مصاحبه ها

٤۲ سال پس از نوروز خونین سنندج گفتگوی اکتبر با اسماعیل ویسی و سعید یگانه

 

اکتبر: نوروز خونین سنندج چرا اتفاق افتاد، زمینه های سیاسی واجتماعی آن کدامها بودند ؟

اسماعیل ویسی: با سپاس از وقتی که در اختیار من گذاشته اید. بطور موجز تاکید میکنم که زمینه های سیاسی- اجتماعی تحمیل نوروز خونین ۵۸ از طرف ضد انقلاب اسلامی بقدرت خزانیده شده به شهر سنندج ، ریشه اساسی در انقلاب توده ای ۵۷ داشت. زیرا انقلاب سال ۵۷ در ایران برعلیه رژیم سلطنتی پهلوی، انقلابی آزادیخواهانه وحق طلبانه بود. انقلابی برای دستیابی به آزادی، رفاه و آسایش از هر لحاظ بود. هدف اساسی توده های مردم شرکت کننده وانقلابیون دستیابی و ایجاد زندگی ای بهتر بود. طبقه کارگر درانقلاب ۵۷ نقش اساسی در ساقط کردن استبداد سلطنتی پهلوی داشت. اما، معنی نکردن مفهوم سرنگونی انقلابی و عدم وجود حزب کمونیستی کارگری و سیاست روشن و مشخص کمونیستی کارگری در هدایت و رهبری مبارزات طبقه کارگرو جنبشهای آزادیخواهانه و حق طلبانه اجتماعی دخیل در جریان خیزش انقلابی و توده ای ۵۷، معضل اساسی بود. جنبه صرفا ضد استبدادی و وجود تعلق خاطر سیاسی- اجتماعی جریانات به اصطلاح چپ به اسلام انقلابی؟! حمایت دولتهای غربی به قصد جلوگیری از بقدرت رسیدن چپ، کاری کرد، ضد انقلاب اسلامی را بر شانه های سنت توده ایستی، و جبهه ملی و فرهنگ ملی – مذهبی ضد غربگرائی بقدرت رسانده شود. ضد انقلاب اسلامی در اساس ماموریت و وظیفه اش سرکوب انقلاب آزادیخواهانه و عدالت طلبانه مردم و بشکست کشانیدن آن بود. در این راه ازهیچ جنایتی دریغ ننموده است.

