با درود به حضار و بینندگان و شنوندگان عزیز این سمینار!
در این سمینار مشخص قصد ندارم، کل دیدگاه منصور حکمت در برخورد به ناسیونالیسم و ملی گرایی و مسئله ملی را تکرار کنم. سلسله مباحث ، “ملت، ناسیونالیسم و برنامه کمونیسم کارگری” و فشرده سیاسی آن در برنامه دنیای بهتر، متاخرترین دیدگاههای حکمت را در برخورد به ناسیونالیسم و ملت و مساله ملی به لحاظ تئوریک، سیاسی و استنتاجات عملی مطرح میکند. این مباحث در سایت منصور حکمت و در جلد هشتم مجموعه آثار او موجود است و علاقمندان را به مطالعه این مباحث فرامیخوانم. به سهم خودم سه سال قبل در کنگره سوم منصور حکمت ناسیونالیسم و ملی گرایی را از دید حکمت بازخوانی کرده و همانوقت و هفته گذشته هم متن کتبی آن را منتشر کردم. لذا بحث زیر را در اینجا به طور مشخص به نحوه برخورد منصور حکمت به مسئله کرد، و راه حلش برای مسئله کرد در کردستان ایران و بعد کردستان عراق اختصاص میدهم. سابقه مساله و مسیرسیاسی که طی شد را بازخوانی میکنم.
به لحاظ تاریخی اولین جایی که دیدگاه منصور حکمت در برخورد به جنبش رفع ستم ملی و حل مسئله ملی در کردستان بروز پیدا می کند، در برنامه سازمان اتحاد مبارزان کمونیست منتشر شده در فروردین ۱۳۶۰ است. آن برنامه به قلم منصور حکمت نوشته شده و آنجا سیاست شناخته شده کمونیست ها در آن دوره یعنی مبارزه علیه ستم ملی و دفاع از “حق ملل در تعیین سرنوشت خویش” طرح شده است. ترجمه عملی اش در آن زمان در رابطه با مسئله کرد یعنی به رسمیت شناسی حق ملل در تعیین سرنوشت تا سرحد اینکه مردم کردستان حق جدائی و تشکیل دولت مستقل را دارند. یا اینکه اگر در چهارچوب کشور ایران باقی میمانند تاکید شده ستم ملی تماماٌ بر چیده شود و مسئله ملی حل شود و حق مردم در یک نظام سیاسی متعهد به تامین حقوق برابر شهروندی در قانون و در اجرای عملی آن بی اما و اگر تامین و تضمین شده باشد. نتیجتا هم سرنوشت و هم جهت با کل کارگر و زحمتکش و مردم در سراسر ایران سرنوشت خود را به دست بگیرند. به این شکل علیه سیاست شوونیستی و یا ناسیونالیستی سیاست انقلابی و کمونیستی اتخاذ میشود. مقطع مهم دیگردر مهر سال ۱۳۵۸ بعد از اینکه یک ماه و چند روز از یورش نظامی جمهوری اسلامی به کردستان گذشته و جنبش مقاوت مردم کردستان شکل میگیرد و نیروهای سیاسی و نظامی از جمله کومه له در آن درگیر است، سازمان اتحاد مبارزان کمونیست در نوشته ای به اسم “عرصه های اصلی نبرد طبقاتی”، دو عرصه ی محوری و اصلی نبرد طبقاتی را چنین فرموله میکنند. الف- مبارزات کارگران و زحمتکشان سراسر کشور برعلیه فلاکتی که نظام سرمایه داری وابسته و بحران ریشه ای آن بر آنان تحمیل میکند. ب- مبارزات انقلابی زحمتکشان کردستان در دفاع و بسط دستاوردهای دمکراتیک انقلاب در مقابل نیروهای سرکوبگر رژیم کنونی. این را زمانی مطرح میکنند که هنوز هیچ ارتباطی با کومه له به وجود نیامده بود.
