صدرالله فاضلی زارع و یوسف مهرداد را با ادعای خرافی “سب النبی” در قاموس جاهلان اسلامی یعنی “اهانت به پیامبر و مقدسات اسلامی” روز دوشنبه هیجدهم اردیبهشت ١٤٠٢ اعدام کردند. در این پرونده علاوه بر مصیبت دردناک قتل عمد دولتی اعدام، توهین به “مقدسات” هم زخم عمیق دیگری بر پیکر جامعه به اسارت گرفته شده توسط جانوران اسلامی است. این پدیده فاجعه بار مختص جامعه ایران نیست. در دنیای امروز “مقدسات” و”احترام به مقدسات” ابزاری علیه ابراز وجود آزادانه انسانها در ظرفیت فردی و جمعی است. “مقدسات تراشی ” نه صرفا زاده “ایدئولوژی و عقاید آسمانی یا زمینی” بلکه متکی به منفعت زمینی طبقات استثمارگر در هر مقطع تاریخی و در دنیای معاصر در خدمت منفعت کاپیتالیسم که اساسا متکی به هویت سازی وارونه و جعلی مذهبی، ملی، نژادی، جنسی و عشیره ای دست ساز است. نظم حاکم سرمایه داری به تفرقه در صفوف طبقه کارگر و صفوف مردم آزادیخواه نیازمند است. ابزار ایجاد این تفرقه ها در تمام دنیا بیش از هر عامل دیگری، ابتدا تفرقه مذهبی و تفرقه ملی و قومی است. نظم حاکم هویت مذهبی و هویت قومی را ساخته و می تراشند و آنرا به خورد مردم می دهند که زمینه ای برای پراکندگی و دشمنی ایجاد کنند. هیچ یک از شهروندان جامعه با هویت ملی و مذهبی و نژادی و عشیره ای به دنیا نیامده اند. ما به عنوان انسان و موجود انسانی پا به زندگی و حیات میگذاریم. به طورطبیعی در سرآغاز زندگی چیزی از هویتهایی که بعدا ساخته و پرداخته میشود و به گردنمان آویزان میکنند، نمیدانیم. اگر در محیط آزاد و انسانی بزرگ شویم و هویتهای کاذب را به تک تک ما انسانها تحمیل نکنند، با همان هویت مشترک انسانی و به دور از تعصب، حیات اجتماعی و سیاسی و آموزشی را طی میکنیم و سعی میکنیم سرنوشت خود را در دست بگیریم. اما جامعه طبقاتی و طبقات و افکار حاکمه نمیگذارند این روند طبیعی طی شود. از سن معین و جایی معین، از محیط خانواده تا مدرسه و جامعه در همه کشورها و در ایران هم، عمدتا هویت ملی و یا مذهبی را به انسان عرضه می کنند و به او می آموزند که تو “روسی” یا “آمریکایی و چینی” شما “فارسی” یا “کردی” و “ترکی” و یا “شیعه” و “سنی” و “کاتولیک” هستی! از تکلم به زبانهای مختلف آلمانی و فرانسوی و انگلیسی و اسپانیایی و فارسی و یا کردی و ترکی و عربی و …. ، پرچم سیاسی میسازند. در مقابل این هویت سازی دست ساز و دلبخواهی بحث ما کمونیست ها این است که اشاعه هویتهای مذهبی و قومی و جعلی یک معضل اساسی و بیگانگی و دوری انسانها از هم را شکل میدهد. این مفاهیم را بعنوان “مقدسات” به جامعه ارائه می کنند، مشکلات اجتماعی و سیاسی جدی بر جوامع تحمیل میکنند. انسانیت بیدار شده و آگاه مبتکرانه و با ابتکار انقلابی لازمست به این روند خرافی ارتجاعی پایان دهد.
