در آغاز خیزش انقلابی شهریور ١٤٠١ تاکید کردیم که این خیزش ظرفیت آنرا دارد که به یک انقلاب اجتماعی زیر و رو کننده ارتقا یابد. هدف بلافصل جنبش انقلابی بزیر کشیدن حکومت اسلامی است. فضای جامعه و سیمای شهرها و روحیات مردم میگوید که رژیم تمام شده است، نیمه رفته است، نمیگذاریم بماند، اما هنوز اولین دستور مهم انقلاب پیروزی قطعی بر جمهوری اسلامی است. امری که اینبار در متن فضائی مملو از شور و امید در هر منفذ جامعه رسوخ کرده است. انقلاب و نیاز به تغییر و عزم برای پیروزی در سراسر کشور موج میزند، دیگر لازم نیست کسی “چیزی را در فضا” حس کند، تصویر یک انقلاب توده ای و مدرن و زنانه جهانیان و افکار عمومی را تکان داده است.
برآمد انقلابی شهریور به یک معنا ادامه خیزشهای توده ای و سرنگونی طلبانه دیماه ٩٦ و آبان ٩٨ و مبارزات توده ای و گسترده کارگری است. جنبشها و خواستهائی که موقتاً سرکوب شدند تا بار دیگر توسط “موش کور انقلاب” راهشان را بیابند و در زمان دیگر و از دریچه دیگری امکان بروز پیدا کنند. خیزش شهریور مرحله ای جدید از کشمکش با جمهوری اسلامی برای سرنگونی آنست، همه جا عزم راسخ آبان برای درهم کوبیدن عمارت حکومت اسلامی قویتر از هر زمان حرف اول را میزند. خیزش انقلابی شهریور اما یک نقطه تمایز بسیار مهم با وقایع پیشین دارد و آن زن محور بودن آنست. حضور زنان در مبارزات توده ای و اجتماعی سالهای گذشته مرتباً پررنگ تر شده است، زنان در مقاطع مختلف جلوی صف اعتراضات بودند، در تابستان با خط مشی “حجاب بی حجاب” حکومت را گوشمالی و خفت دادند. و بالاخره در شهریور و از دریچه قتل حکومتی مهسا امینی، غول از شیشه بیرون آمد، برآمد توده ای زن محور شد و خود را در قامت یک انقلاب زنانه به جهانیان شناساندند. زن بعنوان موجودیتی انکار شده و فرودست علیه نظم ضد زن تمام قد بمیدان آمد، علیه بردگی و حجاب اسلامی این نماد بردگی زن شورید، دستجمعی حجاب برگرفت و به آتش کشید و علیه فقر و تبعیض و نابرابری بپاخاست.
انقلاب پدیده جدیدی است. انقلاب حاصل تکوین و طی شدن روندهای پیچیده و متناقض است. در تاریخ مکتوب انقلابات متعددی ثبت شده است اما هر انقلابی جدید و خودویژه است و برای پاسخ به سوال یا سوالات مشخصی رخ میدهد. انقلاب همیشه تغییر میخواهد اما این تغییر اختیاری نیست. کدام تغییر دقیقا تابعی از سوال و نیاز آنزمان جامعه، و مهمتر پاسخ جنبش های اجتماعی و طبقاتی ریشه دار است که افق و مضمون این تغییر را مقابل جامعه گذاشته اند و به نیروی مادی برای تغییر بدل کرده اند. انقلاب کبیر فرانسه با تمام اندوخته فکری و سیاسی و با تمام پتانسیل و عطش طبقه نوخاسته بورژوازی، نهایتا با فتح باستیل و بریدن دست کلیسا – آنهم نه قاطعانه و برگشت ناپذیر- در حافظه تاریخ ثبت شده است. انقلاب کبیر فرانسه با تمام عظمتش ناکامل ماند. شاید به همین دلیل آناتول فرانس گفته بود؛ “کاملترین انقلاب، انقلابی است که در آن آخرین پادشاه با روده های آخرین کشیش بدار آویخته شود”! کمون پاریس، اگر در متن محدودیت ها و سرکوب دوام می آورد، آن نیروی طبقاتی بود که میتوانست همراه با آتش زدن گیوتین بعنوان نماد اعدام و آدمکشی و پائین کشیدن ستون واندوم بعنوان نماد غرور کاذب ناسیونالیسم فرانسوی، یک تعیین تکلیف جدی و دورانساز با مسیحیت و مذهب بکند. انقلاب ایران با چنین سوالی روبروست، انقلابی که ناگزیر است با یک قرن دست اندازی اسلام و صنعت دین و آخوند به جامعه و سیاست و زندگی تعیین تکلیف کند. جنبشهای طبقاتی که همزمان وارد انقلاب شده اند پاسخ های متفاوتی برای این سوال دارند.
