نه حجاب، نه عمامه!
واقعه قم تنها یک اتفاق نیست، بیان فشرده ای از یک جنگ قدیمی و در جریان زنان با اسلام است. جنگی که خود را در سمبلها و پرچمها فشرده کرده است، اما از همین دریچه دیدن وسعت جنگ و منظره های پیش رو سخت نیست.
حجاب اجباری است و عمامه اختیاری. حجاب را آخوندها، دایناسورهای عمامه بسر به زنان تحمل کردند. حجاب پرچم پیروزی آپارتاید اسلامی در جامعه ای غیر اسلامی است. امروز بیش از هر زمان آخوند جماعت سمبل و بانی کلیه مشقات جامعه عموماً و فرودستی زن خصوصاً هستند. حجاب و عمامه هر دو از اسلام برخاسته اند، هر دو محصول یک سلطه سیاسی اند، هر دو زیر حمله جامعه غیر اسلامی اند و هر دو بطرق سیاسی ور انداخته می شوند.
اگر تا دیروز آخوندی بخود جرات میداد و به خانمی تذکر میداد که “حجابت را رعایت کن”، با اردنگ و تعرض جواب میگرفت، امروز جواب “حجاب ات را رعایت کن” اینست که “خفه شو مفتخور نادان و به تو مربوط نیست”! حالا که بزور میخواهی حجاب برسر من کنی من هم بزور عمامه ات را برمیدارم و زیرپا له میکنم! بجنگ تا بجنگیم!
“کشف عمامه” هم میتواند بخشی از مبارزه عملی علیه جمهوری اسلامی باشد. عمامه کشان از سر آخوندها پیش پرده بزیر کشیدن جمهوری اسلامی است. این تعرض شجاعانه با شرایط سیاسی ملتهب و شریط فوق بحرانی حکومت خوانائی دارد. منبعد آخوند نباید در خیابان احساس امنیت کند.
تاریخ کهن و جدید زن ستیزی و فرودستی زن و نقش سرمایه داری امروز در بقای زن ستیزی بجای خود محفوظ. یک هدف فوری انقلاب کارگری، الغای نظام آپارتاید جنسی و قوانین مترتب بر آن و ایجاد یک نظام سیاسی – اداری سکولار و مدرن است. اما سکولاریسم به تنهائی جوابگوی موج نفرت از نمادهای مذهب و صنعت دین و سمبلهای طفیلی آن یعنی آخوندها نیست. سکولاریسم نهایتا جدائی دین از دولت و آموزش و پرورش را تامین و مذهب را امر خصوصی بزرگسالان اعلام میکند.
کشورهای اسلام زده خاورمیانه اما به یک جنبش روشنگرانه و انقلابی ضد دینی و ضد اسلامی نیاز دارند. این شاید بدنبال یک پیروزی انقلابی در ایران تازه آغاز شود اما زمینه اجتماعی بسیار قدرتمندی دارد. ما نیازمند اسلام زدائی و لایروبی مذهبی هستیم. ما نیازمند اقداماتی انقلابی و قاطع بر علیه مذهب، ارگانهای مذهبی، آتوریته مذهبی، قدرت مالی و سرمایه در گردش صنعت مذهب هستیم.
بدون تردید باید اجتماعاً نیاز به مذهب و بازتولید نیاز مذهبی را رفع کرد. اما معنی این سخن این نیست که مبارزه علیه مذهب تا زمان نفی نیاز جامعه به مذهب تعطیل است. برعکس، نقد فعال مذهب، حمایت فعال از نگرش علمی و روشنگری و ادبیات اِته ایستی و ماتریالیستی، جلو صحنه و جانبدار بودن حزب کمونیستی کارگری علیه مذهب، جزو برنامه عملی ماست.
