کمونیست: چنانکه پیش بینی می شد جمهوری اسلامی در “انتخابات” اخیر شکست مفتضحانه ای خورد. این مسئله را چگونه می بینید، دلایل این شکست از نظر شما چه هستند؟
ملکه عزتی: ما همیشه گفته ایم انتخابات در جمهوری اسلامی، در یک سیستم سرکوبگر مبتنی بر ارعاب و خشونت مطلقا معنی ندارد. مضحکه انتخابات، سیرک و نمایش بی معنی و پوشالی کسانی است که از صافی شورای نگهبان رد شده و از طریق یک سیستم مضحک از صندوق های رای بیرون بیایند و به ارگانهای مورد نظر راه پیدا کنند. ۴۴ سال است در ۱۲ دوره جمهوری اسلامی این سیرک را، این بساط نمایشی و پوشالی را راه میندازد و هر دوره هم تعدادی از کسانی را که ازِ قبل خدمت به این حکومت و سرکوب مردم به نان و و نوایی رسیدند از صندوق بیرون میاورند و به مجلس یا کاخ ریاست جمهوری میفرستند تا یکدوره دیگر بساط دزدی و چپاول را پهن کنند و به ریش مردم بخندند!
این مضحکه هرچیزی هست جز انتخاب مردم، جز خواست و تمایل مردم و دیگر حنای جمهوری اسلامی پیش آنها رنگی ندارد. دوره هایی در انتخابات طیف اصلاح طلبان حکومتی که به مثابه سوپاپ اطمینان رژیم عمل میکنند توانستند به مجلس راه یابند، این دوره دست آنها هم از کاسه دزدی و چپاول قطع شد و تایید نشدند. این طیف ادامه بقا و حیات خود را در بقای رژیم میبینند و در همین راستا هم هر بار مردم را تشویق به شرکت در انتخابات کرده اند. یکبار میگویند رای اعتراضی بدهید! یکبار میگویند برای جلوگیری از حضور اصولگرایان تندرو رای بدهید و بخشا هم با فریب و دغل و تبلیغات میلیونی تعدادی را به حوزه های رای آورده اند. اما این بار این ترفند را نتوانستند بکار ببرند. مردم حساب خود را با کل حاکمیت روشن کردند و از دیماه ٩٦ تا آبان خونین ٩٨ و خیزش انقلابی ۱۴۰۱ با صدای رسا اعلام کردند “اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا”!
در انتخابات دوره دوازدهم هم با این سیاست جواب قاطعی به حکومت و سران جنایتکار رژیم دادند؛ رای بی رای! تحمیل این شکست فضاحت بار از طرف مردم محروم جامعه، از طرف کارگران و زنان به جان آمده از آپارتاید جنسی، از طرف معلمان و بازنشستگان سیلی سختی بود که مردم به صورت شخص خامنه ای و بقیه اعوان و انصار او زدند. مردمی که مرگ بر جمهوری اسلامی را فریاد زدند، زنانی که حجاب اسلامی را به آتش کشیدند، کارگرانی که فقر وفلاکت را با گوشت و پوست و استخوان تجربه کردند، به استثمارگران خود رای ندادند و صندوق های آرای جمهوری اسلامی را بی محل کردند و در جاهایی هم به آتش کشیدند. مردمی که مخالفت و ضدیت خود را با کلیت این نظام فاسد و سرکوبگر بارها و به کرات در خیابان و کارخانه و دانشگاه به وضوح اعلام کردند چرا باید به برگزیدگان و عوامل این نظام رای بدهند؟
یک منطق واقعی و زمینی پشت رای ندادن مردم وجود دارد و آنهم این است که ما تکلیف خود را با شما روشن کرده ایم، به منتخبین شورای نگهبانتان نه تنها رای نمیدهیم، بلکه افشا و رسوایشان میکنیم. ۴۴ سال است مردمی که در ماههای قبل انتخابات “عزیز میشوند و بحساب آورده میشوند” سهمشان چیزی جز سرکوب و اعدام و تحقیر و بیحقوقی نبوده است. ۴۴ سال است مردمی را که خواهان حداقل حقوق خود هستند اراذل و اوباش و خس و خاشاک خطاب میکنند. چرا این مردم باید اساسا انتخابات این رژیم را امر خود بدانند؟
در یک کلام مردم رای ندادند چون اساس و کلیت این نظم مبتنی بر سرکوب و فاصله فجیع طبقاتی را قبول ندارند. این مردم در ادامه خیزش انقلابی ١٤٠١ یکبار دیگر با عدم شرکت نر انتخابات نمایشی به روشنی تعیین تکلیف کردند با سرکوبگران خود، با عاملین اعدام و شکنجه، با مسببین فقر و فلاکت، با غارتگران ثروت و سامان جامعه. سهم محرومان جامعه از برکت وجود این جنایتکاران جز گرسنگی و تحقیر و گورخوابی و فلاکت چیز دیگری نبوده است. “دیگر رای نمیدهیم” این را فودلادیان قهرمان، این را زنان عزم جزم کرده علیه آپارتاید جنسی، این را خانواده های داغدار کشته شدگان این ۴ دهه با صدای بلند اعلام کردند و رای ندادند.
