وقتی از رضا پهلوی میپرسند که :آیا حکومت محمد رضاشاه (پدرت) یک حکومت دیکتاتوری بود؟ او جواب نداده و طفره می رود. به یاد دارم که یک بار گوینده رادیو بی بی سی به رضا پهلوی گفت: ما مدارکی در دست داریم که نشان میدهد پدرت محمد رضا شاه دیکتاتور بوده است. او در جواب گفت: من آن دوران را بخوبی بیاد نمی آورم، در حالی که در زمان انقلاب سال ۱۳۵۷ رضا پهلوی هجده سال داشت و خودش میداند که آگاهانه دروغ میگوید. مردم ایران تاریخ دوران حاکمیت دیکتاتوری محمد رضا پهلوی را فراموش نکرده اند و بخوبی میدانند که محمد رضا پهلوی چرا سازمان پلیس مخفی خشن و خونخوار ساواک را سازمان داده بود.
در زمان شاه وقتی ساواک مخالفین حکومت را دستگیر میکرد برای اعتراف گرفتن، انها را به صندلی الکتریکی و داغ می بست و به زور مانند رژیم خونخوار جمهوری اسلامی از آنها اقرار میگرفت. مسلما رضا پهلوی اینها را بخوبی به یاد دارد اما زیر بار نمیرود و به فکر حکومت خیالی خود در آینده است، زیرا او چهل سال قبل سوگند شاهنشاهی را خوانده است.
من و میلیونها نفر از مردم ایران شاهد زنده، زمان حاکمیت محمد رضا شاه پهلوی هستیم و در ضمن شاهد ظلم و ستمی که درحق اکثریت مردم به خصوص کارگران، محرومان و مخالفان حکومت میشد، بودیم. در زمان زمامداری شاه بیسوادی در ایران بیداد میکرد در حالی که فرزندان شاه و اطرافیانش در خارج کشور با هزینه و دست رنج مردم آن جامعه مشغول درس خواندن بودند.
تبعیض و اختلاف طبقاتی در جامعه آن زمان بسیار زیاد بود. بیکاری، خانواده های بی سر پرست که برای تامین زندگیشان در گوشه و کنار خیابانها گدایی و خود فروشی میکردند، به وفور دیده میشد. کودکان بی سرپرستی که کارهای طاقت فرسا انجام میدادند، بسیار بودند. رشوه خواری و پارتی بازی در ادارات دولتی غوغا میکرد. استخدام افراد برای شغلهای مختلف بدون پارتی بازی امکان نداشت .
از همه آشکارتر اگر روزی انسانهای عادی و بدون پارتی آن جامعه مشکلاتشان توسط ژاندرمری و یا ادارات دولتی حل و فصل میشد، حتما باید رشوه میدادند، تا کارشان درست می شد ،اما برای کسانی که وضعیت مالی خوبی داشتند و یا دار و دسته شاه بودند و پول و پارتی داشتند، مشکلشان بدون دردسر، با احترام از طرف دولت و با پذیرایی چای و شیرینی مانند آب خوردن درست میشد. در زمان شاه کارگرانی که بارحمل میکردند، تحقیر شده و به نام حمال از آنها یاد می شد، مردمانی که خانه نداشتند در حلبی آبادها زندگی میکردند و خانه هایشان از حلبی بود. مسلما کسانی که سلطنت طلب هستند، اینها را بخوبی بیاد دارند.
در زمان حکومت محمد رضا پهلوی یک روزنامه نویس مستقل ویک صدای مخالف علنی که علیه حکومت قلم بزند، وجود نداشت و اگر کسی هم بود به علت ترس از ساواک که مستقیما زیر نظر شخص شاه بود ( درست مانند رژیم جمهوری اسلامی که اطلاعات و سپاه پاسداران مخوف زیر نظر خامنه ای است)،فعالیتش را زیر زمینی انجام می داد. در زمان شاه خبری ازتشکل های منتخب کارگران و انتخابات آزاد پارلمانی نبود. در قسمت پایین عکسهای شاه نوشته شده بود ( شاه سایه خداست ) درست مانند جمهوری اسلامی که خمینی را روح خدا میدانند. شعار دیگر که در کتابهای درسی در سطوح مختلف تدریس میشد، دارای چنین نوشته ای بود ( خدا، شاه،میهن ). درآن زمان محمد رضا پهلوی فرمانده کل قوای نیروهای مسلح ایران بود. قوای سه گانه شامل قوه مقننه ، قوه مجریه و قوه قضایه در اختیار شخص شاه بود، دقیقا مانند جمهوری اسلامی که شعار حزب فقط حزب الله و رهبر فقط روح اله می دادند .
در حکومت محمد رضا پهلوی در مورد امور کشور از کسی نظر خواهی نمیشد و تمامی ثروت ایران در انحصارخانواده محمد رضا پهلوی بود. آنها خود را صاحب هزاران کاخ، باغها، زمین و جنگلهای تمامی نقاط ایران می دانستند و برای حرف کسی ارزش قائل نبودند و اگر کسی هم جرئت اظهار نظر داشت ، سرنوشت و زندگیش به ناکجا آباد کشیده میشد.
اکثر جنگلهای ایران به نام غلام رضا پهلوی برادر شاه ثبت شده بود. اکثر شرکتها به نام فرح پهلوی و یا خانواده و یا اظرافیانشان ثبت شده بود.
با این توضیحاتی که در مورد جنایات خاندان رضا پهلوی داده شد، وظیفه مردم ایران در مقابل آن همه جنایات و بی عدالتی شاه چه میبایستی باشد؟ مردم ایران در آن شرایط خفقان و ناعدالتی دو راه بیشتر نداشتند، یا بایستی بردگی مطلق زیر قوانین حکومت شاه سایه خدا را تا ابد قبول میکردند و یا بایستی انقلاب میکردند.
