مسئله زن در ایران با دیگر کشورهای سرمایه داری تفاوت دارد. اینجا فقط تبعیض براساس جنسیت نیست که عمل میکند بلکه یک نظام آپارتاید جنسی حاکم است. لذا مبارزه برای برابری و رفع تبعیض بلاواسطه تقابلی با نظام حاکم، با اسلام و قوانین اسلامی بعنوان پرچم ایدئولوژیک آن، با حجاب اسلامی بعنوان سمبل فرودستی زن، و صد البته با نقد ریشه های نابرابری زن و مرد در جامعه سرمایه داری گره میخورد. مضافاً اینکه کشمکش حکومت اسلامی با زنان و مقاومت و مبارزه زنان و مردان آزادیخواه با حکومت از روز اول بقدرت رسیدن رژیم اسلامی در جریان بوده است. جنبش آزادی زن یکی از سنگرهای ثابت نبرد علیه حکومت اسلامی بوده است و مسئله زن بعنوان بارومتر و شاخصی برای سیاست ایران عمل کرده است. به این اعتبار این جنبش مدعیان مختلفی داشته است. از خرده انتقادهای درون خانوادگی و اسلامی تا تلاش برای اثبات “رفع تناقض اسلام و حقوق زن”، از اصلاح طلبی اسلامی تا آویزان شدن به کنوانسیون حقوق زن سازمان ملل، در این سالها آمده و رفته است. آنچه که روشن است و خود رژیم اسلامی نیز قبول کرده است، اینست که هر سال نسبت به سال قبل حکومت در مقابل تعرض زنان عقب رفته است. یعنی علیرغم انواع اقدامات سرکوبگرانه، گسیل ارتش ضد زن به خیابانها، اسید پاشی و تعدی فیزیکی به زنان، تهدید و جریمه و دستگیریهای گسترده، باز حکومت عقب رفته و زنان سنگرهای جدیدی را فتح کردند.
جامعه ایران عموماً و زنان خصوصاً سلطه قوانین اسلامی و تبعیض را نمی پذیرند و به کمتر از برابری زن و مرد قانع نیستند. برابری و رفع تبعیض، این افقی است که امروز بر جنبش آزادی زن حاکم است. حضور جسورانه زنان در قلمروهای مختلف و در جلوی صف مبارزات تودهای، رادیکالیسم و تقابل بی تخفیف با آپارتاید و جداسازی جنسیتی، ایستادگی در مقابل نیروی سرکوب و اوباش ضد زن، از توقع و تفکر جامعه و زنان نسبت به خود در مقابل قوانین عقب مانده و حاکمیت ضد زن سخن میگوید. زن در ایران از منظر قوانین در عهد عتیق مانده است و تماماً بیحقوق است، اما در تفکر و منش و فرهنگ و مناسبات اجتماعی و مبارزه برای برابری از بسیاری از کشورهای پیشرفته جلوتر است. افق آزادی زن در ایران بیش از پیش با جنبش رهائیبخش کارگری و سوسیالیستی پیوند خورده است و بعنوان یک رکن جنبش سوسیالیستی برای رفع تبعیض و استیفای برابری عمل میکند.
جنبشهای اجتماعی و مسئله زن
حضور گسترده زنان در قلمروهای مختلف و تحمیل خود به حکومت، مسئله زن را به یکی از شاخصهای سیاست سراسری بدل کرده است. بعبارت دیگر قدرت این جنبش اجتماعی باعث میشود که از چپ تا راست اپوزیسیون برای مسئله زن طرح و برنامهای داشته باشد. یعنی نمیتوان در ایران کار و مبارزه سیاسی کرد و مثلا در قبال مذهب و مسئله زن بی تفاوت بود. این عملی نیست. در عین حال در جنبش حقوق زن مانند دیگر جنبشهای توده ای گرایشات و خطوط مختلفی وجود دارد. تا به نیروهای اردوی راست جامعه برمیگردد، نهایتا و در بهترین حالت افق برابری حقوقی را در برنامه خود گنجاندهاند اما همزمان جا را برای بازتولید مردسالاری و مذهب و نابرابری اجتماعی و اقتصادی باز گذاشته اند. راست مذهبی در ایران جائی میان جنبش حقوق زن پیدا نمیکند و کلاً بی ربط به روند اوضاع است. سرنگونی حکومت اسلامی جائی برای ابراز وجود راست مذهبی باقی نمی گذارد. اما راست سکولار و پرو غرب با طرح برابری حقوقی و حقوق بشر و کنوانسیون حقوق زن سازمان ملل، تلاش دارد حقوق زن را با مقتضیات و نیازهای بازار وفق دهد و چهارچوبهای فرهنگی شرقی را در خدمت نابرابری زن و مرد بازتولید کند.
