برآمد انقلابی در ایران خصوصیات ماکرویی دارد که ضرورتاً با خواستهای مشخص و دریچه های بروز اعتراض یکی نیستند. ما در تبئین کاراکتر اجتماعی خیرش انقلابی در ایران بر چند ویژگی و خصوصیت عام تر از جمله؛ زنانه و زن محور بودن، نسلی بودن، آنتی اسلامیستی بودن، برابری طلب و ضد تبعیض بودن تاکید کردیم. درک دقیق تر کاراکتر اجتماعی برآمد انقلابی در تبئین تاکتیک و شناخت دیدگاه ها و خاکریزهای مقاومت فرهنگی و سیاسی و مذهبی نیروهای واپسگرا در قبال آنها بسیار حیاتی است. بویژه برای نیروهای آوانگارد و انقلابی بسیار مهم است که بدون لکنت زبان نه فقط از رادیکالیسم اجتماعی این جنبش دفاع کنند بلکه آنچه را که هنوز تناسب قوای واقعی اجازه بروز و عروج آنرا نمیدهد را نیز نوید دهند. آن نیروی انقلابی که فقط به دنبال حرکت توده انقلابی روان میشود و نهایتاً شعارها و تمایلات مقطعی این حرکت را بروز میدهد، در بهترین حالت یک پوپولیست مومن است. در دوره های انقلابی، نیروهای سیاسی اعم از چپ وراست ومرکز که به تمایلات عقبمانده توده ها تحت عنوان “احترام به عقاید مردم” تمکین و تأسی می کنند، بسرعت قربانی توهمات “همه با همی” و عقبماندگی سیاسی و فرهنگی خود میشوند که آنرا در زروزق “عقاید توده ها” بسته بندی و عرضه می کنند. تجارب دوره اخیر نمونه هایی را بدست داده اند.
جنگ علیه حجاب اسلامی قدیمی است و در هر دوره پیشروی های معینی داشته است. نفی حجاب اسلامی، برداشتن دستجمعی آن، شورش علیه بانیان حجاب و “مقدسات” و به آتش کشیدن این سمبل بردگی و اسارت زن، حضور وسیع و توده ای زنان با ایفای نقش رهبری یک مبارزه شجاعانه و رادیکال، ظاهر پدیده باشکوه برآمد انقلابی ١٤٠١ است اما بیانگر کلیت ماهیت سیاسی و انتقاد اجتماعی و پتانسیل این حرکت انقلابی نیست. حجاب اسلامی امروز بصورت دوفاکتو ورافتاده است، آتش زدن حجاب در بارگاه اسلام روزنه ای است که از دریچه آن میتوانید مناظر باشکوه و بسیار بزرگ یک رنسانس ضد اسلامی را به تماشا نشست. قد علم کردن یک خیزش انقلابی زنانه در یک جامعه با حکومت اسلامی و ضد زن، در یک منطقه اسلام زده با تاریخی مردانه و ضد زن، از ظرفیتهای عظیم انقلابی زیر و رو کننده با ابعاد عظیم منطقه ای و جهانی سخن میگوید. عروج نسلی نو و تربیت شده در جهان تکنولوژی ارتباطات با توقعات و فرهنگ جهانی، نسلی شورشی و میلیتانت و آرمانخواه که هیچ بدهی به تاریخ نسلهای پیشین از مشروطه تا مشروعه و حتی انقلاب ٥٧ ندارد، از ضروری شدن و نیاز مبرم یک فرهنگ و مناسبات پیشرو یونیورسال در ایران خبر میدهد. تعرض به نمادهای قدرت و سلطه اسلام سیاسی در ایران از آخوند و مسجد و حوزه تا پایگاه های قوه قهریه، محدود به جنگ با حاکمیت اسلامی و تلاش برای سرنگونی آن نیست، بلکه آغاز یک تسویه حساب تاریخی با اسلام وصنعت دین بطور عام و جنبش اسلامی سیاسی بطور خاص در ایران و منطقه و جهان است.
“شما میخواهید لخت شوید”!
