حکومت اقلیم در کردستان عراق تحفه “نظم نوین جهانی” بوش و حمله آمریکا به عراق است. یک دوست گرامی با تعجب سوال کرد که “چرا اینها مردم خودشان را به گلوله می بندند و سران شان مثل خامنه ای عمل می کنند، مگر قرار نبود که کردها آزاد شود و بار دیگر شاهد انفال و سرکوبهای نوع صدام حسین نباشند”؟
دوست گرامی، این اولین بار نیست که احزاب ناسیونالیست حاکم جوانان گرسنه و بیکار را به جرم خواستن نان و دستمزد به گلوله می بندند. آخرین بار هم نخواهد بود. اگر صدای مردم کارگر و زحمتکش، توده گرسنه، جوانان بیکار و بی آینده و زنان را بشنوید، پاسخ سوالتان را بروشنی می گیرید. صدام حسین البته دیکتاتور و جنایتکار و قاتل مردم عراق و مردم کردستان بود. اما همین مردم مدتهاست که به احزاب حاکم لقب “فرعون” داده اند، این عنوان در تاریخ قدیم جهان عرب و منطقه بسیار گویاست. کم نیستند مردمی که فکر می کنند صدام هر چه بود از اینها بهتر بود.
این بورژوازی است، بدون کم و زیاد. بورژوازی همه جا پرچم و علم و کُتل ملی را هوا می کند چون به بازار داخلی و تیول نیاز دارد. بازاری برای سهم بری از استثمار طبقه کارگر “خودی” و رقابت با بورژواهای اخوی در منطقه. این حاکمیت احزاب ارتجاعی بورژوازی کرد و متکی به سیستم عشیره ای است که تاریخ شان با نوکری دولتهای منطقه از جمهوری اسلامی و ترکیه و عراق تا بلدچی شدن ارتش آمریکا عجین است. این ماحصل سیستم قومی – مذهبی- توافقی فدرالیسم است که از عراق و لبنان تا کردستان عراق مورد تهاجم نسل جدید و مردم کارگر و زحمتکش است. این همان فدرالیسم است که احزاب ناسیونالیست و قومی در کردستان ایران هر شب با لالائی آن به خواب میروند و با رویای آن بیدار می شوند. احزابی که برای رسیدن به این آرزو روزی دَم در پنتاگون و کاخ سفید پرسه میزنند و روزی در “مذاکره” با جمهوری اسلامی برسر آینده مردم کردستان ایران بند و بست می کنند.
این “احزاب کوردی” خودشان جزو صورت مسئله هستند نه راه حل رفع ستم و تبعیض ملی. بورژوازی نظر به داده کشور و مرزها در دنیای امروز و بنا به نیاز سهم بری از بازار داخلی و استثمار طبقه کارگر به “هویت ملی” و “پرچم ملی” و “تاریخ و افتخارات ملی” نیاز دارد، اما همین بورژوازی در قانون استثمار و تحمیل بردگی، در سرکوب سیاسی و اختناق، در نیروی ضد شورش و ابزار و روشهای سرکوب، در ادبیات تقابل با کارگر و مردم ناراضی، در تلمبار ثروت جامعه در حساب بانکی خانوادگی و عده ای طفیلی، بشدت “انترناسیونالیست” است. انگار کپی هم هستند، یک چاپ و یک روش و یک زبان و یک استدلال دارند. بسیار دشوار بنظر می رسد که حکومت اقلیم در متن تحولات جاری خاورمیانه بتواند تعادل خود را در یک دوره قابل پیش بینی حفظ کند. سالهاست که همین حکومت اقلیم علیرغم جنگ و سازش ها دو بخش کاملا مجزا شده و منطقه تحت سلطه اتحادیه میهنی و حتی مشکلات درونی این حزب را رژیم اسلامی و سپاه پاسداران رفع و رجوع می کند.
احزاب ناسیونالیستی حتی جریانی برای رفع ستم ملی نیستند چون رفع ستم ملی و حل مسئله ملی فلسفه وجودیشان را نفی میکند. رویدادهای کردستان عراق، گوشه ای از روند عمیق تر اعتراضی جاری در منطقه است. بورژوازی برای بازسازی خاورمیانه و ایجاد تعادل های جدید در متن کشمکش قدرتهای منطقه ای و جهانی تلاش می کند. بورژوازی کرد تافته جدا بافته از این روندها نیست، سهل است، بازیگر لیگ دوم و سوم آن هم بحساب نمی آید. در مقابل این سیر جهانی و منطقه ای، توده مردم زحمتکش و ناراضی و نسل جدید نیز تلاش دارد مُهر خود را بر سیر تحولات بزند، حتی اگر کارگر کرد در سلیمانیه خود را در این قامت نبیند.
امروز نسل جوان و توده بپاخاسته برای استیفای حقوق ملی بمیدان نیامده است، بلکه نان و آزادی میخواهد. صدای این مردم در بیروت و بغداد و سانتیاگو و تهران یکی است و ضروری است هرچه قویتر این صداها درهم بپیچد و حرف واحدی را بزند. ناسیونالیسم تنها نگرش واپسگرای محدود و محلی به جهان و مسائل بشر امروز نیست، ابزار کور کردن طبقه کارگر در تحولات مهم و تبدیل بخشهای مختلف طبقه ما به سرباز دون پایه جنگ و رقابت برسر منافع اقشار مختلف بورژوازی است.