مبارزه با تبعیض و نابرابری برای جنبش کمونیسم کارگری و رادیکالیسم سوسیالیستی طبقه کارگر امری قائم بذات است. جنبش سوسیالیستی نقد به تبعیض و نابرابری را از حیطه قوانین اسلامی و بحث برابری حقوقی فراتر می برد و چرائی تداوم ستم براساس جنسیت را در سرمایه داری امروز توضیح میدهد. ترديدى نيست که ستم بر زنان با تاريخ مکتوب بشر عجين بوده و با سرمایه داری شروع نمی شود. اما این تاريخ عتيق هرچه بوده و هر سنت کثيفى براى ما به ارث گذاشته است، امروز قرنهاست که در دنياى سرمايه دارى زندگى ميکنيم. ميدانيم که سنتهاى بسيار جان سخت تر و هرچه که سد راه گسترش بازار و سود سرمايه بوده است کنار زده شده است. لذا دلیل تداوم ستم بر اساس جنسیت را باید در نیازهای سرمایه داری امروز جستجو کرد. اگر هنوز و عليرغم مبارزات جنبشهاى پيشرو، ستم بر زن و نابرابرى زن و مرد يک واقعيت زشت دنیای امروز است؛ بايد منفعتى روشن در نظام اقتصادی – اجتماعی امروز یعنی سرمايه دارى داشته باشد.
واقعیت اینست که ستمکشی زن يک رکن انباشت سرمايه است. از کار فرسوده کننده خانه داری تا تر و خشک کردن کارگر خسته اى که بايد فردا سر کار برگردد، از توليد نسل جديد کارگر براى بازار و تربيت در مکانيسم خانواده بعنوان يک واحد اقتصادى مهم جامعه موجود، بخشاً جزو مخارج سرمايه است. بخشاً هزينه اى است که بايد سرمايه براى گرداندن چرخ توليد و بازتوليد نيروى کار پرداخت کند. نظام سرمایه داری به تقسيم جنسى انسان ها در قلمرو توليد تا ایجاد شکاف در میان طبقه کارگر، از تقسیم طبقه به بخشهای محروم و محرومتر تا اشاعه عقاید کهنه پرستانه و ارتجاعی به عنوان يک عامل مهم اقتصادى و سياسى در تضمين سودآورى سرمايه مينگرد. سود “انجيل” و “قانون اساسى” سرمايه است. همين ضرورت بازتوليد و بقاى تبعيض و نابرابرى و نگرش ضد زن و خشونت عليه زنان را توضيح ميدهد. برخلاف دیدگاههای سطحی رایج فمینیستی و رفرمیستی، زن ستيزى مسئله اى صرفاً فرهنگى و اخلاقى واپسگرا نيست، بلکه مسئله ای اقتصادى و اجتماعى است. زن ستیزی به منافع سلسله مراتب نابرابرى در جامعه در تمام سطوح خدمت ميکند و دقيقا به همين اعتبار افکار و آرا و نگرش ضد زن ضرورى اند و توسط دستگاه مذهب و ايدئولوژى متحجر بازار بازتوليد ميشوند.
