همانطور که میدانید انسانها فعلا در کره مریخ زندگی نمیکنند، بلکه در کره زمین در سایه حاکمیت وسیستم نظام سرمایه داری در سطح جهانی به اصطلاح! زندگی میکنند. در مرحله اول باید این نظام جهانی را از لحاظ سیاسی و طبقاتی شناخت و این یک واقعیت اجتناب ناپذیراست. متاسفانه اکثریت جامعه بشری امروزی قرن بیست و یکم هنوز که هنوزاست بعد ازدویست سال حاکمیت، ماهیت سرمایه داری خون آشام، استثمارگر و ظالم را نمیشناسند. همین عدم شناخت باعث شده که این نظام پوسیده وشارلاتان هنوز هم سر کار باشد و به میل خود و با بیشرمی ثروت اندوزی کند. نود در صد افراد جامعه که اکثریت کارگران و تهیدستان را تشکیل میدهند برده وار زندگی را تحمل میکنند.
این را هم یادآوری کنم بحث من مختص به یک کشور نیست. حرف و نقد من بر سر تضاد کار و سرمایه است. شیوه ی اداره کردن جامعه توسط سیستم سرمایه ی جهانی، قوانین، سبک زندگی مردم از لحاظ فرهنگی، اقتصادی وآزادی نیم بند در امریکا، آسیا، اروپا و افریقا برابر نبوده و تفاوتهای قابل ملاحظه ای دارد. اما هدف، استثمار طبقاتی، حکومت کردن و سیاستهای پایه ای و کلی با هم یکی است.
چرا ما کمونیستها شب و روز تلاش و تبلیغ میکنیم؟
ما توسط سیستم سرمایه داری زندانی میشویم، اعدام میشویم، تبعید و فراری داده میشویم. ما را به نام اختشاشگر، بهم زدن امنیت ملی و اشوبگر به جامعه معرفی میکنند، زیرا حکومت های سرمایه داری به درستی از اهداف و برنامه های ما کمونیستها آگاهند و میترسند و البته به نظر من ترس آنها هم واقعی است. زیرا آنها میدانند، کمونیستها تلاش میکنند که طبقه کارگر و محرومان جامعه را به منافع واقعی خودشان اگاه کنند تا کارگران بتوانند خود را از زیر یوغ قوانین بردگی سرمایه داران رها کنند، به خصوص حکومت های جهان سومی و در راس همه ی آنها جمهوری اسلامی ایران که در طول تاریخ بشریت هرگز این نوع حکومت خشن و فاشیستی دیده نشده است. هدف و تلاش ما کمونیستها همراهی با کارگران و محرومان جامعه ی ایران و سرنگونی جمهوری اسلامی میباشد.
طبقه کارگر و اکثریت جامعه باید به منافع خود اگاه شوند. در مرحله اول کارگران بایستی بدانند که با سرنگونی جمهوری اسلامی می توانند از زیر یوغ قوانین شرع وشریعت کپک زده اسلام نجات پیدا کنند. باید جامعه، رهبران کارگری، آزادی خواهان برابریطلب و انسانهای شرافتمند بدانند جامعه ای که با فقر و فلاکت و مشکلات زندگی روزمره دست و پنجه نرم میکند نمیتواند انقلاب کند بلکه آنها باید نخست علت وعامل فقر را بشناسند. رهبران کارگری و اجتماعی بدون آگاهی سوسیالیستی، درک طبقاتی و صف مستقل خود نمیتوانند در برابر حکومت بورژوازی ایران که تا دندان مسلح است، پیروز شوند. تجربه ی ما انقلاب بر حق مردم ایران در سال ۱۳۵۷ است که به سرنگونی شاه مستبد انجامید اما متاسفانه دست آورد مثبتی که قیام کنندگان برایش زحمت کشیده و خونشان در کف خیابانها به وسیله ی ارتش شاهنشاهی ریخته شد، حاصل نشد، چرا؟ زیرا بورژوازی غرب و امریکا دقیقا میدانستند که مردم ایران تا رژیم شاه را سرنگون نکنند از پای نمی ایستند. کشورهای غربی و امریکا، خمینی مرتجع را به وسیله تبلیغات مدیاهایی که در اختیار داشتند با عوامفریبی و وعده و وعید پوچ به عنوان رهبر به قیام کنندگان قالب کردند. هدف غربیها و امریکا این بود که مبادا کمونیستها در ایران قدرت بگیرند و منافع آنها به خطر بیفتد و این کل داستان بود. غربیها ما را به پیاده نظام و خدمات دادن به حکومت اسلامی تبدیل کردند. طبقه کارگر، رهبران سوسیالیست، رهبران اجتماعی، رهبران جنبش زنان، انسانهای آزادیخواه و سکولار باید طرح و برنامه روشن طبقاتی آماده داشته باشند تا بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی خود را صاحب جامعه بدانند. تبلیغ حاکمیت مردم برمردم، تشکیل شورا و حکومت شورایی بایستی در سراسر ایران اعلام شود. جایگاه و اهمیت حاکمیت شورایی بایستی مشخص باشد و مردم را بر اساس این طرح و نقشه سازمان بدهند، در ضمن با تمام توان، درک و قدرت در مقابل آلترناتیو جریانات راست بورژوازی که متکی به پارلمان و دولت موقت و حفظ نیروهای سرکوبگر حرفه ای هستند، ایستاده و افشاگری نمایند. حرف من رو به زنان تحت ستم در ایران است که متاسفانه حدود چهل و دو سال به وسیله ی قوانین شرع و شریعت قرون وسطایی حکومت جمهوری اسلامی مورد تحقیر، تبعیض، بیحرمتی و بیحقوقی مطلق قرار گرفته اند.
