“در تابستان داغ و در آستانه سالروز برآمد انقلابی شهریور، دو اردوی متخاصم انقلاب و ضد انقلاب برای دور جدیدی از نبرد آماده میشوند. خامنه ای و نظامش هرچه در چنته داشتند جلو آورده اند تا نشان دهند “نظام سرپا است و در مقابل امواج انقلابی کوتاه نمی آید”! با اتکا به نیروی سرکوب و مزدوران و مفسران عادیسازی جنایت، تلاش دارند سنگرهای از دست داده را بازپس بگیرند. ماشین اعدام و زندان و احضار و بازداشت سه شیفته کار میکند. با سری افکنده دوباره ارواح خبیثه مُرده ریگِ “گشت ارشاد” را احضار کردند. یادمان باشد که زور ما بود که گشت ارشاد را منحل کرد و در صورت ظاهر جائی گم و گور شد. آخرین کارت بازی “سردار رادن” معروف و دوربینهایش بود. زنان آزادیخواه، پاسدار رادان آدمکش و طرح های مشعشع وی را بور کردند و حتی موجب تمسخر خودی هایشان شد. حضور مجدد گشت ارشاد و دسته های اوباش موتوری همراه آن، بیانگر وحشت و استیصال حکومت است. در این خیال باطل اند که می توانند زنان را به تمکین به حجاب اسلامی وادار کنند. تلاش دارند فضای امید را به یأس و همبستگی انقلابی را به تفرقه و تقابل تغییر جهت دهند. مُکمِلِ سرکوب سیاسی و تروریزه کردن جامعه، سیاست تشدید فقر و فلاکت اقتصادی است. یک هدف تشدید فقر و گرانی و بیکاری، زمین گیر کردن کارگران و مردم زحمتکش در جنگ فرساینده تامین نان شب است. فکر میکنند با دو رکن فقر مطلق و سرکوب خونین میتوانند اوضاع را کنترل کنند و تابستان و مناسبت شهریور را از سربگذرانند. حکومت دو ماه مانده به شهریور قالب تهی کرده است.
در بُعد تبلیغاتی و جنگ روانی، تلاش دارند این فرضیه را در جامعه جابیاندازند که “نمیشود کاری کرد”، “خیزش شکست خورده است”، تا بتوانند عنصر استیصال و ناباوری را جایگزین عنصر امید و باور به امکان پذیری تغییر کنند. جمهوری اسلامی تلاش بیهوده ای را شروع کرده که عقربه ساعت سیاست در ایران را به قبل از شهریور ١٤٠١ برگرداند. بیش از پیش به خودی ها و مغضوبین دیروز فضا داده اند تا در باب “انتخابات” و “اصلاحات” و “قانونگرائی” و “تقابل با خشونت” و “خودبراندازی” مِنبر بروند. هر جناح و باندی از حکومت سیاست طرف مقابل را “براندازی نظام” تلقی میکند. البته این هم قدیمی است، این “جنگ بازنده ها” است، هر دو راست میگویند و هر دو راهی ندارند، شکست خوردند و مردم از هر دویشان منزجرند.
