اين روزها انسانهاي اين كرهی خاكي، مناظري را از صفحه تلويزيونها و رسانهها مشاهده ميكنند، كه هيچ انساني فكر نميكرد با توجه به اين همه پيشرفت در زمينهی علم و تكنولوژي، شاهد چنين صحنههايي از بربريت و افسارگسيختگي اين نظم ضدبشري باشد. دارند اين اوضاع را به جوامع بشري ميقبولانند. انگار اين سرنوشت محتوم بشريت امروز است.
نگاه كنيد در گوشهگوشهی اين دنيا كه پر از ثروت و سامان است، از زندگي ميليونها انسان فقروفلاكت ميبارد. به وضعيت مردم افغانستان نگاه کنید كه چگونه گرسنگي را بر آنها تحميل كردهاند، زنان آن جامعه را با ارتجاعيترين قوانين ١٤٠٠ سال قبل به بند كشيدهاند، كشتن زنان را در روز روشن در خيابانها در انظار جامعهی جهاني به پديدهاي معمول تبديل كردهاند. هزاران نفر از آنها مجبور به مهاجرت شدهاند و خيلي از آنها هم در این راه جان باختند، همانند آن مادري كه به خاطر نجات دو فرزندش در مسير كوهستانهاي پوشيده از برف مرز ايران وتركيه و در حاليكه جورابهاي خود را دستكش فرزندانش داده کرده بود، جان باخت.
به درياي اژه نگاه کنید كه چطور مردم به تنگآمده از دست حاكمان ستمگر، عليرغم وجود خطراتي كه جان آنها را تهديد ميكند، باز هم دل را به دريا ميزنند. ظرف دو هفته حداقل چهار قايق را اين دريا به كام خود ميكشد و جان بيش از صد نفر از اين انسانهاي نگون بخت را ميگيرد. غير از قايقي كه در فاصلهی بين فرانسه و انگليس كه در ان ٣١ نفر از آنها جان خود را از دست دادند، بازهم روزهاي ٢٢و ٢٣و ٢٤ دسامبر پشت سرهم، باز هم پناهجویان در حاليكه از سرنوشت غرق شدگان همسرنوشتشان اطلاع داشتند، باز ريسك مرگ و زندگي را قبول كرده و دل به دريا زدند و به كام مرگ فرو رفتند.
كاروانهاي مرگ درياي اژه هنوز متوقف نشدهاند. باندهاي قاچاق انسان با وعده اينكهً اين قايق با قبليها فرق دارد، آنها را فريب میدهند. حساب كنيد اين انسانهاي غرق شده چه اندازه تحت فشار قرارداشتهاند، كه داروندار خود را حراج كرده و اين راه پر خطر را در پيش میگیرند تا شايد آيندهاي بهتر براي خود و فرزندانشان تأمين كنند كه متاسفانه همهی آرزوهايشان در این راه بر باد میرود و جانشان را هم میدهند.
به لبنان و يمن و سوريه و… نگاه كنيد. جنگ و ويراني و آوارگي، زندگي مردم را در اين كشورها، به تباهي و سياهي كشانده و اين مصيبتها را به بخشی جداييناپذير از زندگيشان بدل كرده است.
به مرگ ١٤ كارگر نگاه كنيد كه در مسير رفتن به محل كار، بر اثر بيمسئوليتي كارفرما و نبودن امنيت جادهها جان خود را از دست دادند.
به سيل در اربيل كردستان عراق و شهرهاي جنوب ايران نگاه كنيد، كه بر اثر نامسئول بودن حاكميت جان دهها تن را گرفته است. اگر جلوی سودجويي و فروش زمينها و محل عبور سيل را ميگرفتند هيچ كدام از اين انسانهاي ستمديده جانشان را از دست نميدانند.
روزانه همه اين اتفاقات ناگوار را به ما نشان ميدهند. بشريت را به قبول اين اوضاع عادت دادهاند. دنيا و جامعه بشري به سادگي از كنار آن رد ميشود. مردم تنها كاري كه ميكنند تلويزيونها را خاموش تا این عكسها و فيلمها را نبینند. آيا اين وضعي را كه اين سيستم ضدانساني سرمايه براي سودجويي هر چه بيشتر بر مردمان تحميل كرده است، اجتناب ناپذير است.
براستي جبهه آزاديخواهي كجاست؟ بشريت متمدن چرا در مقابل اين همه فجايع ساكت است؟ بر بشريت امروز، بر طبقهی كارگر، بر آزاديخواهان چه رفته است كه در مقابل چشمانش اين همه جنايت اتفاق ميافتد و مانند سابق كه با حضور اعتراضياش، شهرهاي دنيا را به لرزه درميآورد، حضور ندارد. در گذشته هر زمان در گوشهاي از دنيا جنگي به راه ميافتاد، فقروفلاكتي در این حجم ديده ميشد، مردم متمدن و آزاديخواه، در مقياس ميليوني به خيابان ميامدند و اعتراض ميكردند. رسانهها و ميديا به درجاتي اوضاع را منعكس ميكردند و به آن حساس بودند. امروز در نبود اعتراض انسانهای آزاديخواه در ميادین، ميدياي نوكرصفت، خود به توجيهگر اين اوضاع تبديل شده و ابدي بودن آن را جار ميزنند.
در چنين اوضاعي، كمونيستها و جنبشهاي پيشرو و اعتراضي كجا هستند؟ بنا به تعريف كمونيستها ميبايستي در مقابل همه اين جنايت فعال باشند و اعتراضات را سازماندهي كنند، كجاي اين معادله قرار گرفتهاند.
در ايران هم طبقهی كارگر و هم مردم به تنگآمده از دست ستم جمهوري اسلامي در طي سالهاي گذشته تسليم اين وضع نشده و عليرغم تمام سركوب، فشار و فقر و مشکلات معیشتی كه به آنها تحمیل كردهاند با اعتراض و مبارزهشان روزانه اميدي را باز كرده و در جدالي بر سر مرگ و زندگي با رژيم به سر ميبرند.
كمونيستها عليرغم تلاشهاي اندكي، به جاي دست بكار شدن براي سازمان دادن اعتراض و مبارزه عليه وضع موجود، نظارهگر و كمتاثيرند. عادتمان دادهاند با حسرت اوضاع را بدرقه کنیم و تماشاچي باشيم. مشغول مرزبندي با همديگر و حدادي كردن تئوريهايمان باشيم. جنبشها و جريانات ديگر دارند خود را براي تحميل خود بر جامعهی ايران برنامهريزي و سازماندهي ميكنند. در اين اوضاع پرتحول جامعه ايران آنطوري كه ميبايست كمونيستها در سازمان دادن طبقهی كارگر نقش ايفا كنند و نيروي زيادي را حول برنامه و سياستهاي كمونيستي خود متحد و متشكل نمايند، عمل نمیکنند و مشغلههاي كوچك و حاشيهاي و سكتاريسم دنياي آنها را تشكيل داده و نتوانستهاند وظايف خود را انجام دهد.
آيا كمونيستها به اين وظيفه كمونيستي خود عمل خواهند كرد؟ يا كماكان در دام كإرهاي خرد و ريز و مشغلههاي تشكيلاتي و سكتاريستي همچنان گرفتار خواهند ماند؟ سوالي كه هر حزب و نهاد و شخصيت كمونيستي بايد در مقابل خود بگذارد.
صالح سرداری
8 ژانویه 2022