مقالات

باران ساچمه های سربی بر سر کشاوزان خواستار آب جاوید حکیمی

یک روز پس از آنکه چادرهای کشاورزان اصفهان شبانه توسط اراذل و اوباش خودجوش به آتش کشیده شد، تن های نحیف و تشنه این محرومین دردمند نیز آماج ساچمه های سربی قرار گرفت. مافیای فولادی که ابتدا با دیگ های غذا، تجهیزات ‌کامل فیلمبرداری و مجوز پخش مستقیم به استقبال کشاورزان آمده بودند، وقتی مهار مردم از کنترلشان خارج شد حکم بر شلیک مستقیم دادند. نمایندگان طویله شورای اسلامی حتی حاضر نشدند از سر “تقیه” و ریا هم که شده سری به “حوزه انتخابی” خود بزنند و از مردم لت و پار شده دلجویی کنند.‌ اینها همان کسانی بودند که پیشتر ادعا می کردند برای زنده کردن زاینده رود تا آخرین لحظه کنار مردم ایستاده اند. اگر برای سوداگران آب و مافیای فولاد این تجمعات و گروکشی ها صرفا جدالی برای سهم خواهی بیشتر بود، نزد کارگران اما مسئله حکم مرگ و زندگی را داشت. لاجرم کشاورزان، بدون همراهی و حمایت نمایندگان‌ گزافه گو، نیز برسر خواسته شان ایستادند و سبعانه سرکوب شدند. جامعه اما توده زحمتکش اصفهان را تنها نگذاشت و کارگران از زبان رهبران خود گفتند: اصفهان قلب ماست، قلب ما را نشانه رفته اند.

در نگاه نخست سرکوب آذر ماه آنچنان‌ سبعانه به نظر نمی رسید که آبان خونین. با این همه ما با حکومتی طرف هستیم که ابعاد جنایاتش هر بار که نگاه دوباره ای بدان می شود لایه های عمیق تر و ابعاد هولناک تری بر پژوهندگان و جان بدر بردگان نمایان می گردد. آری آذر ماه، مردم توسط سربازان گمنام امام زمان در نیزارها به رگبار بسته نشدند لیکن زخم خوردگان، مادام العمر به دردناکترین شکنجه های جسمی و روحی دچار ‌گشتند.‌ وحشتناک است تجسم انسانی که با هر بار خندیدن و گریستن و با هر میمیک صورت به دردی عظیم دچار گردد آنچنانکه قوی ترین مسکن ها نیز لاعلاج باشد. این تنها یکی از عوارض گلوله باران با ساچمه های سربی است. نابینایی، ناشنوایی و قطع نخاع و دیگر عوارض هنوز کشف نشده را بر آن بیافزایید تا عمق فاجعه را دریابید. به راستی اگر این مصداق جنایت جنگی نیست پس چیست؟

تحت حکومتی هستیم که فعال محیط زیست را به جرم جاسوسی برای اجنبی حکم اعدام می دهند و کشاورزان را به خاطر مطالبه آب، چشم در می آورند. این درجه از بی منطقی و قسی القلب بودن را چگونه می شود توضیح داد؟

می گویند اصفهان قربانی توسعه شده است و نخستین خطای راهبردی آن، راه اندازی ذوب آهن از طریق حفر تونل کوهرنگ‌ در دهه سی شمسی بوده است. در این گفته حقیقتی است اما نکته مهمتر چیز دیگری است؛ از زمان رضا شاه به این سوی، مردم هم قربانی توسعه بوده اند و هم منت بار آن؛ هم گفته اند زنده باد رضا شاه که جامعه را از دوره شتر سواری به عصر صنعت هدایت کرد، هم ثابت کردند توسعه حمل و نقل و پروژه احداث راه آهن شمال به جنوب از بنیاد خطا بوده و توجیه اقتصادی و فنی نداشته است. بدینسان صد سال پس از انقلاب مشروطه، هم استبداد سیاسی را به بهانه توسعه اقتصادی به مردم فروختند و هم فقر و فلاکت توده ها را نتیجه خطاهای راهبردی توسعه و دخالت سیاست در اقتصاد دانستند. آنچه نادیده انگاشته شد تا دست نخورده بماند، سیستم تولید سرمایه داری بود و مناسبات حاکم بر زندگی انسانها.

کالایی شدن همه چیز از شیر مرغ تا جان آدمیزاد؛ نیاز سرمایه داری به بهره کشی و استثمار، این است علت العلل استبداد سیاسی و همراه با آن فروپاشی اقتصادی. باید ابتدا آب را کالا کرد و بر هر متر مکعب آن قیمت گذاشت تا بعد سوداگران بتوانند بر سر حقابه یا غارت آن چون گرگ های درنده به جان هم بیافتند. کالایی شدن آب است که وجود هزاران چاه غیر مجاز و تونل های مخفی برای سرقت آن را توضیح می دهد. سیستم تولید سرمایه داری قانونمندی عینی و مادی خودش را دارد که بدون تغییر بنیادین، با هزار پند و اندرز اخلاقی، فرمان از بالا و صدور بخشنامه و جابجایی شاه و شیخ نمی توان مانع از سیر حرکت عینی آن شد. پروژه های انتقال و غارت آب الیگودرز را به قم، آب ونک را به کرمان، تونل کوهرنگ را به اصفهان، سرشاخه های رود کارون در چهارمحال را به یزد و صدها نظایر این را با چه منطقی می شود توضیح داد جز حاکمیت اقلیتی سرمایه دار به قصد کسب سود و انباشت سرمایه! تمام این طرح هایی که اکنون غیر عقلانی بودن آنها بر همگان آشکار شده، در زمان خودش امضای صدر تا ذیل مقامات از رییس جمهور و وزیر نیرو گرفته تا مدیر عامل محیط زیست و استاندار مناطق مربوطه را گرفته است. مافیا، همواره کل حکومت بوده است و ذینفع در حفظ این وضعیت، کل طبقه سرمایه دار.

حالا شاید روشن شده باشد چرا حکومت چهل سال است با خشونت غیر قابل وصفی قلع و قمع می کند و اپوزیسیون بورژوایی چهل سال است بر طبل مبارزه مدنی و مسالمت آمیز می کوبد. چهل سال است حکومت اعدام می کند، دست می بُرد، چشم‌ درمی آورد؛ اپوزیسیون طومار جمع می کند، نامه می نویسد و به محاکم بین المللی التجا می برد. اینطور نمی شود.

طریق رهایی کارگران و جامعه قهر انقلابی است!

دوم دسامبر ٢٠٢١