در جریان خیزش توده های مردم درانقلاب ۵۷ در جامعه کردستان نیروهای چپ و کمونیست و آزادیخواه، نقش اساسی و رهبری کننده را داشتند. جریان ارتجاع اسلامی تسنن “مکتب قرآن، مفتی زاده و تشیع طرفدار خمینی بسر دمداری آخوند صفدری ” در حاشیه قرار داشتند. حضور ملموس نیروهای چپ وکمونیست پس از سرنگونی استبداد سلطنتی و فقدان پایگاه اجتماعی جریان اسلامی تازه به قدرت رسیده در کردستان، یکی از عوامل وجود آزاد یهای بی قید و شرط سیاسی در کردستان بود. عیلرغم تمامی تلاشهای ارتجاع ملی- مذهبی در هیئت ” کل جنبش بورژوا ناسیونالیستی کرد در قالب حزب دموکرات کردستان ایران و جریان مفتی زاده- شاخه نماز خوان و نماز نخوان، برای زد و بند، معامله کردن و به سازش رسیدن با رژیم نوپای اسلامی “، جامعه در کل تحت هدایت سیاستهای چپ و آزادیخواهانه سمت و سو پیدا کرد و بنوعی و عملا، انتخاب سیاسی- اجتماعی را مابین جنبش آزادیخواهانه و قومی- مذهبی، کرده بود. کوهی از اسناد غیر قابل انکار در رابطه با شرایط سیاسی- اجتماعی و امنیتی آن روز جامعه کردستان، وجود دارند و ثابت میکنند که بر سراسر کردستان فضای آزاد سیاسی و امنیت اجتماعی حاکم بود. احزاب سیاسی در آزادی بی قید و شرط فعالیت می کردند. جامعه توسط شوراها ارگان حاکمیت مردمی اداره می شد. مفاهیم و مطالباتی چون، آزادی- برابری و آزادی بی قید و شرط فعالیت سیاسی، بیان و تامین بیمه های اجتماعی، بیکاری، درمانی مطرح و در سرلوحه خواسته های مردم بود. و …
چنین وضعیت و جو و فضای ایجاد شده و حضور و دست بالا داشتن نیروهای کمونیستی و چپ در اداره جامعه و بنوعی ” برقراری حاکمیت مردم و دخالتشان در سرنوشت خود که عدم وجود قدرت مرکزی ” و عملا به حاشیه رانده شدن ارتجاع اسلامی حاکم و نمایندگان و وابستگان محلی اش، ترس از گسترش این وضعیت به سایر مناطق دیگر ایران بود. که برای قدرت سیاسی حاکم ” دولت موقت و شورای انقلاب اسلامی ” غیر قابل تحمل بود. مترصد فرصتی بود تا بتواند، حاکمیت ضد انقلابی خود را مستقر کند . بر اساس چنین زمینه های سیاسی- اجتماعی ، تحمیل نوروز خونین سنندج، در تدوام سیاست سرکوبگرانه با برنامه هدفمند ضد انفلاب اسلامی برای بشکست کشانیدن انقلاب ۵۷ بود که اشاره کردم در جامعه کردستان تداوم داشت. زیرا کردستان از طرف جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی در ایران، سنگر انقلاب نام گذاری شده بود. بحق وعملا هم سنگر انقلاب بود!
مرکز ثقل این وضعیت در تداوم و در دفاع از دستاوردهای انقلاب، جامعه کردستان بویژه شهر سنندج بود. در شهر سنندج نیروهای سیاسی. راست قومی- مذهبی ” حزب دمکرات کردستان ایران. جریان مفتی زاده و کمیته های آخوند صبدری” ۲ کمیته داشتند.” قطب کمونیستی و چپ ” کومه له علنی نبود. تحت چتر جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب. نیروی اصلی و تعیین کننده بود. سازمان چریکهای فدائی، پیکار و اتخادیه کمونیستها ” مقرات و دفاتر سیاسی خود را داشتند. اکثر نیروهای کمونیست و چپ و انسانهای آزادیخواه و برابری طلب، در جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب متمرکز بودند، که رهبریش در دست رهبران و فعالین اصلی کومه له بود و هدایت میشد. صدیق کمانگر چون رهبرو سخنگوی علنی آن در بعد سیاسی- اجتماعی بود. جدا ازآن، تشکل های صنفی کانون معلمین، سندیکای کارگران ساختمانی وسندیکای کارگران بیکار و … دفاتر دایر و مربوطه خود را داشتند. عملا قدرتی دوگانه در شهر مابین ” قطب کمونیستی و چپ و قطب راست و ارتجاع مذهبی ” وجود داشت. تقابل و کشمکشی جدی، برای دست بالا پیدا کردن و دستیابی به سلطه سیاسی- اجتماعی از هر دو طرف، وجود داشت. وضعیت فوق برای رژیم اسلامی و وابستگان محلی اش جریان ” مفتی زاده و آخوند صفدری نماینده خمینی ” که ماموریت اساسی شان، سرکوب انقلاب و مطالبات آزادیخواهانه و عدالت طلبانه، همچون رفاه و آزادی بی قید و شرط سیاسی، و تامین بیمه های اجتماعی، بیکاری و درمانی بود، غیر قابل تحمل بود. این جریانات تلاش میکردند مردم را به خانه ها بفرستند. سلطه و هژمونی سیاسی خود را در تقابل چپ و کمونیست، به کرسی بنشانند. فضای شهر را متشنج کنند. برای نمونه در متینگی که در میدان ” آزادی- اقبال ” در اسفندماه برگزار گردید و صدیق کمانگر در آن در دفاع از جو و فضای سیاسی موجود و دستاوردهای انقلاب دفاع کرد و مردم را مقاومت و پایداری در همبستگی اجتماعی فرامیخواند. جمعیت شعار میدادند ” اتحاد. مبارزه. آزادی. برابری. برادری. حکومت کارگری. جماعت مفتی زاده شعار میدادند. برابری ،برادری، حکومت پیغمبری ” در آن مقطع حزب دمکرات کردستان ایران در ادامه سیاست لبیک گفتنشان به خمینی، با تمامی امکان و توان در جبهه متقابل بود. تمام قد تلاش میکرد مورد قبول حکومت اسلامی و بویژه خمینی قرار بگیرد. در قدرت سیاسی سهیمش کنند. اداره جامعه کردستان را به وی بسپارند.
ورای تقابل قطب چپ و راست در سطح شهر سنندج، تقابل و رقابتی شدید هم مابین ارتجاع مذهبی حیدر صفدری به نمایندگی خمینی و مکتب قرآن مفتی زاده، تحت عنوان نماینده دولت موقت و برای بدست گرفتن نهادی دولتی و بویژه پست استانداری، وجود داشت. صفدری در راس نیروهای مسلح تعمید شده قرار گرفته بود. ستاد فرماندهی اش را بر روی پل کمانگر در مسیر و نزدیک استانداری و پادگانهای ارتش و ژاندارمری مستقر کرده بود. در روز ۲۶ اسفند ماه ۵۷، شایعاتی در جهت ” تخلیه سیلوی شهر از گندم و اسلحه و مهمات پادگانها در شهر جولان میداد ” در این اثنی، مکتب قرآنی ها برای تسلیح خود از فرماندهی پادگان ارتش، تقاضای اسلحه و مهمات میکنند. با جواب منفی صفدری که نماینده خمینی و رئیس ستاد نیروهای مسلح بود ” روبرو می شوند. روز ۲۷ اسفند، طبق برنامه از قبل، در حرکتی اعتراضی و راهپیمائی بطرف ستاد صفدری، جنگ و درگیری لفظی و مسلحانه همزمان شروع میشود. مسئول ستاد صفدری فردی باسم ” شاطر ممد و ۲ پسرش که پایه اصلی ستاد بودند، کشته میشوند. ستاد تصرف می شود و نیروهای مستقر در آن کشته و دستگیر” میشوند. از یورش کنندگان حمید دلاوری جان میبازد.وچندین نفر زخمی میشوند. یکی از زخمی شدگان در بیمارستان جان میبازد. صفدری به پادگان فرار میکند و فتوای جهاد میدهد. در حین محاصره پادگان از طریق هوا به کرمانشاه فرار میکند. همزمان مردم معترض و عاصی در محل و کسانی دیگر که خود را رسانیده بودند، به جماعت مفتی زاده و لمپنهای همراهش یورش میبرند. بعد از درگیری و زد و خرد، از ترس فرار میکنند.و به پادگان پناه میبرند.
فضای شهر بسیار متشنج و ملتهب میشود. انقلابیون مسلح بطور برنامه ریزش شده در سطح شهر برای مقاومت و برقراری امنیت، مستقر و سازماندهی میشوند. ساختمان ستاد ارتش در خیابان شاپور- ۲۲بهمن – را که فرماندهی لشگر ۲۸ ” سرهنگ صفری ” در آن مستقربود، تصرف میکنند و خواهان اسلحه میشوند. صفری را همراه فردی باسم دکتر خسرو خسروی معاون مفتی زاده را بگروگان میگیرند. در ادامه، ساختمان رادیو تلویزیون و فرودگاه و پلیس راه هم تصرف میکنند. شورای موقت انقلاب شهر سنندج را که صدیق کمانگر در راس آن بود، در ساختمان ستاد ارتش تشکیل و در آنجا مستقر میشوند. از آن ببعد تمامی امورات نظامی، تدارکاتی، خوراکی، لجستیگی و پزشکی و انتظامی و برقراری امنیت و جابجائی تمامی مایحتاج شهر با ایجاد بنکه ها و شورا های محلات تحت نظارت شورای موقت انقلاب شهر سنندج سازماندهی و اداره میشوند. شهر در دست انقلابیون قرار میگیرد. در چنین اوضاع و احوالی، حزب دمکرات طبق سیاست در یوزگی اش برای شریک شدن در قدرت سیاسی، رسما اطلاعیه صادر میکند و خود را مبرااز وضعیت پیش آمده، اعلام میکند. اطلاعیه شان در روز نامه اطلاعات آنزمان منتشر شد.
در جریان درگیری مسلحانه مابین دو جریان “ ارتجاعی طرفداران مفتی زاده و صفدری ” در شهر سنندج و فرارشان به پادگان، حکومت اسلامی برای سرکوب فضای آزادیخواهانه ، فرصت را غنیمت میداند و توسط ارتش غسل تعمید اسلامی داده شده، شهر را بی محابا به توپ و خمپاره می بندد. برا ی گوشمالی دادن به ارتش و ژاندارمری، از طرف شورای موقت انقلاب شهر،فرمان خلع سلاح پادگان داده می شود. زاندارمری خلع سلاح و پادگانبه محاصره نیروهای مسلح انقلابی در میآبد. صدها نفر به داخل پادگان ارتش میروند. جنگ و در گیری در داخل پادگان ارتش ادامه پیدا میکند. صفدری مرتجع فتوای جهاد میدهد. چند واحدی از ارتشی ها، بسختی مقاومت میکنند و با بکار بردن هرگونه اسلحه ای برای کشتار و به عقب راندن انقلابیون، دریغ نمیکنند. دهها نفر جان میبازند و حدودا ۱۵۰ نفر دستگیر میشوندو بدین طریق ، واقعه نوروز خونین ۵۸ را با کشتار و زخمی کردن صدها نفر و ویران کردن شهر از زمین و هوا، به مردم سنندج تحمیل نمودند!
