هر ساله در آستانه اول ماه مه تلاش کارگران و متحدین آنها برای برگزاری باشکوه روز کارگردر ایران با مصیبت برگزار میگردد چرا که سرکوب رژیم وقتی به مبارزات کارگری و زنان میرسد سر به نهایت میزند و جالب اینکه هرگز نتوانستند جلو اعتراضات را بگیرند. همیشه راهی بوده و هست که نیروهای انتظامی واوباشان مسلح را به زله درآورند. امسال با سالهای قبل بسیار متقاوت است طوری که روز کارگر را میتواند به فراتر از تلاشهای هر ساله پرتاب کند. انتظاراتی چون براه انداختن اعتراضات وسیع و برگزاری مراسمهای سیاسی تنها در گرو توانایی و تشخیص درست رهبران عملی در محل است. باضافه این نکته که یک اردویی از نیروی جوان, زنان, مردم معترض و خشمگین, معلمان و پرستاران و بخش وسیعی دیگر که هیچ امیدی به بهبودی زندگی در این جهنم جمهوری اسلامی ندارند میتوانند و در کنارشان هستند. مسلما در بخشهای سازمان یافته تر تشکلها و مجامع مخفی کارگری به همه این ظرفیتهای موجود فکر شده است.
روز کارگر امسال در آستانه تحولات مهمی در جهان و بویژه در ایران برگزار میشود. در اینسوی جهان از جمله فرانسه و انگلستان اعتراضات وسیعی از کارگران بهمراه دیگر اقشار کم درآمد و زنان و جوانان براه افتاده است و هر روز بیشتر و بیشتر رادیکالیزه میگردد. ارتعاش سرود انترناسیونال خیابانهای پاریس و شهرهای بزرگ فرانسه را در این روزها لرزاند. بسیاری حتی آنرا به فراموشی سپرده بودند اما کف خیابانها جوانان وکارگران آنرا دوباره ورد زبان کردند. در انگلستان ما شاهد اعتصابات پی در پی کارگران, پزشکان و پرستاران, رانندگان قطار و اتوبوس هستیم. دولت انگلیس مردم را به ریاضت اقتصادی دعوت میکند اما در کف خیابانها کارگران, جوانان, زنان, حقوق بگیران کم درآمد حرف دیگری میزنند که سی سال پیش در انگلیس کارگران در مقابل تاچر فریاد میزدند.
هفت ماه ازانقلاب زنان و جنبش همگانی در ایران میگذرد و حماسه های مقاومت زنان, جوانان و محصلین شجاع, کارگران همچنان ادامه دارد. به قدمت همه این سالها کارگران با همان حداقل تشکلها و محافلی که سازمان داده اند اعتراضات پی در پی را سازمان داده و همواره در جدال با کارفرمایان و دولت بودند. اعتصابات و پیکت و اعتراضات آنها لیستی طولانیست, که این همه سال به خاطر آن دستگیر شدند و در زندان ماندند, اما همیشه در میدان نبرد مانده اند.
