مقدمه: در فصل تعیین دستمزدها و در اعتراضات بعضا شعار “دستمزد عادلانه” مطرح میشود. سال گذشته نیز بیانیه ای با عنوان “اعتراض به مصوبه ی غیرقانونی حداقل دستمزد، که شش هزار نفر آنرا امضا کرده بودند، مطالبه لغو مصوبه دستمزد و برقراری مذاکرات برای رسیدن به مزد عادلانه” را طرح کرده بود. این شعار توهم برانگیز و غیر انتقادی به بردگی مزدی است. اینکه جنبش کارگری در انگلستان در زمان جنبش چارتيستی شعار “دستمزد عادلانه برای روزکار عادلانه” را طرح کرد، موجبی برای طرح وارونه این شعار در قرن بیست و یکم نیست. نه کارگران انگلستان و نه کارگران هیچ جای دنیا امروز با توجه به تغییراتی که در بارآوری کار صورت گرفته است این شعار را طرح نمیکنند. “دستمزد عادلانه” از موضع اقتصاد سیاسی بورژوائی ربطی به “عدالت” از موضع کارگر و منافع کارگری ندارد. آنچه برای بورژوازی و کارفرما “عدالت” است برای کارگر عین بی عدالتی است و برعکس.
اما واقعیت اینست که دستمزد در سرمایه داری هیچوقت عادلانه نیست. کار مزدی نماد بردگی است. بردگی مزدی را هرچه مرمت کنیم هنوز بردگی است. کارگران در چهارچوب این نظام تلاش میکنند بخشی از ارزش اضافه تولید شده را با مبارزه و جانفشانی بازگردانند و یا با اعتصابات و مبارزات قهرمانانه تلاش دارند موقعیت کارگر را در مقابل سرمایه دار مساعد کنند. این مبارزه دائمی و تعطیل ناپذیر است چون از زندگی واقعی و سوخت و ساز مادی مبارزه کارگر در این نظام ریشه دارد. اما در مورد دستمزد عادلانه باید گفت این “عدالت” همواره برای کارفرما وجود دارد و هرچه میزان استثمار و کار اضافه بیشتر باشد، هرچه کارگر کمتر مزد بگیرد و اسیرتر و سربزیرتر و قانع تر باشد، از موضع سرمایه “عدالت” بیشتری اجرا شده است، و برعکس، هرچه کارگر پر توقع تر، مرفه و ایمن تر باشد، از نظر سرمایه “عدالت” اجرا نشده است. “مزد عادلانه روزانه در برابر کار عادلانه روزانه” از موضع و منفعت سرمایه دار یعنی مزد کمتر و ساعات کار بیشتر یا شدت کار بیشتر و تولید سود بیشتر. از نظر کارگر اما دقیقا برعکس است و هرچه این مقیاس ها در قلمروهای مختلف به ضرر کارفرما و بنفع کارگر باشد، صرفا گوشه ای از آلام بردگی کارگر در مناسبات کنونی را کم کرده است اما هنوز بردگی مزدی است. “دستمزد عادلانه” در سرمایه داری بطور کلی و در کشورهای استبدادی مانند ایران بطور اخص توهم پراکنی به عدالت در بردگی است. سردبیر. *
مزد روزانه عادلانه برای کار روزانه عادلانه؟
خوب، اما مزد روزانه عادلانه و کار روزانه عادلانه چيست؟ و اينها چگونه به وسيله قوانينی که جامعه مدرن [بوروژوایی سالهای ۱۸۰۰]، همراستا با آنها موجوديت يافته و تکامل میيابد تعيين میشوند؟ برای یافتن پاسخی برای اين پرسش، بايستی نه به علم اخلاق يا حقوق و يا عدالت استناد ورزيم و نه به احساسات ظريف انساندوستانه و دادگری و حتی رحم و مروت دلسوزانه پناه جوییم. آنچه از نظر اخلاقی عادلانه است، آری حتی آنچه بنا به قانون عادلانه است، ميتواند با آنچه از نظر اجتماعی عادلانه است، بسیار تفاوت داشته باشد. درباره عدالت يا بی عدالتی اجتماعی ميتوان فقط به کمک يک علم داوری کرد، بهوسيله علمی که به واقعيات مادیِ توليد و مبادله ميپردازد، يعنی علم اقتصاد سياسی.
خوب، اکنون بر اساس اقتصاد سياسی چه چيزی مزد روزانه عادلانه و کار روزانه عادلانه ناميده ميشود؟ خيلی ساده، سطح مزد، مدت زمان و شدت کار روزانه ای که بهوسيله رقابت ميان کارفرمايان و کارگران در بازار آزاد، تعيين ميگردد. خوب، اینک که دستمزدها به اين نحو تعيين ميگردند، چيستند؟
مزد روزانه عادلانه در شرايط عادی، مبلغی است که برای گذران زندگی کارگر ضروری باشد، یعنی هزینهی زندگی که او بر اساس سطح زندگی، موقعيت خود و کشور لازم دارد تا قادر به ادامه کار و بقای نسل خود باشد. سطح واقعی مزد ميتواند بنابر نوسانهای جاری بازار، گاهی بالاتر و گاهی پايين تر از اين میزان [دستمزد] باشد ولی در شرايط عادی اين مبلغ بايد به هر حال میانگینی از تمامی نوسانهای مزدها باشد.