با هزار و یک تقلب و رایهای ساختگی سران رژیم اعلام کردند ۴۰ درصد مردم در “انتخابات” شرکت کرده اند، اما معلوم شد میزان آرای باطله در تعدادی از صندوقها در جایگاه اول بوده! علیرغم اینکه ممکن است این متد بحساب شرکت در انتخابات گذاشته شود، اما اینجا هم نشان داده شد منتخبین شورای نگهبان و خامنه ای سنخیتی با خواست و امیال مردم ندارند. مردم بطن جامعه به ۴ دهه کشتار و فقر و فلاکت و بیحقوقی نه گفتند و امروز پیام جامعه در مقابل رژیم روشن است، این رژیم و ارگانهای آن از نظر مردم باطل و منسوخ است و عدم شرکت در انتخابات کانال و تریبونی بود که این پیام را به گوش جانیان حاکم برسانند. امروز و بعد از اتمام دور دوازدهم انتخابات و شکست مفتضحانه رژیم تکلیف مردم محروم جامعه و آنهاییکه در انتخابات شرکت نکردند با رژیم روشن است. با پرچم و پیام واضح و بی تردید کارگران و زنان و جوانان، این رژیم و سران جنایتکار آن در بدترین وضعیت حاکمیت ٤٥ ساله خود قرار دارند.
کمونیست: شکست قاطع جمهوری اسلامی در انتخابات اخیر چه تاثیری بر فضای سیاسی ایران و روند تحولات خواهد داشت؟ در مورد “آرای باطله” نظرتان چیست؟
سیاوش دانشور: یک نکته باید روشن باشد و آن اینست که خود این شکست محصول عملی شدن گسترده سیاست “عدم شرکت فعال” است که از جمله حزب کمونیست کارگری – حکمتیست مبلغ و پیشرو آن بود. ما با ضعیفترین و مفلوک ترین و پر تقلب ترین “انتخابات” جمهوری اسلامی در طول تاریخ ننگیناش مواجه هستیم. مردم معلوم بود که شرکت نمیکنند و به قاتلین فرزندان و همرزمانشان و مسببین فقر و فلاکت “رأی” نمیدهند، اما در همینجا نایستادند، بلکه با تجربه دو “انتخابات قبلی” فعالانه علیه این سیرک خونین و مملو از فساد تلاش کردند. کارگران با صدای بلند و تعرضی در خیابانها اعلام کردند؛ “ما دیگر رأی” نمیدیم و در هفته آخر جنب و جوش زیادی علیه تبلیغات مزدوران حکومت در جریان بود. کمتر جائی بود که پوستر و تبلیغات شان را پاره نکنند و آتش نزنند. مزدور- کاندیداهای رژیم را در مجامع مختلف و حتی در تعدادی از روستاها بیرون کردند و بساط شان را برسرشان خراب کردند. این فضای فعال و این اراده انقلابی موجب شکست خردکننده رژیم در انتخاباتش شد که معنائی جز پیروزی مردم در یک قلمرو تاکتیکی ندارد. بعبارت دیگر مردم آزادیخواه و مخالف حکومت، با عدم شرکت و برخورد فعال، پروژه رژیم اسلامی را آگاهانه به شکست کشاندند و از فرجه “انتخابات” بعنوان فرصتی برای تداوم مبارزه با رژیم اسلامی بهره جستند.
