خیزش انقلابی با عزمی راسخ و روحیه ای تهاجمی وارد صد و ششمین روز خود شد. در روزهای هفته جاری حکومت روی “پایان اعتراضات” مانور میداد و تهدید و زبان درازی از تریبون ها بیشتر شده بود. رئیسی جلاد از “آغوش باز نظام” حرف زد و درعین حال بر “برخورد قاطع با معاندین” تاکید کرد. صدای لرزان و وحشت زده قصاب زندانیان سیاسی، منعکس کننده وضعیت شکننده حکومت در بالاترین سطح آن بود. خودشان هم به این وحشت مرگ اعتراف می کنند. حمید اباذری، مشاور فرمانده سپاه از تنها ماندن خامنه ای ناله می کند و میگوید “به چشم خود دیده که خیلی از مسئولین درجه یک نظام کم آوردند و یک کلمه از خامنه ای دفاع نکردند”. اَلاکلنگ “آغوش باز و تهدید” رئیسی و آخوندهای متفرقه، سند وحشت مرگ است. باید هم بترسند. ترکیب خشم و نفرتی که از اینها تلمبار شده با اراده انقلابی ای که بمیدان آمده، بزرگترین “تهدید علیه نظام” است. جمهوری اسلامی در شرایطی قرار دارد که هیچ عامل ریز و درشت حکومتی احساس امنیت نمی کند. اینها در موقعیتی قرار گرفته اند که هر کدام یک سیبل برای مخالفین و انقلابیون محسوب میشوند.
روزهای هفته جاری در چهارگوشه ایران مراسمهای گرامیداشت جانباختگان برگزار شد. در روزهای گذشته در ایذه، سمیرم، تهران، دهگلان، مشهد، بوکان، مهاباد، کامیاران، سنندج، قزوین، هرمزگان، کرج، تبریز، مراسمهای با شکوه و اعتراضی در مناسبت گرامیداشت جانباختگان برگزار شد. اجتماعات گسترده و بشدت رادیکال بودند. شعارهای مملو از خشم علیه حکومت خامنه ای و ندای انتقام از جنایتکاران و ادامه راه تا پایان، وحشت مرگ را تا اعماق تاریکخانه های اسلام گسترانیده است. در تهران شلیک گاز اشک آور به اجتماع بزرگ گرامیداشت حمید رضا روحی، به درگیری و سنگربندی در بهشت زهرا منجر شد. مردم متحد با خفت نیروی سرکوبگر را فرار دادند و به رئیسی و خامنه ای پیام دادند که شکرخوری موقوف که “اعتراضات تمام شده است”. مردم میگفتند: “حمید رضا نمرده، سید علی که مرده”! در دهگلان در مراسم گرامیداشت محسن نیازی، طناب دار را سوزاندند. سوزاندن حجاب اسلامی و طناب دار یک شاخص اراده انقلابی در برابر زن ستیزی و سیاست اعدام است. در کنار این اجتماعات باشکوه اعتراضی، ابتکارات متنوع فرهنگی و انقلابی، ضربه زدن به عوامل حکومت، حمله به پایگاه ها و آتش زدن حوزه های جهلیه و سمبلهای حکومتی، اجتماعات در محلات و شعارنویسی وسیعا ادامه دارد.
امروز جمعه ۹ دی در شهرهای زاهدان و خاش و راسک و دزآپ بلوچستان اجتماعات گسترده و راهپیمائی با شعارهای ضد حکومتی برگزار شد. در ایذه نیز به یاد محمود احمدی که در روستای پَرسیلا همراه با مجاهد کورکور و حسین سعیدی مورد حمله شدید نظامی ماموران جنایتکار رژیم قرار گرفت و جانباخت، برگزار شد. مردم در این مراسم لباسهای وی را به خاک سپردند، موزیک پخش کردند، و از جمله شعارهای “مرگ بر خامنهای” و “محمود ما رو کشتند، جنازه شو ندادند” سردادند.
در سالروز دیماه ٩٦ و اجتماعات روزهای اخیر و فشار گرانی و فقر و اوضاع وخیم اقتصادی، شعار “فقر فساد گرونی میریم تا سرنگونی” در اجتماعات برجستگی بیشتری داشت. دیگر گوش کسی بدهکار وعده حکومتی ها نیست، بانکها و سیستم مالی حال و روز خوبی ندارند، اعتماد مردم به بانکها و به حکومت تماما از دست رفته و آنهائی که پس اندازی دارند در حال خارج کردن پولهایشان هستند، کسی امیدی به امروز و فردای حکومت ندارد. در کنار اخبار اختلاس و خارج کردن ارز و طلا از یکسو و گرانی بی ترمز نرخ دلار و طلا و ورشکستگی بانکها، امکان کولاپس مالی و بانکی و فروپاشی اقتصادی بیشتر شده است.
برجسته شدن شعار “فقر، فساد، گرونی، میریم تا سرنگونی” بدرست رفع فقر و فساد و گرانی و سرکوب و نابرابری را به سرنگونی گره میزند. یعنی جامعه نه “گفتگو” میخواهد نه “آغوش باز” جنایتکاران و نه به “تهدید”های مکرر وقعی میگذارد. جامعه در فاز مطالبه گری نیست، در فاز عمل انقلابی و راه حل انقلابی است. گرانی شدید ارزاق و کاهش مرتب ارزش برابری ریال در مقابل دلار، بعبارتی کاهش مرتب دستمزدها و قدرت خرید مردم کارگر و زحمتکش، تشدید فقر و فلاکت و درگیر شدن میلیونها کودک خانواده های کارگری با سوءتغذیه و گرسنگی، زمینه برآمدهای جدید زحمتکشان شهری و کارگران علیه وضع موجود است.
خیزش انقلابی هر روز نیروی وسیعتری از اعماق جامعه را جلب و جذب میکند و هر بار در کیفیت جدیدی قد علم می کند. دیکتاتوری سرمایه داری در ایران دیگر نمیتواند کارگر ارزان را هم سیر نگاهدارد بلکه سرکوب خشن و فقر مطلق را به معادله بقای خویش بدل کرده است. این معادله قابل دوان نیست و بزودی می شکند. سرنگونی و نفی کلیت حاکمیت فقر و فساد و دیکتاتوری مبتنی بر آن، با قدرت در دستور روز است.
سردبیر.
٩ دیماه ١٤٠١- ٣٠ دسامبر ٢٠٢٢