مقالات

بسوی ٨ مارس، سوسیالیسم، پرچم رهائی زن! سیاوش دانشور

 

میزانِ حُرمت و آزادی بشر در دنیای امروز رابطه مُستقیمی با درجه رُشد تکنیک و علم و ثروتِ اجتماعی ندارد. بنظر میرسد این رابطه معکوس است. حقوق انسانها عموما و حقوق مردم کارگر و زحمتکش و زنان خصوصا، در دهه دوم قرن بیست و یکم در قیاس با دهه های شصت و هفتاد میلادی قرن بیستم و حتی قبلتر، بسیار وخیم است. امر آزادی و برابری و حقوق جهانشمول انسانها که زمانی از ارزشهای معنویِ بشریتِ پیشرو بود، امروز دور دست و چه بسا مُحال به نظر میرسد. عقبگردهائی که سرمایه و جنبشهای ارتجاعی و ایدئولوژیهای مُنحط به بشریت تحمیل کرده اند، نه فقط آرمانخواهی و تحقق ایده‌های قدیمی را به حاشیه رانده است بلکه سطح توقع انسانها از خود و از جامعه را بشدت تنزل داده است. دنیای امروز در جنگ و نفرت قومی و مذهبی و نسل‌کشی و زن ستیزی و کارگر‌کشی غرق شده است.

زمانی میگفتند آزادی بشر در گرو پیشرفت جامعه، رُشد صنعت و تکنیک و وجود شرایط مادّی‌‌ای است که بتوان از حقوق و آزادی و رفاه برای انسانها صحبت کرد. یک مشاهده ساده نشان میدهد که دنیای قرن بیست و یکم در ثروت و تکنولوژى پیشرفته و دستاورد علمى و توان غول آساى انسانى برای پیشرفت غرق است. با اینحال انسانها در قرن بیست و یکم در قیاس با قرن گذشته بسیار بیحقوق‌ترند. این اوضاع برای هزارمین بار اثبات میکند که بشر بطور تدریجی و برگشت ناپذیری رُشد نمیکند و جلو نمیرود بلکه نیروهای واقعی سیاسی میتوانند جامعه را به قهقرا برگردانند. این یک طرف مسئله است. طرف دیگر مسئله جنبشها و نیروهای سیاسی و طبقاتی هستند که هنوز برای امر تغییر تلاش میکنند و تغییر اوضاع موجود را ممکن میدانند.

واقعیت اینست اگر وضع موجود را نپذیریم، اگر از عینک نظام بورژوائى و دستگاه مافیائى مذهب و مردسالارى نهادینه در آن نگاه نکنیم، با امکانات مادّی و دستاوردهای تکنیکی و اطلاعاتی دنیای امروز، با هر محاسبه اى میتوان دنیائى آزاد و مرفه و خوشبخت براى همگان ساخت. میتوان از فقر و فلاکت و زن‌ستیزى و جامعه‌ستیزى و مصائب گریبانگیر بشر آزاد شد. اما هنوز مردسالارى و خشونت علیه زنان هزارها بار بیشتر از طاعون و جُزام و ایدز و بیماریهاى اپیدمیک و حتى جنگها از بشریت قربانى میگیرد. سوال اینست که منشأ این زن ستیزى، این جان سختى مردسالارى، این فرهنگ ماچویستى کجاست؟ چرا ضدیت با آزادى و حُرمت زن، علیرغم تفاوتهائى که در حقوق و موقعیت زنان در کشورهاى مختلف هست، به شناسنامه دنیاى امروز تبدیل شده است؟ چرا این فرهنگ منحط هر روز بازتولید میشود؟

سرمایه داری و ستمکشی زن
تاریخ مکتوبِ بشر با زن ستیزى و زن کُشى عجین است. به این اعتبار زن ستیزى و تبعیض براساس جنسیت ویژگى سرمایه‌دارى نیست. اما سرمایه‌دارى این میراث نفرت‌انگیز تاریخ را مطابق با نیازهاى بازار و سود سرمایه نونوار کرده است. مصائب جامعه امروز دیگر میراثِ عهد بوق و دورانِ جهالتِ بشر نیست بلکه محصول نظام سیاسى و اقتصادى امروز است. اگر هنوز زن کُشى در دنیاى امروز الگوهاى قرون وسطى را بخاطر مى آورد، تنها بیانگر این واقعیت است که افکار و عقاید طبقه حاکم و نظام سرمایه‌دارى تا سطح افکار و فرهنگ قرون وسطى سقوط کرده است. در دنیائى که انفجار اطلاعات آن را به “دهکده‌اى جهانى” تبدیل کرده است، در هر‌گوشه این دهکده، بورژواها و ژنرال‌ها و مُشتى سیاستمدارنوکر وآخوند و سرعشیره و آدمکش حرفه‌اى خدائى میکنند. علم و دانش و تکنولوژى و ثروت و دستاوردهاى بشرى، در دست بورژوازى به وسیله اى براى عقب راندن بشریت به عهّدِ جهالت و رواج مردسالارى و خودمحورى و زن ستیزى و خشونت عریان علیه میلیاردها نفر در خدمت منافع اقلیت بسیار ناچیزى، یعنى طبقه بورژوازى، بدل شده است.