تاثیر این واقعه بر فضای سیاسی ایران و روند تحولات سطوح مختلفی دارد. اولاً، ابعاد موضوع بحدی سنگین است که بخشی از “دلسوزان حکومت” میگویند مجلس و نماینده دیگر مشروعیت ندارد و یا میگویند از این واقعه باید ترسید چون همینجا تمام نمیشود. برای ما و مردم انقلابی نه رژیم و نه به طریق اولی “انتخابات” و ارگانهایش هیچوقت مشروعیت نداشته است. امروز که پایشان لب گور است و نیازمند “کسب مشروعیت فرمال حقوقی” اند، سیاست ما و مردم انقلابی اینبود که توی دهان خامنهای و اسلام بزنیم تا رژیم بعد از “انتخابات”، رژیمی نامشروع تر، متشتت تر و ضعیف تر باشد. این شرایط به نفع مبارزه انقلابی است و تناسب قوا را به ضرر رژیم عوض کرده است. امروز با این واقعیتِ مُسجل مواجه هستیم که دهها میلیون و بالای هشتاد درصد واجدین رأی، قاطعانه در مقابل چشم جهانیان اعلام کردند که جمهوری اسلامی نمیخواهند و در این نمایش مضحک شرکت نکردند. اگر کسی دنبال مشروعیت میگردد باید به این بلوک سهمگین مراجعه کند. این واقعیت بزرگی است که نمیتوان آنرا با توجیهات و آمارهای بشدت جعلی و مسخره وزارت کشور رژیم لاپوشانی کرد.
ثانیاً، این نتیجه تشتت و تفرقه در درون حکومت را تشدید میکند. برای باندهای حکومتی مسئله بقای نظام و تهدید سرنگونی جدیتر میشود و لذا جدال و شکافهای درون حکومتی بالا میگیرد. امروز کسانی “رأی” اول تهران را بخود اختصاص دادند که از “آدمخواری برای اسلام” دفاع کردند. خامنهای با این اوباش سوپرفالانژ و دستگاه سرکوب لخت و عریان بدون هیچ حائلی در مقابل جامعه است. مضافاً اینکه وضعیت کنونی رژیم سیر ریزش “خودی”های نظام را تسریع میکند. روشن است در سطح بینالمللی و دنیای بند و بست دیپلماسی نیز دیگر نمیتوانند خود را “نماینده منتخب مردم” قلمداد کنند. این جوانب نیز به نفع مبارزه انقلابی برای سرنگونی است.
ثالثاً، این رژیم تنها متکی به سرکوب و آدمکشی نیست، یک ابزار مهم آن شوکهای اقتصادی چراغ خاموش و بقول رئیسی “بی سر و صدا و پله ای” است که طی برنامه هفتم اقتصادی در سطوح مختلف تعبیه شده است. این یک قلمرو مهم جدال گسترده طبقاتی در ایران است که خود را در اعتصابات کارگری و اعتراض علیه گرانی و فقر و مبارزه برای افزایش دستمزدها بروز میدهد. رژیمی که تا مغز استخوان در بحران و فلج اقتصادی است، رژیمی که نه مشروعیت فرمال حقوقی دارد و نه از ارکان ایدئولوژی اش چیزی مانده است، نه پاسخ مسائل مبرم اقتصادی و بحرانهای تودرتوی متنوع را دارد و با یک نخواستن عمیق و انقلابی روبرو است، جامعه را به یک بشکه باروت ارتقا داده است. در این وضعیت هر واقعه ای میتواند جرقه یک انفجار عظیم دیگر برای تمام کردن کار ناتمام باشد.
