مقالات

دست پخت”، فرهنگ تحقیر زحمتکشان “از شغل بابات خجالت نمی کشی”!!سیاوش دانشور

 

“دست پخت” یک برنامه تلویزیونی مسابقه است که چند دانش آموز و نوجوان را به استودیو دعوت کرده است. مجری بی شعور برنامه، که سمبل شعور بورژوازی و سلبریتی های ایرانی است، از یکی از شرکت کنندگان شغل پدرش را می پرسد که راننده تاکسی است. او بخودش اجازه میدهد با ادا و اطوار و لحن بیمزه و کریه از این دختر خانم بپرسد: “اینکه پدرت راننده تاکسی است باعث خجالت شما نمی‌شود”؟ کل شعور و فیس و افاده این طبقه یارای پاسخ خونسرد و روشن این دختر خانم نازنین را ندارد که نفس کار را پاس میدارد و میگوید نباید که همه دکتر و مهندس باشند!

 

کثافت به معنی دقیق کلمه از سر و روی نظام اسلامی می بارد. تولید محتوای فرهنگ ایرانی- اسلامی خیره کننده است. کمتر شیخ و شیخک سعودی و کشورهای حاشیه خلیج که در تحقیر کارگران و شکنجه آنان شهره آفاق اند، مانند اسلاف ایرانی شان چنین شتابان بسوی لجن تاخته اند. تحقیر زحمتکشان برای بورژوازی بی تربیت و وقیح ایران یک وسیله تفریح و مزه پراکنی است. این فرهنگ مهوع، این بی شخصیتی عام سلبریتی ایرانی، این از خود راضی بودن و اجازه دست درازی به هر قلمروی، این هار بودن و بی پروائی در شناعت؛ از محصولات حکومت مستضعفان خمینی – خامنه ای و جبهه جدیدی است که بورژوازی ایران علیه مردم کارگر و زحمتکش گشوده است. بچه آخوندها و تحفه هائی که دنیایشان “دور دور” شبانه در خیابان های شمال تهران با پورشه و لامبورگینی و مهمانی های “از ما بهتران” است، کسانی که بی شخصیتی عام طبقه شان را با فرهنگ تحقیر زحمتکشان زینت می دهند، سلبریتی هائی که در دنیای لجن ها میخواهند “کسی” باشند و “مشهور” شوند!

 

فرهنگ و اخلاقیات مسلط در هر جامعه ای فرهنگ طبقه حاکم است. فرهنگی که آوارش برسر طبقه ما هم می ریزد و ناخودآگاه قبول می کنیم که “ما باید از خود شرمنده باشیم”! هیچوقت یادم نمی رود آن کارگر شریف شهرداری را که نمی خواست دخترش میان دوستانش “احساس تحقیر” کند و شغلش را پنهان می کرد. اما آن دختر فهیم و نازنین شبانه سراغ پدرش آمد، در آغوشش کشید و گفت “بابا من به تو افتخار می کنم”!

 

برنامه “دست پخت” و مجری لوس و وقیح آن تنها یک نمونه از دست پخت بورژوازی ایران و محصولات فرهنگی اش است. فرهنگی که مکمل فقر و فاقه اکثریتی عظیم در مقابل اشرافیت اقلیتی ناچیز و طفیلی است. این اوضاع که از هر منفذش لجن و حقارت می بارد، تنها با یک انقلاب اجتماعی درمان می شود. انقلابی که نه تنها باید سلطه سیاسی طبقه بورژوازی و مناسبات اقتصادی حاکم را درهم بکوبد بلکه لجن فکری و فرهنگی بورژوازی را لایروبی کند.