معمولا گفته میشه که امروز روز کارگران است و همبستگی با کارگران و خواسته هایشان امر ما هم هست. اما این استدلال دقیقی برای همه به یکسان نیست. امروز همچینین روز ما زنان هم هست, دانشجویان ومحصلین, پرستاران و دکتر و معلم و رفت گر, کارگران بیکار دور میدان و زنان خانه دار, مادران تنهای بیکار ویا با کار نیمه وقت که شکم فرزندانشان را پر میکنند همه در صفوف کارگری جای دارند. کسی هست که منکر شود زن خانه داری که تمام روز دو برابر همسرکارگرش در خانه برای کل خانواده جان میکند کارگر نیست؟ دختران جوان دانشجویی که برای ادامه تحصیل بجای استراحت در رستورانها و کارهای شیفت شبانه روزی برای هزینه تحصیل سخت کار میکنند, یا جوانان تحصیل کرده ای که در میدانها هر روز تا عصر در میدان به دنبال کار هستند و سرافکنده به خانه برمیگردند کارگر نیستند؟ آنهمه مردمی که بی خانمان شده و بدنبال لقمه ای نان به گدایی و حتی کارهای غیرانسانی وشاق تن میدهند کارگر نیستند؟
تیعیض و خشونتی که به زنان در خانه تا خیابان و محیط کار به زنان روا میشود بازده یک فقر وسیع اقتصادی, عدم آموزش و عدم بهداشت و درمان, عدم امنیت در زندگی خصوصی, در محیط کار و در جامعه ای میلیتاریزه شده, در کنار یک سیستم مذهبی پوسیده چون دین اسلام میباشد. مسبب اصلی آن همان سیستم سرمایه داریست که طبقه کارگرو خانواده هایشان را بهمراه کودکان و زنان هر روزه به سلاخی و بردگی کار میکشاند. اگر جوانان مرد در جامعه به جای اینکه خواهران و همسران خود را کمک کنند تا به کمبودهایشان فایق گردند میروند و قاتل عزیزانشان میشوند بخاطر دو نیروی مخرب و زن ستیز مانند مذهب و سرمایه داریست که از نفاق انسانها سود میبرد, مخترع جداسازی ها و پاسدار سرسخت آنند. ایجاد رقابت و دشمنی میان اقشار اجتماعی, میان زن و مرد, شکاف سازی و جنگ از نعمتهایی ست که مذهب و سیستم سرمایه داری را از بدو تاسیس و پیدایششان سرپا نگه داشته است. در جامعه ای که هیچ آموزشی برای جوانان نیست اما تا دل بخواهد عمامه بسر از بلندگوهها میگویند که زن جن و جادوگر است و باید آنها را به بردگی کشاند انتظار امینت برای زنان صفر است. پولهای هنگفت ۴۴ سال از حاکمیت رژیم صرف اشاعه زن ستیزی شده و جای یک آموزش مدرن و سکولار و برابری طلبانه همواره در میان جوانان, در مدارس خالی بوده است.
این طیف وسیع زنان و جوانان جبهه کارگرانند, تکه تکه و بی هویتمان کرده اند و به جای آن اسمهای کاذبی را بر ما گذاشته اند که انگار کارگر از جنس ما نیست. اینرا سرمایه داران طی سالها از طریق سیاستمدران, از طریق اقتصاددانان تئوریک و از طریق دکترین کل جامعه به ما حقنه کرده اند. اما خیزش شش ماهه گذشته دریچه ای بسوی روشنگری همگانی شد. راهی برای اینکه همدیگر را باز یابیم, یکی شویم و ضمن اینکه خواستهای مشخص و ویژه تری را برای رفع تبعیض و خشونت, مردسالاری و اعمال قوانین پوسیده اسلامی و مردسالاری مطرح و برای آنها مبارزه میکنیم برای براندازی کل سیستم سرمایه داری و زیرو بن کردن بنای بردگی کار مزدی در یک جبهه به عنوان یک پیکر واحد در جبهه کارگران میجنگیم.
ما زنان در این جهان, در سرزمینی که زندگی میکنیم مهمان نیستیم. ما خود صاحبخانه ایم! ما نه خواستار صدقه و ترحم بلکه مدعی و سازنده و رهبرجامعه خود هستیم. بنابراین در این روز بعد از آن موقعیت تاریخی-سیاسی که زنان و دختران جوانمان در سراسر ایران از خود نشان دادند در جبهه کارگری وظایف عاجلی را بر دوش داریم. صفهای زنان در حلقه های مختلط با مردان, با شعارهای محکم خواست کارگران, زنان, و با شعار آزادی, برابری, حکومت شورایی! آغازیست برای یک تغییر بنیادی که اینهمه سال بدنبال آن بوده ایم. میدانیم که اوباشان را به خیابان ها میریزند اما نیروی متحده ما در خیابانها آنها را فراری خواهد داد. ادعانامه سوسیالیستی ما برای براندازی سرمایه داری, برای برپایی شوراها کافیست که در کف خیابانها با صدای رسا خوانده شود تا دل ترسوی دشمنان طبقه کارگر را به لرزه در آورد.