در مورد “آرای باطله” بحث و ارزیابی زیاد است و عمدتاً نامربوط اند. وقتی رسانه ها و مفسران در بحث “انتخابات” جای اصلی را به بحث “آرای باطله” میدهند، دارند آن بلوک بزرگ عدم شرکت قاطع را فرعی میکنند. این صورت مسئله وارونه را نباید پذیرفت. آرای باطله در بهترین حالت بخش کوچکی مثلا ده درصد در کنار هشتاد درصد عدم شرکت است. در انتخابات برگماری رئیسی، آرای باطله مقام دوم را آورد و در این انتخابات در جاهای مختلف مقام اول و دوم را کسب کرد. اگر فرض کنیم پانزده تا بیست درصد واجدین رای شرکت کرده باشند، نصف یا بیشتر آنها به کاندیداهای حکومت رای ندادند. این جمعیت بخشهای مختلفی را دربرمیگیرد؛ کسانی که با اجبارهای حکومتی وادار به رای دادن شدند مانند کارکنان دولتی و نهادهای نظامی و حتی زندانیان، کسانی که در رانتها در حاشیه حکومت سهیماند یا بنا به موقعیت اقتصادی شان منفعت دارند، بخشهای محافظه کارتر جامعه که به اشتباه در این نمایش شرکت کردند و روی ورقه رای شعار مرگ بر حکومت و غیره نوشتند. این طیف که همواره حکومت روی آن حساب باز کرده و مخاطبین اصلی تبلیغاتش هستند، در شکل “کم هزینه”ای مقابل رژیم ایستاد. این طیف حاضر نشد بطور علنی به صفوف دهها میلیونی مخالفین بپیوندد، در نمایش انتخابات به غلط شرکت کرد اما رای به کاندیداهای حکومت نداد.
معنی این نتیجه اینست که محاسبات رژیم بیهوده بوده است و پیکر گندیده جمهوری اسلامی هر روز لاغرتر میشود. نکته سیاسی اینجاست که آرای باطله چه در مجموع و چه از آرای تک کاندیداهای راه یافته در هر شهر فاصله زیادی دارد. در انتخاباتی که آرای باطله مقام اول و دوم را دارد (که این دوم جای تردید جدی است)، خود حکومت و مجلسین اش بطور حقوقی هم “باطل” اعلام شده است. این اوباش موسوم به “نمایندگان” حتی جایگاه رای باطله را هم ندارند، نماد “باطل اندر باطل”اند. از این منظر “آرای باطله” بحث برانگیز است و نه جایگاه آن در کل پروسه “انتخابات”. رای مردم ایران توسط همان دهها میلیون و هشتاد درصد اعلام شده است: جمهوری اسلامی باید برود.
کمونیست: در این انتخابات حتی بخش قابل توجهی از خودیهای رژیم شرکت نکردند، اما از طرف دیگر هنوز عده قلیلی از مردم در این مضحکه شرکت کردند. این تناقض را چگونه می توان توضیح داد؟ با این وضع سرنوشت انتخابات احتمالی جمهوری اسلامی در آینده چگونه خواهد بود؟
همایون گدازگر: شکافی که نارضایتی و اعتراضات مداوم بین جامعه و جمهوری اسلامی ایجاد کرده است، بالاترین سطح حاکمیت جمهوری اسلامی را هم تحت تاثیر قرار داده است. نه به این معنا که بخواهند کاری انجام بدهند و یا دردی از هزاران گرفتاری مردم را درمان کنند، اختلافشان بر سر راه حل های مختلف برای ماندگاری جمهوری اسلامی و عبور آن از بحرانهای چند لایه، همیشه جزو خصوصیات لاینفک حاکمیت جمهوری اسلامی بوده است. جمهوری اسلامی با این اختلافات در بالا متولد شده است و در مقاطعی به خشونت و ترور و کشتار یکدیگر هم منجر شده است. اما مسله ای که در چند سال اخیر با آن روبرو هستیم دست بالا پیدا کردن جناح خامنه ای در مقابل مخالفین او در صف حاکمیت جمهوری است، و این یک شبه انتفاق نیفتاده است. اعتراضات اجتماعی بخصوص از دیماه ۹۶ به این سو جمهوری اسلامی را مجبور کرده است که قدرت را بدست جنایتکارترین عناصر وفادار به خود بسپارد. اینها تنها راه نجات را در این می بینند .
