نشریات

اين چه جهنمي است كه بر بشريت تحميل كرده‌اند صالح سرداری

اين روزها انسان‌هاي اين كره‌ی خاكي، مناظري را از صفحه تلويزيون‎ها و رسانه‎ها مشاهده مي‎كنند، كه هيچ انساني فكر نمي‌كرد با توجه به اين همه پيشرفت در زمينه‌ی علم و تكنولوژي، شاهد چنين صحنه‌هايي از بربريت و افسارگسيختگي اين نظم ضدبشري باشد. دارند اين اوضاع را به جوامع بشري مي‎قبولانند. انگار اين سرنوشت محتوم بشريت امروز است.
نگاه كنيد در گوشه‏گوشه‎ی اين دنيا كه پر از ثروت و سامان است، از زندگي ميليون‌ها انسان فقروفلاكت مي‎بارد. به وضعيت مردم افغانستان نگاه کنید كه چگونه گرسنگي را بر آن‌ها تحميل كرده‌اند، زنان آن جامعه را با ارتجاعي‌ترين قوانين ١٤٠٠ سال قبل به بند كشيده‌اند، كشتن زنان را در روز روشن در خيابان‌ها در انظار جامعه‌ی جهاني به پديده‌اي معمول تبديل كرده‌اند. هزاران نفر از آن‌ها مجبور به مهاجرت شده‎اند و خيلي از آن‌ها هم در این راه جان باختند، همانند آن مادري كه به خاطر نجات دو فرزندش در مسير كوهستان‌هاي پوشيده از برف مرز ايران وتركيه و در حالي‌كه جوراب‌هاي خود را دستكش فرزندانش داده کرده بود، جان باخت.
به درياي اژه نگاه کنید كه چطور مردم به تنگ‎‌آمده از دست حاكمان ستمگر، علي‌رغم وجود خطراتي كه جان آن‌ها را تهديد مي‌كند، باز هم دل را به دريا مي‌زنند. ظرف دو هفته حداقل چهار قايق را اين دريا به كام خود مي‎‌كشد و جان بيش از صد نفر از اين انسان‎هاي نگون بخت را مي‌گيرد. غير از قايقي كه در فاصله‌ی بين فرانسه و انگليس كه در ان ٣١ نفر از آن‌ها جان خود را از دست دادند، بازهم روزهاي ٢٢و ٢٣و ٢٤ دسامبر پشت سرهم، باز هم پناهجویان در حالي‌كه از سرنوشت غرق شدگان همسرنوشت‎شان اطلاع داشتند، باز ريسك مرگ و زندگي را قبول كرده و دل به دريا زدند و به كام مرگ فرو رفتند.
كاروان‌هاي مرگ درياي اژه هنوز متوقف نشده‌اند. باندهاي قاچاق انسان با وعده اينكهً اين قايق با قبلي‌ها فرق دارد، آنها را فريب می‌دهند. حساب كنيد اين انسان‎هاي غرق شده چه اندازه تحت فشار قرارداشته‎اند، كه داروندار خود را حراج كرده و اين راه پر خطر را در پيش می‌گیرند تا شايد آينده‌‎اي بهتر براي خود و فرزندانشان تأمين كنند كه متاسفانه همه‌ی آرزوهايشان در این راه بر باد می‌رود و جانشان را هم می‌دهند.
به لبنان و يمن و سوريه و… نگاه كنيد. جنگ و ويراني و آوارگي، زندگي مردم را در اين كشورها، به تباهي و سياهي كشانده و اين مصيبت‎ها را به بخشی جدايي‎ناپذير از زندگي‌شان بدل كرده است.
به مرگ ١٤ كارگر نگاه كنيد كه در مسير رفتن به محل كار، بر اثر بي‌مسئوليتي كارفرما و نبودن امنيت جاده‎ها جان خود را از دست دادند.
به سيل در اربيل كردستان عراق و شهرهاي جنوب ايران نگاه كنيد، كه بر اثر نامسئول بودن حاكميت جان ده‌ها تن را گرفته است. اگر جلوی سودجويي و فروش زمين‎ها و محل عبور سيل را مي‎گرفتند هيچ كدام از اين انسان‎هاي ستمديده جانشان را از دست نمي‎دانند.