زنان بایستی بیشتراز بقیه ی مردم جامعه برای حق و حقوق پایمال شده خود آگاه شوند. آنها بایستی بر برابری و آزادی بی قید شرط سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی خود پافشاری کنند. زنان بایستی با فرهنگ مرد سالار، تفکر ناسیونالیستی، خرافات مذهبی، سنت های عقب افتاده و دست و پا گیر تسویه حساب جدی نمایند. آنان بایستی دوست و دشمن خود را به خوبی بشناسند و با صدای بلند داد بزنند، من برده نیستم، من کلفت، ناموس و شرف هیچکسی نیستم، باید حق را به حقدار داد، من جامعه ای میخواهم که زن و مرد برابر باشند. من حکومت آپارتاید نژادی و جنسیتی و دینی و قومی نمیخواهم بلکه آن را دشمن خود میدانم. تضمین و قانونی کردن این خواستهای بر حق بدون آگاهی سیاسی، طبقاتی و صف مستقل و سازمان یافته امکان پیروزی ندارد. این یک واقعیت تاریخی است.
کارگران و رهبران عملی بایستی در عرصه ی مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی هم صدا در کوچه ها، خیابان ها، کارگاه ها، مدارس و مکانهای اجتماعی داد بزنند که دوست ما و مدافع حق و حقوق واقعی ما در طول تاریخ فقط کمونیستها بوده و هستند. همه باید با صدای رسا و حق به جانب به جامعه اعلام کنند راه نجات ما و بشریت سوسیالیزم است. زنان بایستی فریاد بزنند و افشاگری کنند که دشمنان امتحان پس داده را نمیخواهیم. آنها بایستی فریاد بزنند که ما انسان هستیم و چوپان نیمخواهیم. زنان بایستی فریاد بزنند که دوران ظلم، تحقیر و بیحرمتی به زنان تمام شده است. زنان بایستی فریاد بزنند که ما تولید کنندگان، اختراع کنندگان، انسانهای آزادیخواه و برابری طلب از این تاریخ صاحب جامعه هستیم و می خواهیم به تبعیضات طبقاتی پایان دهیم.
مردم بایستی همصدا اعلام کنند که ظلم، ستم، فقر، فلاکت، زندان، شکنجه ای که قریب صد سال توسط حکومتهای شاهنشاهی و جمهوری اسلامی به آنها تحمیل شده، پایان یابد.
مردم ایران، ما برای رسیدن به پیروزی بایستی با کمونیستها، جنبش کمونیزم کارگری،حزب کمونیست کارگری ایران – حکمتیست همکاری کرده و این حزب را حزب خود بدانیم. حزب کمونیست کارگری ایران – حکمتیست حزب شما کارگران، محرومان، زنان و انسانهای شرافتمند و آزادیخواه است. در حزب حکمتیست متشکل شوید و بپا خیزید تا به پیروزی نهایی برسیم، تا یک زندگی مرفه با استاندارد بالا که در شان انسان مدرن امروزی باشد، بنا نهیم.
به امید آن روز
زنده باد آزادی، برابری، حکومت کارگری
ابراهیم باتمانی 24 فوریه ۲۰۲۱