انقلاب نتیجه تحمل ناپذیر شدن وضع موجود از جانب توده های تحت ستم از یک سو و متزلزل شدن پایه های حکومت از سوی دیگر است و دخل چندانی به اتحاد یا تفرقه میان اپوزیسیون ندارد. نود و نه درصد اپوزیسیون دست راستی تا پیش از همین خیزش اخیر بر سر تز “انقلاب خشونت است” متفق القول بودند و با این همه جامعه علیرغم تمایل آنان، طغیان نمود. بسیار محتمل است توده ها در جریان قیام برای سرنگونی، به جریان، حزب یا حتی شخصی خاصی اعتماد کنند و از چاله به چاه بیافتند. وظیفه انقلابیون و دوستان واقعی مردم است که نگذارند توده ها فریب کفتارصفتان را بخورند. درست به همین دلیل، از تاج و تخت افتادگان، رانده شدگان از قدرت و خیل چپ های مجیزگوی ناتو با شعار “امروز فقط اتحاد” و تز “اپوزیسیون اپوزیسیون نشوید” آگاهانه راه را بر هرگونه روشنگری سد می کنند. لیکن این واقعیت که عوامفریبان نه فقط توده ها بلکه یکدیگر را نیز فریب می دهند اکنون منادیان اتحاد کاذب را به طرز غریبی به جان یکدیگر انداخته و موقعیت کمدی-تراژیکی آفریده است.
هفته گذشته یک خبر ظاهرا مسرت بخش و یک کمپین مافوق ارتجاعی بازتاب گسترده ای یافت و جلوه ای از جنگ میان انقلابی نماها را عیان ساخت. خبر، عبارت از تروریست خواندن سپاه پاسداران توسط پارلمان اروپا بود و کمپین، نامی مادون شان انسان داشت؛ “من وکالت می دهم”.
ابتدا به خبر بپردازیم. برای کارگران و زحمتکشان و کلیه اقشار تحت ستم جای بسی خوشحالی است که منافع ملی یا همان مادی پارلمان اروپا، این مرکز تجمع غارتگران جهان، عجالتا و اندکی در تضاد با بقای حکومت اسلامی قرار گرفته است. لیکن تبهکاری محض است هر آینه همسویی ولو موقت امپریالیست ها را با مردمان فرودست یک جامعه استبداد زده را به حساب آزادگی و سیاست استبداد ستیزی آنان نوشت. این جماعت همان کسانی هستند که خمینی را به مردم ایران فروختند، داعش را در خاورمیانه خلق کردند و طالبان را به قدرت بازگردانند. اینکه پارلمان اروپا عجالتا، نه کل قوای سرکوبگر حکومت اسلامی را به خاطر چهل و اندی سال جنایت، بلکه فقط سپاه پاسداران را در لیست تروریست ها قرار داده، گواهی است بر گزافه گویی کسانی که خلاص شدن از شر استبداد را در کرویدورهای پارلمان های اروپایی جستجو می کنند. آزادیخواهی بورژوازی به اندازه قطر کیف پول اوست؛ حقیقتی که اگر توسط هر کوشنده عرصه سیاست انکار شود محبوب رسانه های استثمارگران خواهد گردید. راز محبوبیت مسیح علینژاد و حامد اسماعیلیون ها نزد اربابان سرمایه از همین کتمان حقیقت و توهم پراکنی مایه می گیرد.