نه فقط ستمکشى زن و تبعیض براساس جنسیت، بلکه نفس وجود هر نوع ستم و تبعیضى در دنیاى امروز، رابطه مستقیمى با منافع نظام سرمایه‌دارى و طبقه حاکم دارد. از خانواده بعنوان یک نهادِ اقتصادى تا قلمرو تولید و مناسبات اجتماعى و قوانین، موقعیت فرو‌دست زن وسیله‌اى براى کسب سود است و منافع طبقه‌اى را پاسدارى میکند. ستمکشى زن یک رُکن انباشتِ سرمایه است. همین ضرورت بازتولید بقاى تبعیض و نابرابرى و نگرش ضد زن و خشونت علیه زنان را توضیح میدهد. زن ستیزى مسئله‌اى صرفا فرهنگى و اخلاقى واپسگرا نیست، مسئله‌ای اقتصادى و اجتماعى است. به منافع سلسله مراتب نابرابرى در جامعه در تمام سطوح خدمت میکند و دقیقا به همین اعتبار افکار و آرا و نگرش ضد زن ضرورى‌اند و توسط نقاره کشان فسیلى دستگاه مذهب و ایدئولوژى متحجر بازار و “فرهنگ سازان” مرتجع بورژوا بازتولید میشوند.

در این دنیاى تاریک است که ما کارگران و کمونیستها، ما زنان و مردان برابرى طلب، ما انسانهاى فهیم و آزاد اندیش، هنوز پرچم ٨ مارس را در دست داریم. آرزوى ما این نیست که تا جهان وجود دارد به خیابان بیائیم و از برابرى زن و مرد دفاع کنیم! آرزوى ما اینست که دیگر جنگى براى ٨ مارس ضرورى نباشد. تبعیض براساس جنسیت مانند هر جهالت و عقب‌ماندگى تاریخى دیگرى ورافتاده باشد. ٨ مارس میراث و سُنت کمونیسم کارگرى است و بحق باید عزیز داشته شود. اما هدف این جنبش نفى فورى نابرابرى و تبعیض و نفى شرایطى است که جامعه طبقاتى با تمام تضادها و تناقضات و مصائبش، زندگى بشر امروز و از جمله زنان را به جهنمى روى زمین تبدیل کرده است. ٨ مارس صرفا یک یادواره و مراسم “تکریم” از عقاید پیشرو و آرمانهاى آزادیخواهانه نیست، بلکه جبهه‌اى قدیمى در جنگ علیه تبعیض و تحجر و نابرابرى است و باید مادام که ذره‌اى از تبعیض براساس جنسیت برجاست، پرچم آن برافراشته باشد.

آزادی زن و اسلام سیاسی
یک مسئله اساسی دیگر موقعیت زنان در کشورهای اسلام زده و مصافهای جنبش آزادی زن در این جوامع است. اینجا تفکیک مثلا ایران و کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا با کشورهای اروپائی و آمریکائی تا آنجا که به تعیین سیاستها و جایگاه جنبش آزادی زن برمیگردد بسیار حیاتی است. در اروپای غربی بعنوان مثال امر برابری حقوقی کمابیش مُحقق شده است و مسئله برابری اقتصادی در قلمروهای مختلف صورت مسئله سوسیالیستها است. در ایران و کشورهای اسلام‌زده همین سیاست ناکافی است. تکرار صرف بحث درست برابری اقتصادی در کشوری مانند ایران و در‌عین حال بی‌توجه بودن به اهمیت تقابل با حاکمیت اسلامی بعنوان یک ابزار مهم و روبنای سیاسی قدرت سرمایه‌داری، عملا جنبش آزادی زن را در مقابل شمشیرِ خونینِ اسلام خلعِ‌ سلاح میکند. در کشورهاى اسلام‌زده که آپارتاید جنسى یک رُکن حاکمیت سرمایه‌دارى است، فرودستى زن از جنس نژاد پرستى و سلّبِ هویت اجتماعى و انسانى نیمى از جامعه است. همانطور که سیاست و شعار هر سوسیالیست و کمونیست جدّی در آفریقای جنوبی دوران نژاد‌پرستی الغای فوری آپارتاید بود و نفی آپارتاید نژادی را یک گام مُهم در انکشاف و بسط مبارزه طبقاتی میدانست، در ایران اسلام‌زده نیز نفی آپارتاید اسلامی یک شرط پیشروی جنبش آزادی زن برای تحققِ برابری سوسیالیستی است. در کشورهائى که هویت انسانى اولیه نیمى از جامعه رسما و قانوناً برسمیت شناخته نمیشود، امر سوسیالیسم و کمونیسم کارگرى به امر اِعاده شخصیت و حُرمتِ حقوقى و مدنى انسانها گره میخورد.