در اردوی مقابل، در اردوی مردم انقلابی و خواهان تغییرات گسترده، نه فقط چیزی تغییر نکرده است بلکه جرم انفجاری تجمیع شده در هر منافذ جامعه، بالقوه این پتانسیل را دارد که چند حکومت نوع خامنه ای را تشییع کند و بگور بسپارد. تمام آن بنیادهای محکم و مادّی که منشأ و علتِ بحران و برآمدهای توده ای بودند، مزمن تر از قبل برسرجایشان باقی اند و حکومت را بمصاف می طلبند. حکومتی که در بحران و فلج دست و پا میزدند، مردم نمیخواهندش، اسلام و ایدئولوژیش ورشکسته است و جامعه آن را پس میزند، رژیمی که با نفس زندگی روزمره در تناقض است و میخواهد فرهنگ عهد بیابانگردی و جهالت اسلامی را به یک جامعه قرن بیست و یکمی در دنیای انقلابات انفورماتیک و تلکنولوژیک تحمیل کند و نمیتواند و هربار با سر زمین میخورد، فقر و فلاکت بیداد میکند، کشور در حال نابودی محیط زیستی است، چشم انداز رساندن امروز به فردا در هر قلمروی تاریک است، تبعیض و خشونت دولتی و غیر دولتی بیش از هر زمانی لجام گسیخته است، فساد و اختلاس و جنایت علیه زحمتکشان و بویژه زنان غوغا میکند، نفرت از دستگاه دین و شمایل وقیح آخوند بی حد و حصر است، کرور کرور زندانی و بازداشتی و اعدامی و شکنجه شده نتوانسته است جامعه را مرعوب کند. مهمتر، باور به اینکه “کار اینها تمام است و از راه رفته برنمیگردیم” عمیق است. “موش کور انقلاب” نقب میزند و راهش را باز میکند. میداند کجا باید برود و ردپای افق بزرگ و دورانسازش همه جا روئیت شده است.
اردوی انقلابی هم آماده میشود، نیروی انقلابی در هر نبرد ضربه میخورد، می افتد، عقب می کشد، تا روی دوش رفع کمبودهایش دوباره محکم تر برخیزد و راه را ادامه دهد. نیروی انقلاب هر روز در کارخانه و خیابان هر شهر و کوی و برزن حضور دارد تا صدای نخواستن شان را به رخ حکومتی ها بکشند، تا قانون زور را انکار کنند، تا به افسران پلیس بگویند هیچ غلطی نمیتوانی بکنی، تا علیه اوباش گشت ارشادی تا آخوند و بسیجی وقیح جواب دندان شکن در آستین داشته باشند، در مقابل تعرض حکومت مقاومت کنند و در کمین ضد حمله و تعرض انقلابی به لاشه فرتوت جمهوری اسلامی باشند. این صحنه های اعتصاب و اعتراض و مقاومت در هر منفذ جامعه پیش درآمد اعتراض توده ای و اعتصابی گسترده تر است.
سازش در خارج، سرکوب در داخل
استراتژی بقای حکومت در دوره انقلابی کنونی ارکان مختلفی دارد. اما بطور فشرده خود را در دو رکن خلاصه میکند: یک، “نرمش قهرمانانه” و بند و بست در قبال دولتهای منطقه و جهان. دو، سرکوب خشن علیه مردم معترض و انقلابی در داخل کشور. کسی به عَر و تیز آخوندهای حکومتی که هر روز در کشورهای منطقه توی سرش میزنند و هر روز فاسدین والامقامش با ثروتهای مردم پا به فرار میزارند، توجه نمیکند. قرار بود در سوریه و عراق جنگ کنند تا در تهران و شهرهای ایران در امنیت باشند. حالا مجبور شدند اوباش را از این کشورها جمع کنند تا در مقابل جوان فهیم و انقلابی و زن آزادیخواه و شورشی در دانشگاه و خیابانهای تهران بگذارند. جمهوری اسلامی امروز یعنی ماشین سرکوب. مابقی جهاز توخالی است که با هر موج طوفان مبارزه انقلابی بخش مهمی از آن فرومیریزد.