جنگ و درگیری انقلابیون در شهر سنندج مورد حمایت تمامی مناطق کرد نشین از ارومیه تا کرمانشاه قرار گرفت. نیروها ی مسلح همراه کاروانهای تدارکاتی و خوراکی و پزشکی و درمانی به سنندج گسیل داده شدندو تحت نظارت شورای موقت انقلاب و شورای محلات در سطح شهر سازماندهی و تقسیم میگردیدند .جنگ و در گیری و توپ باران و خمپاره باران شهر از پادگان و توسط هلیکوپتر های جنگی ادامه داشت. طی چند روز درگیری پادگان در محاصره قرار داشت و نیروهای انقلابی مسلح مانع خارج شدن و نفوذ شان بداخل شهر شدند.
در حین شدت پیدا کردن جنگ و محاصره پادگان ” معاون استاندر کردستان که نماینده دولت بود، به شورای انقلاب شهر سنندج، پیشنهاد آتش بس را میدهد. شورا آنرا میپذیرد ” آما تیراندازی و توپ باران شهر از طرف پادگان و توسط هلیکوپترهای جنگی ادامه داشت. پادگان همچنان در محاصره و نقاطی که تسخیر شده بود در دست انقلابیون بود. و … از طرف دولت موقت و شورای انقلاب اسلامی، برای برقراری آتش بس و یا پایان جنگ، روز اول فروردین ۵۸ هیئتی مرکب از ” طلقانی، محمد بهشتی، رفسنجانی، صدر حاج سید جوادی و بنی صدر ” همراه صارم صادق وزیری و ابراهیم یونسی از رهبران و فعالین حمعیت کردهای مقیم مرکز برای مذاکره و ختم قضیه به سنندج آمدند. در ساختمان دانشکده رازی با هیئت شورای انقلاب شهر سنندج که از قبل عزالدین حسینی را، بعنوان سخنگو انتخاب کرده بود، بعهده داشت، به گفتگو نشستند. “یادآور یکنم که حزب دمکرات کردستان ایران فرصت را غنیمت شمرده بود و تلاش کرده بود خود را قاطی کند و عبداله حسن زاده و غنی بلوریان را بعنوان نماینده فرستاده بود. شورای شهر بنا به موضع طرفداری اش از حکومت اسلامی، شرکتشان را جزء هیئت قبول نکرد. حسن زاده را راه ندادند، ولی غنی بلوریان را صرفا بحکم سابقه زندای سیاسی بودنش در حکوت پهلوی، نه بعنوان نماینده به محل مذاکره راه دادند”. در هنگام مذاکره فانتومهای جنگی برای ایجاد رعب و وحشت و تسلیم انقلابیون و تحمیل خواسته های ارتجاع ، بر فراز شهر دیوار صوتی می شکستند و مانور میدادند. در این نشست طالقانی شمشیر کشید و تهدید کرد و گفت آن فرد”. صدیق کمانگر “که فرمان حمله به پادگان را صادر کرده است. ترسو است. کجاست. باید محاکمه و اعدام شود. صدیق ا زمیان هیئت بلند می شود و با صدای رسا اعلام میکند – صدیق کمانگرمنم – جو متشنج میشودومذاکره ادامه پیدا می کند.در روز ۲ فروردین آتش بس برقرار گردید. وقرار داده شد- ابراهیم یونسی به استانداری کردستان منصوب شد. محاصره پادگان بر داشته شد. اسیر شدگان آزادشدند. ساختمانها و مکانهای تسخیر شده، تخلیه گردید. نیروهای مسلح ارتش، ژاندارمری و شهربانی حق تردد در شهر را ندارند. کلیه امورات شهر و نهادهای دولتی تحت نظارت شورای شهر باشد. و بعد ازآن شورائی از تمامی نیروهای راست و چپ و تمامی اقشار شهر، برای اداره شهر انتخاب گردید. احمد مفتی زاده و اگر اشتباه نکنم فواد روحانی یکی از دستیاران اصلی اش، عضو آن شورا بودند. بر خلاف چرندیات خالد عزیزی دیبر کل حزب دموکرات کردستان، نیروهای چپ و کمونیست مفتی زاده را فراری ندادند. چون نمیتوانست و برایش ممکن نبود. از لحاظ سیاسی- اجتماعی در حاشیه قرار گرفته بودو نتوانست اهداف ارتجاعی اش را متحقق کند، از شورا کناره گیری کردند. با اینکه قطعنامه ” ۵ ماده ای قبل از مذاکره، همراه شورای موقت، امضاء کرده بود، اما از هیچگونه تلاش و دسیسه ای دریغ نمیکرد. میکوشید به هر شیوه ممکن فضای ارتجاعی را در هر جا برایش ممکن بود ایجاد کند. حتی در حیاط مسجد جامع شهر سنندج مستقر شده بودند هر کسی را عبور میکرد و می شناختند مذهبی نیست و رادیکال و آزادیخواه است، بزور بداخل مسجد می کشیدند و در حوض مسجد که پر از آب بود می انداختند به اصطلاخ خودشان، غسل تعمید میدادند. تاکید میکنم که تا واقعه ۲۸ مرداد ۵۸ و حمله به کردستان در شهر سنندج، حاکمیت صوری حکومت بود. اما عملا حاکمیت در دست شورای شهر که حاکمیت مردم بود قرار داشت!.

