مقالات

روزهای تاریک و دردناکی در انتظار مردم اوکراین است حسین مرادبیگی (حمه سور)

روز پنج شنبه ٢٤ فوریه ٢٠٢٢، آغاز تهاجم نظامی پوتین برای اشغال اوکراین و درهم کوبیدن و از هم پاشیدن مدنیت آن جامعه است. تحمیل این جنگ به مردم و جامعه اوکراین، تحت هر بهانه ای، جنگی است ارتجاعی، ضد انسانی و از نظر من محکوم است.

موضع عمومی حزب در این مورد که در اطلاعیه آن آمده است که جنگ در اوکراین فراتر از اوکراین است و گوشه ای از تصفیه حسابهای قطبهای بورژوا امپریالیستی است، درست است و سرجای خود باقی است. خواننده میتواند به اطلاعیه حزب در این مورد مراجعه کند. اما به خود این جنگ باید بطور مشخص نگاه کرد. جنگ فعلی حتی با وجود تشابه، با جنگ جهانی اول فرق دارد، کپی ساده جنگ جهانی اول نیست.

درست است که پرولتاریای هر کشور باید تکلیف خود را با بورژوازی آن کشور با بزیر کشیدن دولت بورژوازی در آن، یکسره کند، اما باید دید که این رویاروئی نیز در کدام شرایط مشخصی پیش می رود. برای مثال، اشغال اوکراین با خود مقاومت در برابر آن را به همراه میاورد، ناسیونالیسم را تقویت میکند و روی شکاف طبقاتی موجود در آن جامعه سایه می اندازد. همچنین نفرت و انزجار عمیقی در دل این مردم نسبت به نیروهای مهاجم و پوتین و دولت روسیه پوتین که محل سکونت و کار آنان را با تمام قدرت درهم میکوبد ایجاد میکند، برای اینکه خود این جنگ به اندازه کافی نفرت انگیز و انزجار آور است. اینها امروز به واقعیت جامعه اوکراین تبدیل شده اند. هم اکنون حرکت یا جنبش مقاومتی علیه تهاجم پوتین و اشغال اوکراین شکل گرفته است. تعرض نظامی پوتین، کارگران و رهبران کارگری و کمونیست را مجبور کرده است که دست به اسلحه برده و از هستی خود در مقابل هجوم نظامی پوتین دفاع کنند. در نتیجه به کارگر و کمونیستی که مجبور شده است اسلحه بردارد و علیه نیروی نظامی پوتین که محل کار و زندگی او و دیگر افراد جامعه را زیر بمباران و توپ باران خود نابود میکند، نمیتوان در همان حال گفت و انتظار داشت که علیه زلنسکی و دولت او نیز وارد جنگ شوند. آنها مجبور شده اند که در این مقاومت شرکت کنند. آنچه که باید متحدانه به آن فکر کنند حفظ صف مستقل خودشان است تا نیرو بشوند تا فردا وزنه مهمی باشند که در تعیین تکلیف آینده جامعه و در تقابل با اقشار مختلف سرمایه، نقش خود را ایفاء کنند وگرنه دوباره امثال زلنسکی ها سرنوشت آن جامعه را تعیین خواهند کرد.

اینکه این صف مستقل، زیر سیطره فعلی ناسیونالیسم بورژوائی تقویت شده در اوکراین میتواند شکل بگیرد یا نه آینده این را نشان خواهد داد. سخت است اما اگر رهبران کارگری و کمونیست درون طبقه کارگر در اوکراین به آن آگاه باشند، میتواند مایه امیدی در تحولات آینده اوکراین باشد.

پوتین بعنوان نماینده ناسیونالیسم عظمت طلبانه روس به موقعیت روسیه بعنوان یکی از قطبهای موجود در جهان چند قطبی فعلی راضی نیست و این بخش از بورژوازی روسیه را نیز فعلا پشت سر خود دارد. هجوم نظامی پوتین به اوکراین به هدف تجدید و یا بهتر است گفت تحمیل آرایش جهانی جدیدی در جهان چند قطبی است که روسیه اگر نه بعنوان یک ابر قدرت، اما بعنوان یک قدرت جهانی در تقابل با دولت آمریکا و ناتو و دیگر دول بورژوای غرب، پذیرفته شود. پوتین رویای بازگشت به موقعیت اتحاد شوروی سابق و انتقام شکستی را که غرب به آن تحمیل کرده بود در تحقق این هدف جستجو میکند.

این پروژه هم اکنون شکست خورده است حتی اگر پوتین تمام شهرها و مراکز کار و زندگی مردم اوکراین را نیز درهم بکوبد. نابود کردن مدنیت آن جامعه خود دال بر شکست این پروژه است. هرچقدر مقاومت بیشتر شود، پوتین وحشیانه تر محل کار و زندگی مردم بیگناه و بی دفاع را درهم میکوبد. این سرنوشت پوتین و امثال پوتین است که از واقعیت فرار میکنند تا بقیمت قربانی کردن مردم بیگناه و بی دفاع و کشتار هزاران سرباز، فرزاندن کارگران و زحمتکشان روسیه و اوکراین، به اهداف جنایتکارانه خود دست یابند.