مردم به تنگ آمده و ستمدیده ایران در سال ۱۳۵۷، انقلاب و سرنگونی شاه دیکتاتورو برقراری حکومت دمکراتیک و یک زندگی بهتر را انتخاب کردند. در آن دوران مردم ستمدیده، آزادیخواه و چپ آن دوران به خیابانها سرازیر شدند و در مقابل نیروهای ارتش سرکوبگر تا دندان مسلح ایستادند. مردم بسیاری به فرمان شاه به وسیله ارتش و ساواک کشته شدند اما نقش و اعتصاب کارگران شرکت نفت، دولت دیکتاتور شاه را به زانو در آورد، فرهنگیان، دانشجویان، احزاب سیاسی مخفی، زنان، اقشار ناراضی و بازاریان همه و همه به انقلاب پیوسته و دوران حکومت شاه ستمگربه پایان رسید.
با این توضیحات سلطنت طلبان نمیتوانند خود را به بی اطلاعی بزنند و یا از زیر جنایات سازمان یافته حکومت محمد رضا پهلوی شانه خالی کنند. سوال من از سلطنت طلبان اینست که: آیا وقایع به همین صورتی که عنوان شد، نبوده است؟ آیا مردم ایران در آن دوران میتوانستند در مقابل ساواک خاموش بایستند و از آزادی و حق شهروندی خود دفاع نکنند ؟
در اینجا خطاب من به نسلی است که بعد از انقلاب بر حق ۱۳۵۷ به دنیا آمده اند ، شما نباید فریب تبلیغات و پروپاگند رادیو بی بی سی، امریکا، کانال تلویزیونی من و تو و بقیه روزنامه نگاران جیره خوار و نان به نرخ روزخور را بخورید. بازماند گان رژیم سابق و احزاب ناسیونالیست و کسانی مانند گنجی و فرخ نگهدار که از جمهوری اسلامی رانده شده اند، امروز با طرحی به نام (پیمان نوین ) به سرکردگی رضا پهلوی وارد معاملات سیاسی شده اند، جالب اینجاست اینها با آن پرونده سیاه که زیر بغل دارند هنوز خود را حق به جانب می دانند!
آیا شما میدانید که استدلال بازماندگان رژیم سابق و امتحان پس داده چیست؟ همانطوری که میدانید حاکمیت نظام سرمایه داری اسلامی با استفاده از ابزار سرکوب و با بهره گیری ازدین وقوانین و افکار قرون وسطایی جنایتهای بسیاری کرده و از نظام سلطنتی گوی سبقت را ربوده است، بنابراین بازماندگان رژیم سابق با پر رویی اظهار میدارند که زمان شاه ، همه چیز گل و بلبل بوده است.
اما در دنیای واقعی و از منظرمنفعت و زندگی کارگران و تهیدستان، محرومان و انسانهای آگاه و شرافتمند فرق اساسی مابین این دوحکومت امتحان پس داده وجود ندارد.
رضا پهلوی و طرفدارانش با پر رویی خود را تنها آلترناتیو بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی معرفی میکنند، غافل از اینکه نسل جوان تحصیل کرده امروز و کارگران آگاه و پیشرو، کمونیستهای متشکل و نهاد های اجتماعی و انسانهای آزادیخواه و شرافتمند امروز توقع و خواسته هایشان خیلی بالاتر از آن است که عالیجنابان در سر می پرورانند .
امروز طبقه کارگر و آحاد مردم از حاکمیت شوراهای منتخب خود سخن میگویند و این طرح بر روی میز تک تک کارگران و آزادیخواهان قرار گرفته است. آنها نمیخواهند بار دیگر کلاه سرشان برود. آنها میخواهند در حکومت آینده خودشان قدرت و تقسیم ثروت را به دست بگیرند.
دوران آقا بالا سرهایی به نام شاه، ولی فقیه و حکومت اسلامی، حکومت پارلمانی و نیروهای سرکوبگر حرفه ای و ناسیونالیستهای رنگارنگ به پایان رسیده است. توقع و خواست سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نسل جوان امروزی یک دنیای بهتر و یک زندگی آزاد و مدرن فارغ از هر نوع تبعیض طبقاتی می باشد.
مسلما شعار مردم در اعتراضات دی ماه نود و شش و آبانماه نود و هشت را به یاد دارید که شعار می دادند (چه شاه باشد چه رهبر، مرگ برستمگر). رضا پهلوی ودارو دسته اش جواب خود را گرفته اند. از نظر من پیام ( پیمان نوین)رضا پهلوی شکست خورده، زیرا نتوانست و نمیتواند احزاب راست و هوادارانش را منسجم و دل خوش کند.
بهترین آلترناتیو آینده در ایران، سوسیالیزم و حکومت شورایی منتخب خود مردم است، نه چیز دیگری و امروز کارگران، کمونیستها، آزادیخواهان، زنان اسلام زده و انسانهای شرافتمند باید خود را مسئول جامعه و انقلاب آینده ایران بدانند. مردم نباید دیگر فریب سیتسم نظام سر مایه داری را بخورند. این سیستم از هر دورانی منزوی تر و بی آبروتر شده است و هیچ ربطی به زندگی کارگران و محرومان جامعه ندارد. دست به دست هم دهیم و یک زندگی بهتر برای همه انسانهای آن جامعه بسازیم.
زنده باد ازادی برابری حکومت کارگری
ابراهیم باتمانی 25.10.2020