سیاست بند و بست با خارج با هدف تمرکز نیرو برای سرکوب در داخل، دلگرمی خاصی به رژیم گندیده خامنه ای نمیدهد. اما توجه دقیق به بند و بست دولتهای آمریکا و اروپا و برخی کشورهای منطقه با جمهوری اسلامی در اوج برآمد انقلابی از جوانبی دیگر مهم است: اولاً، این دولتها و حمایت سیاسی شان، جایگاه مهمی در سیاست و استراتژی نیروهای راست اپوزیسیون داشت. یک دلیل فلج سیاسی و ورشکستگی همه طرحهای آنها بی توجهی دول غربی به این نیروها بعنوان “آلترناتیو جایگزین” رژیم بود. اما دلیل مهمتر و کلیدی، دست رد زدن جامعه به تفکر و سیاست و روش و منش آنهاست. ناهمخوانی و بی ربطی اپوزیسیون راست و بورژوائی به روند انقلابی و تمایلات اجتماعی پیشرو است که صدایشان علیرغم سرمایه گذاری وسیع جایی را نمیگیرد. مذهب زدگی و شرق زدگی و ضدیت با زن و دنیای محدود آنهاست که قاپ بسیار تنگی برای افقها و آرمانهای انقلابی است. مجموعه این بستر نشان میدهد که صفبندی های کلان تر نیروها چگونه است و دوستان واقعی مردم کیانند. تاریخ ایران و مقاطع مختلف مملو از همدستی نیروهای ارتجاعی داخلی و منطقه ای و جهانی علیه تمایلات آزادیخواهانه و برابری طلبانه جامعه بوده است. در دوره انقلابی کنونی، بار دیگر و مکرراً تجربه شد که نه فقط دولتها برای کسی آزادی به ارمغان نمی آورند بلکه با بیشرمی تمام در کنار رژیم طالبان ها در کابل و تهران قرار میگیرند.
از وضعیت کنونی و تجارب مبارزات اخیر این نتیجه مسلم حاصل میشود که؛ اولا،ً مردم در مبارزه جاری باید بیش از پیش به خودشان و جریانات اردوی انقلابی متکی شوند. ثانیا،ً جمهوری اسلامی حکومت حافظ نظم سرمایه داری است. برای استقرار آزادی و برابری و رفاه، باید با سرنگونی انقلابی این نظام، انقلاب بیوقفه کلیه ارکانی که این نظام مبتنی بر آنست؛ از تبعیض و نابرابری، سرکوب و اعدام، تا فقر و فساد و استبداد و استثمار را درهم بکوبد.
جبهه های اصلی نبرد طبقاتی
دوره انقلابی بنا به ماهیت و دینامیزم اش، از میان سوالات بیشمار و معضلات عدیده جامعه، خود را در سوالاتی کلان تر و بسیج کننده تر خلاصه و معنی میکند. در ایران امروز مسئله زن و نبرد باشکوه زنان و مردان علیه سلطه و دست درازی دین در زندگی مردم که خود را در تقابل با حجاب اسلامی و حکومت آپارتاید جنسی سمبلیزه کرده است، و کشمکش وسیع دهها میلیونی کارگران علیه فقر و فلاکت اقتصادی جبهه های اصلی نبرد طبقاتی را تشکیل میدهند. اکثریت عظیم جامعه نیروی این نبردهای مهم است. حل بسیاری از معضلات جامعه ایران به این اردوی انقلابی و پیروزیش گره خورده است.
علیه حجاب و قوانین اسلامی تعرض کنیم!
قانون مبارزه انقلابی تعرض در مقابل تعرض است. کل تجربه این دوره و دوره های قبل بما میگوید که از چه طرقی چشمان نیروی های امنیتی را کور کنیم، سیستم کنترلشان را بهم بریزیم، در محله و منطقه چگونه متصل و جدا شویم، نیروی سرکوب را چگونه مهار و خفت دهیم، گروه های لجستیک درمانی و اشکال مختلف نیازهای یک کشمکش را چگونه سازمان دهیم، چگونه از عزیزانمان دفاع کنیم و چگونه مرتبا فضای ترس و وحشت را برسرشان مستولی کنیم.