اما وسعت و عمق نارضایتی و اعتراضات اجتماعی، بویژه پس از خیزش انقلابی ۱۴۰۱ نه تنها جبهه اصلاحات بلکه بخشهایی از اصولگرایان هم به این نتیجه رسانده است که جمهوری اسلامی رفتنی است و پلاتفرم اصلاحات وغیره نمی تواند آن را نجات دهد. بهمین دلیل این بخش از یک طرف دیگر اعتمادی بخود برای نجات رژیم ندارند و به غرولند و ایرادگیری های روزانه سقوط کرده و در واقع دست را به حریف باخته اند. از طرف دیگر از ترس انتقام جامعه نمی خواهند شریک عملکرد تمامی اعمال و سیاستهای حاکمیت کنونی بمانند و در واقع به خیال خودشان می خواهند امنیتی برای آینده خود دست و پا کنند. شرکت نکردن آنها در انتخابات در این رابطه است وگرنه اینها هیچوقت مخالف جمهوری اسلامی نبوده اند. مخاطب پیام خامنه ای در مورد قهر نکردن با انتخابات این طیف بود نه مردم عادی، چون مردم روزانه تکلیف خود را با این مضحکه روشن کرده بودند .
درباره کسانیکه شرکت کردند، باید قبل از هر چیز حیله و تقلب بازیهای آشنای جمهوری اسلامی را در نظر داشت. اینبار هم روز مضحکه را روز جمعه تعیین کرده بودند و هم مساجد را به حوزه اخذ رای تبدیل کرده بودند، تا نماز گزاران را مجبور به رای دادن بکنند. همچنین نظامیان لباس شخصی پوش برای شلوغ جلوه دادن حوزه ها در گردش و جولان بودند. بهرحال علیرغم همه این ترفندها نتیجه این مضحکه و نه قاطع مردم را تمام دنیا دیدند. اما این همه واقعیات نیست، در بین همین رای دهندگان قلیل، بخشی از مردم بخصوص در مناطق عقب افتاده که دهها سال است به فقر و بدبختی رانده شده اند، بدنبال امکان و مجرایی برای ادامه زندگی به هر دری می کوبند. جمهوری اسلامی با گسترش فقر و مشقت و بیکاری، سرکوب و تبعیض و به تباهی کشاندن جامعه اعتماد و کرامت را از آنها سلب کرده و از این طریق آنها را بدنبال خود می کشد. با اینحال امروز دیگر تمام این سیاستهای جمهوری اسلامی در مقابل خروش میلیونی نارضایتی و تنفر رو به ازدیاد کارایی چندانی ندارد .
تمام شواهد نشان می دهد، با انتخابات و بدون انتخابات آینده جمهوری اسلامی و ادامه حاکمیت خونبار آن تیره و تار است. این دیگر تنها ادعای مخالفین و اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیست. نزدیکترین متحدین جمهوری اسلامی شاهد این حقیقت هستند و چنگ و دندان نشان دادنها و اعدام و سرکوبگری هایشان دفاعی و برای سرپا نگهداشتن حاکمیتشان است. معلوم نیست تا انتخابات بعدی جمهوری اسلامی چگونه به بقای خود ادامه میدهد. آنچه معلوم است اوضاع از هرلحاظ به ضرر جمهوری اسلامی پیش می رود. فعلا این انتخابات را با حقه و تقلب و دروغ از روی بمب ساعتی جامعه عبور دادند، برای کارگران و مردم جان به لب رسیده انتخاب اصلی سرنگونی جمهوری اسلامی و رد شدن از روی لاشه متعفن آنست.