مقالات

دهه چهلی های سالهای شصت با احترام به یاد و خاطره عزیز رفیق محمد امین نجاری (آویهنگ) سردار قادری

در طول سه دهه گذشته هیچ اتفاق و رویدادی به اندازه شور و شوق دهه هشتادیهایی که قریب ۸ ماه است قهرمانانه با دست خالی به جنگ دستگاه عریض و طویل سرکوب رژیم رفته و عرصه را بر حاکمیت تنگ کرده اند به وجدم نیاورده است. در طول این سه دهه نیز هیچ اتفاق و رویداد غم انگیزی به اندازه دیدن و شنیدن خبر دستگیری و شکنجه و پر پر شدن این جوانان و نوجوانان قهرمان قلبم را به درد نیاورده است.
بخش وسیعی از راست جامعه میخواهد به این جوانان و نوجوانان القا کند که بانی اصلی شرایط زندگی امروزشان، زندان و شکنجه شدنشان و به خاک و خون افتادنشان نسل انقلابیونی هستند که سال ۵۷ رژیم شاه را برای ساختن جامعه ای بهتر به زیر کشیدند. آنها میگویند اگر انقلابیون ۵۷ بیجهت و بی دلیل انقلاب نکرده بودند امروز شما مجبور نبودید برای اعاده خواستهایتان زندانی و شکنجه و اعدام بشوید. بدبختانه بخشی از جریان چپ هم به جای اینکه تجربیات خود را به نسل جوان انتقال دهد، بیشتر دارد خودزنی میکند و چنان به این قیام و شرکت کنندگان در آن میپردازد انگار جوانان و نوجوانان انقلابی بدون هیچ پیش زمینه و مقدمه ای یک روز صبح از خواب بیدار شده اند و تصمیم گرفته اند دست به قیام بزنند.
ما در سال ۵۷ برای آزادی بی قید و شرط سیاسی، برای به موزه تبدیل کردن زندان اوین و دیگر زندانهای ایران، برای برابری اجتماعی و در کل برای یک زندگی بهتر و شایسته انسان انقلاب کردیم. ما درست برای همان چیزهایی انقلاب کردیم که جوانان و نوجوانان امروز برای تحقق آنها دست به قیام زده اند. اگر حجاب امروز اجباری است و برچیده شدن آن یکی از خواستهای قیام کنندگان است دلیلش این است که ما در آن انقلاب شکست خوردیم و ضد انقلاب با زندان و شکنجه و قتل و عام و آواره کردن انقلابیون بر جامعه حاکم شد. بیشتر انقلابیون امروز بدلایل عدیده ای از جمله کم کاری خود ما از تاریخ مبارزه جوانان و نوجوانانی که از همان اولین روز سر کار آمدن حاکمیت اسلامی بر علیه آن جنگیدند، زندان و شکنجه تحمل کردند، در میدان مبارزه جانشان را دادند و در زندانها اعدام شدند خبر ندارند. قیامی که در اواخر شهریور و بعد از قتل حکومتی مهسا (ژینا) شروع شد، رعد و برقی در آسمان بی ابر نبود. از همان روز اول و تلاش ضد انقلاب به قدرت رسیده برای اجباری کردن حجاب اعتراضات صد هزار نفری با شعار نه روسری نه توسری شروع شد، مقاوت ترکمن صحرا و کردستان برای حفظ آخرین سنگرهای انقلاب مدتها طول کشید و ضد انقلاب تنها بعد از به خاک و خون کشیدن این مناطق موفق به تثبیت خود شد. اعتراضات کارگری، مراسمهای پرشور اول ماه و هشت مارسها، اعتراضات بخشهای گوناگون جامعه، تلاش و مبارزه برای حقوق زنان و کودکان و غیره بخش جدایی ناپزیری از تاریخ چهار دهه گذشته جامعه ایران است. لیست ده ها هزار نفری اعدامیها، صدها هزار نفری زندانیان و میلیونی تبعیدیهای دوره حاکمیت جمهوری اسلامی خود گواه تلاش همیشگی جامعه برای رهایی از وضع موجود است. قیام شهریور هر چند از بسیاری جهات ویژگیهای منحصر بفرد خود را دارد اما تنها در ادامه چنین تاریخ پر از تلاش و مبارزه مداومی میتوانست شکل بگیرد، باید تجربه دی ماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸ را داشته باشد تا اینچنین بدون کوچکترین توهمی کل حاکمیت را با همه ارزشها، نمادها و مظاهرش به چالش بکشد.
من امروز در آستانه ۶۰ سالگی قرار دارم و بیش از چهار دهه است که برای تحقق همان خواستهایی که شما امروز برای به دست آوردنشان قیام کرده اید در حد توان خود مبارزه میکنم. من هم مانند شما دهه هشتادیهایی که ناچارا بجای تفریح و بازی با هم سن و سالهایتان لباس رزم پوشیده اید و بر علیه وضع موجود قیام کرده اید، در سن ۱۳ سالگی با ده ها و صدها هم سن و سال خودم ناچار شدم از کودکی و نوجوانی و بازی و تفریح بگذرم و برای تحقق خواستهایی که برایشان انقلاب کرده بودیم مبارزه بکنم. من هم مانند بسیاری از شما دهه هشتادیهایی که دوستان و همبازیهایتان در سیاه چالهای رژیم به بند کشیده شده اند و یا کنار دستتان به خاک و خون غلطیده اند، ده ها نفر از عزیزترین انسانهای زندگیم را که متولدین دهه چهل بودند در سالهای پر از شور و شوق و قهرمانی و در عین حال وحشتناک دهه شصت از دست دادم.
محمد امین نجاری که در ادامه به مناسبت سالروز جان باختنش یادی از او خواهم کرد یکی از این ده ها انسان عزیزی است که همانند شما دهه هشتادیها در سن نوجوانی لباس رزم پوشید و تا آخرین لحظه زندگیش برای تحقق آرمانهایش خستگی ناپذیر مبارزه کرد. محمد روزی که جان باخت جوانی 22 ساله بود، با این وجود تلاش مداومش برای آزمودن و تجربه چند ساله حضورش در عرصه مبارزه از او چنان کادر لایق و برجسته ای ساخته بود که یکی از بهترین مروجین و سازماندهندگان کومله و حزب کمونیست ایران در منطقه کلاترزان و ژاورود سنندج بود.
ادامه دارد