مجمع عمومی تشکل نیست، شورا هم جز در دوره های انقلابی تشکیل نمی شود. پس آن جنبش واقعی که به نام مجمع عمومی، فی الحال کارخانه ها و مراکز تولیدی را درمی نوردد و در هفت تپه با شعار اداره شورایی به میدان آمده است چه می شود. آن را باید جنبشی من درآوردی خواند و انکار کرد، دستاوردهایش را نادیده گرفت، نقاط ضعف و خطاهایش را برجسته ساخت، سازماندهندگانش را همزمان عمال کارفرما و عوامل احزاب غیرقانونی معرفی نمود، دست آخر به امید قلع و قمع جنبش توسط حکومت نشست و شکست آن را نشانه حقانیت انگ و اتهامهای خود دانست. این استراتژی برخی از مدافعان سندیکا و تشکل های باصطلاح پایدار در برابر عروج جنبش مجمع عمومی است. کسی اگر ذره ای تردید در این خصوص دارد می تواند مصاحبه علی نجاتی با “صدای کارزار” را بشنود.
صدای کارزار اخیرا مصاحبه ای با علی نجاتی کرده که بی اغراق باید بگوییم پس از طراحی سوخته سیمای اسلامی کثیف ترین برنامه پیرامون وقایع هفت تپه است. اینجا مصاحبه کننده و مصاحبه شونده مبتنی بر یک تقسیم کار برنامه ریزی شده رسالت لجن پراکنی علیه کارگران هفت تپه را عهده دار شده اند. نجاتی در کمال وقاحت نمایندگان مجمع عمومی را عمال کارفرما و حکومت معرفی می کند و مرتضی فاتح وقیح تر از او می گوید کل داستان مجمع عمومی، خرد جمعی و اداره شورایی از ابتدا تا انتها چیزی نبود جز ترفند حکومت برای تشکیل شورای اسلامی. سند اثبات ادعایشان هم شرکت برخی اعضای مجمع نمایندگان در شورای اسلامی است. اینکه اعضای مجمع نمایندگان جملگی با خشونت تمام و ضرب و شتم در خیابان دستگیر شدند، اینکه اسماعیل بخشی تا پای اعدام رفت و سپیده قلیان هنوز در زندان است، اینکه باند زالو به کمک دادستان و عوامل وزارت اطلاعات برای سازماندهندگان اعتراضات پاپوش دوختند و پرونده سازی کردند، اینکه فرزانه زیلابی به خاطر دفاع از کارگران حکم حبس تعزیری گرفت و ممنوع الکار و ممنوع الخروج شد، اینکه کارگران با مطالبه خلع ید و اعتصابات نود روزه کارفرما را به دادگاه کشاندند و حکم خلع یدش را گرفتند، اینکه در حضور نماینده دولت، ابراهیم عباسی شورای اسلامی را تشکل زرد خواند و فردای آن روز درب آن گل گرفته شد، هیچ یک از این موارد برای اینها پشیزی ارزش ندارد. از هیچکدام از اینها سخنی به میان نمی آید تا فرضیه حکومتی بودن مجمع عمومی و شورای پنج هزار نفره اثبات گردد. واقعا این حجم از تحریف تاریخ حی و حاضر، اتهام زنی و شیادی در یک رسانه منتسب به چپ و حامی کارگر شاهکار است.
نجاتی در اظهارنظر عجیب دیگری ادعا می کند جربان مجمع عمومی و شورا سازی در هفت تپه، جنبش کارگری را دهها گام به عقب و به ماقبل سال هشتاد و هفت برده است. دهها گام!! عجبا؛ آنچه را که کل چپ ایران بالاتفاق نقطه عطفی در تاریخ جنبش کارگری می داند جناب نجاتی یک حرکت ارتجاعی و رو به پس، نه یک گام و دو گام، دهها گام معرفی می کند. اما چرا این حرکت ارتجاعی است. حالا مرتضی فاتح در مقام مصاحبه کننده در صدد تئوریزه کردن افکار مغشوش علی نجاتی و پراکنده گویی وی برمی آید و توضیح می دهد که؛ مجمع عمومی ها با انتخاب نماینده از هر قسمت عملا باعث تفرقه میان بخش های مختلف این مجتمع تولیدی شدند. حقا که ایشان مجتمع تولیدی پنج هزار نفره پیشکش، یک محفل دوستانه پنج نفره را به مدت پنج روز سازمان نداده است. بنا به استدلال ایشان ساختار شورایی مبتنی بر تقسیمات کارخانه ای، منطقه ای، ایالتی و کشوری نیز جملگی یعنی ایجاد تفرقه در میان کارگران یک کشور. به راستی که این خزعبلات ارزش صرف وقت و نقد کردن ندارند. یادآوری می کنیم مرتضی فاتح همان کسی است که در کلاپ هاوسی با حضور اسماعیل بخشی برای کوچک شمردن مبارزات هفت تپه و اعتصابات حماسی گفته بود اعتصاب کارگری مثل نفس می ماند، آن خودبخود و بدون تشکل و سازماندهی هم رخ می دهد. این تمام درک ایشان از چگونگی شکل گیری یک اعتصاب کارگری است، بی هیچ سازماندهی از پیشی، گردآوری نیرویی، خون جگر خوردنی، بحث و استدلال و قانع کردنی؛ آن مثل نفس خودش می آید. فاتح همچنین از اسماعیل خواسته بود به صورت علنی و شفاف از نحوه سازماندهی مبارزات در هفت تپه بگوید؛ پرسشی که هر بازجویی پس از دستگیری رهبران عملی از آنان می کند.
ما بارها گفته ایم و دوباره تاکید می کنیم کارگر در هر ظرف و قالبی خود را متشکل کند قابل حمایت و پشتیبانی است لیکن سیاست ما برپایی جنبش مجامع عمومی به مثابه رکن اساسی شوراهای کارگری است. از نظر ما این و فقط این شکل از سازماندهی طبقه است که می تواند در مواجهه با خشن ترین و ضد کارگری ترین حکومت استبدادی جهان، هم مدافع حق و حقوق کارگران باشد و لقمه نانی به سفره آنان بیاورد و هم سپری باشد برای حفاظت از رهبران عملی طبقه. چپ غیر کارگری و بیگانه با طبقه، سی سال است سیاست ما را انکار و آن را ایدئولوژیک و من دراوردی می خواند. اکنون که طبقه اگاهانه در صدد کاربست این شکل سازماندهی اعتراض و ابراز وجود اجتماعی است، این چپ به جای تمکین به واقعیت، سیاست سخت تر را انتخاب کرده و آن لجن پراکنی علیه احزاب کارگری و رهبران عملی است. مصاحبه صدای کارزار با علی نجاتی، این شخصیت حاشیه ای در هفت تپه و جنبش کارگری، نه فقط اقدامی ضد کارگری بلکه حتی می توان گفت پروژه ای امنیتی در راستای پرونده سازی علیه هفت تپه ای ها و شخص اسماعیل بخشی است. متاسفانه خصومت دیرینه چپ غیر کارگری با منصور حکمت و آموزه های کمونیزم کارگری می رود تا به صورت مقابله مستقیم با طبقه کارگر و رهبران آن متجلی گردد. ما شریف ترین کارگران و کمونیست ها را با هر نحله فکری و سمت گیری ایدئولوژیک فرا می خوانیم تا علیه این گرایش خطرناک ضدکارگری و کمونیستی بایستند.
٢ سپتامبر ٢٠٢٢