اما مقطع مهم و تعیین کننده، که نقش تحول بخش و تغییر دهنده منصور حکمت در برخورد با مسئله کرد و جنبش سیاسی و توده ای در جامعه کردستان خودش را نشان میدهد برمیگردد به دوره بعد از برگزاری کنگره دوم کومه له. کومه له در فروردین ۱۳۶۰ کنگره دوم خودش برگزار کرد. برای کسانی که به موضوع آشنا هستند، آن کنگره به کنگره مارکسیسم انقلابی در تجربه کومه له و کمونیسم در ایران مشهوراست و اتفاق بسیار مهمی بود. در آستانه کنگره دوم کومه له و در خود آن کنگره دو دیدگاه سیاسی در رهبری وقت کومه له که به دیدگاه یک و دو موسوم بودند، وجود داشت. دیدگاه دوکه سمت گیری مارکسیسم انقلابی را داشت، به تأ ثیر از مارکسیسم انقلابی که اتحاد مبارزان کمونیست مطرح کرده بود با آمادگی سیاسی روشن تر با اسناد و قطعنامه ها و پلاتفرم و سیاست خودش در کنگره دوم کومه له ظاهر شد. مارکسیسم انقلابی آنجا دست پیدا کرد. تا آنجایی که من اطلاع دارم نمایندگان دیدگاه یک هم در آن کنگره متقاعد می شوند، که جهت گیری دیدگاه دوم درست است. جهت گیری و قطعنامه های کنگره دوم که چکیده افق سیاسی مارکسیسم انقلابی بود به تصویب عمومی کنگره می رسد. در آن کنگره از تلاشهای اتحاد مبارزان کمونیست در تدوین و ارائه خط مشی مارکسیسم انقلابی قدردانی میشود. در مقدمه جزوه قطعنامه های مصوب کنگره دوم کومه له که در اول اردیبهشت ۱۳۶۰ منتشر شده چنین آمده است. “در پایان لازم می دانیم کوشش های ارزنده ای را که از جانب “اتحاد مبارزان کمونیست” در راه مبارزه با پوپولیسم و اکونومیسم و تثبیت تئوریک بینش پرولتری در جنبش کمونیستی ایران به عمل آمده و ما را نیز در طرد بینش های انحرافی مساعدت کرده است، خاطرنشان کنیم. بعد از این انتخاب سیاسی کنگره دوم کومه له، زمینه برای ارتباط مستقیم بین رهبری کومه له و اتحاد مبارزان کمونیست فراهم میشود. به دنبال دیدار هیئت نمایندگی رهبری کومه له و اتحاد مبارزان کمونیست در تهران اتفاق میافتد. از طرف کومه له یادش بخیر سعید یزدیان عضو دفتر سیاسی وقت کومه له که بعدا به دست جمهوری جنایتکار اسلامی اعدام شد و عمر ایلخانی زاده که فکر میکنم آن وقت عضو کمیته مرکزی کومه له بود، شرکت داشتند. از طرف اتحاد مبارزان کمونیست هم هیئتی حضور داشته، نمیدانم چند نفر بودند، اما آنچه روشن است یکی از آنها منصور حکمت بود. نشست برگزار میشود. به نظرمن و نه تنها من همه اعضای رهبری وقت کومه له و کادرهایش که همانوقت در جریان نتایج این دیدار بودند، مهم ترین تحول سیاسی در برخورد با مسئله کرد و مارکسیسم انقلابی و کومه له در این دیدار اتفاق میافتد. لذا توجه تان به روایتی که اینجا و امانتدارانه بیان میکنم جلب میکنم. شخصا مستقیماً مباحث آن جلسه را در این رابطه گوش کردم. داستان به این شکل بود هیئت دو سازمان دیدار میکنند. بحث ها ضبط شده بود. تا آنجایی که من اطلاع دارم همراه نوار بحث ها یک نوشته مفصل از جانب منصور حکمت برای رهبری کومه له ارسال شده