مقالات

باز هم در باره تشکل محلات مهدی طاهری

نوید افکاری قبل از اعدام شدنش توسط جمهوری جنایتکارِ اسلامی گفته بود: آنها، حکومتیان، “دنبالِ گردن برای طنابِ دارشان میگردند”. این گفته بشکلِ بسیار موجزی ماهیتِ انسان ستیز جمهوری اسلامی را توصیف میکند. حکومتِ این جلادان از بدو حیاتش، همیشه دنبالِ گردن برای طناب دارشان بوده است. در دهه شصت هزاران هزار انسانِ شریف و دوست داشتنی که مثلِ نوید بودند و بحق، سهمِ خودشان را از زندگی طلب میکردند به طنابهای دار و جوخه های اعدامشان سپردند. هیچ کدام از آنها هیچ جرمی را مرتکب نشده بودند درست مثلِ نوید. نوید آئینه تمام نمای سرنوشتِ تلخی است که جمهوری اسلامی برای ما مردم، که سهم خود را از زندگی میخواهیم، رقم زده است. نوید آرزوی قهرمانی جهانی کُشتی را کنار گذاشت و به کارگری پرداخت تا به مادر و خانواده اش کمک کند. چند میلیون نفر از ما مجبور شده ایم خیلی از آرزوهای برحق و انسانی مان را کنار بگذاریم صرفآ به این خاطر که فقر به ما اجازه این کار را نمیدهد؟ چند میلیون نفر از مادرانِ ما در وضیعیتی مشابه وضعیتِ مادر نوید افکاری قرار دارند که همیشه هشت شان در گروِ نه شان است و دائمآ در اضطرابِ اینکه با کیفِ پولِ خالی، چگونه برای فرزندانشان غذا تهیه کنند؟

در زمانی نه چندان دور، پنج دهه پیش، این فقط در کتابهای درسی تاریخ بود که در موردِ “بربرها” می خواندیم که به عنوان نمادی از غارت، چپاول، تجاوز، جنگ، بی رحمی، قصاوت، کُشت و کُشتار، بی فرهنگی و … بودند. در یک کلام بربرها وحشیانی بودند که به هرکجا ورود میکردند ویرانی و مرگ و نابودی را به همراه خود به ارمغان می آوردند.

حال این حکایتِ جمهوری اسلامیست که چهار دهه پیش دولتهای غربی به سرکردگیِ آمریکا، دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر از حزب دمکرات، روی دوش بورژوازی اسلام زده و شرق زده ایران برای مقابله با “انقلابِ ٥٧”، که امیالی آزادیخواهانه و برابری طلبانه داشت، ویروس جمهوری اسلامی را از اعماقِ تاریک و سیاه تاریخ بیرون کشیده و با هدفِ سرکوبِ آن “انقلاب” و نجاتِ نظامشان یعنی سرمایه داری، به جان جامعه و مردم نگون بخت ایران انداختند. ویروس جمهوری اسلامی، اقیانوس عظیمی از چرک و خون و کثافت و شقاوت و بیرحمی را در عصر حاضر در مقابلِ چشم جهانیان قرار داد و به صورت زنده آنچه را که بربرها در ذهنِ عامه به آن مشهور بودند یعنی وحشی گری تمام عیار، به نمایش گذاشتند. از پشت بامها انسانهای معترض را با فریاد الله و اکبر به پائین پرتاب کردند. بریدنِ سرِ انسان و به نمایش گذاشتن آن در انظار جهانیان را باب کردند. هزاران هزار انسان را در بیدادگاههای دو الی سه دقیقه ای به جرمِ حق طلبی و آزادی خواهی به مرگ محکوم کرده و به قتل رساندند. زنان و کودکان را به غنیمت گرفته و همچون احشام در بازارِ برده فروشی به فروش رساندند. تجاوز به کودکان را رسمیت بخشیده و آن را به قانون جامعه تبدیل کردند. لیست جنایت این رژیم طولانی است. براستی حکومت جمهوری اسلامی روی بربرها را سفید کرد. چنانچه بربرها در دورانِ معاصر زنده بودند حتمآ در برابر این رژیمِ انسان ستیز و جنایتکار و حاکمانش سر تعظیم فرود می آوردند. حقیقتآ لغات و واژه ها برای توصیفِ این همه توحش و قساوت عاجزند. زندگی یک جامعه هشتاد و چند میلیونی را به گروگان گرفته اند.