تعرض علیه حجاب مجددا شروع شده است. حجاب سوزان و ابتکارات از این دست را گسترش دهیم. رژیم میگوید حجاب نشان حکومت اسلامی و شرعی و اجباری است، ما نشان حکومت و شرع و اجبار را آتش میزنیم. ما بی حجاب راه میرویم. ما علیه گشت ارشاد می ایستیم و ماشین شان را منهدم میکنیم. هدف آنها اینست که زنان انقلابی را با وادار کردن به حجاب پس برانند و به این معنا انقلاب را سرکوب کنند، هدف ما اینست که سنگر فتح شده را تثبیت کنیم و از آن فراتر برویم. پس به هرچه نشان از سلطه و نماد حکومت است با هر ابتکاری حمله کنیم. آنها میخواهند با اعدام و سرکوب و بازداشت ما را بترسانند و ساکت کنند، ما نیز کاری کنیم که جرات رفت و آمد و حضور در اماکن عمومی نداشته باشند، آخوند و جاسوس و مزدور را افشا و در فرصت مناسب گوشمالی دهیم.
از مبارزات کارگری آگاهانه حمایت کنیم!
دستمزدهای چند بار زیر خط فقر و تعرض جدید به صندوق های بازنشستگی و افزایش سن بازنشستگی، گرانی و تورم بی ترمز و هزینه دلاری، بیکارسازی های برنامه ریزی شده و دور جدید چپاول اموال عمومی تحت عنوان خصوصی سازی، امواج وسیعی از مبارزات و اعتراضات کارگری را جلو می کشد. تنها در سه ماه اول سال جاری بیش از چهار برابر سه ماهه اول سال گذشته اعتصاب داشته ایم. این اعداد و تناسب با وخامت بیشتر اوضاع با سرعت بیشتر رشد میکند. اعتصابات کارگری اینبار طیف وسیعی از زحمتکشان شهری را که رسماً گرسنه اند بمیدان می کشد. از مبارزات کارگری حمایت کنیم. در مراکز و محلات کارگری صندوق های اعتصاب و کمک به همدیگر را ایجاد و گسترش دهیم. حمایت از اعتراضات و خواستهای محوری کارگری را از جمله به شعار اعتراضات خیابانی و ماتریال شعارنویسی و تبلیغات تبدیل کنیم.
تقویت ارگانهای انقلابی با دستور کار انقلابی!
در سطح محلات و مناطق ارگانهای انقلابی را تقویت و واقعی کنیم. فعالیت در دنیای مجازی را به فعالیت در دنیای واقعی گره بزنیم. نظر به تجربیات دوره اخیر و جمعبندی محدودیت ها و نقاط قوت، دستور کار ویژه ای برای ماه های پیش رو تعیین کنیم. هدف عمومی تسخیر فضای محلات و مناطق، ایجاد آمادگی برای بسیج گسترده تر، پاسخ به ابهامات و رفع موانع، ایجاد امکانات مختلف لجستیکی، هماهنگی با ارگانهای مشابه در محلات و شهرهای مختلف است.
در کارخانه ها مجمع عمومی تشکیل دهیم!
مجمع عمومی را به ارگان اصلی مبارزاتی و اعتصاب تبدیل کنیم. رهبر کارگری و هر کسی که خود را “فعال کارگری” می نامد، هر کسی که از شوراها و دخالت مستقیم توده کارگران و مردم زحمتکش در سیاست و سرنوشت خویش سخن میگوید، هر کارگری که معترض است و دنبال راهی برای فریاد زدن است، باید به سنت مجمع عمومی متکی شود. مجامع عمومی منظم یک شورای بالفعل است. ما باید برای شرایطی کار کنیم که جنبش شورائی کارگری بعنوان یک نیروی غیر قابل حذف در سیاست ایران قد علم کند. این بدون پی ریزی پایه و محور اساسی شوراها یعنی مجمع عمومی ممکن نیست.
شبکه های رهبران کارگری را تحکیم کنیم!