ارتجاع همیشه تلاش دارد امر بزرگ را کوچک کند تا با سرمایه گذاری روی عقب مانده ترین تمایلات اجتماعی خاکریزهای دفاع از ارتجاع سیاسی را برپا کند. اولین واکنش حکومتی ها در تریبون های چرندگوئی امامان جمعه اینبود: “این زنان تحریک شده معاندین و ضد انقلاب میخواهند لخت شوند”! میگفتند “میخواهند شرع و عرف و فرهنگ ایرانی و اسلامی را زیرپا بگذارند”. وقیح ترین هایشان میگفتند “اینها مشکل رابطه جنسی دارند و امروز حجاب را سرچوب میکنند و فردا شورت شان را”. این واکنش ها ابداً غیر منتظره نبود. واکنش واپسگرائی به انتقاد اجتماعی و نیاز به تغییر همیشه با چسپیدن به فرهنگ و اخلاقیات و سنت های کپک زده و سرمایه گذاری روی تمایلات محافظه کار صورت گرفته است. چرا که تنها این نیروهای واپسگرا هستند که میتوانند با تعصب کور نیروی مقاومتی در مقابل حرکت پدیده نو بگذارند. اولین واکنشها میان سلبریتی ها و نیروهای راست اینبود که “نخیر ما نمیخواهیم لخت شویم، ما فقط نفی گشت ارشاد و لغو حجاب اجباری میخواهیم”! در زبان چپ تر استدلال میشد که “مشکل مردم حجاب نیست، حجاب بهانه است”، “درد مردم فقر است و استبداد و بیکاری و سرکوب”! در اولی فقط لغو حجاب اجباری و در دومی اصلا حجاب سوال نیست!
موضع اولی ها با بسیاری از حکومتی ها تفاوتی نداشت، خیلی ها خواهان بستن گشت ارشاد بودند اما شاه بیت اینبود که “نمیخواهیم لخت بشیم”. این موضع دفاعی تنها بیانگر اشتراک نظر در ادله و منعکس کننده اشتراک فرهنگی با اسلامیون بود، بیانگر نگرانی های مشترک مردسالار از “زیاده روی زنان” بود. اینها در بهترین حالت منعکس کننده دردها و نقطه عزیمت های فرهنگی جنبشهای راست حکومتی و بیرون حکومتی بودند که “لخت شدن” را فاجعه تلقی میکردند. تازه همین “لخت شدن” مورد ادعا، قلمروی خاکستری است و معلوم نیست هر کدام به چه حالتی “لخت شدن” میگویند. قطعاً منظور اینها برهنگی کامل نبود، هرچند برهنگی هم در کشورهایی که حقوق فردی و اجتماعی بدرجه ای برسمیت شناخته شده است، جرم نیست و چهارچوبهای بروز خود را دارد. اما اگر خانمی مثلاً مینی ژوپ یا لباس کژوال و راحت بپوشد یا در گرمای کشنده با تی شرت و شورت بیرون بیاید از نظر این نگهبانان مردسالاری “لخت” محسوب میشود. مگر میشود “زن ایرانی محجوب با فرهنگ شرقی ملی و اسلامی” لخت شود!؟
دسته دوم، بنظر من اصل صورت مسئله برآمد انقلابی را درک نکرده بود، بخشاً تقابل با حجاب اسلامی را امری “فرعی” میدانند و احتمالاً به خواست زنان “طبقه متوسط و مرفه” منتسب میکنند و کلاً از جایگاه این کشمکش در سیاست ایران و اهمیتش برای کل جنبش اسلامی در منطقه تلقی درستی ندارند. “درد مردم” البته یکی دو تا نیست و سوالات مرکزی خیزش انقلابی هم صد تا نیست. هر انقلابی به سوالات محوری و ماکروی مطرح، در یک جامعه مشخص و در یک زمان مشخص و با نیروهای اجتماعی مشخص، جواب میدهد. هم جنگ علیه حجاب اسلامی بعنوان نوک کوه یخ یک تقابل وسیعتر ضد مذهبی و ضد حکومت آپارتاید و برای استیفای برابری زن و مرد درخود بسیار حیاتی است، هم مبارزه همین مردم علیه تبعیض و نابرابری و فقر و فلاکت اقتصادی و هم عبور از نظامی که حافظ این اوضاع است.
“پرستوهای رژیم”
آن دست تحلیل و نگرش راستی که به ادعای تبلیغاتی رژیم اسلامی تمکین میکرد و مدعی بود که “ما نمیخواهیم لخت شویم”، امروز میگوید رژیم عده ای پرستو را با “لباسهای لختی” به خیابانها فرستاده است تا تصویر زنان را مخدوش کند. یا هشدار میدادند که “زنانی که با آرایش غلیظ ظاهر میشوند از ما نیستند و پرستو هستند”! برهنه به خیابان آمدن، با شورت و سوتین بیرون آمدن، هیچ جای دنیا فعلاً یک روال نیست، اما همه جا ممکن است موردی زنانی چه بعنوان عمل اعتراضی و یا بدلائل دیگر دست به این اقدام بزنند. مواردی را نیز در سالهای گذشته شاهد بودیم و هیچ آدم با عقل متوسط نیز موارد را به کل جامعه تعمیم نمیدهد. اما اطلاق “پرستو” به خانمهائی که لباس راحت پوشیدند، که مثلا در اروپا و حتی بخشی از کشورهای منطقه بسیار معمولی است، دیگر واکنش غریزی همان مردسالار ملی و ایران پرست و ناسیونالیست است که در نگرش به زن و آزادی زن با حکومت خامنه ای ها فصل مشترک های زیادی دارد. همینطور تسلیم شدن به ادله راست های ضد زن و سکوت در مقابل آن، قبول ضمنی فرهنگ منحطی است که در ایران دارد به زباله دان ریخته میشود.
