مقالات

حکومت همه شمول اسم رمز “مشارکت بر سر سفره خالی زحمتکشان افغان” نادر شریفی

پس از سقوط برق آسای دولت پوشالی افغانستان، فرار غنی و تسلیم شهرها و مناطق توسط ارتش تا دندان مسلح ٣٠٠ هزار نفری به طالبان؛ از فرماندهان نظامی که با نزدیک شدن نیروهای طالبان اونیفرم ارتشی شان را با لباسهای جهادی طالبان عوض کردند، تا معاون رئیس جمهور، مشاور رئیس جمهور، رئیس و معاون اجرائی، بخش اعظمی از نمایندگان مجلس دولت ساقط شده، همگی طرفدار دیالوگ حول تشکیل “حکومت همه شمول” شده اند. محمد محقق و کریم خلیلی، عطا محمد نور، اسماعیل خان و احمد مسعود همه از حکومت همه شمول صحبت میکنند. احمد مسعود در گفتگو با تلویزیون ایران اینترنشنال می گوید: “آماده تشکیل حکومت فراگیر با طالبان از طریق مذاکرات سیاسی است”.

البته این استنباط که “حکومت همه شمول” حکومتی است که منافع هرچه بیشتر اکثریت جامعه را مَد نظر میگیرد، حتی برای “طرفهای مذاکره” در افغانستان بیشتر به مزاح می ماند. در واقع حکومت همه شمول اسم رمز بازگشت بقدرت “رهبران جهادی” در حکومت آینده طالبان است. یعنی عفو خودیها و راه یافتن دوباره بقدرت از طریق دستیابی به مقامی در “امارت اسلامی” افغانستان. برای همین برای رهبران خودخوانده مسائلی مانند آزادی، برابری، حقوق زنان، رفاه، سلامتی و تامین حق معیشت زحمتکشان افغانستان اکیدا جایگاهی ندارند چه برسد به اینکه موضوع بحث و اختلاف در مذاکرات با طالبان باشد. اینها، مانند هم خانواده هایشان در ایران از خاتمی، احمدی نژاد، روحانی، رئیسی و صفی از نانخوران مزدور مدافع رژیم اسلامی، تنها بدنبال منافع خودشان هستند ولی منافع قشری و طبقاتی خود را بنام “خواستها و منافع مردم” بیان میکنند. هرکدام از این “رهبران” طی بیست سال حکومت فاسد سرمایه داری در افغانستان، فقط برای خود ثروت اندوزی کرده اند، شهرکها و قصرها ساخته اند، با ماشینهای ضد گلوله در خیابانهای کابل رفت و آمد کرده اند و فرزندان شان را برای “تحصیل” به اروپا و آمریکا فرستاده اند. برای چند پشت شان دزدی کردند، برای چنین روزهائی که از قدرت ساقط می شوند، ویلاهای لوکس از استانبول گرفته تا دوبی پیش خرید کرده اند و حساب های بانکی شان را در کشورهای مختلف انباشته اند.

مخاطب دیگر این “مذاکرات” برسر حکومت همه شمول، طالبان است که ظاهراً آنها نیز با مذاکره حول حکومت همه شمول مخالفتی از خود نشان نمی دهند. طالبان و حامیان شان در پاکستان و قطر در صدد دادن سهم کوچکی به برخی از این “رهبران جهادی” هستند. بطور مثال چند تن را در حکومت آینده امارت اسلامی به شکل نمایشی و سمبولیک نصب می کنند تا به دنیا نشان بدهند که، “نه طالبان امروز، طالبان دیروز است و نه حکومت دیروز طالبان، حکومت امروز طالبان است”. اما برخلاف توهمات از سفره رانده شدگان دیروزی، مذاکره حول “حکومت همه شمول” برای طالبان تنها وقت خریدن برای تثبیت و تحمیل قدرت خویش است. تجربه خمینی و جمهوری اسلامی، حزب الله لبنان و بقیه شاخه های جنبش تروریستی اسلام سیاسی نشان میدهند که طالبان “هم فرقه ای های” خود را نیز تحمل نخواهند کرد. این بخشی از جوهر درونی اسلامگرائی در قدرت است. در افغانستان هم همینطور خواهد بود.