یک تفاوت دیگر اینست که مسئله زن در ایران و کشورهای منطقه یک گوشه جدال بین المللى و تعیین کننده با اسلام سیاسى است. زن ستیزى، حجاب اسلامی، حاکمیت قوانین آپارتاید جنسى، از ارکانهاى مُهم ایدئولوژى جنبش اسلام سیاسى است. “انقلاب زنانه”، یعنی انقلاب رهائی بخشی که زنان در آن نقش چشمگیری دارند، کمر جنبش اسلام سیاسى را میشکند و سرآغاز دوران نوینى از برابرى خواهى و آزادیخواهى سوسیالیستى در منطقه و جهان خواهد شد. پیروزی بر آپارتاید اسلامی در ایران زنان را بعنوان یک بازیگر مُهم اجتماعی علیه اسلام و سرمایه داری در معادلات بین المللى طرح میکند و سوسیالیسم را بعنوان پیشروترین و مُدرنترین جنبش مقابل بشریتى میگذارد که در جستجوى راهى براى برون رفت از کثافات سرمایه دارى است.

اصلاحات و رهائی زن
مبارزه براى بهبود و تغییر قوانین به نفع زنان فوری و حیاتی است و ما کمونیستها و فعالین جنبش آزادی زن در صف اول هر مبارزه برای بهبود قانونی حقوق و حُرمت زنان هستیم. اما باید بین هر تغییر و اصلاحى به نفع زنان با نفى ریشه ستم بر زن در جامعه طبقاتى، رابطه روشنى برقرار کرد. دیدگاههائى که هر‌نوع بهبود فورى موقعیت زنان را به سوسیالیسم حواله میدهند، همینطور دیدگاههائى که تلاش دارند سازشى بین خواستهاى زنان و جامعه موجود برقرار کنند، هر‌دو و هر‌کدام بنوعى، افق پیشروى این جنبش را مخدوش میکنند. اولی از سوسیالیسم درکی “امام زمانی” دارد در صورتی که سوسیالیسم یک جنبش واقعی و جاری برای تغییر است و کل دستاوردهای تاکنونی جوامع بشری اساسا محصول مبارزه نسلهای متمادی کارگران و جنبش سوسیالیستی و کمونیستی است. و دومی رفرمیستی است چون افق آزادی زن را در چهارچوب نظم کنونی قالب میزند. برای کمونیسم و برابری طلبی سوسیالیستی نه فقط مبارزه برای بهبود و اصلاحات و تغییر پایه ای و ریشه ای تناقضی ندارد بلکه لازم و ملزوم یکدیگرند. زن باید بعنوان انسان برابر از قید هر نوع ستم آزاد شود. زن بعنوان انسان برابر نباید شرایط خفّت بار موجود را بپذیرد.

در ٨ مارس باید بر خواستهاى فورى و پایه اى و نفى ارتجاع و آپارتاید و بیحقوقى زن تاکید کرد. دراین روز باید سرمایه دارى را بعنوان مُسبب تمام مشقاتِ انسان امروز به محاکمه کشید و براى سرنگونى آن فراخوان داد. نظامى که انسانها را با مذهب و ناسیونالیسم و قوم پرستى و جنسیت و “بومى” و “خارجى” و “هویت جنسى” و “اقلیت” و “اکثریت” و غیره قصابى میکند، از این تقسیمات کاذب ذینفع است. کمونیسم علیه این تقسیمات کاذب است. کمونیسم برخلاف سرمایه دارى منفعتى در این تقسیمات و هویتهاى کاذب ندارد. برای کمونیسم کارگری، جنبش آزادی زن یک رُکن جنبش سوسیالیستی است. اگر براى بورژوازى فرودستى زن یک رُکن انباشت سرمایه است، براى کمونیسم کارگرى آزادى زن یک رُکن اساسى آزادى جامعه است. بشریت کارگرى که براى آزادى جامعه برمیخزد، ناچار است بعنوان بشریت آزاد از هر‌گونه تبعیض و نابرابرى برخیزد، و به همین اعتبار، ناگزیر است ریشه هاى کُل تبعیض و نابرابرى و زمینه‌هاى اقتصادى و اجتماعى آن را درهم‌‌ بکوبد.

***