بود. (آنوقت هنوز با این نام مشهور نبود، به کردستان آمد، ما با اسم نادر او را شناختیم) آن نوار موقعی که به دست رهبری کومه له میرسد، فوری متقاعد میشوند بحثهایش خیلی راهگشا و مهم است. رهبری کومه له در سطح اعضا و پیش عضوهای آن وقت کومه له پخش کرد که گوش دهیم. ما جمعی از اعضا و پیش عضوهای کومه له در شهر و منطقه بوکان به دستمان رسید و گوش کردیم. در بخشی از صحبتها منصور حکمت این را مطرح کرد و گفت، “کنگره دوم، تحول مهمی است. سیاست چپ و مارکسیسم انقلابی را در پیش گرفته و این خیلی مهم است. همانجا گفت اما فرمول بندی های قطعنامه هایتان و اسنادتان بعضی جا ها نادقیق، چپ روانه و اشتباه است. از جمله مشخصاً در “قطعنامه جنبش مقاوت خلق کرد” و در برخورد با مسئله رفع ستم ملی اشتباهات جدی دارد. برای کومه له مثل “تیر به پای خود زدن” است. این جمله را به دقیقی یادم است، چنین گفت. ادامه داد و گفت در قبال “جنبش مقاومت خلق کرد و مسئله ملی” شما سیاستی اتخاذ کردید و فرموله کردید که عملا یعنی عرصه را سپردن به حزب بورژوازی کرد، حزب دمکرات کردستان و به این معنی، جاخالی دادن به آنها و این برای کومه له مثل تیر به پای خود زدن است. آن بخش از قطعنامه کنگره دوم کومه له که مورد نقد حکمت بود من اینجا نقل می کنم. نوشته شده، “تا آنجا که به سازمان ما مربوط می شود بایستی اهمیت بزرگی را که جنبش مقاومت در امر کسب دموکراسی و مبارزه طبقاتی پرولتاریای ایران و در صحنه کنونی دارد درک کنیم. از آن پشتیبانی نموده وفعالانه در آن شرکت کنیم و بکوشیم تا صف مستقل دمکراسی پیگیر را هرچه بیشتر تقویت نماییم. در همان حال بایستی باید محدودیتهای آن را بشناسیم. پرولتاریای آگاه نمیتواند سرنوشت خود را به یکی از مقاطع وعرصه های انقلاب دموکراتیک وابسته کند. ما نبایستی جنبش مقاومت را به مثابه عرصه نبرد مرگ و زندگی برای خود درآوریم، بلکه باید در هر حال ادامه کاری خود را به مثابه سازمان پرولتاریایی در نظر داشته باشیم”. منصور حکمت نتیجه گرفته بود، این فرمولبندیها حاوی سیاست غیر دخالتگر و به پاسیفیسم منجر میشود! واقعیت اینست این نوع فرمولبندی های افراطی و نوعی مرزبندی سطحی با پوپولیسم عملا به پاسیفیسم منجر شده بود. به طور عینی برای کادرها و اعضایی مثل ما که آن وقت درگیر بودیم، بعد از کنگره دوم کومه له با نوعی بی عملی تحت نام اینکه جنبش مقاومت تمام عرصه زندگی ما نیست! ما با پوپولیسم مرزبندی کردیم، اتفاق افتاده بود. اعضای امانتدار و شاهدان زنده آن وقت میتوانند، گواهی بدهند که چنین شده بود. زمانی که این شنیده شد، آن جمعی که گوش میدادیم به حدی برایمان جالب و بحثهای مهم و تغییر دهنده ای بود که سراپا گوش شدیم و یکی دوبار نوار را تکرار کرده و این تکه بحث را گوش کردیم و فوری با آن توافق داشتیم. قطعنامه های کنگره دوم در یکجای دیگر هم یک ایراد اساسی داشت. در برخورد به رفع ستم ملی که اینجا نقل می کنم. در تکه پایانی این