به نمایش انتخابات در جمهوری اسلامی نگاه کنید؛ علی خامنه ای برای “یکدست کردن حکومت” و در مقابله با خیزشهای مردمی حتی از قربانی کردن سرسپردگان خودی “اصلاح طلب” هم کوتاهی نکرد. نمونه دیگرش خمینی بود. او در آغاز از اینکه طلبه ای بیش نیست و قدرت نمی خواهد و طرفدار حکومتی “همه با هم” است، صحبت کرد. اول بازرگان و سپس بنی صدر را جلو آورد ولی پس از تحکیم پایه های قدرت جمهوری اسلامی یکی پس از دیگری از حکومتی تا اپوزیسیونی را از سر راه برداشت. همانطور که آنزمان ناسیونالیست ها و شیفتگان خمینی برای برابری زن و مرد، آزادی و رفاه و حقوق پایه مردم پشیزی ارزش قائل نبودند، امروز همان سناریو در افغانستان در حال تکرار است. منتهی بار اول در ایران تراژدی بود و امروز در افغانستان کمدی! کمدی وحشتناکی که کسی نمیتواند به آن بخندد. چرا که همگان میدانند که با تثبیت قدرت طالبان چه بلائی بر سر زنان و جوانانی که ذره ای امید به زندگی در یک جامعه قابل تحمل تر در افغانستان داشتند، خواهند آورد. برای طالبان “حکومت همه شمول” فرصتی است تا پس از تثبیت خود، مخالفان دور و نزدیک را قلع و قمع کند.

علیه طالبان و اسلام سیاسی
افغانستان ویران شده در جنگ و عروج نیروهای عهد عتیقی از واقعیت سرمایه داری و طبقاتی بودن جامعه افغانستان چیزی کم نمی کند. عقب راندن جامعه، واپسگرائی و نابودی ارکان جامعه، بدون تردید نمودهای مبارزه طبقاتی را ضعیف و حاشیه ای می کند. به همین دلیل نسخه سیاسی نیروهای رادیکال و سوسیالیست در چنین شرایطی آن سیاستی است که جامعه و هویت انسانی انکار شده را اعاده می کند. همانطور که در فلسطین برای بسط مبارزه طبقاتی باید تکلیف “کشور فلسطین” حل شود، در افغانستان امروز هم باید در درجه اول جلوی پاشیده شدن کامل شیرازه مدنیت جامعه گرفته شود. با پرتاب شدن طالبان بقدرت اوضاع بشدت بدتر خواهد شد. فرار و بیکاری میلیونی، گرسنگی بخصوص برای کودکان خیابانی، بیماری و اپیدمی کرونا می تواند در ابعاد وسیع در افغانستان قربانی بگیرد. امروز بیش از هر زمانی مهم است که از دل جامعه افغانستان، یک مقاومت توده ای، متشکل و متحزب در مقابل طالبان و موئتلفین حکومتی سابق و بازیهای سیاسی دول منطقه و غرب شکل بگیرد و جامعه را حول خواسته های آزادیخواهانه متحد کند. پاسخ جامعه افغانستان و جوامع اسلام زده، طالبان یا “اسلام معتدل” و “حکومت همه شمول” تروریست های متفرقه نیست، یک دولت غیر قومی و غیر مذهبی سکولار است. امروز کار هر سوسیالیست و رادیکال و مخالف جدی حکومت طالبان، سازماندهی حول مقاومت علیه طالبان و هر دولت اسلامی است. این پتانسیل در افغانستان موجود است و نیازمند حمایت و همبستگی همه جانبه است. *