نتیجه دیگر تهاجم پوتین به اوکراین، نه تنها دولت آمریکا و ناتو، بلکه تمام دول بورژوازی غرب را نیز متحد کرده است. حتی چین دارد از سیاست پوتین فاصله میگیرد. تهاجم پوتین همچنین دخالت غیر مستقیم نظامی دولت آمریکا، ناتو و دیگر دول غرب را با ارسال سلاحهای جنگی مختلف تا هواپیماهای بمب افکن، آنچه که شاهد آن خواهیم بود، نزد افکار عمومی جهان توجیه پذیر کرده است. اوکراین عملا به مرکز تصفیه حساب و رویاروئی مستقیم پوتین، و غیر مستقیم دولت آمریکا، ناتو و دیگر دول غرب تبدیل شده است. آنچه که در این وسط قربانی شده و میشود توده کارگر و دیگر مردم آزادیخواه اوکراین اند. سرازیر شدن سیل آوارگان به کشورهای اروپائی تازه شروع روزهای تاریک و درناک این مردم است. دول غرب میدانند چه جنگی در حال تکوین است، لذا خود را برای ٤ تا ٥ میلیون آواره این جنگ آماده کرده اند. محاصره اقتصادی روسیه هم قبل از پوتین و بورژوازی حامی او، دامن طبقه کارگر و دیگر مردم محروم جامعه روسیه را خواهد گرفت و زندگی روزانه آنان را تحت فشار شدید قرار خواهد داد.

این جنگ باید فوری متوقف شود. متوقف شدن فوری این جنگ، تنها راه جلوگیری از کشتار بیشتر مردم اوکراین و انهدام مدنیت آن جامعه است تا راه حل سیاسی ای برای آن امکان پذیر گردد. جنگ جنگ تا پیروزی پوتین و انهدام مدنیت آن جامعه همانطور که پیشتر گفتم درب جنگ طولانی را باز میکند که سرنوشت پوتین نیز در آن تعیین میشود، اما بهای آن را مردم بی دفاع و بیگناه اوکراین و کارگران و خانواده سربازان روسیه پرداخت خواهند کرد.

گفتن اینکه این جنگ جنگ ما نیست، کاملا درست و موضع رهبران کارگری و کمونیست جنبش کمونیستی طبقه کارگر است، اما کافی نیست. کارگران و رهبران کمونیست درون طبقه کارگر لازم است در سطح ماکرو در سیاست دخالت کنند. این دوره میتواند و باید دوره دخالت موثر آنان باشد. این را با همه کمبودهای موجود، وزنه جهانی طبقه کارگر که اکثریت عظیمی را در مقابل بورژوازی همه کشورهای سرمایه داری، تشکیل داده است، ممکن کرده است. باید مخاطرات رقابت قطبهای بورژوازی جهانی و پیمانهای نظامی آنان ناتو و غیر ناتوی دول بورژوازی و اقمار آنان در سطح منطقه ای و محلی را محکوم کرده و علیه آن نیروی خود و دیگر بشریت متمدن و آزادیخواه را فراخوان داده و بسیج کنند. این را آینده برای ما الزام آور خواهد کرد.

تهاجم پوتین به اوکراین، تاثیرات عمیق و احتمالا دامنه داری بر اوضاع عمومی جهان و یکی از روندهای آن که کشمکش و رقابت قطبهای بورژوا امپریالیستی است، میگذارد. هم اکنون مسابقه تسلیحاتی دول بورژوازی کشورهای غرب را برای آنان توجیه پذیر کرده است که هر دلار آن را روی طبقه کارگر و دیگر اقشار محروم آن جوامع سرشکن میکنند، آنهم در شرایطی که هنوز زیر بار تلفات و ضایعات جانی و مالی و روانی ویروس کرونا کمر راست نکرده اند.

این جنگ نفرت انگیز باید فورا قطع شود. سربازان روسیه نباید در کشتار مردم بی دفاع و بیگناه اوکراین و درهم کوبیدن مدنیت آن جامعه شرکت کنند. مردم آزادیخواه روسیه در شهرهای مختلف، علیرغم تهدید پوتین و سران دولت او، زندان و دستگیری را به جان میخرند و به ادامه آن اعتراض میکنند. طبقه کارگر روسیه تجربه غنی و تاریخی ای از جنگ دول بورژوا امپریالیست را دارد. لازم است رهبران کارگران و کمونیست درون طبقه کارگر روسیه این جنگ را محکوم کنند و همسرنوشتی خود را با طبقه کارگر و دیگر مردم آزادیخواه اوکراین و دیگر کشورهای اروپائی اعلام کنند.

٢ مارس ٢٠٢٢