سند یا آن قطعنامه در بند ج این را میگوید. “ایران کشوری است کثیرالمله. رفع ستم ملی به طور نهایی به صورت حق تعیین سرنوشت برای خلقهای تحت ستم ایران فقط با تحقق برنامه سوسیالیستی پرولتاریا امکان پذیراست”. یک نقد جدی تر منصور حکمت این بود گفته بود که شما هیچ راه حلی برای رفع ستم ملی ندارید. و حواله اش دادید به تحقق سوسیالیسم. تاکید کرده بود این حکم به لحاظ تئوریک غلط است. چون در چهارچوب همین نظم سرمایه داری اتفاقا مسئله ملی به قول عبارت های آن دوره مثل خیلی از مسائل دموکراتیک دیگر می تواند جواب بگیرد و می تواند راه حل برایش وجود داشته باشد. گفته بود شما که این را حواله میدهید به سوسیالیسم، یعنی الان برنامه ای برایش ندارید. پاسیفیسم و بی عملی پیشنهاد می کنید. میدان را خالی می کنید، تا حزب بورژوازی کرد با طرح خود مختاری یا هرچیز دیگر مردم را حول طرحش بسیج کند. این نقدها و نوار و نوشته آن وقتی به دست رهبری کومه له میرسد، با استقبال روبروشد. با سمپاتی در میان اعضا و پیش عضوها پخشش کردند. این مسئله آنقدر برایشان مهم بود، فراخوان یک کنفراس ویژه را دادند. سه یا چهار ماه بعدترش به هر حال در شهریور ۱۳۶۰ کنفرانس ششم کومه له تحت تأثیر این نوع نقد و پیشنهادات منصور حکمت برگزار شد این اسناد در آن کنفرانس اصلاح شدند و حتی اسناد کاملتر و جامع تری من یادم هست ارائه کردند. این مساله را هم حسین مرادبیگی (حمه سور) و هم ابراهیم علیزاده از رهبران وقت کومه له در کتابهایی که منتشر کردند، اشاره کردند. که از هر کدام نقل قول میاورم.
رفیق حسین مراد بیگی (حمه سور) به این شکل نوشته “منصور حکمت نگرش ما را نسبت به جنبش دموکراتیک از موضوع پرولتاریای سوسیالیست نقد کرد. و گفت طبقه کارگر و سازمان سیاسی او به عرصه مبارزه دموکراتیک بی ربط نیست. زیرا مبارزه برای آزادی های دموکراتیک بخشی جدایی ناپذیر ازمبارزه پرولتاریا برای رسیدن به قدرت سیاسی است. میگفت طبقه کارگر باید پیشتاز مبارزات دموکراتیک نیز باشد و کومه له با کم رنگ کردن آن در قطع نامه های خود مرتکب اشتباه می شود و به لحاظ سیاسی ضرر می کند. نقد اصلی تر منصور حکمت در این قطع نامه سر مساله ملی بود که کنگره دوم گفته بود، مسئله ملی در سوسیالیسم حل می شود. منصور حکمت آن را نقد کرد و می گفت این موضع هم به لحاظ تئوریک غلط است هم به لحاظ عملی کومه له را غیر دخالت گر می کند”. ابراهیم علیزاده (دبیر اول کومه له) در کتابش دوجلدیش که نزدم هست، در صفحه ۱۶۶ که به زبان کردی است و من مستقیما ترجمه اش می کنم اینجوری نوشته است. “جوهر نقد منصور حکمت این بود که کنگره دوم کومه له تا جایی که خودش را از افکار مائوئیستی و پوپولیستی نجات داده، کنگره ای پیشروبوده، اما در عین حال نتوانسته راه حلی برای محکم کردن رابطه بین کومه له و جنبش توده ای در کردستان را پیشنهاد کند. منصور حکمت از ما که در کردستان بودیم بیشتر به مسئله ملی اهمیت داده بود و از ما