امثال سعید حجاریان که نظام شان را در باتلاق سقوط می بینند، به عبث فکر میکنند که خیزش آبان “برای زنده ماندن” بود و خیزش شهریور “برای سبک زندگی”. این نوع تفکیک باصطلاح طبقاتی، هدفش اینست که بگوید آبانی ها فقرا و بچه های طلاق بودند و شهریوری ها اقشار نیمه مرفه که غم نان ندارند و نوع وسبک زندگی و پوشش برایشان مهم است. این تحلیل های من درآوردی حتی دانش آموزان متوسطه اصلاح طلب سابق را هم قانع نمی کند، نسل هشیار و فهیم انقلابی که جای خود دارد. در فاصله آبان ٩٨ تا امروز فقر مطلق دستکم سه برابر شده است، دستمزدهای واقعی مرتبا سقوط کردند، گرانی بیداد میکند، ورشکستگی ترمز بریده است، دلار سر به فلک کشیده، موتور اقتصاد به روغن سوزی افتاده است، تبعیض و سرکوب و اعدام و زن ستیزی افسار گسیخته است. از وضعیت بی در و پیکر حکومتی و شرایط بحرانی منطقه ای و بین المللی تان فعلا میگذرم. این نسل اتفاقاً نسبت سنگینی با آبان دارد، ادامه آبان با عزمی قویتر و پخته تر است، برای تقسیم نان، برای زن، برای زندگی و برای آزادی و برابری می جنگد. این نسل دریافته است که برای زنده ماندن، برای سبک زندگی، برای کوتاه کردن دست مذهب از جامعه، باید نفس زندگی را پس بگیرد، باید برای استیفای آزادی و برابری روی جنازه رژیم حجاریان ها و خامنه ای ها رد شود.
کاراکتر اجتماعی انقلاب ایران
١- آنتی اسلامیسم
یک ویژگی مهم انقلاب ایران ضد اسلامی بودن آنست. این بسیار فراتر از لائیک و سکولار بودن است. آنتی اسلامیسم انقلاب دو وجه مهم تاریخی و مادی دارد:
اول، انقلاب علیه یک حکومت مذهبی و دینی صورت میگیرد. انقلاب در کشور و منطقه ای رخ میدهد که روبنای سیاسی و ایدئولوژیکی حکومتهای استبدادی بدرجات مختلف مبتنی بر اسلام و شریعت اسلامی است. هیچ انقلاب و خیزشی با شعار و پرچم طبقات حاکم نمیتواند یک سانتی متر جلو برود. انقلاب بنا به ماهیت وجودیش آنتی وضع موجود است. انقلاب بنا به تعریف علیه مهمترین مشخصه دولت و قدرت حاکم و پرچم سیاسی – ایدئولوژیکی نظم کهنه است. لذا هیچ پرچم درون حکومتی و پرو اسلامی نمی تواند انقلابی با چنین ویژگی را هایجک کند.
دوم، لایروبی شهرها و “افکار پوسیده” یک وظیفه انقلاب ضد اسلامی و زنانه ایران است. پاره کردن و آتش زدن نمادهای حکومتی از بیلبوردهای خمینی و خامنه ای تا مجسمه های سلیمانی و پایگاه های بسیج و دفاتر امام جمعه ها، حجاب سوزان و عمامه پرانی و ابراز نفرت از حضور و شمایل آخوند مفتخور، حمله معکوس به سیاست اسلامیزه کردن جامعه است. این تعرض البته تا حوزه های جهلیه و بیت خامنه ای پیش خواهد رفت و هرچه رنگ و بوی اسلامی و حکومتی دارد و هر قانون منعبث از اسلام را به زباله دان خواهد ریخت. برخلاف تبلیغات رسانه ها و مفسران راست و اسلام زده و تبئین خود رژیم، ایران هیچوقت “یک جامعه اسلامی” نبوده و نیست، رژیم حاکم اسلامی است و اسلام یک سلطه سیاسی سرکوبگرانه و روبنای ایدئولوژیکی سرمایه داری ایران است که آنهم باید به طرق سیاسی و انقلابی ورانداخته شود. رژیم اسلامی علیرغم تمام توحش و قتل و شکنجه زنان، در اسلامی کردن جامعه شکست سنگینی خورده است و امروز با لایروبی و پاکسازی شهرها از نمادهای دایناسورهای حکومت اسلامی روبرو شده است.