در ایران طی حاکمیت ۴۰ ساله جمهوری اسلامی شاهد تشدید انواع دسته بندی مذهبی و قومی بوده ایم و شکاف بین آنها تشدید شده است. در این دسته بندی ها تفرقه و کینه و نفرت هست. به خوبی بیاد دارم در مقطع سرنگونی حکومت سلطنتی و انقلاب ۵۷ هویت قومی و هویت ملی به اندازه حال حاضر برجسته نبود. مردم خود را بیشتر هم سرنوشت و همگرا و نزدیک به هم می دانستند. در چهار دهه اخیر این شکافها را تشدید کردند و این هویت ها را گسترش دادند و بر گردن مردم آویختند و این چاشنی کشمکش و مطرح کردن شعارهای ارتجاعی در مقابل هم است. طنز تلخ قضیه این است که این هویتهای کاذب را به عنوان “مقدسات” به خورد جامعه می دهند. یکی هویت مذهبی برایش “مقدس” و دیگری هویت ملی و خاک و سرزمین و محدوده جغرافیایی که در آن زندگی می کند و محدود نگرانه تر عده ای شهرشان برایش “مقدس” می شود. در چهارچوب این هویتها و دسته بندی های جعلی و”مقدسات” ساخته شده نمی توان قدم برداشت. هر حرکتی را “برخی” به عنوان توهین به دیگری حساب میکنند و مبنای کشمکش و جدال و خونریزی می شود و شده است. دنیا را نگاه کنید و در همین اروپا و در این فضای نسبتا آزادتر، کاریکاتوری از محمد رهبر مسلمانان کشیدند، بعد انواع تهدیدها و کشمکشها در این کشورها، به بهانه “توهین به مقدسات مسلمانان” در دانمارک و هلند پیش آمد و جریانات اسلامی به میدان آمدند و شاخ و شانه کشیدند. چند سال قبل تروریستهای اسلامی با بهانه مشابه به دفتر تحریریه شارلی ابدو حمله کردند و متاسفانه دوازده نفر از کارکنان آنرا را کشتند. در این شرایط در مورد هر مسأله ای صحبت کنیم به “مقدسات” عده ای توهین شده است. کاریکاتور پیامبر کشیدن توهین به “مقدسات” عده ای است. اکنون اعدام صدرالله فاضلی زارع و یوسف مهرداد توسط جنایتکاران جمهوری اسلامی به همین بهانه صورت گرفته است. طنز و نقد شاهان ستمگر ایران توهین به “مقدسات”ناسیونالیسم ایرانی است. صحبت درباره بند و بست سران ناسیونالیسم کرد توهین به “کردها” است. طنز ترکی گفتن توهین به “ترک”هاست. در این دنیای “مقدسات” چیزی که اسارت پیدا می کند تحرک و تپش جامعه و انسان است. در این فضای مسموم، نقد و کاریکاتور کشیدن، جوک گفتن، طنز، تئاتر و فیلم و نقد و هجو کردن سمبلهای مختلف موجود در جوامع به فاجعه تبدیل می شود. در جامعه هارمونیک و نرمال و آزاد، زمانی که این “هویتهای کاذب مقدس” وجود نداشته باشد همه خود را براساس هویت انسانی تعریف می کنند. در این شرایط طنز، کاریکاتور و نقد و هجو و غیره بعنوان تفریحات شنیده می شود و جامعه هم این را می پذیرد. در نتیجه هویت قومی و هویت مذهبی، هویتهای کاذب و جعلی است که آنها را ساخته اند و به “مقدسات” تبدیل کرده اند تا تفرقه را بین مردم گسترش بدهند.
باید اعلام کرد “مقدسات” نداریم. جامعه ای میتواند آزاد و ایمن باشد که اعلام کند “مقدسات” ندارد. داده های اجتماع را اعم از واقعی یا غیر واقعی در هاله ای از تقدس نپیچد و دور آنها خط قرمز نکشد. هر پدیده اجتماعی و فرهنگی و مذهبی و سیاسی را قابل نقد، طنز، هجو و جوک بداند، حول کدها و سمبلهای ظاهرأ “مقدس” خط قرمزی وجود ندارد و با رساترین شیوه باید مورد نقد و هجو و طنز قرار بگیرند و طبعا مدافعین این خرافه ها به جای نفرت پراکنی و ایجاد تفرقه و تهدید فردی و جمعی در همان ظرفیت سیاسی و فرهنگی و گفتاری و نوشتاری پاسخ دهند. جامعه آزاد جامعه ایست که تحمل شنیعترین حرفها و پاسخ به آن را به دور از تهدید فیزیکی و ایجاد نفرت داشته باشد. پیش شرط اینکار منسوخ اعلام کردن “مقدسات” و مذموم اعلام شدن هرنوع نفرت پراکنی، تهدیدات فیزیکی به بهانه “مقدسات” است.
نکته آخر مرز بین توهین و افترا را با “مقدسات” باید شناخت و به درستی از هم تشخیص داد. افترا به فرد حقیقی و حقوقی ممنوع است و هر قانون نسبتا پیشرو در دفاع از حرمت شهروندان آنرا ممنوع و قابل تعقیب میداند. اما به بهانه توهین نمیتوان و نباید دامنه ابراز وجود اجتماعی و سیاسی انسانها را قالب زد و محدود کرد. اگر داعیه “مقدسات” و سپس توهین را با روایت مذهبیون و ملی گرایان و ناسیونالیستها بپذیریم، آنوقت باید دهن همه مردم را ببندیم. چون به زعم آنها هر نقد و طنز و حرف و اظهار نظر کسی میتواند توهین به “مقدسات” دیگری تلقی شود. این رفتار و نگرش را نیروهای پیشرو اجتماعی و کمونیستها باید به خودآگاهی توده وسیع شهروندان جامعه تبدیل کنند، نه اینکه خود به توجیه گر “مقدسات و هویتهای کاذب و توهین به آنها” تبدیل شوند.
اردیبهشت ١٤٠٢
***