حجاب و عمامه باهم ظهور کردند و باهم از بین میروند. جنبش آزادی زن در ایران و منطقه بعنوان یک رکن مبارزه سوسیالیستی، در شکست دادن اسلام سیاسی و الغای قوانین اسلامی نقش دورانسازی ایفا می کنند.*
کشیشان پدوفیل
دادگاهی در روسیه، نیکلای استرمسکی کشیش ارتدوکس را بدلیل کودک آزاری به ۲۱ سال زندان محکوم کرده است. جرم این فرزند خدا و مسیح “تجاوز به شماری کودک و اعمال خشونت آمیز علیه آنها در ناحیه تحت خدمت خود” بوده است. بنا به گزارش بی بی سی “استرمسکی و همسرش در شهر استراکتاش یک یتیمخانه را از اوایل ۱۹۹۰ اداره میکردند و از کودکان بیسرپرست در آن ناحیه نگهداری میکردند. اغلب آن ۷۰ کودک اکنون بزرگ شدهاند. او در سال ۲۰۱۹ بازداشت شد و بهخاطر اذیت و آزارهایش نسبت به هفت کودک خردسال مورد بازپرسی قرار گرفت. او این اتهامات را افتراء علیه خود خواند”.
نیکلای استرمسکی برگ ننگین دیگری از تاريخ سراسر جنايت دستگاه مسيحيت است. آنچه تاکنون از اسکاندال هاى پدوفيلى “پدران روحانى” و “راهب بزرگ” در آمريکا و روسیه و کشورهاى اروپا رو شده است، تنها مشتى از خروار است. براى اين دستگاه مخوف که قدرتهاى دنيا در مقابل آن سجده ميکنند، هيچ قانون جوامع امروز اعتبار ندارد. دمکراسى و عدالت بورژوائى، از آنجا که به صنعت مذهب نياز دارد و آنرا به يک رکن حاکميت سرمايه دارى تبديل کرده است، حتى اجازه سرک کشيدن به دهليزهاى تاريک واتيکان را هم ندارد.
استرامسکی این موجود کثیف الهی، برای بیش از سه دهه تعرض به کودکان به ۲۱ سال زندان محکوم شد. اما کسی نشنید که آخرِ جنجالِ مربوط به پرونده هاى پدوفيلى کليساى مسيحيت، کاردینال ها و کشیشان مورد اتهام در دادگاهی محکوم شوند. هيچ سياستمدار دول غربى، هيچ رئيس دمکراسى هاى طرفدار “حقوق بشر” اين سوال را مطرح نميکند که چرا اين حضرات “فوق بشر” اند، و چرا “مصونيت آهنين” دارند؟ اين حقوق ويژه از کجا آمده است و به کدام قدرت و منافع تکيه دارد که عدالت بورژوائى در مقابل آن لال شده است؟
پاسخ روشن است: افشاى تماميت اين جنايات و به صندلى محاکمه نشاندن مجرمان و کسانی که اين مجرمان را حفاظت ميکنند، دستگاه مسيحيت را براى هميشه نابود خواهد کرد. ديگر کاتوليک و پروتستانى از کنار اين برجهاى قدرت قرون وسطى هم رد نخواهد شد تا چه رسد به اينکه براى ديدن پاپ يا فلان کاردينال غش کند. ديگر کسى صليب بر گردنش نخواهد انداخت و اعتبار وارونه مذهب ضربه سهمگينى خواهد خورد. دنياى امروز اما به صنعت مذهب و پاپ و امام و خاخام نياز دارد. همانطور که سرمايه به استثمار نياز دارد، همانطور که جامعه سرمايه دارى به مردسالارى و تبعيض و نابرابرى نياز دارد. صنعت و دستگاه مافيائى مذهب جزو لايتجزاى ارتجاع بين المللى سرمايه دارى است که در هر گوشه جهان با عناوين و پرچمهاى مختلف خادم نظم کنونى است. مصونيتِ اين قيصرها و تزارهاى مذهبى از مصونيتِ سرانِ کوکاکولا و ميکروسافت بيشتر نباشد کمتر نيست.
***