در نهایت جریان مفتی زاده، … به کرمانشاه فرار نمود و با صادر کردن بیانیه ۸ ماده ایش، همراه همپالگی هایش به توطئه چینی و نهایتا سازماندهی نیروهای مزدور” جاش ” تحت عنوان پیشمرگان مسلمان کرد پرداخت ودر همراهی باسرکوبگران اسلامی در کردستان از هیچگونه تلاشی دریغ ننمودند. نمونه هائی از جنایات بر جسته شان، شرکت در جنگ ” بایگان و پاوه و اعدام ۹ نقر از آزادیخواهان در پاوه و ۹ نفر در فرودگاه شهر سنندج میباشند. قطعا در اعدام های دستجمعی شهرهای سقز، پاوه، مریوان، بانه و مهاباد هم سهیم بوده اند.

اکتبر:بهانه های رژیم برای تحمیل این جنگ چه بود، اصلا این جنگ توده ای بود یا جنگ سازمانهای سیاسی.؟

سعید یگانه:بهانه های رژیم اسلامی برای تحمیل جنگ و کشتارمردم در شهر سنندج ،همان بهانه ها و تبلیغات پوچ وواهی بود که رژیمهای دیکتاتورو خونخواربرای تحمیل حاکمیت سیاه خود به مردم به آن متوسل می شوند. رژیم اسلامی هربهانه ای که برای توجیه این جنگ و جنایت داشت ، دلیل اصلی فاجعه نوروز خونین سنندج که به قیمت جانباختن بسیاری و ویرانی خانه و محل زندگی مردم تمام شد، این بود ،که مردم و سازمانهای چپ و انقلابی حاضرنبودند دست درازی و مزاحمت مرتجعین شیعه و سنی و حاکمیت سیاه اسلامی را به پذیرند. دولتی که تازه به قدرت رسیده بود، یاکمک کردند که در مقابل چپ گرایی و ازادیخواهی وعدالت خواهی وبرای سرکوب همه دستاوردهای انقلابی مردم به قدرت رسانده بودند، حاکمیت واداره جامعه توسط خود مردم قابل تحمل نبود ،به این دلیل خون به پا کردند.خوب ،ما و مردم و کارگرو زحمتکش و انسانهای چپ و سوسیالیست و عدالتخواه و زنان ، که برای آزادی و رفاه و رفع تبعیض و نابرابری انقلاب کرده بودیم و حکومت پهلوی را سرنگون کردیم . مردم انتظار داشتند که آزادی و رفاه و زندگی آسوده ای بدور از فقرو فلاکت و تبعیض داشته باشند. زنان نیزبه همین منوال.کردستان آزاد بود .مردم از پائین به کمک نیروهای انقلابی و آزادیخواه و سوسیالیست ،بخصوص با تاثیرپذیری از کومله که تازه بطورعلنی فعالیت خودرا اغاز کرده بود ،ارگانهای حاکمیت و اداره زندگی خود را آغازکرده بودند. نه تنها در سنندج که در تمام شهرهای کردستان در جریان قیام و بعد ازآن شوراهای محلات از پائین پا گرفته بودند ،شورای موئسس شهر سنندج و سندیکای کارگران بیکار ، جمعیتهای “دفاع از آزادی و انقلاب” برای اداره امور ایجاد شدند و از جانب مردم و کارگران و زحمتکشان مورداستقبال و پشتیبانی قرارگرفتند. اگردر شهرهای ایران جمهوری اسلامی به سرعت با دستگیری و سرکوب و انحلال سازمانهای سیاسی و برچیدن شوراهای کارگران در محیط کار و زندگی، در راستای تثبیت حاکمیت سیاه خود می کوشید ، در کردستان بغیر از پادگانها که بعضا هم از طرف مردم خلع سلاح شدند ، شهرها تماما در دست مردم و سازمانهای انقلابی اداره می شدوامورات خود راسازمان می دادند.این شرایط برای رژیم و مرتجعین در محل غیر قابل تحمل بود. از ۲۲ بهمن و قبل ازآن نیزمزاحمت وتوطئه ومقلبله با نیروهای انقلابی و مردم از جانب مرتجعین محلی همچون صفدری مرتجع ،نماینده جمهوری اسلامی در سنندج و مفتی زاده با دارودسته مزدورش و مکتب قرآن که تمام قد به دفاع ازجمهوری اسلامی بر خواسته بودند، نتوانست عزم جزم مردم و سازمانهای انقلابی برای دفاع از آزادی و دستاوردهای انقلاب و اداره امور را در هم شکند.