گشت ارشاد ملی نمیخوایم!
جمهوری اسلامی با آپارتاید و گشت ارشاد و نهادهای ضد زن و صنعت و تجارتخانه دین در حال موت است. تردید نداشته باشید زنان و این نسل گور اینها را کنده اند و پیروز این نبرد مهم تاریخی و دوران سازند. این جماعتی که “پرستو” را علم کردند و بیشتر از خامنه ای و امام جمعه ها و مداحان از لباس زنان وحشت کردند، دنبال ایجاد “گشت ارشاد ملی” هستند. تاریخ نیروهای دست راستی مملو از ضدیت با زن و آزادی زن در قلمروهای فردی و اجتماعی است. جایگاه مذهب، سنت، عرف، اخلاقیات شهری محافظه کار در این نیروها قوی و بقدمت همان جنبش اسلامی است. بیرطی جنبشهای راست ایران به امر آزادی زن و امتزاج تاریخی شان با دستگاه مذهب و اخلاقیات مذهبی، منشأ واکنشهای شرطی آنها به لباس راحت پوشیدن زنان است. اینها دارند با ادله “پرستو” و کوبیدن بر “فرهنگ زن ایرانی”، خطوط قرمز ملی شان را با آزادی زن بطور کلی و آزادی پوشش بطور اخص نمایش میدهند. این واکنشها بیانگر دغدغه ملی و اسلامی و ایرانی نیروهائی است که از روندهای جهانی جا مانده اند، جنبش زنان و تاریخش را نمی شناسند، با فرهنگ اعتراضی نسل جدید بیگانه اند و در تار عنکبوت اخلاقیات واپسگرا و محافظه کار و مردسالار فریز شدند. مواضع اینها در قبال شورش نسل جدید علیه اسلام و سنت و مردسالاری و آپارتاید جنسی، با مواضع خامنه ای و آخوندها فاصله زیادی ندارد. مشکل عقاید و سلایق هر فرد و گروه نیست، بجز مراکز کار و آموزش که عمدتاً و بنا به دلائل مختلف شغلی و امر برابری و قابل شناسایی بودن برای بقیه به “کد لباس” یا “دِرس کد” نیاز دارند، هر فردی اعم از زن و مرد، در زندگی خصوصی و در معاشرت اجتماعی هرچه دوست دارد میتواند و حق دارد بپوشد و هیچ مرجع و آتوریته و سنت و عرف و از جمله دولت حق ندارد در آن دخالت کند.
به اردوی مردسالاران و دلواپسان آزادی زن باید گفت که مطلقاً به شما و هیچ کسی مربوط نیست که زنان چگونه لباس میپوشند. نه شما نه هیچ دولت و مرجع و قدرتی حق ندارید در احوال شخصی و امر خصوصی و سلیقه فردی دخالت کنید. زنان مِلک و مُستغلات و اتومبیل شما نیستند که درمورد دکوراسیون آن بتوانید تصمیم بگیرید. اصلاً به شما چه مربوط است که به خود حق میدهید در مورد ظاهر و پوشش افراد دخالت کنید؟ نه شما و نه هر کسی حق ندارد وارد این قلمروها شود. شما نهایتاً میتوانید سلیقه فردی خود را با آزادی کامل دنبال کنید اما حق تعیین حدود و ثغور برای هیچ کسی را ندارید. انقلاب خود عملی برای سلب این حقوق فوق برنامه از طبقات و نیروهائی است که روی دوش “فرهنگ ملی”، “فرهنگ اسلامی”، “شرع و سنت و عرف” توانسته اند به اشکال مختلف فرودستی و بیحقوقی زن را توجیه و تداوم بخشند. انقلاب امری برای درهم شکستن دیوارهای اختناق و استبداد و تبعیض و نابرابری و هموار کردن آزادی عمل فردی و جمعی است. اسلام در ایران آینده ای ندارد و بسرعت جمع میشود، ناسیونالیسم نمیتواند ارتجاع اسلامی و ضد زن را در قالب ملی بازسازی کند. رادیکالیسم جامعه و ما کمونیست ها چنین اجازه ای را به مردسالاران تازه “انقلابی” نخواهیم داد.
