مقالات

یادداشتها، سیاوش دانشور

١٧ آذر، اعدام محسن شکاری
“وقت عزا نیست که هنگامه خشم است”!

ستار خان یکی از محلات پرسر و صدای تهران در مبارزات سرنگونی طلبانه جاری است. روز ١٧ آذر بدنبال اعلام خبر اعدام محسن شکاری جوان ۲۳ ساله که با سرعت و عجله وی را اعدام کردند، خامنه ای بزعم خودش پاسخی به سه روز اعتصاب و اعتراض وسیع داد. این خبر بسرعت به صدر رسانه ها رفت و عصر همین روز در تهران جمعیت وسیعی برای تجمع اطراف محل زندگی محسن شکاری در خیابان ستارخان راه افتادند و اطراف محل در سه الی چهار نقطه تظاهراتهای اعتراضی برپا کردند. تظاهر کنندگان شعار میدادند: “محسن ما رو بردند جنازه اش را آوردند”! این تظاهراتهای شبانه با یورش نیروی سرکوب و پرتاب گاز اشک آور همراه بود. مردم تهران در همین شب ازجمله در مناطق و محلات اکباتان، هفت حوض، هفت تیر و جنت آباد دست به اعتراض زدند.

در تهران اجتماعات خانواده های زندانیان سیاسی در مقابل زندان اوین ادامه دارد. روز ١٧ آذر بخشی از کادر درمان و پزشکان و پرستاران همراه خانواه های زندانیان در مقابل اوین تجمع کردند و از همکارشان حمید قره حسنلو رادیولوژیست که‌ روز سه شنبه به اعدام محکوم شده است دفاع کردند و خواستار آزادی وی و همسرش خانم فرزانه قره‌حسنلو شدند که به “۲۵ سال حبس نفی بلد در اهواز” محکوم شده و تاکنون اجازه ملاقات به وی داده نشده است.

سرکوبگران دیگر نیرو کم می آورند چون هر روز گرامیداشت عزیزانی است که توسط جنایتکاران اسلامی به قتل رسیدند. مراسم چهلمین روز جان باختن مهرشاد شهیدی در اراک به یک محاصره نظامی تمام عیار منزل مهرشاد بدل شد تا کسی برای مراسم نرود. در شهر اما مردم آزادیخواه به اعتراض و تظاهرات و سردادن شعار علیه قاتلین مهرشاد پرداختند. در ۱۷ آذر مراسم های دیگری با جمعیت گسترده برگزار شدند. از جمله به مناسبت چهلمین روز درگذشت سارینا ساعدی در سنندج، کومار درافتاده در پیرانشهر، ‌محمد ‌قائمی فر در دزفول، و هومن عبداللهی در سنندج که روز ۱۶ آذر بر اثر شلیک‌ مزدوران زخمی شد و بعد از ساعاتی در بیمارستان سنندج جانباخت. روز پنجشنبه ١٧ آذر، شکنجه گران جمهوری اسلامی شادمان احمدی اهل دهگلان را بازداشت و بعد از چند ساعت شکنجه به قتل رساندند.

جمهوری اسلامی همینطور حمله ای را به بازاریان اعتصابی در شهرهای مختلف شروع کرده است. انسداد حسابهای بانکی در کنار پلمپ مغازه ها و علامت گذاری به سبک فاشیستها از اقدامات اینروزهای عوامل حکومت است. روز ١٧ آذر در سنندج و بازار تاناکورا دستفروشان با حمایت جوانان انقلابی سنندج به درگیری با عوامل حکومت پرداختند که محل کارشان پلمپ شده بود و حاضر نبودند برای عدم اعتصاب مجدد تعهد بدهند. در روانسر کسبه در اعتراض به پلمپ مغازه ها و اعمال فشار حکومتی ها جلوی فرمانداری دست به تجمع زدند. جمهوری اسلامی در شهرهای تهران و زاهدان و نجف آباد همین سیاست را دنبال کرده است. کسبه نجف آباد گفته اند تعهد نمی دهیم و تعطیل می کنیم.

پنجشبه شب ١٧ آذر تهاجم انقلابیون به پایگاه های حکومت ادامه داشت و طی آن چند مرکز حکومتی از جمله حوزه جهلیه در کوت عبدالله اهواز، حوزه جهلیه در نکا مازندران، مراکز بسیج در شهرهای یزد و کرج و کمیته امداد در یزد را به آتش کشیدند. در حسن آباد و دیگر محلات سنندج، در صالح آباد سقز، در مهاباد، در اکباتان تهران، راهبندان و اعتراض شبانه جریان داشت.

در دانشگاه ها بازداشت و دستگیری دانشجویان ادامه دارد. دانشجویان به رئیسی قاتل که برای حکومت مظلوم نمائی میکرد، گفتند: “سیستم فاسد نمی خوایم، مهمان قاتل نمی خوایم”! دانشگاه های کشور فراخوان اعتصاب و تعطیلی دانشگاه ها تا آزادی همه بازداشتی ها را داده اند. بخشهائی از تشکلهای دانشجوئی نیز برای فردا ١٩ آذر فراخوان اعتصاب سراسری در دانشگاه ها و سراسر کشور را صادر کردند.