به این دلایل بود که به دستورقرنی یکی از فرماندهان ارتش شاهنشاهی که به خدمت دولت مرتجع اسلامی درآمده بود، با همکاری صفدری که به پادگان سنندج فراری شده بود، دستورکشتارمردم صادرشد. از تاریخ ۲۶ اسفند تا اول فروردین شهر سنندج از طرف پادگان از زمین و هوا با خمپاره و توپ مورد حمله وحشیانه قرار گرفت. تعدادبیشماری جان باختند وبسیاری از خانه و محل زندگی مردم ویران شد، که به نوروزخونین سنندج معروف شد.ازانجایی که حمله مزدوران اسلامی به شهرپیش بینی شده بود. تمام کوچه و خیابان شهرتوسط جوانان ، زنان و حتی نوجوانان سنگر بندی و اماده مقابله بودند.امدن هیئتی ازتهران و مذاکره با نمایندگان مردم در شورای شهرسنندج ،جنگ موقت به پایان رسید وطولی نکشید با حمله وحشیانه به دستورخمینی مرتجع در ۲۸ مرداد همانسال ،جنگی دیگر به مردم تحمیل شد وتاریخ خونین دیگری توسط رژیم جنایتکاراسلامی رقم خورد.

این جنگ توده ای بود یا جنگ سازمانهای سیاسی ؟

هردو بود. این دو درهم تنیده بود . مردم در کردستان به سازمانهای سیاسی بخصوص کومله که درراس این مبارزه بود و شخصیتهای خوشنام و سرشناس و انقلابی همچون صدیق کمانگردرآن فعالیت می کردند اعتماد داشتند.”جمعیت دفاع از ازادی و انقلاب” که توسط کومله و سازمان چریکهای فدایی و جمع زیادی از انسانهای انقلابی و سوسیالیست اداره می شد ،مورد اعتماد مردم بودو به فراخوان های آن گوش میدادند . شوراهای محلات و شورای موئسس شهر دراداره امور و کمک رسانی به مردم دردوره جنگ نقش ارزنده ای ایفا کردند . این در هم تنیدگی و همبستگی مبارزاتی ،تبدیل به مقاومت و جنگ توده ای در مقابل حمله و جنگ تحمیلی دشمن شد. این ،رمزمقاومت توده ای و پیروزی درمقابل حمله دشمن و سرکوب دستاوردهای انقلابی مردم بود. مردم در کردستان از همان اوایل از رژیم اسلامی منزجربودند و حاضربه قبول حاکمیت آن نبودند وتا کنون هم این مبارزه برای به گور سپردن آن در اشکال مختلف ادامه دارد.