٢- انقلاب زنانه
مشخصه منحصر بفرد و مهم و جدید دیگر تحول انقلابی در ایران زنانه بودن آنست. تاریخ یک قرن گذشته ایران از مشروطیت تا امروز مردانه است. وضعیت در کشورهای منطقه هم کمابیش و تاکنون همین بوده است. این انقلاب نقد اجتماعی این تاریخ و سنتهای ضد زن و نیروهائی است که در گذشته زندگی میکنند. زن محور انقلاب است. زن و آزادی زن شعار انقلاب است. این انقلاب بردگانی است که علیه قوانین ضد زن اسلام و نظم آپارتاید جنسی بپاخاسته اند. نقش زن و تقابل با سمبلهای قدرت حکومت ضد زن تعیین کننده است. بعنوان مثال حجاب اسلامی پرچم و سمبل قدرت اسلامیون همه جای جهان است و به آتش کشیدن آن یعنی اعلام آغاز انحلال نظام آپارتاید جنسی. یعنی عبور از روشهای قانونی، مطالبه گری، مصلحانه، لیبرالی و اسلامی. یعنی روآوری به اشکال و روشهای انقلابی و تئوری انقلاب برای تغییرات رادیکال و ریشه ای. حجاب سوزان تنها یک اَکت خیابانی و شبانه نیست، پیامی مشخص به حکومتهای اسلامی است که دوره تان تمام شده است. دیگر زن در خاورمیانه زیر بار چادر چارچوق و حجاب اسلامی این سمبل تحقیر و فرودستی زن نمیرود. یعنی آغازی برای لغو امتیازات و رانت مردسالاری و اسلام در تمام کشورها. امروز همه مرتجعین دولتهای خاورمیانه و سران جنبش اسلامی در منطقه در نگرانی های خامنه ای ها شریکند. منتظر پس لرزه های انقلاب زنانه در کشورهای منطقه باشید. حجاب سوزان آغاز راهی است که انقلاب کبیر فرانسه در نیمه راه در آن متوقف شد. این انقلاب میرود که با اسلام یک تعیین تکلیف جدی بکند.
٣- انقلاب نسلی
این انقلاب نسل جدید است. نسل انقلاب انفورماتیک و اِسمارت فون. نسلی که عموماً هیچ رابطه یک به یکی با سنتهای اسلامی و ملی و عتیق ایران ندارد، واپسگرا و محدودبین نیست، از دریچه قوم و ملت و مذهب به جهان نگاه نمیکند، تفکیک جنسیتی را توهین به شعور خود میداند، ضد مرد نیست و زندگی و آزادی و برابری میخواهد. این نسلی پیشرو است که نسبت سنگینی با آبان ٩٨ دارد اما تجربه آبان را ارتقا داده است. نسلی که آمده تا پاسخی یکجا به همه سوالات قدیم و جدید بدهد؛ تفرقه را به وحدت، یأس را به امید، بیگانگی را به همبستگی، تبعیض را به برابری، استبداد و ارتجاع و انقیاد را به آزادی و زندگی بدل کند. انقلاب ایران شاهراه تقاطع و ترکیب روندهای مختلفی در کیفیتی جدید است. این تمایلات در عین حال نقد اجتماعی دیدگاه ها و سنت های سیاسی است که با این روند همخوان نیستند.
انقلاب و جنبش های سیاسی
خیزش انقلابی برای سلب از اوضاع موجود و استیفای شرایط بهتری رخ میدهد. در تاریخ تاکنونی به کرات جوامع مختلف و جنبش سیاسی برای تغییر و آزادی بپاخاسته اند و طبقات حاکم ارتجاع “نوینی” را تحویلشان داده اند. در جنبش سرنگونی و انقلابی جاری جنبش های مختلفی حضور دارند. نیروهای راست تلاش میکنند قد و قامت و افق جامعه و خیزش انقلابی را به سایز اهداف و تمایلات ارتجاعی خود محدود کنند. زنی که امروز الگوی جهان پیشرو است در قاموس اینها به “زن ایرانی جنگجوی عهد عتیق” تنزل می یابد. “تجزیه تجزیه” ناسیونالیست های متفرقه بیانگر اینست که برای ملیگرائی “اصالت خاک” بر “اصالت انسان” و آزادی و برابری او ارجح است. در حالی که مردم تازه همدیگر را پیدا کرده اند و اتحاد و هشیاری و وحدت عمل شان درس آموز است. در نگرش اینها شورش علیه مذهب و اسلام و آخوند زیاده روی است، عمامه پرانی ممکن است “توهین به مقام روحانی” تلقی شود یا مانند برخی نفی “آزادی پوشش” مذهبی معنا شود!! اینها اگرچه در صورت ظاهر میتواند اسباب مزاح باشد، اما بیان صریحتر کوته بینی ملی و قومی و مذهبی است که در مقابل افکار روشن و پیشرو نسل جدید کم آورده است. یک خاصیت انقلاب اینست که هر آنچه که کهنه است را دود میکند و هوا میبرد، هر آنچه که “مقدس” شمرده میشود پرده کاذب قداست را از رویش برمیکشد، گذشته و مردگان را به گذشته و سمفونی مردگان می سپارد و دست اندرکار نظم نوینی میشود که با اهداف انقلابی سازگار است. انقلاب اما برای پیروزی باید موانع و دشمنان جدیدش را که با قامتی جدید و در قالبی “انقلابی” به انقلاب آویزان میشوند اما هدفشان بازسازی نظم قدیم و ارزش های کهنه است را یک به یک شکست دهد. به همین دلیل است که نفس ستمگر و نظم ستمگر مورد هجوم است، انقلاب برای نفی نظم مبتنی بر ستم است.
سردبیر.
١١ نوامبر ٢٠٢٢