اما علیرغم تمامِ بربریتِ این جنایتکاران، مردم آزادیخواه ایران، طبقه کارگر، زنان و جوانان معترض هیچوقت در مقابلِ حکومتِ سرمایه و مذهبِ کثیف شان تسلیم نشدند و به مبارزه برای عقب راندن آن ادامه دادند. تاریخِ وقایع این چهل و دو سال گواهی این ادعا است. اعتصابات کارگری، اعتراضاتِ خیابانی، جنبش خلاصی فرهنگی، جنبشِ آزادی زن و … همیشه در صفِ مقدمِ مبارزه بر علیه رژیم جمهوری اسلامی بوده و قربانیان زیادی در این راه داده اند. اعتراضات دی ٩٦ و آبانِ ٩٨ جنبشِ سرنگونی رژیم را واردِ مرحله نهایی خود کرد و مسئله تعیین تکلیف با قدرت سیاسی را در دستور روز قرار داده است. امروز روزانه بخش های مختلفِ طبقه کارگر، برای بدست آوردن حق و حقوق خود در اعتصاب و اعتراض بسر میبرند. دهها میلیون بیکار، پانزده میلیون حاشیه نشین، میلیونها کارگری که حقوقهایشان با ماه ها تآخیر پرداخت میشود، چند میلیون تن فروش، پنجاه میلیون زیر خط فقر و … تازه باید قید کرد که این آمارهای خودِ رژیم میباشد که معمولآ کمتر از میزان واقعی است تا مشکل را کوچک جلوه دهند. در یک کلام باید گفت که جمعیتی چند ده میلیونی از کلِ جمعیت کشور تا خِرخِره از وضعیتی که حکومت به آنان تحمیل کرده، منزجرند و خواهانِ تغییر زندگی شان هستند. با این لشگرِ عظیم خیلی کارها قابل انجام دادن است، اما این لشگر هنوز متحد نیست، سازمان ندارد و پراکنده است. متحد کردن و سازمان دادن این نیروی عظیم دست آزادیخواهان و برابری طلبان و فعالین عملی کارگری را میبوسد.

ترجمانِ زمینی این آمار یعنی اینکه ما کارگران، کارکنان، زنان و مردان در هر محله و محلِ کار اکثریتِ مطلق را تشکیل میدهیم. به این اعتبار بسیجی ها و دیگر نیروهای سرکوبگر رژیم در محلات در اقلیتِ محض هستند. چنانچه ما متحد و سازمان یافته باشیم آنوقت میشود محلُات را از وجود نحسِ بسیجی و امنیتی، حکومتی ها و همکارانش پاک کرد. حکومتی که رهبرش، خامنه ای، خود در زمان بدست گرفتن قدرت میگوید: ملتی که وی رهبرش باشد باید خون به حالش گریست، رئیس قوه قضائیه اش معروف است به آیت الله اعدام و یکی از آمرین و عاملین اعدامِ ده ها هزار انسان است، رئیسِ قوه مقننه اش فرمان پرتاب دانشجویان از روی پشتِ بامها با فریادِ الله و اکبر و اختلاسهای میلیارد دلاری را در پرونده اش دارد، رئیس قوه مجریه اش، حسنِ روحانی، خواهانِ اعدام “مجرمین” در ملاَ عام میباشد، با زبان خوش قدرت را تحویل نخواهد داد، آنها را باید با زور به زیر کشید.