روزانه همه اين اتفاقات ناگوار را به ما نشان مي‎دهند. بشريت را به قبول اين اوضاع عادت داده‎اند. دنيا و جامعه بشري به سادگي از كنار آن رد مي‌شود. مردم تنها كاري كه مي‌كنند تلويزيون‎ها را خاموش تا این عكس‌ها و فيلم‎ها را نبینند. آيا اين وضعي را كه اين سيستم ضدانساني سرمايه براي سودجويي هر چه بيشتر بر مردمان تحميل كرده است، اجتناب ناپذير است.
براستي جبهه آزاديخواهي كجاست؟ بشريت متمدن چرا در مقابل اين همه فجايع ساكت است؟ بر بشريت امروز، بر طبقه‌ی كارگر، بر آزادي‌خواهان چه رفته است كه در مقابل چشمانش اين همه جنايت اتفاق مي‌افتد و مانند سابق كه با حضور اعتراضي‎اش، شهرهاي دنيا را به لرزه درمي‎آورد، حضور ندارد. در گذشته هر زمان در گوشه‎اي از دنيا جنگي به راه مي‎افتاد، فقروفلاكتي در این حجم ديده مي‌شد، مردم متمدن و آزاديخواه، در مقياس ميليوني به خيابان مي‌امدند و اعتراض مي‌كردند. رسانه‌ها و ميديا به درجاتي اوضاع را منعكس مي‌كردند و به آن حساس بودند. امروز در نبود اعتراض انسان‌های آزادي‌خواه در ميادین، ميدياي نوكرصفت، خود به توجيه‎گر اين اوضاع تبديل شده و ابدي بودن آن را جار مي‌زنند.
در چنين اوضاعي، كمونيست‌ها و جنبش‌هاي پيشرو و اعتراضي كجا هستند؟ بنا به تعريف كمونيست‌ها مي‌بايستي در مقابل همه اين جنايت فعال باشند و اعتراضات را سازماندهي كنند، كجاي اين معادله قرار گرفته‎اند.
در ايران هم طبقه‌ی كارگر و هم مردم به تنگ‌آمده از دست ستم جمهوري اسلامي در طي سال‎هاي گذشته تسليم اين وضع نشده و عليرغم تمام سركوب، فشار و فقر و مشکلات معیشتی كه به آن‎ها تحمیل كرده‎اند با اعتراض و مبارزه‎شان روزانه اميدي را باز كرده و در جدالي بر سر مرگ و زندگي با رژيم به سر مي‎برند.
كمونيست‌ها عليرغم تلاش‎هاي اندكي، به جاي دست بكار شدن براي سازمان دادن اعتراض و مبارزه عليه وضع موجود، نظاره‌گر و كم‌تاثيرند. عادتمان داده‎اند با حسرت اوضاع را بدرقه کنیم و تماشاچي باشيم. مشغول مرزبندي با همديگر و حدادي كردن تئوري‎هايمان باشيم. جنبش‎ها و جريانات ديگر دارند خود را براي تحميل خود بر جامعه‌ی ايران برنامه‎ريزي و سازماندهي مي‎‌‎كنند. در اين اوضاع پرتحول جامعه ايران آن‌طوري كه مي‎بايست كمونيست‎ها در سازمان دادن طبقه‌ی كارگر نقش ايفا كنند و نيروي زيادي را حول برنامه و سياست‎هاي كمونيستي خود متحد و متشكل نمايند، عمل نمی‌کنند و مشغله‎هاي كوچك و حاشيه‎اي و سكتاريسم دنياي آنها را تشكيل داده و نتوانسته‌اند وظايف خود را انجام دهد.
آيا كمونيست‎ها به اين وظيفه كمونيستي خود عمل خواهند كرد؟ يا كماكان در دام كإرهاي خرد و ريز و مشغله‎هاي تشكيلاتي و سكتاريستي همچنان گرفتار خواهند ماند؟ سوالي كه هر حزب و نهاد و شخصيت كمونيستي بايد در مقابل خود بگذارد.

صالح سرداری
8 ژانویه 2022