آزادی پوشش قید و شرط ندارد!
برنامه کمونیستی ما، “یک دنیای بهتر” در مورد آزادی پوشش میگوید:
“آزادى بى قيد و شرط انتخاب لباس. لغو هر نوع شرط و شروط رسمى و يا ضمنى بر مقدار و نوع پوشش مردم، از زن و مرد، در اماکن عمومى. ممنوعيت هر نوع تبعيض و يا اعمال محدوديت بر مبناى پوشش و لباس مردم”.
دقت فرمودید! “آزادى بى قيد و شرط انتخاب لباس”، یعنی شما نمیتوانید با تفسیر و درجه تحمل فرهنگی تان بگویی: “نه این دیگر لخت شدن است و قبول نیست”! یا وقتی از ” لغو هر نوع شرط و شروط رسمى و يا ضمنى بر مقدار و نوع پوشش مردم، از زن و مرد، در اماکن عمومى” حرف میزنیم، پیشاپیش جواب “اما و اگر”های جنبشهای راست را میدهیم چرا که این ناله های ملی و اسلامی و مردسالار شما را خوب میشناسیم. تفاسیر فرهنگی و تکیه بر عرف و سنت ایرانی و شرق زدگی را خوب میشناسیم که بیش از یک قرن است توسط نیروهای ناسیونالیستی و مذهبی به نسلهای متمادی مردم در ایران تحمیل شدند. وقتی از “اماکن عمومی” حرف میزنیم داریم بین محیطهای کار و آموزش و امر اجتماعی که عمدتا کد لباس دارند با امر خصوصی و اماکن عمومی تفاوت قائل میشویم. وقتی بر “ممنوعيت هر نوع تبعيض و يا اعمال محدوديت بر مبناى پوشش و لباس مردم” تاکید می کنیم، داریم میگوییم هر کسی براساس پوشش مردم تبعیضی قائل شود یا محدودیتی در ارائه خدمات ایجاد کند، قانوناً مجرم است. مثل بخشنامه های جمهوری اسلامی “قید و شرط و کاتاگوری” نمیتوانید درست کنید. جمهوری اسلامی بخشنامه داده که به زنان بی حجاب و “بدحجاب” خدمات ندهید، معالجه نکنید، جریمه کنید، بگیرید، آتش به اختیار عمل کنید. جواب جمهوری اسلامی را در جنگ روزمره و خیابانی داده ایم و امروز این وضع شان است. بطریق اولی شما ناسیونالیست ها و مذهبیون متفرقه نیز حق ندارید براساس دامنه تحمل مردانه ملی و اسلامی تان مزاحم پوشش مردم شوید و خط قرمزهای جدید ترسیم کنید. به شما مطلقا مربوط نیست که شهروندان اعم از زن و مرد چه نوع پوششی دارند. این قانون مملکت در دولت انقلابی کارگری است. این صرفا بحثی مربوط به آزادی پوشش است و حقوق زنان چه بعنوان شهروندان و چه بعنوان زن به تک خواست آزادی پوشش محدود نمیشود. همانطور که تاکید شد این انقلاب زن محور، نسلی، ضد اسلامی و برابری طلب خواستهای وسیع و افق بزرگی دارد که مسئله زن بعنوان یک سوال بزرگ اجتماعی یک رکن اساسی آن است.
یک تابستان داغ
به احتمال قوی در تابستان امسال نبرد انقلابی از هرسو زبانه خواهد کشید و در آتش زدن حجاب و بی حجابی متوقف نخواهد شد. حرکت بسمت انقلاب در هر منفذ جامعه موج میزند و نبردهای پیش رو به جوانبی از قدرت دستگاه دین اسلام حمله ور خواهد شد که برای سده ها نونوار شدند. عقب ماندگی و ارتجاع و مردسالاری محصول نظامهای طبقاتی و بطور مشخص در دنیای امروز محصول نظام سرمایه داری است. جنبش انقلابی چکامه اش را از شرایط زندگی در قرن بیست و یکم میگیرد و به ارتجاع مذهبی و ملی و شرقزدگی تمکین نخواهد کرد. در تابستان داغ سنگرهای ارتجاع را با قدرت و اشتهای انقلابی بیشتر درهم بکوبیم.
#حجاب_بی_حجاب
#رنسانس_ضد_اسلامی
#فقر_فساد_گرونی_میریم_تا_سرنگونی
١٨ مه ٢٠٢٣