باید بدون از دست دادن فرصت شوراها را در مراکزِ کار و زیست تشکیل و گسترش داد. این عملی و ممکن است. الان دوره ایست که یک فعال عملی و آکتیویست آزادیخواه و برابری طلب و هر کسی که خواهانِ سرنگونیِ انقلابی حکومت است، خیلی راحت باید بتواند، همچون ماهی در دریا، در میان این لشکر عظیمِ گرسنگان حرکت کند، سازمان بدهد و چسبِ اتحادشان شود. باید صریحآ و مستقیم به مردم گفت فقط با بزیر کشیدنِ حکومت بدست خودِ ماست که میشود نقطه پایانی بر این کابوس گذاشت. از هر محله و مکانی که رد میشوند باید ردِ پای خود را با تشکیلِ یک جمع، که نبض محله در دستشان است و این جمع خود بیشترین ارتباطات را با اعضای محل دارند، بر جای بگذارند. در محلات بنا به نیاز و اولویت مبارزه میتوان گروه های کاری متعددی با وظایفِ مختلف مثلِ گروه ارتباطات با دیگر محلات، گروهای شناسائی عوامل رژیم (که خیلی هاشان همین امروز برایمان شناخته شده هستند)، گروه های ضربت، تدارکات، اطلاع رسانی و … در متن روابط طبیعی بوجود آورد.

درمیانِ این لشگر عظیم استعدادها و توانایی های نهفته است که در صورتِ بکار گرفته شدن و یک کاسه کردنِ آن میشود به جنگِ نیروهای سرکوب جمهوری اسلامی در محلات رفت و بیرونشان کرد. با سازماندهی در محله خیلی کارها میشود کرد، از جمله از طرق مختلف میتوان فضا را بر آنها تنگ کرد. باید محلات را از وجودِ کثیفشان پاک کرد. خیلی از بسیجی ها و حراستی ها در محلهای کار و محلات برای مردم شناخته شده هستند. آگر اینها، در کارخانه ها و ادارات تعدادی معدود و شناخته شده هستند، به طریقِ اولی در محلات در مقابلِ چند هزار ساکنینِ هر محل از آن هم کمتر خواهند بود.

برای سرنگونی انقلابی رژیم باید متحد شد و باید تآکید کرد که اتحاد فقط با متشکل شدن و سازمان دادن خود و دیگران معنای واقعی و عملی پیدا میکند. بدونِ اتحاد، یعنی بدون سازمان یافتگی موثر، بر ما که خواهانِ برچیدن بساطِ ظلم و نابرابری هستیم، همان خواهد رفت که در آبانِ سالِ گذشته رفت. همانطور که انقلابِ ٥٧ و خیزشِ دی ٩٦ نشان داد. رفتنِ جمهووری اسلامی محتوم است اما باید نیروئی آنرا بیاندازد، خودش نمی افتد. متشکل شدن ضامنِ پیروزی ما بر جمهوری اسلامی است. این تنها سازمان یافتگی حکومت است که به آنها این امکان و اجازه را میدهد که با نیروی بسیار کم شان بتوانند بر ما که اکثریتِ مطلقِ جامعه را تشکیل میدهیم حکومت کنند و دنبالِ گردن برای طنابهای دارشان بگردند و از ما قربانی بگیرند. لزوم متشکل شدن ما هم از همین جا ناشی میشود. از قدیم گفته اند مشت در مقابلِ مشت، به این اعتبار سازمان انقلابی در مقابلِ قدرت ارتجاعی. .
در این خیلِ عظیم ده ها میلیونیِ لشگر ما کارگران، آزادیخواهان، برابری طلبان و نیروی انسانیِ متنفر از حکومت، هزاران هزار سازمانده توانا، هزاران هزار آدم مبتکر در زمینه های مختلف، هزاران هزار نفر انسانِ پُر شور، پُر انرژی و پُر از ابتکار برای جنگهای خیابانی و رودررویی با نیروهای سرکوبگرِ رژیم پیدا خواهد شد که برای پیروزی بر جمهوری اسلامی به همه نیاز داریم. محلات یک قلمرو کشمکش و مبارزه با حکومت است، باید تشکلهای انقلابی محلات را ایجاد کرد. در محلات و مراکز کار شوراها را ایجاد کنیم.

٢٠ نوامبر ٢٠٢٠