کار روزانه عادلانه به معنی آن مدت از کار روزانه و آن شدت از کار واقعی است که در آن يک کارگر تمام نيروی کار يک روزکار خود را به مصرف رسانده باشد، بدون آنکه برای انجام کار در فردای آن روز و يا روزهای بعد از آن لطمه ای وارد آمده باشد. بر اين اساس، موضوع ميتواند به شرح زير بیان شود: کارگر تمام نيروی کار يک روز خود را به سرمايه دار ميدهد، يعنی تا درجهای که برايش شدنی باشد و بدون آنکه تکرار دوباره آن ناشدنی گردد. در برابر، او درست همان مقدار از نیازهای زندگی [حداقل] دريافت ميکند که ادامه همان فعاليت را برای او امکان پذير ميسازد، همين و نه بيشتر. بنا به سرشت اين قرارداد، کارگر هر چه بيشتر و سرمايه دار هر چه کمتر مايه ميگذارد. اين کاملا گونهی ویژهای از عدالت است!
ولی، ميخواهيم ژرفتر به این موضوع بپردازيم: از آنجا که از دیدگاه اقتصاددانان سياسی، مزد و مدت کار، بر پایهی رقابت تعيين ميشود، عدالت بايد به ظاهر چنين باشد که هر دو طرف، در شرايط مساوی، نقطه حرکت عادلانه یگانهای داشته باشند. اما موضوع به اين صورت نيست. اگر سرمايه دار نتواند با کارگر به سازش برسد، اين امکان براي وی وجود دارد که در انتظار بماند و در اين مدت از سرمايهی خود، زندگی بگذراند. اما کارگر قادر به اين کار [بدون کار] نيست. او فقط از دستمزدش زندگی ميکند و به اين جهت بايد در هر زمان، در هر جا و زیر هر شرايطی به کار بپردازد. برای کارگر، نقطه حرکت عادلانهای وجود ندارد کارگربه علت گرسنگی در وضع کاملا نامناسبی قرار دارد. با وجود اين، بنا به اقتصاد سياسی طبقه سرمايه دار، اين کمال عدالت است.
البته اين حداقل موضوع است. به کار بردن نيروی مکانيکی و دستگاههای ماشينی در حرفههای جديد و گسترش و تکامل دستگاه ماشينی در حرفههايی که فعلا رواج دارند، پیوسته و فزاینده “دستها” را از محل کار خود بيرون ميراند و اين امر بسیار تندتر از به کار گماشتن “دستهای” زیادتر از نیاز توسط کارخانههای جديد کشور صورت ميگيرد. اين “دستها” به عنوان يک ارتش ذخيره کامل در اختيار سرمايه قرار ميگيرند در مواردی که وضع بازار بد باشد، گرسنگی ميکشند، به گدایی ميپردازند، دزدی ميکنند و با آنکه به کارگاه ميروند (نگاه کنيد به صفحههای بعد)، درآن هنگام که وضع بازار خوب است، برای گسترش توليد، مورد استفاده قرار ميگيرند و تا زمانی که نه تنها تمام مردان بلکه تمام زنان و کودکان، کار پيدا نکرده باشند – يعنی آنچه ميتواند تنها هنگام اضافه تولید سرسام آور مورد داشته باشد – رقابت (ميان افراد) اين ارتش ذخيره، سبب پائين نگاهداشتن دستمزدها شده، سبب نیرومندسازی سرمايه در مبارزه علیه کارگران میشود. کارگران نه تنها در این مسابقه با سرمايه وضع بسیار نابسامانی دارند، بلکه بايد وزنه سنگينی را نیز که به پايشان بسته شده است، به همراه بکشند. البته اين امر از نظر اقتصاد سياسی سرمايه داری به معنی عدالت است! اینک به این بررسی می پردازیم که سرمايه با کدام منبع میخواهد اين دستمزد کاملا عادلانه را بپردازد. طبيعی است بهوسيله سرمايه. ولی سرمايه که ارزشی نمیآفریند و به استثنای ملک و زمين، [نیروی] کار تنها آفریننده ثروت است. سرمايه چيزی نيست بهجز انبوهی از محصول کار. بنابراین چنين نتيجه گيری ميشود که مزد کار بهوسيله خود [نیروی] کار پرداخت ميشود و کارگر دستمزدش را از محصول کار خود دريافت ميکند. بنا به آنچه معمولا عدالت ناميده ميشود که:
مزد کارگر بايد عبارت از محصول کار او باشد و اين، بر اساس اقتصاد سياسی عادلانه نيست. برعکس، محصول کار کارگر نصيب سرمايه دار ميشود و کارگر جدا از نیازهای زندگي خویش چيزی به دست نمیآورد. به این گونه، سرانجام و پایان اين مسابقه غير عادی رقابت “عادلانه”ای است که محصول کار کسانی را که کار ميکنند، گریز ناپذير در دست آنهايی که کار نميکنند انباشته ميسازد و محصول کار در دست آنها، به ابزاری نيرومند، برای به بردگی گرفتن کسانی که آنرا تولید کردهاند، تبدیل میشود.
مزد روزانه عادلانه برای کار روزانه عادلانه. درباره کار روزانه عادلانه – که عادلانه بودن آن نيز درست از قماش همان عادلانه بودن دستمزد است – بايد نکاتی را گفته شوند. اما، به ناچار این موضوع را به زمان ديگری وامی گذاریم. از آنچه بیان شد، آشکار میگردد که اين شعار قديمی، کهنه شده است و امروز ديگر اعتباری ندارد. عدالت اقتصاد سياسی، به راستی عدالتی که سبب تثبيت قوانين حاکم بر جامعه کنونی شده است، عدالتی کاملا يک جانبه بوده و به سود سرمايه دار است. از این روی، بايد شعار انتخاباتی قديم را برای هميشه بهخاک سپرد و شعار ديگری را جایگزین آن کرد. اين خود رنجبران ند که بايد صاحب ابزار کار، مواد خام، کارخانه ها و ماشين ابزارها باشند.