راست این است برنده اصلی تجمع استراسبورگ و مصوبه پارلمان اروپا، نه آنطور که در مشاهده نخست به نظر میرسد توده های مردم بلکه حامد اسماعیلیون بود. این دنداپزشک داغدیده در هر گردهمایی و سخنرانی، تصویری آرمانی و آزادیخواهانه از سران دول دمکراتیک بدست می دهد و از آنان تمنا می کند به یاری مردم ایران برخیزند آنچنانکه به کمک مردم اوکراین شتافتند. متقابلا سران ناتو نیز اینطور جلوه می دهند که به همت حامد اسماعیلون و دوندگی های وی از خواب غفلت چهل ساله بیدار و متوجه اقدامات تروریستی سپاه شده اند! در بوق و کرنا کرده اند حامد اسماعیلیون اتحادی را در خارج کشور رقم زده که اپوزیسیون چپ، چهل سال ناتوان از تحقق آن بوده است. و نمی گویند همان پارلمانی که چهل سال به ندای اپوزیسیون چپ وقعی ننهاد سهل است اسباب ترور و قتل رهبران آنها را فراهم نمود. نمی گویند تئوریسین های دول دمکراتیک آنجا که پای مبارزات کمونیست ها با استبداد در میان بود «پایان تاریخ» و پایان هر گونه ایده آزادیخواهانه و آرمان گرایانه را اعلام کردند اما اکنون کنار حامد اسماعیلون و در “سمت درست تاریخ” ایستاده اند. راست این است خیزشی سراسری پاگرفته و خون هایی ریخته شده که ایستادن مقابل آن برای حامیان دیروز جمهوری اسلامی مقرون به صرفه نیست. حامد اسماعیلون نیز سعی بسیار نمود تا مانع از سیاسی و رادیکال شدن جنبش دادخواهی در خارج کشور و پیوند آن با خیزش زنان در داخل شود اما سیر وقایع وی را سمت سرنگونی طلبی سوق داد. البته نیک می دانیم نزد صاحبان سرمایه و رسانه هیچ چیز سهل تر از قهرمان سازی از شخصیت های حاشیه ای، محافظه کار و گوش به فرمان نیست.
به درجه ای که حامد اسماعیلون به جلوی صحنه سیاست رانده شد عرصه برای جولان دادن و میدان داری رقیب وی رضا پهلوی تنگ گردید. این شاه بی تاج و تخت و شیر بی یال و کوپال که به جگرگوشه اش از هم اکنون وعده ولایتعهدی داده است با هر فراخوان تجمع از جانب حامد اسماعیلیون، خود را بیش از گذشته مهره ای سوخته و از دست رفته می بیند. او که ارتباط با سران سپاه را به مثابه یک نقطه قوت خویش جار زده بود پس از مصوبه پارلمان اروپا عملا عنان از کف نهاد و آن روی شاهانه خویش را آشکار ساخت. وی در آخرین مصاحبه اش خطاب به هوادرانش فرمودند زین پس برای ایفای نقش موثر در سیاست شرط و شروط قائل خواهد شد و بیعت مردم را می طلبد. بدینسان مبتکر شعار “امروز فقط اتحاد” به فراخوان “امروز فقط من” رسید. درست یک روز پس از این الدورم بلدورم های شاهانه، سلبریتی های صادراتی به صورتی کاملا «خودجوش» کمپین بیعت با معظم له را سازمان دادند. به راستی که بوی گند این فضای سراسر تعفن و کثافت، مشام هر انسان آزاده ای را می آزارد.
گفته بودیم شعار زن، زندگی، آزادی در شرایط جامعه ایران پتانسیل سوق جامعه به سمت انقلاب را دارد. زن، زندگی، آةزادی با هر تعبیر و تفسیری همچنان فراتر از درک و ظرفیت مغزهای پوسیده حزب الهی و شاه الهی است. اگر این خیزش کنونی با شعار زن، زندگی، آزادی فرو نشیند انگاه جنبش های اجتماعی با رهبران علنی و مجرب خویش بار دیگر حکومت را به چالش طلبیده، زمین را زیر پای آن داغ و زمینه را برای خیزشی ویرانگرتر مهیا خواهد ساخت. و چنانچه همین خیزش به سمت تداوم انقلاب تا سرنگونی کامل حکومت خیز بردارد جایی برای کفتار صفتان و رقابت نفرت انگیز آنان باقی نخواهد گذاشت. آنچه مسلم است پیروزی کارگر و کمونیزم در هیچ انقلابی تضمین شده نیست لیکن هر انقلابی همانا چون ورود توده ها به میدان سیاست است روزنه ای برای پیروزی کمونیزم باز می کند.
پ.ن: در واپسین ساعات نگارش این سطور، خبر آمد حمید تقوایی برای سلبریتی های صادراتی هوادار سلطنت نامه سرگشاده نوشته است. هیچ چیز به اندازه همین گلایه های دوستانه و خیرخواهانه، تعلق خاطر طیف های متنوع سیاسی را به یک خانواده و یک جنبش واحد آشکار نمی کند. در پایان جز ابراز تاسف از چنین سقوط وحشتناکی حرف دیگری نمی ماند.
۲۰ ژانویه ۲۰۲۳