مقالات

یادداشت ها، کاسه گدائی خامنه ای سیاوش دانشور

دیروز پنج ‌شنبه ۲۱ اسفند، خامنه ای در سخنرانی اش اولین واکنشهای بعد از سفر پاپ فرانسیس به عراق و دیدار با سیستانی را بروز داد. این سفر موجب شد میان فرقه های اسلامی حکومتی و حاشیه حکومت بحث در مورد “اسلام خوش خیم” سیستانی راه بیافتد. از طرف دیگر با مناسبت مضحکه انتخابات روبرو هستند. تقریبا بدون استثنا و از هر جناحی صریحا اعتراف می کنند که مردم در “انتخابات” شرکت نمی کنند و سوال مشترک شان گرم کردن تنور این کارنوال عوامفریبی است.

خامنه ای در منگنه این اوضاع و ازهم پاشیدگی درونی، و مهمتر، زیر فشار نفرت عمومی کارگران و مردم زحمتکش اسیر فقر و فلاکت و بیماری از جمهوری اسلامی، باید کاری بکند. اما نه راهی دارد و نه کاری از دستش ساخته است. مضحکه خاص و عام و حتی “خودی”ها شده است. ناچار است همان حرفهای تماما دروغ و تکراری و بارها گفته شده در مناسبت نمایش انتخابات را تکرار کند. ناگهان خودش یک پا “دگراندیش” شد، با رندی آخوندی گفت “اسلام سیاسی در ایران نباید سراغ “مسائل شخصی” برود بلکه باید مدیریت کند”. این نماد تحجر و سرکوب اضافه کرد که “جمهوری اسلامی با “روشنفکرنماها” و “دگراندیش‌ها” مشکلی ندارد، این مسئله ما نیست ما با اندیشه شما کاری نداریم. دشمنی نباید بکنید.”

خامنه ای باز کاسه گدائی رای دست گرفته است. او بهتر از هر کسی میداند و هر بار صریحا گفته است که “مردم به نظام رای دادند” و به “رهبری” خودش! تردیدی وجود ندارد که این سخنان با لعن و نفرین دهها میلیون گرسنه، زن و مرد و پیر و جوان و کودک، با انزجار عمیق خانواده های جانباختگان و زندانیان سیاسی و بیش از ده هزار بازداشتی دیماه و آبانماه، با فریاد مادران و پدران و بستگان داغدیده گان مشایعت خواهد شد. تمام مشکل اینست که اتفاقا این جامعه در ابعاد گسترده با نظام و شخص شخیص رئیس دزدان و قاتلان، “دشمنی” و “ستیز” دارد. خامنه ای و ابواب جمعی جمهوری اسلامی اینرا میدانند و همه طرحها و خرده انتقادها و نق زدن های درون خانوادگی و حکومتی، برسر همان درد خامنه ای و نجات نظام است.

مذاکرات جدید برجام و “انتخابات”، درست مانند خامنه ای و نظامش، به زندگی و واقعیات و کشمکش های اصلی سیاسی در ایران بیش از هر زمانی بی ربط اند. صورت مسئله فوری جامعه سرنگونی همین حکومت اسلام سیاسی و پایان دادن به مشقات انست. ارتش عظیم فقر و گرسنگی، سونامی بیکاری، نفرت غنی شده از حکومت آپارتاید و سرکوب “شخصی” ترین زوایای زندگی فردی و اجتماعی، پتانسیل عظیم مبارزه و اعتراض کارگری علیه سرمایه داری، همان “دشمنان”، بساط جمهوری اسلامی و خامنه ای را برخواهد چید!

١٢ مارس ٢٠٢١
پاپ فرانسیس و سیستانی
دو نماد وارونگی و تحمیق دنیای سرمایه داری

این دو نفر را نگاه کنید؛ یکی “رهبر مسیحیان جهان است” و دیگری “مرجع تقلید شیعیان جهان”! اسلام فعلا صد فرقه و صد رهبر خودگمارده دارد، مسیحیت و کلیسای کاتولیک بدلائل تاریخی و اسپانسورهای دمکرات فعلا وضعش بهتر است.

