلامی است. این حفره منفی بزرگ را شخص رضا پهلوی خوب فهمیده است. به این دلیل کاسبکارانه حول ترفند “سیستم مشروطه و یا جمهوری” باید به “رفراندم گذاشته شود” مانوور میکند. اگر لازم باشد بنا به مصلحت خود را “جمهوریخواه” و حتی سمپات طرح ارتجاعی”فدرالیسم” معرفی میکند، تا “لبیک” عنصر اپورتونیست و جبونی چون عبدالله مهتدی را به دست آورد. یاد گرفته است همانند پیشینیان هفت خط سیاسی و ضد مردمی اش، آکروبات بازی عوامفریبانه را برای جذب نیرو تمرین کند. اما دم خروس مانوورهای سطحی و فریبکارانه او در همین فرمول “بازپس گیری کشورم از اهریمن” به وضوح برملا است. جناب پهلوی از منظر “مالک” و وارث سیستم سرنگون شده که “املاک” (بخوان کشور) را از دست داده، تقلا میکند، کشور را از دست “اهریمن غاصب” پس بگیرد!؟ پرده فریبکارانه تبلیغاتش کنار میرود و معلوم است سودای احیای سیستم شاهی یعنی ساختار سیاسی متکی به حکومت مادام العمری یک فرد در راس “املاک و رعایا” تحت نام “کشور و ملت” را در سر دارد. عدم همراهی بخشهای متعددی از اپوزیسیون بورژوایی جمهوریخواه “لائیک و غیر لائیک” و مجاهد و طیف سردرگم سابقا اصلاح طلب و امروز شیفته “بلوک غرب و بازار آزاد” با “شاهزاده” به همین کاراکتر و پلاتفرم “مشروطه خواهی” و عنوان کهنه پرستانه برمیگردد. فاکتور دیگر با کور شدن افق “رژیم چینج” و حمله نظامی آمریکا به جمهوری اسلامی از دوره اوباما و تدوام آن در دوره ترامپ، اپوزیسیون راست ایران، نقطه اتکایش را برای به قدرت رسیدن از دست داده و آچمزشده و هنوز از دیپرشن دوره “برجام و پسابرجام” نجات نیافته است. در نتیجه ناامیدی و تشتت و سردرگمی مانع همگرایی و همگامی و اتحاد آنها است. به این دلایل تقلاهای متعدد و برپایی انواع “کنفرانسهای آلترناتیو” جریانات راست تاکنون حاصلی نداشته و عمدتا ناکام مانده، که چند مورد توسط خود رضا پهلوی اعلام و بعدا به بن بست رسیده اند. به نظر میرسد، فراخوان “پیمان نوین” نیز سرنوشتی بهتر از تقلاهای ناکام سابق نخواهد داشت.
دوره “همه باهمی” به سر رسیده است!
اما مشکل بزرگتر “شاهزاده” و کل اپوزیسیون راست ایران جای دیگری است. رضا پهلوی و همگامان طبقاتی و سیاسی اش در قطب راست جامعه ایران باید متوجه خودآگاهی و قدرت جنبش کارگری و جنبشهای رادیکال صحنه جامعه شده باشند، که مسیر و طرح دیگری را برای پایان دادن به حاکمیت استثمارگرانه کاپیتالیستی و سرنگونی جمهوری اسلامی در دستور کار دارند. باید متوجه باشند دوران “همه باهمی” جنبشهای متمایز طبقاتی و سیاسی و در تصویر ماکروی سیاسی، دوره “دست در گردنی” قطب راست و چپ جامعه به سر رسیده است. قطب چپ، کارگری و کمونیستی با روشن بینی و شفافیت بالا پلاتفرم سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی متکی به اراده کارگر و مردم و ساقط کردن کلیت سیستم کاپیتالیستی را در دستور گذاشته است. در چنین تصویری از تحولات سیاسی “پیمان نوین” رضا پهلوی، حتی اگر حمایت بخشهایی از جناحهای بورژوایی ایران را هم، به دست آورد، شانس جدی در صحنه سیاست ایران ندارد. این بار کارگر و کمونیسم با افق و برنامه و سازمان و تاکتیک و تحزب کمونیستی در صحنه حاضر است. نوبت تعیین تکلیف قطعی نه تنها با جمهوری اسلامی، بلکه با کل کاپیتالیسم در ایران است.
نجات کاپیتالیسم، دغدغه اصلی رضا پهلوی و اپوزیسیون راست!