امروز جمعه ١٨ آذر مردم زاهدان و شهرستان دزآب در ابعاد گسترده دست به تظاهرات زدند و از محسن شکاری تجلیل کردند. زنان در تظاهرات در مقابل نیروهای امنیتی شعار میدادند: “تجاوز، جنایت، مرگ بر این ولایت” و “حکومت بلوچ کُش نمیخوایم نمیخوایم”، “عدالت، آزادی”، “کرد، بلوچ، ترک، لر، عرب، آذری، بختیاری، فارس، اتحاد اتحاد”، “مرگ بر خامنه ای، لعنت بر خمینی”. در طاق بستان کرمانشاه به راهپیمائی مردم حمله کردند و دستکم هفت نفر را بازداشت کردند.

قانون دوره انقلاب زانوی غم بغل گرفتن نیست، جای همدیگر را پر کردن و تداوم مبارزه است. ما در هر مراسم جانباختگان می شنویم که “مادر برای فرزندت گریه نکن، انتقامش را می گیریم”. در مراسم ‌چهلمین روز درگذشت محمد ‌قائمی فر در دزفول معترضین شعار دادند: “وقت عزا نیست که هنگامه خشم است” این شعار “روح” دوره کنونی را بیان می کند. این خشم برحق علیه نیروی خشن و آدمکش موتور انقلاب است.

١٨ آذر ١٤٠١

گشت ارشاد الفرار

دادستان کل رژیم، منتظری فاسد و رشوه خوار و نوکر اسدبیگی های ایران، بستن گشت ارشاد را اعلام کرد. ما زنان و مردان انقلابی قبل از اعلام این خبر، راسا گشت ارشاد را ملغی کرده بودیم، مگر کورید و نمی بینید که بی حجاب راه میرویم و به هیچ حسابتان نمی کنیم؟

منتظری این مظهر زن ستیزی و فساد، صرفا به یک امر واقع رسمیت داد. این اقدام را باید یکی از نتایج و خروجی جلسات نمایندگان جناح ها و آخوندها و نظامیان با خامنه ای ارزیابی کرد. امروز همه حکومت از اصلاح طلب و اصولگرا و خشکه مقدس ها میدانند که ایران مطلقا به سه ماه قبل برنمیگردد و به روشهای سه ماه پیش قابل اداره نیست. فقر و گرانی بیداد میکند، خشم و جرم انفجاری بسیار بزرگ و مرگباری تلنبار شده، قتل و سرکوب و بازداشتهای وسیع نیز جواب نداده است. انقلاب در کمین است و باید اوضاع مدیریت شود. جمع کردن اوباش گشت ارشاد و گماردنشان در بخش دیگری از ماشین سرکوب، یک گام از تمهیدات جدید است. ما به دیدن قیافه نحس شما آلرژی داریم، فعلا هرچه بیشتر نبینیم بهتر تا روزی که کلهم منحل تان کنیم.

مستقل از اظهارات منتظری در مورد سابقه گشت ارشاد و رفع مسئولیت از خود و قوه قصابیه، که از یکسو میخواست اعلام این عقب نشینی «قهرمانانه» باشد و از سوی دیگر همپالگی های حکومتی را قربانی میکرد تا کل نظام را در ببرد، این اقدام اهداف سیاسی هم دارد. وعده «برخورد با تدبیر با حجاب اسلامی» و «دلجویی» از مردم هم داده اند. دست یک تعداد آخوند نکبت هم پرچم «رفراندم» داده اند، آن یکی یار غار موسوی از «مجلس موسسان» حرف میزند.

همه اینها با هر قالب و ادله ای در دوره انقلابی یک معنی و کارکرد دارند: همزمان که حکومت زیر فشار انقلاب پس می نشیند و تناسب قوای واقعی تغییر میکند، خاکریزهای عقب نشینی را نیز طرح میکند. اما فرض همه اینها این است که اولا نظام بماند و ثانیا کشمکش سیاسی از طرق انقلابی کنونی بطور زودرس به طرق قانونی و انتخاباتی احاله شود. یعنی مردم از پروسه سیاسی واقعی قیچی شوند تا امر بازسازی و اعاده نظم کهنه ممکن شود. در اینکه بسیاری از این ادعاهای حکومتی ها در این اوضاع بی معنی و حتی بعضا جوک تلقی میشوند، وارد نمیشوم.

گشت ارشادتان را فراری دادیم و مابقی تان هم باید بروید، تا دیر نشده جمع کنید و بروید، باور کنید این انقلاب آتشفشان وار کل عمارت تان را می‌سوزاند. فرار کنید!

٤ دسامبر ٢٠٢٢