مقالات

خوزستان کارگران شرمسار چاقوکشان زن کش سیاوش دانشور

اهواز شهر شور و اعتصاب، شهر رفاقت و شبهای کارون، شهر کارگران فولاد و هفت تپه، درست مانند روزهای جنگ خونین است. اینبار اما جنگ از داخل است، از اعماق و حاشیه های فقر و نداری، از بقایای فرهنگ عشیره ای، از جهالت و تعصبات ضد انسانی و ضد زن، از جانب مردان و خانواده هائی که نامشان حیوان هم نیست.

اتفاق تکان دهنده و وحشتناکی رخ داده است. مونا حیدری ۱۷ ساله را گوش تا گوش در خیابان سر بریدند و سر بریده اش را در دو خیابان شهر گردانده اند. تصور این واقعه هنوز سخت است. راستی، داعش در اهواز بوده؟ نه، داعش در درون جمجمه ها خیمه زده است. در جنگ صدام حمله کرد و شهرهای خوزستان را گرفت، اینبار یکی بدتر از صدام حمله کرده و مغزها را تسخیر کرده است. اینبار تماما به اسارت درآمده ایم!

در خوزستان تنها در فاصله دو سال گذشته حداقل ۶۰ زن تحت عنوان “ناموس” به قتل رسیده اند. حتی یک مورد آن با شکایت و اقدامی روبرو نشده است. این یعنی چه؟ یعنی وضعیتی داریم که از یکطرف در فقر و بدبختی و بی آبی و بیکاری می لولیم، از طرف دیگر از بخشی از قربانیان با خرافات حیوانی ساخته اند که می توانند با داس و چاقو بنام “دفاع از ناموس” آدم بکشند.

اما ناموس و تعصب و تشویق به آدمکشی را همانهائی در مغزها فرو کرده اند که قبل از آن ما را دستجمعی به فقر و فلاکت محکوم کردند. به قاتل مونا گفته اند “آفرین پهلوان، تو مردی واقعا”! اگر “مردانگی” و “پهلوان” بودن با ریختن خون زن و فرزند بیدفاع ثابت میشود، تف به آن مردانگی و پهلوانی! تف به آن غیرت که فرزند و همسر را سلاخی میکند! تف به آن ناموس! اگر جنایت در حق فرزند و خانواده اسمش “آزادگی” است، ما هنوز در قعرِ قعرِ دوران عشایر و قبایل عهد عتیق درجا میزنیم.

مردم آزاده اهواز، کارگران خوزستان، بیدار شوید! اهواز کارگران شرمسار شده است. اهواز مردمان نیک سرشت با چاقوی داعش کودک کشی و زن کشی لکه دار شده است. بیدار شوید! این قربانیان فرزندان خانواده بزرگ کارگرانند. مونا یکی از ما بود. آن شصت زن به قتل رسیده از ما بودند. این زنجیرهای نامرئی را نمی بینید؟ موناها که قربانی ناموس پرستی و غیرت شدند دختران و خواهران ما بودند، عضوی از خانواده بزرگ کارگری و زحمتکشان بودند. اهواز باید با این جنایت هولناک منفجر می شد، باید از امنیت فرزندانمان، از امنیت شهر، از حیثیت اش، دفاع کند.

کارگران خوزستان تاریخی از مبارزه و اعتراض پشت سر دارند که با افکار پوسیده مورد هجوم قرار گرفته است. بیدار شوید که داعش و طالبان در بغل گوشتان خیمه زده و سربازانش با حمایت قانون و فرهنگ ناموس پرستی آدم می کشند. جامعه انتظار دارد که کارگران خوزستان کاری بکنند. میدانم بسیاری از این خیر داغان هستند اما سکوت در مقابل این فجایع وحشتناک، اگر به معنای تائید ضمنی نباشد، بدون شک راه را برای تکرار آنها تسهیل می کند. اینها موانعی هستند که هر کدام مانند یک سنگر بتونی در سر راه مبارزه آزادیخواهانه کارگری قرار دارند.

امروز ایران و خوزستان صدائی برای تسکین و امید می طلبد، آن صدا تنها کارگران هستند.

***

گشت و گذار با سر بریده زن نافرمان
به کجا میرویم!

امروز خیابانهای اهواز، همان خیابانهایی که زیر پای کارگران قهرمان فولاد و هفت تپه میلرزیدند، صحنه نمایش شنیع ترین و بیرحمانه ترین عمل ممکن بود. مردی با چاقویی خونین در یکدست و سر از بدن جدا شده همسر ۱۷ ساله اش در دست دیگر، با نیش باز و مغرور رژه میرود. او با این حرکت، از «ناموس»اش دفاع میکند و سند آن را مانند یک پلاکارد در دست گرفته است!

این فیلم و داستان ترسناک و کارناوال هالووین نیست، واقعی واقعی است. این سند سقوط عمومی و بروز عقب ماندگی و جهالت و رذالتی است که اسم شب خرافه ای بنام ناموس در تاریخ اسلام و ایران است. خیلی ساده و فارغ از هر نگرانی قانونی، می نشینند و نقشه می‌ریزند، آلات قتاله را از پیش فراهم میکنند، با خونسردی سر زن نافرمان را از تن جدا میکنند، به لنگر قانون و سنت تکیه میدهند. این جامعه و نظامی است که قتل زنان نافرمان را تشویق و حمایت میکند.

این واقعه برای هر جامعه نسبتاً سالم یک تراژدی محسوب میشد و با همین عنوان با آن برای اجتناب از تکرار و کم کردن تاثیرات منفی اش رفتار میشد. تراژدی ما اینست که قانونا زن کشی و سبعیت تشویق میشود و جامعه در ابعاد وسیع در قبال آن واکسینه نیست.

با خبر بر زمین افتادن هر زنی، یکبار دیگر پُتک ارتجاع عهد عتیق و جدید زن ستیزی، بر فرق جامعه میکوبد که آزادی و برابری «میوه ممنوعه» است! ما یا در این جنگ بر ارتجاع و زن ستیزی در کلیه اشکال آن فائق می آییم و یا هر روز و هر ساعت بعناوین مختلف شاهد بر خاک افتادن جان شیفته دیگری خواهیم بود.

***