چشم انداز سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و مضافا سقوط کل حاکمیت سرمایه داری و عروج کارگر و کمونیسم در قامت رهبری تحولات جامعه و به دست گرفتن قدرت سیاسی نه تنها کابوس بورژوازی پوزیسیون، بلکه کابوس اپوزیسیون بورژوایی و شخص رضا پهلوی هم هست. در نتیجه دغدغه اصلی و محور پلاتفرم اپوزیسیون بورژوایی حفظ نظم استثمارگرانه کاپیتالیستی و تداوم حاکمیت آن در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی است. رضا پهلوی در “پیمان نوین” اگر حرف مشخصی دارد، همین است. ایشان از الف: شفافیت نظام مالی، ب: شفافیت بودجه دولت، ج- تضمین حقوق مالکیت و سرمایه گذار، د- رفاه و امنیت کارگر و کارمند، ه- قبول قواعد داوری بی طرف در حل اختلافات مالی تجاری صحبت میکند. جناب پهلوی خود به خوبی بیگانگی و حتی ضدیت این توقعات مورد نظرش را با درد و رنج و خواسته های برحق کارگر و مردم محروم بپاخاسته در دی ماه ٩٦ و آبانماه ٩٨ و زنجیره اعتصابات و اعتراضات کارگری را به روشنی میداند، اما به عنوان عنصر آگاه به منافع طبقه اش پیام او رو بجای دیگری دارد. کسب حمایت بورژوازی ایران و دولتهای غربی مد نظرش است. به امید اینکه از فراخوانش حمایت کنند و استمرار نظم کاپیتالیستی را در آینده تحولات سیاسی ایران تضمین کنند. الگویش نوع حکومتهای جدا شده از شوروی سابق امثال (لیتوانی و استونی) و طبعا آرزویش وقوع “انقلاب مخملی” مثل همان کشورها است، تا بلکه از این طریق به “مشروطه” خود برسد. او حتی حکومت سرمایه داری نوع کشورهای پیشرفته غربی را که درجه ای از تامین معیشت و امنیت زندگی و آزادیهای اجتماعی و سیاسی را تامین کرده اند، وعده نمیدهد. بخوبی میداند بورژوازی متکی به کار ارزان و استبداد خشن در ایران نه تنها نمیتواند در این ابعاد بهبود در زندگی مردم ایجاد کند، بلکه در سطح همان حکومتهای انباشته از فقر و تبعیض و نابرابری و بیکاری امثال جمهوریهای سابق شوروی هم نمیتواند بهبودی در شرایط کار و زندگی مردم ایجاد کند. اشاره او به این نمونه ها هم عمدتا برای بازار گرمی و امید به وقوع “انقلاب مخملی” اتفاق افتاده در این کشورها است. مساله اینست در مقطع انقلاب ٥٧ خمینی و جنبش اسلامی کپک زده و فوق ارتجاعی اسلامی دقیقا با حمایت قدرتهای غربی توانست، تحول چپ گرایانه و آزادیخواهانه را کنار بزند و بکوبد و با سرکوب خشن حاکمیت سیاه و ستمگرانه سرمایه داری را در این ٤١ سال تحمیل کند. این بار رضا پهلوی و همپالگیهایش در اپوزیسیون راست در محاسبات غلط خود، چنین وظیفه ای برای خود قائل هستند. طبقه کارگر و جنبش کارگری حی و حاضر در صحنه مبارزه، کمونیسم و قطب چپ جامعه به درجه بالایی این خودآگاهی طبقاتی و سیاسی را به دست آورده اند، تا این بار سد محکمی در مقابل چنین طرح و نقشه و ترفندهای بورژوازی ایران ببندند.
ناسیونال شوونیسم ایرانی در پیام رضا پهلوی!