در قرن بیست و یکم از منظر رسانه های غربی این دو نفر بعنوان نماد “صلح و بشردوستی” معرفی می شوند! روسای جمهور کشورهای دمکراسی از دمکرات و محافظه کار تا سوسیال دمکرات و فاشیست در مقابل پاپ و دستگاه دین سجده می کنند و بخشا به دستبوس میروند. واتیکان برای خودش دولتی است خود مختار و ورای دولتها، صنعتی است با سرمایه بیشتر از کورپریشن ها، وزارت خارجه و اتاق فکر زاپاس سرمایه است، مدافع و حافظ چهارچوبهای راست و فاشیستی است، و البته با چهره “مهربان” و “ناسوتی!”

سیستانی در قیاس با اسلاف و اخلافش ظاهرا تنها چهره ای است که برای بازسازی تصویر توحش اسلام و بدست دادن چهره “اصلاح طلب و رئوف” از اسلام مورد نیاز دول غربی باقی مانده است و بویژه در لانه زنبور خاورمیانه برای سیاست خارجی ارزش مصرف دارد. او و دفترش هم یک دولت است، مهمتر از دولت عراق، به دولتها امر و نهی می کند اما کنار هیچ رئیس دولتی ظاهر نمی شود. اسلام هم نیازمند این حمایت و این تصویر جعلی است.

میگویند پاپ رفت عراق تا از سیستانی تضمین امنیت مسیحیان عراق را بگیرد. حتما این یک آجندای سفر او بوده است. اگر آمریکا داعش و القاعده و حکومت های اسلامی راه نیاندازد، این مردم با هر عقیده ای، داشتند باهم زندگی میکردند. مسئله مهم و اصلی این دیدار کوتاه کردن دست و پای جمهوری اسلامی در عراق و منطقه و آن یکی “رهبر شیعیان جهان” خامنه ای است. بویژه در آستانه مذاکرات جدید اتمی، این خفت دادن به خامنه ای از نظر شرکا لازم بوده است.

واقعیت اینست که سیاست را کشمکش طبقاتی و انقلابی رقم میزند و نه دیدار دو تجسم ارتجاع مذهبی و سپری شده. این تصویر که گویا جهان و جمعیت اش بر “مذاهب” تقسیم می شود و سران مذهبی “رهبران” آن، حتما برای بی بی سی و محافل تبلیغاتی بورژوازی کاربرد دارد، اما برای کارگر و جنبشهای خواهان تغییر مفت هم نمی ارزد. در همان عراق و لبنان تا ایران و کردستان عراق موج اعتراضی مجددا آغاز شده است. این صف اساسا دولت مذهبی و نظم توافقی فدرالی نمی خواهد و خواهان سرنگونی آنست. داستان کسل کننده “اسلام خوش خیم” و “اسلام بدخیم” خیلی وقت است تمام شده و دیگر حتی متوهم ترین ها و هالوترین ها را هم سرگرم نمیکند.

پاپ و سیستانی و دستگاه و صنعت مذهب، نه “پاسخ” که خود جزو صورت مسئله هستند. بویژه تجربه تحولات موسوم به “بهار عربی” که بخشا در شعارهای جنبشهای اعتراضی در دوره اخیر خود را منعکس می کند، نشان میدهد دوره اینها بسر آمده است. مضافا دستگاه دین با کارکردش در پاندمی کرونا دیگر چیزی برایش باقی نمانده است. رسانه ها و دولتها باید با احضار روح و ارتجاع تاریخ جلو بروند، اینها از ابزارهای ایدئولوژیک شان است، اما تاریخ واقعی جای دیگر و توسط حرکتهای اجتماعی واقعی رقم میخورد.

٧ مارس ٢٠٢١