اکتبر: نقش احزاب مختلف، چپ وراست ، ناسیونالیست و مذهبی در این جنگ چگونه بود؟

اسماعیل ویسی: بمفهوم عملی، نقش قطب کمونیستی و چپ متشکل در هیئت کومه له که تحت لوای جمعیت دفاع از آزاد ی و انقلاب با سخنگوئی صدیق کمانگر فعالیت میکردند. اما، با شناخته شدن و حضور فعال کادرهایش چون ایوب نبوی، شعیب ذکریائی، یوسف اردلان، کاک شوان” محمد مائی” و … نقش اساسی و تعیین کننده ای داشتند. همچنین سازمان چریکهای فدائی تحت رهبری بهروز سلیمانی، علی اکبر مرادی و اسماعیل حسینی و سازمان پیکار اسم رفیق مسئول را متاسفانه، بخاطر ندارم. اتحادیه کمونیستها تحت رهبری امیر حسن پور و یکی دیگر از کادرهایشان که در جریان درگیری شهر آمل جانباخت، متاسفانه اسمش را بخاطر ندارم و … همچنین گروهی کمونیستی در محله چل مرده- فه لا چوارلان- تحت محوریت علی گلچینی.،”فریدون “وریا ناظری و … کانون معلمان با محوریت مظفر محمدی . اسامی دوستان دیگر را بخاطر ندارم. سندیکای بیکاران و ساختمانی تحت محوریت حسن رحیمی ” عملا نقش اساسی را در جریان انقلاب ۵۷ و حرکات متعاقب آنداشتند.آنها در ایجاد جو و فضای چپ و رادیکال و آزادیخواهانه، سازماندهی بنکه و شوراهای محلات، ایجاد همبستگی اجتماعی و به حاشیه راندن ارتجاع قومی – مذهبی سنی گری مکتب قرآنی و کردایتی کردن حزب دمکرات و رقم زدن تقابل با ارتجاع اسلامی و خلع سلاح پادگان و مقاومت در نوروز خونین و عملا ” نه ” گفتن جامعه بقدرت اسلامی در تهران و قم و در دفاع از دستاوردها و تداوم انقلاب ۵۷نقش داشتند.

در رابطه با جریانات قومی- مذهبی در هیئت حزب دمکرات کردستان ایران و سنی گری مکتب قرآن احمد مفتی زاده، مقرات و دفاتر خود را داشتند. اما، عملا نقش منفی داشنتد. هر کدام بزغم خود تلاش میکرد از طرف ” دولت موقت و شورای انقلاب اسلامی ” بعنوان نماینده سیاسی برای تحکیم قدرت حاکم و خودشان تلاش میکردند. به نمونه هائی اشاره میکنم.

بعد از سرنگونی حکومت پهلوی، در شهر سنندج، محلات در کنترل مردم و انقلابیون بود. جریان مکتب قرآنی مفتی زاده، در هر محله ای برایش ممکن بود به بنکه و شورای محلات برای منحل کردنش، حمله و تلاش میکرد. چندین بنکه و شورا را بزور و گردن کشی منحل کردند. مردم را فراخوان میدادند که ” انقلاب پیروز شد ” مردم بخانه هایتان برگردید. همیشه در متینکها ئی که برگزار میشد مشغول دادن شعارهای اسلامی و آشفته کردن جو و فضای رادیکل بودند. در یکی از متتینکها که صدیق کمانگر در میدان آزادی برگزار و سحنرانش بود. انقلابیون ” اتحاد. مبارزه. آزادی. برابری برادری. حکومت کارگری. در تقابل شعار میدادند- برابری. برادری. حکومت پیغمبری. اله اکبر، کاک احمد رهبر ” به میزهای کتاب جریانات چپ حمله و مزاحمت ایجاد میکردند.