در هر کارخانه بزرگ و هر رشته صنعتی شبکه های رهبران عملی کارگران مبشر اعتراض و اعتصاب اند. حضور اعتصابی طبقه کارگر در هر سطح، نیازمند انسجام بیشتر شبکه های رهبران عملی کارگری و داشتن یک نقشه است. مثلا اگر کارگران نفت و گاز یا پتروشیمی ها و یا کارگران صنایع ماشین سازی و یا صنایع فلزی آهن و فولاد و آلومینیوم دست به اعتصاب بزنند، کدام مقدمات لازمست؟ کارگران بدون تهیه مقدمات و امکانات یک حرکت و بسیج همکارانشان نمیتوانند با فراخوان خشک و خالی وارد اعتصاب شوند. این شبکه ها فی الحال وجود دارند و کار می کنند اما عمدتاً محدود به یک کارخانه و یا تعدادی از صنایع هستند. اولاً، در سطح رشته راحت تر میتوان شبکه رهبران را تحکیم و درجه ای از سازمانیابی و آمادگی عملی را بالا برد. ثانیاً، آشنایی به مسائل رشته معین میتواند خواستهای اولیه برای بسیج وسیع تر کارگران را سهل الوصول تر فرموله و نهائی کند. ثالثاً، ایجاد و تحکیم شبکه ها در سطح رشته ای امکان هماهنگی و اعتصابات همزمان و هماهنگ را در چند رشته مقدور میکند. رابعاً، تعدد اعتصاب و افزایش تعداد کارگران اعتصابی خود به سکوئی برای گسترش اعتصاب و عمومی شدن خواستهای آن کمک میکند.
آن نقشه و اولویت در دوره کنونی شامل این کار پایه در مورد تحکیم شبکه های رهبران عملی و اتکا به مجمع عمومی برای ایجاد آمادگی برای دخالت و همینطور عطف توجه جدی کارگران به مسائل جامعه در دوره انقلابی از جمله مسئله آزادی و برابری زن و مرد و علیه فقر و فلاکت اقتصادی است. کارگر تنها با دخالتش در سیاست ماکرو است که میتواند افق رهائیبخش خود را در جامعه تسری دهد. نسل جدید و زنان عمدتاً به جمعیت دهها میلیونی طبقه کارگر تعلق دارند. وقتی کارگر صنعتی از آزادی زن دفاع میکند یا نفی هر ستمی را میخواهد، بعنوان طبقه به جلوی سیاست پرتاب میشود.
همبستگی انسانی و طبقاتی را تقویت کنیم!
یک سرمایه ارزشمند برآمد انقلابی همبستگی عمیقی است که میان بخشهای مختلف مردم ستمدیده برقرار کرده است. نیروهای دست راستی تلاش وسیعی کردند که تفرقه و تشتت را دستمایه جاانداختن سیاستهای ارتجاعی خود کنند. امری که جمهوری اسلامی استاد آنست. اردوی انقلابی اما بر اصالت انسان، ارزش برابر انسانها، آزادی و برابری آنها چه در ظرفیت فردی و چه جمعی تاکید کرده است. کمونیسم و جنبش طبقه کارگر جنبشی علیه نابرابری و تیعیض و ستم بر هر اساسی است. تقویت این سرمایه معنوی از وظایف اردوی انقلابی و هر آزادیخواهی است که به یک دنیای بهتر فکر میکند.
یاد عزیزان جانباخته را گرامی بداریم!
هر برآمد انقلابی از جمله با عزیزانی که جان باختند و اسرائی که در زندان اند شناخته میشود. آلبوم عکس جانباختگان و پوسترهای آنها را وسیعاً منتشر کنیم. هرجا و همه جا تصویر و نگاه عاشق زندگی عزیزانمان را برفرازیم و بر دیوارها نصب کنیم. با هر ابتکاری علیه فراموشی و روزمرگی کار کنیم. برای هر عزیز جانباخته شرح کوتاهی بنویسیم، قاتلین شناخته شده شان را معرفی کنیم، بر ادامه راهشان تا پایان تاکید کنیم تا جنایتکاران در دخمه هایشان برخود بلرزند.
مهسا، نیکا، سارینا، محسن، مجید، محمد، سیاوش، کیان، … آسمان ایران پر از ستاره های انقلاب است. یاد عزیزان و همسنگران جانباخته را گرامی بداریم.
٢١ جولای ٢٠٢٣