در پیام رضا پهلوی کدهای آشنای ناسیونال شوونیسم ایرانی که اساسا از رضا خان پدر بزرگ و “پدر تاجدار” به ارث گرفته، برجسته است. تلاش برای “بازگشت به عظمت ایران” و تاکید بر “تمامیت ارضی ” و “منافع ملی” فداکاری برای “خاک پاک میهن” عنوانهای شاخص تحمیل رژیم استبدای جلاد و خشن علیه مردم ایران است. زیر لوای این عناوین خرافی و ناسیونالیستی بیشمار انسانهای حق طلب، آزادیخواه و چپ و کمونیست در دوران سلطنت خاندان پهلوی و بعد توسط رژیم هار اسلامی زندان و شکنجه و اعدام شدند. لشکرکشیها و تهاجم نظامی بزرگ و قتل عامهای فراوان در گوشه و کنار ایران، در شمال و جنوب و آذربایجان و کردستان در تاریخ جنایات حکومتهای سلطنتی و جمهوری اسلامی ثبت شده است. رضا پهلوی و کل شاخه های متحجر و متعصب ناسیونالیسم ایران درسی نگرفته از گذشته، چنانکه با اتکا به حمایت آمریکا و غرب و ارتجاع منطقه به قدرت برسند، به بهانه “پشت کردن به منافع ملی و تمامیت ارضی و خاک پاک میهن” دوباره زندان و اعدام و جنگ و لشکرکشی و کشتار را علیه مردم سازمان خواهند داد. این وجه سناریو سیاهی پیام رضا پهلوی را از زیر عبارت پردازیهای بی مایه دفاع از “دمکراسی و حقوق بشر” ادعایی او باید بیرون کشید و عمق ارتجاع حاکم بر اهداف و سیاستهای اپوزیسیون راست ایران را افشاء کرد.
پلاتفرم و طرحهای رضا پهلوی و اپوزیسیون راست را باید ناکام کرد!
اپوزیسیون راست شامل ناسیونالیسم ایرانی از جمله، ناسیونالیستهای عظمت طلب، مشروطه خواهان و حواریون متشکل و غیر متشکل حول رضا پهلوی، لایه هایی از جمهوریخواهان و ملی گرایان، مجاهدین ، ناسیونالیستهای محلی و فدرالیستچی های قومی نظیر سازمان بدنام مهتدی بار دیگر و در آستانه “انتخابات” ریاست جمهوری در آمریکا مثل اینکه به انتخاب مجدد ترامپ راسیست و فاشیست و “فشارحداکثری” او چشم دوخته اند. اگر چه بیگانگی پلاتفرم و راه و روش ضد مردمی این جریانات نسبت به منافع کارگران و مردم ستمدیده ایران بیش از پیش افشا شده است، اما تحرک و توطئه های احتمالی قطب راست را نباید دست کم گرفت. کارگران، زنان و جوانان و مردم تشنه آزادی و برابری و رفاه همگانی با هشیاری لازمست سد محکمی را در مقابل اپوزیسیون راست سازمان داد. ما به سهم خود بارها و بارها بر مبرمیت چنین سنگربندی محکم تاکید کرده ایم و بار دیگر فراخوان آخرین کنگره حزب حکمتیست را در این رابطه یادآوری میکنم که تاکید شده است:
کنگره نهم حزب حکمتیست ضمن تاکید بر مبارزه مستمر و بی امان برای سرنگونی جمهوری اسلامی، طبقه کارگر، کمونیست ها و پیشروان رادیکال جنبشهای اجتماعی را به تقابل قاطع علیه آلترناتیوهای راست و بورژوایی فرامیخواند. تجربه انقلاب ۵۷ و جنبشهای اعتراض همگانی سالهای اخیر در خاورمیانه این واقعیت را تاکید میکند، در صف “همه با هم” طبقه کارگر و مردم آزادیخواه نمیتوانند راه حل آزادیخواهانه و برابری طلبانه خود را به کرسی بنشانند. اکنون دوره ترسیم بیش از پیش تمایز، با سیاستها و روشهای جریانات راست بورژوایی و تقویت صف مستقل طبقاتی و انقلابی است. ما اعلام می کنیم در متن کشمکش و جدال افقهای سیاسی و طبقاتی جامعه ایران برای تقویت آلترناتیو سوسیالیستی مبارزه می کنیم. شاخص پیشروی برای ما و جنبش اعتراضی علیه رژیم اسلامی در ایران افشای هر آلترناتیوی است که انتظارات و توقعات طبقه کارگر و مردم را به هر نقطه سازشی با جمهوری اسلامی و احزاب و جریانات راست و سخنگویان سرمایه سوق بدهد. کنگره نهم حزب کمونیست کارگری – حکمتیست در مقابل آلترناتیوهای بورژوائی، ناسیونالیستی و فدرالی، قاطعانه خواهد ایستاد و طبقه کارگر و مردم ایران را به “نه” قاطع به سلطه رژیم اسلامی و کل استثمار و استبداد و ارتجاع و تبعیض فرا می خواند.
***