اگر بخواهم بطور موجزو کلی واقعه را جمع بندی کنم وتجارب آن در آتی بکار گرفته شود، باید گفت ” نوروز خونین تحمیلی از طرف ضد انقلاب بقدرت خزیده اسلامی ،به ساکنین شهر سنندج، برای تسخیر و سرکوب و فضای آزادیخواهانه و مقاومت و دفاع سیاسی- اجتماعی آزادیخواهان در تقابل با ارتجاع قومی- مذهبی از آن، یکی از نقاط عطف تاریخی، مبارزاتی – اجتماعی در ایران و کردستان است. عملا ” نه ” گفتن به سلطه سیاسی ارتجاع اسلامی میباشد. نقطه عطف و آغازی که از همان مقطع و هم اکنون در همگامی و همراهی با تلاش و مبارزات سراسری برای سرنگونی حکومت اسلامی در جریان است. بر این مبنا است که رژیم اسلامی هم طی بیشتر از چهار دهه از حاکمیتش، از یورش نظامی و لشگر کشی، تحمیل جنگ و کشت و کشتار و جنایت و میلیتاریزه و امنیتی کردن فضای جامعه کردستان در همدستی و همراهی با مرتجعین قومی – مذهبی و مزدوران محلی و اصلاخ طلبان کرد، دریغ نکرده است. اما، خوشبختانه هنوز نتوانسته است از لحاظ سیاسی- اجتماعی جامعه کردستان را تسخیر کند. لازم است فعالین کمونیستی و چپ در کردستان از آن تاریخ درس و تجربه سیاسی- و سازمانگرانه اجتماعی را تحت رهبر ی و هدایت حزب سیاسی کمونیستی کارگری حکمتیست، چون شبکه ای متشکل بشوند. تلاشها و سیاستهای تبعیض آمیز جنبش سیاسی بورژوا ناسیونالیستی کرد و هر نوع ارتجاع قومی – مذهبی را در تحولات آتی جامعه ایران، در سر بزنگاه تعیین کننده بشکست بکشانند. دخالت مستقیم مردم در سرنوشت خویش- حاکمیت مردم را از طریق مکانیزم شوراها را تضمین کنند. چنین کاری ممکن است از هم اکنون باید دست بکار شد.

اکتبر: دستاوردها،نقاط قوت و ضعف جنگ نوروز۵۸ و تاثیرات بعدی آن چه بود.؟

سعید یگانه:یکی از دستاوردهای مهم این دوره اززندگی مردم ،هر چند کوتاه ، اداره امورات زندگی، توسط خود مردم از طریق شوراهایی بود که از پائین و به کمک انسانهای انقلابی و سوسیالیست و خوشنام درست شده بودند. برای اولین بار بود که در نتیجه یک انقلاب ، مردم در شوراها و کارگران در سندیکای کارگری خود را سازمان داده بودند و بر سرنوشت خود حاکم بودند و سازمانهای چپ و انقلابی مدافع کارگران و زحمتکشان ،بخصوص کومله را در زندگی خود تجربه کردند.طبیعتا مردم و نیروی چپ و کمونیست با استفاده از این تجارب با امادگی بیشتری به استقبال تحولات سیاسی پیش روخواهند رفت.

بزرگترین نقطه قوت این جنگ همچنانکه دربالا به آن اشاره شد ،شکل گیری مقاومت مسلحانه توده ای و حمایت پر شورمردم در تمام مراحل جنگ در کردستان ،علیه دشمن تا اشغال همه شهرها توسط ضد انقلاب اسلامی وکم تجربگی مردم و سارمانهای چپ و کمونیست درروبرو شدن با وظایف جدیدو پیچیده آن دوره ،یکی از ضعفهای اساسی بود که بر تصمیم گیری ها و اقدام به موقع ،از جمله خلع سلاح پادگان سنندج تاثیرات منفی بر جای گذاشت . عدم دسترسی به پادگان و خلع سلاح نیروی نظامی که به خدمت رژیم اسلامی در آمده بودند ،این امکان را به دشمن داد که جنگ و ویرانی را به مردم سنندج تحمیل کنند. نوروزخونین ۵۸ لکه ننگی بر دامن جمهوری اسلامی و نفرت و بیزاری عمیقی را علیه دولت اسلامی بر انگیخت.

تجارب تمام انقلابها از کمون پاریس به این سوو تجربه انقلاب ۵۷ واضحتر نشان داد که در هرتحول انقلابی ،بدون درهم شکستن و داغان کردن دستگاههای نظامی مافوق مردم ، ماشین جنگی و دستگاههای سرکوب دست نخورده ، در خدمت دولت بعدی قرارمی گیرند و مردم را از ادامه انقلاب و حفظ دستاوردهای خود بازخواهند داشت. این اتفاق در انقلاب ۵۷ به وقوع پیوست و ارتش و نیروهای نظامی برای سرکوب مردم درکردستان و سایرنقاط ایران به کار گرفته شدند.