برای جنبش ما مبارزه براى بهبود و تغيير قوانين به نفع زنان فوری و حیاتی است. ما کمونیستها و فعالین جنبش آزادی زن در صف اول هر مبارزه برای بهبود قانونی حقوق و حرمت زنان هستیم. در عین حال بين هر تغيير و اصلاحى به نفع زنان رابطه روشنى با نفى ريشه ستم بر زن در جامعه طبقاتى امروز برقرار میکنیم. اساس اين نظام بر تبعيض و نابرابرى و بهره کشى فرد از فرد مبتنى است و ستم بر زن در جامعه و در خانواده يک رکن نظام استثمارگر سرمايه دارى است. برای آزادى و رهائی کامل زنان بايد ريشه اين نظام را زد.
متشکل شویم!
امروز در تقابل جامعه با جمهوری اسلامی یک آگاهی اجتماعی وسیع شکل گرفته است و یک توقع از خود و آینده در جامعه موج میزند. زنان از بازیگران مهم سیاست در جامعه هستند و نسل جدید و انقلابی بویژه هیچ بدهی ای به حکومتی ها و جریانات دست راستی ندارد. این جسارت انقلابی و نقش رهبری زنان که طی این سالها و در خیزشهای توده ای شاهد بوده ایم، یک سرمایه عظیم سیاسی است. این جنبش باید در اشکال حزبی و توده ای متشکل شود و بعنوان یک نیروی اجتماعی هر جریان سیاسی را برای اهداف خود زیر فشار بگذارد. به نظر من رابطه این جنبش رادیکال و برابری طلب با هر جریانی که مدعی حقوق و آزادی زن است باید بر اساس رابطه آن جریان با خواسته ها و افق این جنبش تنظیم شود. شما نمی توانید برای الغای آپارتاید مبارزه کنید و همزمان با جریاناتی که اسلام هنوز جائی در تفکر و سیاست شان دارد همسوئی و همکاری داشته باشید. شما نمیتوانید علیه تبعیض و نابرابری باشید و همزمان با نیروهائی که خواهان بازتولید و مَرّمَت تبعیض و نابرابری هستند دست همکاری بدهید. شما نمیتوانید از حقوق جهانشمول و انسان محور و برابر و سوسیالیستی حرف بزنید اما در مقابل هویتهای کاذب قومی و ملی و عشیره ای و تبدیل نیروی زنان و کارگران به زیر مجموعه جریانات ارتجاعی سکوت کنید یا انتقادی نباشید. شتر سواری دولا دولا نمی شود.
جنبش آزادی زن در ایران این پتانسیل را دارد که قالب قدیمی سیاست بورژوائی و مردسالار را عملاً منسوخ کند. جنبش ازادی زن این پتانسیل را دارد که الگوئی برای آزادی زن و رهائی از مذهب در منطقه باشد. این جنبش بعنوان یک رکن مبارزه سوسیالیستی برای آزادی و رهائی جامعه میتواند و باید افقهای محدود و قالبهای سنتی را بشکند و توقع اجتماعی رادیکالی را به سیاست ایران تحمیل کند. نباید به هیچ نوع سازشی تن داد، نباید به هیچ ملاحظه مذهبی و ملی و میهنی وقعی گذاشت، هرچه که با برابری و آزادی و رفع تبعیض در تناقض است، علیه زنان و علیه آزادی جامعه است. جنبش آزادی زن و کمونیسم ایران میتواند کاری کند که آزادی زن به یک معیار واقعی و یک تعریف آزادیخواهی در جامعه بدل شود. این امر تا حدودی محقق شده است اما برای تحقق کامل آن باید از افقهای محدود و راست و رفرمیستی که نابرابری را بازتولید میکنند، فراتر رفت و ریشه تبعیض و نابرابری در جامعه را که در خانواده و قانون و مناسبات اجتماعی و رابطه زن و مرد منعکس میشود، خشکاند.
برای کامل و بی قید و شرط زن و مرد در تمام شئون اجتماعی در تضاد با تداوم سرمایه داری است. این آزادی و برابری کامل در قلمرو سیاست و اقتصاد و اجتماع، در گرو پیروزی راه حل سوسیالیستی مسئله زن است.
٤ مارس ٢٠٢١
***