بیشتر حتی بازمانده های عقب ماندگیهای نظام فئودالی را برای حل مسئله زمین دیده بود و برای مساله ارضی هم راه حل نشان داده بود و او به این شکل کمیته مرکزی کومه له را از یک مخاطره ای که نوعی چپ روی را دامن میزد برحذرکرده بود. ما را مطلع کرد و هشدارد داد ما با آن نقد ها قانع شدیم و با عجله کنفرانس ششم کومه له را چند ماه بعد برگزار کردیم و اسنادمان را تدقیق کردیم” این هم قضاوت دبیر اول کنونی کومه له در این مورد. همینجا بگویم اما کتاب عبدالله مهتدی را هم که مراجعه کردم، در مورد این اتفاقات تاریخی مربوط به کنگره دوم، نقش اتحاد مبارزان کمونیست و این برخورد انتقادی حکمت به مسئله قطعنامه های کنگره دوم، و غیره، لام تا کام چیزی نگفته است. در کتابش به ویژه تا آنجا که به جنگ حزب دمکرات علیه کومه له برمیگرده، فاکت های خیلی دروغینی گفته است. در بعضی جاها برخورد منصورحکمت به مسئله ملی را تحریف کرده است. میخواهم بگویم، تا چه اندازه کتاب عبدالله مهتدی بی اعتبار است. در مباحث مربوط به جنگ حزب دمکرات علیه کومه له به این کتابها بیشتر برمیگردم.
نتیجه گیری من این است منصور حکمت با این برخورد تیزبینانه، واقعیتش اینست هشداربزرگی را به سازمان کومه له داد و مانع شد این سیاستهای غلط به لحاظ تئوریک و نظری و پاسفیستی وغیر دخالت گر به لحاظ عملی در پیش گرفته شود. برای کومه له که درگیر در یک جنبش سیاسی توده ای و درگیر جنبش رفع ستم ملی بود، اگر آن سیاستها که در کنگره دوم کومه له فرموله شده بود، جنبه اجرایی پیدا میکرد، به نظرم ضربه سنگینی به سازمان چپ و کمونیستی و کومه له وارد میشد. آن سازمان به طرف حاشیه ای رفتن می رفت و به نظرم به آسانی نمی توانست جای پای خود را در جنبش سیاسی و اعتراضی کردستان محکم کند. شاید گفته شود، عاقبت این سیاستهای اشتباه اصلاح میشد، به نظرم در غیاب نقدهای حکمت بسرعت این اتفاق نمی افتاد و ضربه خود را میزد. این را هم اینجا تاکید کنم، اینطوری نبود که بقیه اعضای رهبری اتحاد مبارزان این تیزبینی را داشتند و این نوع نقد حکمت را مطرح میکردند. تجربه آنوقت و بعدا هم نشان داد، بخش عمده سیاستهای تحول بخش که بنام اتحاد مبارزان کمونیست مطرح میشد، طرح و سیاست منصور حکمت بود. به نظرم چنانکه نقدها و سیاستهای منصور حکمت مطرح نمیشد، آن سیاستهای غیر دخالت گر، بی پاسخی برای مساله ملی و نهایتا منزوی شدن کومه له در کردستان پیش می رفت و بقول منصور حکمت صحنه به تمام معنای برای حزب بورژوازی کرد خالی می شد. برخلاف پروپاگاند مخالفان و دشمنان منصورحکمت حتی سر مسئله ملی منصور حکمت به داد کومه له رسید و نقش نجات هنده و منحصر بفردی را ایفا کرد. در ادامه و در بخش دوم به مقاطع دیگر طرح سیاست منصور حکمت در قبال مسئله کرد میپردازم.
ادامه دارد
این سمینار سال گذشته به مناسبت روز حکمت به زبانهای فارسی و کردی از تلویزیون پرتو پخش شد، که اکنون مکتوب شده اش با اندک تدقیقی در آن منتشر میشود.*