مقالات

هشت مارس روز اتحاد و همبستگی‌ است هلاله طاهری

روز جهانی زن را در دومین سال پاندمی مرگبار و ویرانگر کرونا برگذار میکنیم. از دومین کنفرانس بین المللی رهبران سوسیالیستی از جمله کولونتای و کلارا زتکین در تاسیس روز زن (1911-1913) صد و ده سال میگذرد. پیکار جمعی این رهبران و بسیاری دیگراز فعالین حقوق زن از آلمان و روسیه تا آمریکای شمالی منجر به تصویب قطعنامه هایی علیه سیستمهای زن ستیز و بی عدالتی در عصر سرمایه داری شد که تا به امروز چراغ راهنمای جنبش زنان در جهان است. با وجود گرایشات متفاوت دردرون این جنبش، با همه افت و خیزها، شکستها و دستاوردهای تا به امروز سالهاست که فعالین و زنان برای بهبود وضع زنان مبارزه میکنند.
در ایران جنبش آزای و برابری زنان در بطن یک انقلاب ناتمام چهل و دو ساله بسرعت همه گیر و محبوب شد، قابل دسترس برای زنان و جوانان و متحد با جنبشهای اجتماعی درگیر درانقلاب گردید. ”شعار نه روسری، نه توسری“ در یکی از بزرگترین تظاهراتها در تهران نقطه آغاز جنبش زنان بود که در کنار کمونیستها و نیروهای سکولار وقت از همان روز اول تا به امروز از جمله دشمنان سرسخت این رژیم ماندند. این جنبش به ناچار در تقابل و کشمکش سیاسی با بخشهایی از جنبش سراسری زنان در داخل هم شد. بخشهای محافظه کار، بازاری و سرمایه داران کوچک و بزرگ که در خود دهها گروه و حزب و سخنگو پرورش دادند در دهه سیاه انقلاب همه به مدیح گویی رژیم پرداختند. کم نبودند و هنوز هم هستند زنان و گروههایی که موهای سرشان را در دالانهای حکومتی رژیم دویدن بدنبال آیت الله‌ها برای ”اصلاح قانون اساسی“ سفید کردند. به همان میزان زنانی بودند که پشت احزاب ناسیونالیست و ملی گرا برای نجات ”وحدت ملی“ حاضر به لو دادن و به زندان انداختن دیگران شدند.
جنبش آزادی و برابری زنان به پاشنه آشیل جمهوری اسلامی تبدیل شد و با وجود دشمنان متعددی از صفوف رژیم و بیرون رژیم که ”اپوزیسیون“ خوانده میشدند از محبوبیت زنان کارگر، خانه دار و کم درآمد، بخش قابل توجهی از جنبش دانشجویی، پرستاری، جوانان و سکولارها برخوردار شد. این جنبش سخنگوی رادیکالترین بخش جامعه و بیشترین خواست برای زنان گردید. همچنین از متحدین جنبش کارگری به منظور براندازی نظام سرمایه داری و پایگذاری یک دولت سوسیالیستی شد. فعالیتهای این بخش از جنبش زنان را در اعتراضات خیابانی و سازمانیافته علیه سنگسار و لغو حکم اعدام، مبارزه علیه حجاب، مبارزه علیه کلیت قانون اساسی، علیه فقر و اعتیاد و تن فروشی زنان، مبارزه علیه قتلهای ناموسی، راه اندازی هشت مارسها، تصویب قطعنامه های هر ساله در دفاع از حقوق کامل زنان، شرکت و پشتیبانی از اعتراضات کارگری، دانشجویی و پرستاری میتوان جستجو کرد.
جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه زنان در کردستان بخش میلیتانت و تحزب یافته این جنبش سراسری بود. پیشینه تاریخی آن به نقش زنان در انقلاب، به تحزب سیاسی کمونیستی، به جنبش مقاومت مردم در کردستان علیه جمهوری اسلامی برمیگردد. حمله وحشیانه و پی در پی رژیم به کردستان در چهل و دو سال حاکمیت ننگینش، اذیت و آذار مردم و در هم شکستن تشکلها نفرت مردم را ضد برابر کرد و نیروی مقاومت را آبدیده تر. تلاشهای هر از چند گاهی از دم و دستگاههای میانجیگر رژیم و احزاب ناسیونالیست کرد برای بهره گیری سیاسی و موقعیت کسب قدرت بهمرا یک سری نمایشهای مضحک انتخاباتی هرگز نتوانست مردم را در کردستان مرغوب خود کند.
چپ در کردستان همواره قوی بوده و آرمانهای سوسیالیستی و سکولار از حقوق زنان همواره مورد توجه بخش وسیعی از زنان و جوانان قرار گرفته است. احزاب کمونیست و سکولار در سازماندهی اعتراضات رادیکال، تشویق فعالین به ایجاد تشکلهای زنان، متحد کردن این بخش از جنبش با جنبشهای دیگر از جمله کارگری و دانشجویی و برگزاری هشت مارسهای باشکوه در کردستان بسیار تاثیرگذار بوده اند. قطعنامه های دفاع از حقوق زنان، فستیوال آدم برفی‌ها در دفاع از حقوق کودک، سوزاندن حجاب در اعتراض به حجاب از جمله ابتکارات جنبش زنان در کردستان است. بیشتر این اعتراضات زمانی و برای اولین بار در کردستان بصورت خیابانی به اجرا در میامد. برای اولین باراصطلاح ”انقلاب آینده ایران، انقلاب زنانه“ در محافل زنان سوسیالیست در کردستان بسر زبانها افتاد.
