مقالات

قربانی شدن کافی است، اکنون وقت قهرمانی است به بهانه قتل وحشیانه مهسا امینی جاوید حکیمی

 

در ایران اسلامی همه چیز واژگونه است. روزگاری قدم به میدان سیاست گذاشتن به ویژه از جانب زنان، یک جور اعلام آمادگی برای کشته شدن و وداع داوطبانه با زندگی بود. اکنون کاملا بالعکس، خطر کشته شدن، بیش از آنکه متوجه فعالین سیاسی شناخته شده باشد، در کمین کسانی است که گمنام مانده اند و در حاشیه سیاست.‌ قتل سبعانه مهسا امینی ظرف کمتر از دو ساعت پس از دستگیری، آشکار کننده این حقیقت است که حکومت هر چقدر نسبت به اعدام فعالین سیاسی، بزدلی به خرج میدهد و محتاط عمل می کند در کشتن معترضین گمنام اما درنده خو و بی پرواست. مهسا‌ فقط بیست و دو بهار به چشم دیده بود و هیچ “آشوبی” هم بپا نکرده بود. او بی خبر از سرنوشت شوم خود از زادگاه خویش سقز به ام القرای جهان، تهران پایتخت جرم و جنایت اسلامی ها آمده بود. اراذل و اوباش اسلامی، همان ها که چندین سال است مقابل امثال سپیده قلیان و آتنا دایمی ها زانو زده اند متاسفانه مهسای معصوم و ساده را از پای درآوردند. آتش به اختیاران خامنه ای این دختر جوان و نازنین را مقابل چشمان برادرش مورد ضرب و شتم قرار دادند و دور از چشم جامعه جمجمه اش را با مشت و لگد و باتوم خرد کردند. سرکوبگران، ناتوان از مقابله با مبارزان شناخته شده و شجاع میدان سیاست، شعبان بی مخ های خود را به جان مردمان عادی در کوچه و خیابان انداخته اند تا هم جنایت بیافرینند و هم آن را “تصادفی” جلوه دهند. به راستی این اگر نشانه بزدلی نیست پس چیست! با این همه برای مردمی که امنیت جانی ندارند چه فرق می کند حکومت از شدت ترس کشتار می کند یا از سر قدرت!

تمام شواهد نشان می دهد هر چقدر زنان، سیاسی تر عمل نمایند و شناخته شده تر باشند، دست و بال حکومت در کشتن و حذف فیزیکی آنان به مراتب بسته تر خواهد بود. همان حکومتی که از مرگ زندانیان سیاسی شناخته شده به خاطر اعتصاب غذایشان می ترسد و عقب می نشیند متاسفانه به سبعانه ترین شکلی مبارزین گمنام را در خیابان تا سرحد مرگ لت و پار می کند. اکنون هیچکس در خیابان امنیت ندارد. اراذل و اوباش حکومتی، شهر را به خط مقدم جنگی نابرابر و خیابان را به میدان مین تبدیل کرده اند. حالا دیگر مرگ می تواند در کمین هر کسی باشد. ظاهرا حکومتی ها تصور می کنند این بهترین استراتژی برای گستراندن سایه شوم خود برسر جامعه و افکندن رعب و وحشت در دل توده هاست.

راه چاره، سیاسی شدن آحاد توده ها به ویژه زنان مبارز است. بی گمان پاسخ تعرض را باید با تعرض داد. باید هر زنی یک سپیده قلیان، یک لیلا حسین زاده، یک گلرخ ایرایی و یک آتنا دایمی باشد. اکنون ایران بدل به سرزمینی شده است که نه فقط برای تحقق آرمان آزادی و برابری که حتی برای بقا نیز باید آماده مُردن بود و این خصلت قهرمانان است. اگر می خواهیم خون های به ناحق ریخته شده امثال مهسا امینی و شیلرها هدر نرود، باید از قربانی شدن دست برداریم و قهرمانانه به میدان آییم. گاه قهرمانی فرا رسیده است. *

١٦ سپتامبر ٢٠٢٢