امروزه از آن دوره سرشار از مقاومت این جنبش و همراهانش بیش از یک دهه و نیم میگذرد. در این چند ساله اخیر تغییرات بسیاری روی داد و درسهای مهمی از فعالیتها و کارهای این جنبش کسب شد. همچنین ضربات مهیب رژیم و وادار شدن به عقب نشینی را هم تجربه کردیم. با هر دوره تعرض رژیم به دستاوردهای زنان، طیفی از فعالین برجسته در میدان مبارزه مجبور به فرار و یا در دام رژیم میافتادند. اعدام و دستگیری، ربودن و تبعید کردن فعالین شناخته شده فضا را برای منزوی کردن و تنها گذاشتن جمعی که به سختی از زیر تیغ این تلفات جان سالم بدر بردهبودند تنگ تر کرد طوری که توانایی بازسازی نیروی پراکنده را در خود نمی دیدند.
جنبش زنان درکردستان همچنین درگیر یک چالش ملی-محلی هم هست که همواره سد راه موفقیتهای آن بوده است. احزاب کرد، منجمله حزب دمکرات و سازمانها و گرایشان ناسیونالیستی که از زنان برای پیشبرد اهداف خود سوء استفاده سیاسی میبرند. هرآنگاه احتیاجی به جنبش زنان نمی ماند تشکلهای زنان را بی محل و به حاشیه میراندند. حتی در کنار جریانات اسلامی- محلی به پاپوشی و توطئه علیه فعالین هم دست میزدند. در همسایگی مان در کردستان عراق پنج هزار قتل و زن کشی طی چند سال اول حاکمیت دو حزب ناسیونالیست کرد گواه از این حقیقت تلخ میدهد. جنبهشای ملی در سراسر خاورمیانه و شمال آفریقا در سالهای 1922-1963 از جمله کشورهایی چون مصر، تونس، الجزیره با بیش از نیم قرن مبارزه با کلونیالیزم اروپا هم همین کار را با جنبش زنان کردند. رههایی از کلونیالیزم و استقلال این کشورها بدون مبارزات جنبش زنان، فعالین آن و هزاران زنی که پا به پای مردان جنگیدند میسر نمیشد اما بلافاصله بعد از قدرت گیری به تشکلهای زنان حمله و آنها را به خانه هایشان پس رانند. افراد سرشناس جنبش زنان را دستگیر و یا تبعید کردند. احزاب ناسیونالیست کرد هم ادامه همین تاریخ اند. واگذاری بهبود وضعض زنان به بعد از خودمختاری، ارجعیت دادن به دین و عر ف و عادات محلی برحقوق انسان و محدود کردن خواستهای زنان در یک سطح بسیار ناچیز شگرد ناسیونالیستهاست.
حمله وسیع جمهوری اسلامی بطور وسیع علیه کمونیستها، سکولارها و این بخش از جنبش زنان و کارگران سالهاست در سراسر ایران و بویژه در کردستان ادامه دارد. بویژه در دو سال گذشته اوج گرفته است. منزوی کردن و به حاشیه راندن هر کدام از این جنبشها و نیروهای سیاسی فرصتی برای ترمیم شکستهای رژیم میآفریند. لاپوشی بحران و ورشکستگی عمیق اقتصادی-سیاسی-اجتماعی در کنار تنفر عمیق مردم از این رژیم شاید مدتی اورا در جبهه هایی برای مدتی نگه دارد اما دوام آن کوتاه است. در کردستان موج وسیع دستگیریها، فقرو بیکاری و مبارزه برای نان، نبود امنیت جانی در بحران کرونا مردم را در موقعیتی بسیار نابرابر و غیر قابل تحمل قرار داده است. جنگ نان، جنگ بازپس گیری زندانیان از چنگال رژیم، جنگ حق دستمزدها و بیمه، جنگ دفاع از کولبرهای گرسنه، جنگ کرونا و واکسن همه گیر شده است. مردم میان تحمل درد و جنگ با درد در انتخاب سختی قرار دارند ولی مگر چه چیز مانده است که از دست نداده باشند.
جنبش زنان عملا در همه این جبهه‌ها درگیراست: فقر و گرسنگی، زندان و تهدید، خشونت رو به تزاید خانگی، قتلهای پی در پی ناموسی، خودکشی، یاس و ناامیدی، بی احترامی هر روزه به مقام زن در خانه، در میدیا، در دنیای مجازی، در خیابانها و در محیط کار. قبل از هر عملی جنبش زنان احتیاج به توانمند سازی نیروی خود دارد. از آنجایی که اکثر این جنبشها در شرایط مشابهی با هم هستند راه چاره در این شرایط اتحاد جنبش زنان با دیگر جنبشها، همکاری و سازماندهی اعتراضات جمعی در کنار هم است. مبارزه برای نان، برای بیمه، برای بهداشت، برای امنیت عمومی، برای بازپس گرفتن زندانیان، برای بازگشایی و ترمیم تشکلهای محلی بیش از هر زمان خواستهای جمعی هستند. به همین منظور روز هشت مارس و اعتراضات روز جهانی زن در هر سطح و شکلی که انجام گیرد باید روزهمبستگی با دیگر نیروهای اجتماعی و روز مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی و مبارزه علیه خشونت خانگی باشد. خواست مبارزه برای نان، کار، بیمه و بهداشت با خواست مبارزه علیه خشونت خانگی، علیه بی حقوقی زن، و حق آزادی بیان و تشکل باید یکی شوند. اگر فرصتی برای نمایش خیابانی باشد تنها نیرویی که میتواند در مقابل تعرض رژیم و دستگیری فعالین دست اندر کار مراسمهای هشت مارس تاب بیاورد نیروی جمعی زنان و مردان، تشکلها و فعالین دیگر جنبشها، اعضای خانواده از زن و مرد، کمیته های محلات و اعضای آنهاست که در کنار هم می‌جنگند و از هم دفاع می‌کنند.
هلاله